سران حقیقی انقلاب
ای مزار محترم هر چند بزم
ماتمی لیک ازین نوگل که
خفت اندر تو، شاد و خرمی
جای دارد درتو آنکو عالمی را زنده کرد عیسیات خوابیده در دامن، تو مانا، مریمی
به یاد دارید در شرح
وقایع تاریخ مشروطیت ایران، به مرحله حساسی رسیدیم که محمدعلیشاه و دربار قصد
بازگرداندن استبداد کرده، آخوند درباری، شیخ فضلالله نوری و مرتجعان را با فتنهٴ
مشروعه پیش انداختند و حکام خونریز ولایات را اینجا و آنجا بهقتل و غارت تهییج
کردند. همچنین گفتیم که این مرحله، مرحله تعمیق جنبش و قطببندی جامعه بود. در
یکطرف سران استبداد و ارتجاع، و در مقابل، آزادیخواهان، که با تشکیل انجمنها و
روشنگری و هدایت مردم، در حفاظت از دستاوردهای جنبش و پیشبرد اهداف مشروطه به دفاع
از آرمان آزادی میپرداختند. آغازگر کلام امروز ما همین انجمنهاست.جای دارد درتو آنکو عالمی را زنده کرد عیسیات خوابیده در دامن، تو مانا، مریمی
نخستین انجمنهای انقلاب مشروطهاولین انجمن در انقلاب مشروطه، بهنوشته ناظمالاسلام کرمانی در ذیحجه ۱۳۲۲، یعنی ۱۲۸۴شمسی در تهران و به پیشنهاد سیدمحمد طباطبایی تشکیل شد که با هدف سیاسی و بیدارکردن مردم بود.
ناظمالاسلام کرمانی در تاریخ بیداری ایرانیان نوشت: «آنها قسم خورده بودند که در راه بهدست آوردن عدالت خانه و مجلس کار کنند.»
بعضی از اعضای این انجمن علاوه بر طباطبایی و ناظمالاسلام کرمانی، عبارت بودند از: شیخ محمد شیرازی، سیدبرهان خلخالی، شیخ حسین علی ادیب بهبهانی، میرزاآقا اصفهانی.
انجمن دیگری بهنام انجمن ملی، آن هم بهطور مخفی در محرم ۱۳۲۲قمری یا ۱۲۸۴شمسی با شصت عضو تشکیل شد که یکی از افراد فعال این انجمن ملکالمتکلمین بود. عدهیی از اعضای انجمن ملی، انقلابی بوده و نقش مؤثری در انقلاب مشروطه داشتند. از این جمله میرزاجهانگیرخان مدیر روزنامه صور اسرافیل و سید محمدرضا مساوات، مدیر روزنامه مساوات و دیگر، ملکالمتکلمین و سیدجمال واعظ بودند. دیگر از اعضای این انجمن عبارت بودند از یحیی دولتآبادی و برادرش علی محمد دولتآبادی که در طی انقلاب فعالیت بسیار داشتند.
اعضای این انجمن اصلیترین ارگانهای بیدارگری و به جنبش درآوردن مردم رو در اختیار داشتند. یکی روزنامه صوراسرافیل بود به مدیریت میرزا جهانگیرخان شیرازی، دیگری روزنامه مساوات به مدیریت سیدمحمدرضای شیرازی، دو عضو پرشور این انجمن یکی ملکالمتکلمین و سیدجمال واعظ از ناطقین بسیار نافذ و مبارزین سرسخت بودند که در همهی مراحل بحرانی، با خطابههای خودشون، مردم رو به پایداری علیه استبداد فرا میخوندند.
نصرالله بهشتی معروف به ملکالمتکلمین و سید جمال واعظ هر دو از اصفهان بودند و قبل از شروع جنبش مشروطه در اصفهان با هم نشریهای بهنام «رؤیای صادقه» را مینوشتند و از ظلالسلطان و ملای اصفهان یعنی آقا نجفی انتقاد میکردند و تجار اصفهان را به تحریم اجناس خارجی دعوت میکردند.
روزنامه کاسپی چاپ باکو: شمارهی ۲۱ذیحجه ۱۳۲۵: «ملکالمتکلمین و سیدجمال واعظ»، محبوبترین و معروفترین اشخاص در ایران هستند و مجاهدین واقعیاند و… طرفدار آزادی و مشروطیت هستند.»
ملکالمتکلمین قبل از انقلاب به تبریز سفر کرده و با عدهیی از روشنفکران تبریز آشنا شده بود و همینطور به گیلان و باکو و خراسان و فارس سفر کرده بود و این مسافرتها با نقشه و هدف ایجاد وحدت فعالیتهای سیاسی در مراکز مختلف بود. در اثر این فعالیتها انجمنهایی در شهرهای مختلف شکل گرفت..
انجمنهای ملی با آزادیخواهان همکاری داشتند و فشاری که این دسته بر دولت میآوردند تاثیر بسیار مهمی بر وقایع میگذاشت. فعالیت انجمنهای ملی مخفیانه هدایت میشد و باهم هماهنگ میشد. این هماهنگی را کمیتهی انقلاب برعهده داشت.
یحیی دولتآبادی جلد دوم ص ۱۶۲: «چند انجمن بزرگ و با اهمیت با آزادیخواهان همکاری میکردند. از جمله انجمن برادران دروازه قزوین بهریاست سلیمانمیرزا، که عضو کمیتهی انقلاب… بود. دیگر انجمن شاهآباد که از انجمنهای پراهمیت بود و جرأت آن داشت که مستقیم شاه را مورد حمله قرار دهد. یکی دیگر از انجمنهای بسیار فعال و تندرو انجمن مظفری بود.»
مهمترین انجمن
مهمترین انجمن تندرو و ملی در تهران انجمن آذربایجان بود که گفتهاند ۲۹۶۵نفر عضو داشت. اهمیت این انجمن بهدلیل فعالیت وکلای آذربایجان بود و نیز بهخاطر رابطه آن با انجمن تندروی تبریز و کمیتهی انقلاب.
اما در شهرستانها مهمترین انجمن انجمن مجاهدین تبریز بود که در سال ۱۲۸۶تأسیس شد و بیست عضو داشت. از اعضای برجستهی این انجمن علی موسیو، حاجی علی دوافروش و حاج رسول صدقیانی بودند. این تشکیلات هستهی کوچکی بهنام مرکز غیبی داشت که از نفوذ بسیاری در انجمن برخوردار بود.
انجمن تبریز روزنامهای بهنام مجاهد و یک روزنامه هم بهنام انجمن منتشر میکرد و با سایر انجمنهای آذربایجان تماس داشت و دستوراتی خطاب به آنها صادر میکرد.
این انجمن چنان قدرت و شهرتی داشت که سایر انجمنها از آن درخواست کمک میکردند و حتی به آن عنوان مجلس داده بودند. انجمنها در همهی کارها نقش داشتند و شماری از آنها فدائیان مسلح داشتند.
انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص ۳۸: «بهدنبال انجمن تبریز در شمال و سپس در جنوب، در تهران، رشت، مشهد، شیراز، اصفهان، کرمان، بندر بوشهر، بندرعباس، سیستان و شهرهای دیگر انجمنهای دیگری به وجود آمد. به زودی در سراسر ایران شهر یا ناحیه کماهمیتی باقی نماند که انجمنی نداشته باشد... . تنها در خود تهران ۱۴۰نوع انجمن وجود داشت. … در جیرفت، انجمن غلامان آزاد تشکیل شد. … در بندر لنگه انجمنهای شیعه و سنیی تأسیس شد.»
راوی: انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص ۳۷:
«نفوذ و اعتبار انجمن تبریز به زودی چنان بالا گرفت که در واقع، به ارگان قدرت غیررسمی انتخابی مبدل شد. … انجمن تبریز مستقلا اقداماتی بهعمل میآورد که با منافع تودههای وسیع مردم همآهنگی داشت. انجمن نرخ نان و گوشت را تثبیت کرد، مقیاس واحد اوزان را اصلاح نمود، محتکرین را تحت تعقیب قرار داده ذخیرهی گندم آنها را مصادره و بین مستمندان تقسیم میکرد. و نمایدگان خود را برای کارهای انقلابی میان شهریان وروستائیان به اطراف آذربایجان میفرستاد.» جلوگیری از ورود اتابک به ایران، در بندر انزلی، زیر رهبری انجمن شهر سازمانیافته بود. اما سرانجام با مداخلهه بهبهانی و طباطبایی و مجلس، مجاهدان گیلان ناگزیر شدند که کوتاه بیایند. وگرنه اگر به خواست انجمن رفتار میشد، زمینه بازگشت استبداد از اساس کور میشد.
راوی: انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص ۳۷: «سفیر روس در ایران در گزارش خود به پترزبورگ وضع تبریز را در اواخر ژوئیهی ۱۹۰۷ (تیرماه ۱۲۸۶) چنین توصیف کرد: ”تمام قدرت از مدتها قبل در دست انجمن محلی است که متنفذ تر از سایر انجمنهای ایران میباشد و در تهران شعبهای دارد که کلیه وکلای مجلس گوش بفرمان آنند.»
با اینکه انجمنها تازه در آغاز راه بودند و با وجود کاستیهای برنامهیی و سازمانی موفق شدند وضعیتی را به وجود آوردند که انجمن هر ایالت، بهعنوان طرف مذاکره، نه تنها از سوی والی، و حکومت مرکزی، و حتی مجلس، بلکه از سوی سفیران خارجی، بهعنوان جایگزین حکومت ایالتی پذیرفته شوند.
قدرت تشکیلاتی و بسیج نیروی انجمنها بحدی بود که در جریان آشوب مرتجعین علیه مشروطه و مجلس، و نمایندگان تبریز در نامهیی به ثقة الاسلام نوشتند که ۴۸انجمن در دفاع از مجلس آنچنان متحد بودند که هر گاه اراده میکردند میتوانستند چهار هزار نفر را برای مقابله آماده کنند.
یحیی دولتآبادی: انجمنهای برادران دروازه قزوین، و مظفری و شاه آباد و مجاهدین، همه مشغول تسلیحات بودند و خود را در برابر امکان حمله شاه آماده میکردند و به مجلس اطلاع داده بودند که دو هزار نفر مرد مسلح آماده دارند.
در جریان انقلاب مشروطه، علاوه بر انجمنها، با تشکلهایی هم روبهرو هستیم از آزادیخواهان ایران که با الهام از انقلابیون قفقازی که علیه روسیة تزاری فعالیت میکردند در ایران اقدام به تشکیل کمیتههایی کردند که علیه استبداد قاجار فعالیت میکردند و نام انجمن یا جمعیت خود را با الهام از انقلابیون قفقاز، اجتماعیون- عامیون میگذاشتند.
در تمامی کتابهای تاریخ مشروطه از جمعیت یا فرقة اجتماعیون عامیون نام برده شده و از گسترش آن در شهرهای ایران شواهدی ذکر شده. اجتماعیون عامیون در تبریز و مشهد و تهران و رشت و شهرهای دیگر هم شعبههایی داشته است.
در مرامنامه کمیتههایی که روشنفکران و آزادیخواهان علیه استبداد و پیشبرد جنبش تدوین میکردند، اهداف و آرمانهای مردمی برای برپایی جامعهای دموکراتیک ذکر شده بود.
انقلاب مشروطیت ایران: م.س.ایوانف: ص ۳۶: «هدف و وظایف جمعیت مجاهدین در برنامهیی که درماه سپتامبر سال ۱۹۰۷در شورای نمایندگان سازمانهای مجاهدین در مشهد به تصویب رسید منعکس شده بود. در این برنامه مطالبات زیر عنوان شده بود:
تأمین حق انتخابات عمومی، با رأی مساوی و مخفی و مستقیم، تأمین هفت نوع آزادی که عبارت بود از: آزادی بیان، مطبوعات، اجتماعات، آزادی فردی و آزادی اعتصاب، مصادرهی اراضی شاه، بازخرید زمینهای خوانین و تقسیم آنها بین دهقانان، هشت ساعت کار روزانه، تغییر سیستم مالیاتی، از طریق بستن مالیات تصاعدی بر ثروت، تعلیمات عمومی اجباری و سایر خواستهای دموکراتیک.»
حیدرخان عمواوغلی که عضو فعال این جمعیت در تهران بود درعینحال، با انجمنهای مخفی و ملی آزادیخواهان تهران هم ارتباط داشت. و به آنها یاری میرساند.
چکیده انقلاب- حیدرخان عمواوغلی: ص ۳۹: «زمان انتخاب وکلا (ی اولین مجلس شورا) رسید. جهد کاملی داشتیم که اشخاص عالِم برای وکالت انتخاب شوند. یک حوزه غیرمنظمی که از خوبان بازار تشکیل داده شده بود، که مواقع لازمه بالضروره جمع شده و شور مینمودند. سعی کردیم که آنها را تحت یک اصولی آورده و منظم نماییم. دو قسم حوزه تشکیل شد. یکی حوزه خصوصی که عبارت از هفت نفر بود. دیگری حوزه عمومی که اشخاص زیاد از خوبان اهل بازار در آن عضویت داشتند. وکلا انتخاب شدند. رفته رفتهانجمنها تشکیل شدند که تمام ترتیبات سابقه ما به هم خورد و هر کس درانجمنی عضویت پیدا کرده، حوزه عمومی ما از هم پاشید. پس از آن من ماندم و همان حوزه هفت نفر خصوصی.»
بعد از توضیحاتی راجع به انجمنها و تشکلهای آزادیخواهان، حالا برگردیم به
وقایع بعد از اعدام اتابک.
بازتابهای اعدام اتابک
اعدام اتابک که قویترین نقطهی اتکاء دربار و استبداد بود وحشتی در دستگاه حاکمه انداخت.
راوی: مشروطه کسروی: ص ۴۵۲: کشتن اتابک یک شاهکاری به شماراست. … این شاهکار دلهای درباریان را پر از بیم و ترس گردانید و جایگاه آزایخواهان را در دیده بیگانگان والاتر ساخت و پس از همهی اینها کارها را به راه دیگری انداخته»
چون در جیب عباسآقا مجاهد تبریزی، پلاکی پیدا شد که رویش شمارهی ۴۱نوشته شده بود، این تصور پیش آمده بود که عباسآقا تنها نبوده و یارانی دارد که هر آن ممکن است به اقدام مشابهی دست بزنند.»
بر این اساس، روز پنجم مهر پانصد تن از درباریان به مجلس آمدند و مراتب وفاداری خود را به مشروطه اعلام کردند. نماینده و سخنگوی آنها احتشامالسلطنه، رئیس مجلس بود. (پیش از او صنیع الدوله اولین رئیس مجلس، که از اتابک پشتیبانی میکرد بهمحض اعدام اتابک، از ریاست مجلس استعفا داده بود) سپهدار تنکابنی هم از درباریانی بود که به مجلس آمدند و سوگند وفاداری به مشروطه خوردند. از شاه هم دستخطی برای وفاداری به مشروطه گرفتند:
تاریخ مشروطه کسروی ص ۴۶۲: «… ما… کمال همراهی را داریم و مجلس را اسباب سعادت و ترقی مملکت میدانیم حالا که شما حاضر همراهی و خدمتگذاری شدهاید، چه ضرر دارد ما هم انتهای درجه مساعدت را مینماییم.»
البته بیشتر همان کسانی که در مجلس سوگند خوردند، چندی بعدکه روس و دربار، سیاست خود را بر مقابلهی مستقیم و خشن با مشروطه خواهان نهادند، با این سیاست همراهی کردند. در حقیقت تسلیم شدن آنها در این روز تنها ناشی از ترسی بودکه از اعدام اتابک در آنها به وجودآمده بود.
نمایندگان مجلس، از این اظهار وفاداریِ درباریان، بسیا ر خشنود شدند. چند روز بعد دوباره دستهای از درباریان به مجلس آمدند و سوگند مجدد خوردند:
راوی: تاریخ مشروطه کسروی ص ۴۶۳: همگی سوگند یاد کردند که «یداً ، قلماً ، قدماً ، سراً ، جهراً حامی اساس مشروطیت و مقوّی اجرای قوانین آن» باشند و اگر کاری بآخشیخ (برخلاف) این سوگند از آنان سر زند «به لعنت خدا و رسول گرفتار» باشند..
روز سیزدهم مهر همهی آزادیخواهان تهران و گروههای بسیاری از مردم بازارها را بستند و بر مزار عباسآقا تبریزی جمع شدند.
انجمن آذربایجان گور عباس آقا را با گل آراسته، چادرهای بزرگی برای پذیرایی از مردم آماده گردانیده بود.
راوی: مشروطه کسروی ص ۴۶۴: روزنامه حبلالمتین مینویسد: جمعیت صحرا را فراگرفته بود که جای عبور نبود عدهی جمعیت به یکصدهزار نفر تخمین زده میشد. شادروانان حاجی ملکالمتکلمین و سیدجمال نطقها کردند. شاعران شعرهایی خواندند. بهاءالواعظین شعرهایی خواند:
ای مزار محترم هر چند بزم ماتمی لیک ازین نوگل که خفت اندر تو شاد و خرمی
ای جهان غیرت ای عباس آقا کز شرف زخم قلب مُلک و ملت را تو شافی مرهمی
تُرک ایرانینژاد ای آنکه همچون تهمتن معلی فر فریدون، محیی جاه جمی.
اما برخلاف اون همه شادی و شوری که اعدام اتابک در مردم برانگیخت، برخی از نمایندگان مجلس دست از شیوه تسلیم و سازش بر نداشتند و فردای آن ضمن تلگرامی که به حکام و انجمنهای ایالتی و ولایتی فرستادند این عمل انقلابی را سوءقصد شمردند:
مشروطه کسروی: «قتل مرحوم اتابک اعظم از ضایعات عظیمه و موجب تأسف و تحسّر کلی است. امید است کشف منشأ فساد وجزای قانونیِ مرتکب، و شرکاء او در سایهی قدرت و سطوت مجلس شورای ملی به سهولت میسر و از برای عموم ملت ایران تشفی عادلانه حاصل شود.»
تصویب متمم قانون اساسی
یکی دیگر از آثار مجازات اتابک، تصویب متمم قانون اساسی بود.
روز ۱۵مهر متممِ قانون اساسی تحتتاثیر جو سیاسی ناشی از اعدام اتابک پس از چندین ماه کشاکش بین دربارو آخوندهای مشروعه خواه از یکسو، و کمیسیون تدوین متمم و عدهیی از نمایندگان مجلس از سوی دیگر، سرانجام به تصویب رسید. مجلس ضمن تجلیل از اینکه این قانون به امضای شاه رسیده تصویب آن را به اطلاع مردم رسانید.
راوی مشروطه کسروی: ص ۴۶۶: این قانون «به صحة مبارکة اعلیحضرت قوی شوکت اقدس همایون شاهنشاهی خلدالله ملکه و سلطانه موشح گردید.»
روز پانزدهم مهر تلگراف دارالشورا درباره قانون اساسی (به تبریز) رسید. یک دسته از آزادیخواهان با موزیک و طبل ودهل در بازارها چرخیدند. یکی دیگر از وقایعی که باز به نیروی آزادیخواهان افزود، قانونی شدن انجمنهای مردمی بود. مجلس شورای ملی در خرداد ماه ۱۲۸۶قانون جداگانهای برای «انجمنهایی ایالتی و ولایتی تعیین کرده بود اما به اجرا در نیامده بود که حالا اجرا میشد
راوی: مشروطه کسروی: ص ۴۶۹: «میبایست انجمنهای خودسرانه در هر شهری که میبود از میان رفتهانجمنهایی از روی قانون برگزیده شود. … دارالشورا، چهار جا را که آذربایجان و خراسان وفارس و کرمان میباشد ایالت، و جاهای دیگری را ولایت شناخت.»
همان شبی که اتابک اعدام شد قرارداد ۱۹۰۷بین روس و انگلیس در پطرزبورگ امضاء شد: با این قرارداد روس و انگلیس که از آغاز جنبش مشروطه باهم در تضاد بودند، در این برهه به وحدت رسیدند.
راوی: مشروطه کسروی: ص ۴۵۸: از دیرگاه گفتگوی این پیمان در میان دو دولت میرفت… روزنامه حبلالمتین کلکته نیز گفتارها نوشته از بیمی که از رهگذر آن به ایران میرفت سخن میراند.
تا پیش از اینروسیه از استبداد مرکزی و نظام فئودالی پشتیبانی میکرد و ا نگلیس برای عقب نشاندن قدرت مرکزی، که تحت حمایت روسها بود، از مخالفان حکومت و تجار حمایت میکرد. اما با این قرارداد توهینآمیز نسبت به ایران، آندو اختلافات را با تقسیم مناطق نفوذ، کنار گذاشتند. مقرر شد مناطق شمالی کشور در حوزه نفوذ روس و قسمت جنوبی در حوزه نفوذ انگلیس باشد.
قرارداد ۱۹۰۷از اینقرار بود:
تعهد طرف انگلیسی: «دولت انگلیس متعهد میشود که در آنطرف خطی که از قصر شیرین، از راه اصفهان و یزد و خلیج به نقطهای از سرحد ایران منتهی و سرحد روس و افغانستان را تقاطع مینماید، … درصدد تحصیل هیچگونه امتیاز پلتیکی یاتجارتی از قبیل امتیازات راههای آهن و سایر راهها و بانکها و تلگرافها و حمل و نقل بیمه و غیره بر نیاید.»
بازتابهای اعدام اتابک
اعدام اتابک که قویترین نقطهی اتکاء دربار و استبداد بود وحشتی در دستگاه حاکمه انداخت.
راوی: مشروطه کسروی: ص ۴۵۲: کشتن اتابک یک شاهکاری به شماراست. … این شاهکار دلهای درباریان را پر از بیم و ترس گردانید و جایگاه آزایخواهان را در دیده بیگانگان والاتر ساخت و پس از همهی اینها کارها را به راه دیگری انداخته»
چون در جیب عباسآقا مجاهد تبریزی، پلاکی پیدا شد که رویش شمارهی ۴۱نوشته شده بود، این تصور پیش آمده بود که عباسآقا تنها نبوده و یارانی دارد که هر آن ممکن است به اقدام مشابهی دست بزنند.»
بر این اساس، روز پنجم مهر پانصد تن از درباریان به مجلس آمدند و مراتب وفاداری خود را به مشروطه اعلام کردند. نماینده و سخنگوی آنها احتشامالسلطنه، رئیس مجلس بود. (پیش از او صنیع الدوله اولین رئیس مجلس، که از اتابک پشتیبانی میکرد بهمحض اعدام اتابک، از ریاست مجلس استعفا داده بود) سپهدار تنکابنی هم از درباریانی بود که به مجلس آمدند و سوگند وفاداری به مشروطه خوردند. از شاه هم دستخطی برای وفاداری به مشروطه گرفتند:
تاریخ مشروطه کسروی ص ۴۶۲: «… ما… کمال همراهی را داریم و مجلس را اسباب سعادت و ترقی مملکت میدانیم حالا که شما حاضر همراهی و خدمتگذاری شدهاید، چه ضرر دارد ما هم انتهای درجه مساعدت را مینماییم.»
البته بیشتر همان کسانی که در مجلس سوگند خوردند، چندی بعدکه روس و دربار، سیاست خود را بر مقابلهی مستقیم و خشن با مشروطه خواهان نهادند، با این سیاست همراهی کردند. در حقیقت تسلیم شدن آنها در این روز تنها ناشی از ترسی بودکه از اعدام اتابک در آنها به وجودآمده بود.
نمایندگان مجلس، از این اظهار وفاداریِ درباریان، بسیا ر خشنود شدند. چند روز بعد دوباره دستهای از درباریان به مجلس آمدند و سوگند مجدد خوردند:
راوی: تاریخ مشروطه کسروی ص ۴۶۳: همگی سوگند یاد کردند که «یداً ، قلماً ، قدماً ، سراً ، جهراً حامی اساس مشروطیت و مقوّی اجرای قوانین آن» باشند و اگر کاری بآخشیخ (برخلاف) این سوگند از آنان سر زند «به لعنت خدا و رسول گرفتار» باشند..
روز سیزدهم مهر همهی آزادیخواهان تهران و گروههای بسیاری از مردم بازارها را بستند و بر مزار عباسآقا تبریزی جمع شدند.
انجمن آذربایجان گور عباس آقا را با گل آراسته، چادرهای بزرگی برای پذیرایی از مردم آماده گردانیده بود.
راوی: مشروطه کسروی ص ۴۶۴: روزنامه حبلالمتین مینویسد: جمعیت صحرا را فراگرفته بود که جای عبور نبود عدهی جمعیت به یکصدهزار نفر تخمین زده میشد. شادروانان حاجی ملکالمتکلمین و سیدجمال نطقها کردند. شاعران شعرهایی خواندند. بهاءالواعظین شعرهایی خواند:
ای مزار محترم هر چند بزم ماتمی لیک ازین نوگل که خفت اندر تو شاد و خرمی
ای جهان غیرت ای عباس آقا کز شرف زخم قلب مُلک و ملت را تو شافی مرهمی
تُرک ایرانینژاد ای آنکه همچون تهمتن معلی فر فریدون، محیی جاه جمی.
اما برخلاف اون همه شادی و شوری که اعدام اتابک در مردم برانگیخت، برخی از نمایندگان مجلس دست از شیوه تسلیم و سازش بر نداشتند و فردای آن ضمن تلگرامی که به حکام و انجمنهای ایالتی و ولایتی فرستادند این عمل انقلابی را سوءقصد شمردند:
مشروطه کسروی: «قتل مرحوم اتابک اعظم از ضایعات عظیمه و موجب تأسف و تحسّر کلی است. امید است کشف منشأ فساد وجزای قانونیِ مرتکب، و شرکاء او در سایهی قدرت و سطوت مجلس شورای ملی به سهولت میسر و از برای عموم ملت ایران تشفی عادلانه حاصل شود.»
تصویب متمم قانون اساسی
یکی دیگر از آثار مجازات اتابک، تصویب متمم قانون اساسی بود.
روز ۱۵مهر متممِ قانون اساسی تحتتاثیر جو سیاسی ناشی از اعدام اتابک پس از چندین ماه کشاکش بین دربارو آخوندهای مشروعه خواه از یکسو، و کمیسیون تدوین متمم و عدهیی از نمایندگان مجلس از سوی دیگر، سرانجام به تصویب رسید. مجلس ضمن تجلیل از اینکه این قانون به امضای شاه رسیده تصویب آن را به اطلاع مردم رسانید.
راوی مشروطه کسروی: ص ۴۶۶: این قانون «به صحة مبارکة اعلیحضرت قوی شوکت اقدس همایون شاهنشاهی خلدالله ملکه و سلطانه موشح گردید.»
روز پانزدهم مهر تلگراف دارالشورا درباره قانون اساسی (به تبریز) رسید. یک دسته از آزادیخواهان با موزیک و طبل ودهل در بازارها چرخیدند. یکی دیگر از وقایعی که باز به نیروی آزادیخواهان افزود، قانونی شدن انجمنهای مردمی بود. مجلس شورای ملی در خرداد ماه ۱۲۸۶قانون جداگانهای برای «انجمنهایی ایالتی و ولایتی تعیین کرده بود اما به اجرا در نیامده بود که حالا اجرا میشد
راوی: مشروطه کسروی: ص ۴۶۹: «میبایست انجمنهای خودسرانه در هر شهری که میبود از میان رفتهانجمنهایی از روی قانون برگزیده شود. … دارالشورا، چهار جا را که آذربایجان و خراسان وفارس و کرمان میباشد ایالت، و جاهای دیگری را ولایت شناخت.»
همان شبی که اتابک اعدام شد قرارداد ۱۹۰۷بین روس و انگلیس در پطرزبورگ امضاء شد: با این قرارداد روس و انگلیس که از آغاز جنبش مشروطه باهم در تضاد بودند، در این برهه به وحدت رسیدند.
راوی: مشروطه کسروی: ص ۴۵۸: از دیرگاه گفتگوی این پیمان در میان دو دولت میرفت… روزنامه حبلالمتین کلکته نیز گفتارها نوشته از بیمی که از رهگذر آن به ایران میرفت سخن میراند.
تا پیش از اینروسیه از استبداد مرکزی و نظام فئودالی پشتیبانی میکرد و ا نگلیس برای عقب نشاندن قدرت مرکزی، که تحت حمایت روسها بود، از مخالفان حکومت و تجار حمایت میکرد. اما با این قرارداد توهینآمیز نسبت به ایران، آندو اختلافات را با تقسیم مناطق نفوذ، کنار گذاشتند. مقرر شد مناطق شمالی کشور در حوزه نفوذ روس و قسمت جنوبی در حوزه نفوذ انگلیس باشد.
قرارداد ۱۹۰۷از اینقرار بود:
تعهد طرف انگلیسی: «دولت انگلیس متعهد میشود که در آنطرف خطی که از قصر شیرین، از راه اصفهان و یزد و خلیج به نقطهای از سرحد ایران منتهی و سرحد روس و افغانستان را تقاطع مینماید، … درصدد تحصیل هیچگونه امتیاز پلتیکی یاتجارتی از قبیل امتیازات راههای آهن و سایر راهها و بانکها و تلگرافها و حمل و نقل بیمه و غیره بر نیاید.»
تعهد طرف روسی: «دولت روس هم متعهد است که در آن طرف خطی که از سرحد افغانستان از راه قازبک و بیرجند و کرمان رفته به بندرعباس منتهی میشود… هیچگونه امتیاز پلتیکی یاتجارتی از قبیل امتیازات راههای آهن و سایر راهها و بانکها و تلگرافها و حمل و نقل بیمه و غیره بر نیاید.»
چرا دو قدرتی که تاکنون با یکدیگر رقابت میکردند، بناگاه با یکدیگر به توافق میرسند؟ در اینجا لازم است کمی از محدوده ایران بیرون برویم و به رخدادهایی که در آن سالها در جهان میگذشت نگاهی بکنیم
تصویر: کره زمین روی اروپا میچرخد.
تیتر: جهان در آستانهی جنگ جهانی اول
رشد صنعتی در سالهای ابتدایی قرن بیستم در آلمان به مرحلهای رسیده بود که دیگر فضای تنفسی برای سرمایهداری در بازار داخلی وجود نداشت، از اینرو دولتمردان آلمانی به فکر بازارهای جدید و منابع مواد اولیه ارزان خارج از مرزهای خود بودند. این وضعیت با منافع استعماری انگلستان و فرانسه تضاد داشت.
دولت انگلستان که توان رقابت با سرمایهداری آلمان را نداشت میرفت که خود را برای جنگ با آلمان آماده کند. از اینرو انگلیسیها بر آن شدند که تضادها و اختلافات دیرین خود را با روسیه بهنحوی برطرف سازند. قرار داد ۱۹۰۷این مقصود را برطرف میکرد. و قرار دادهایی که در زمان جنگ بسته شده کار را یکسره کرد.
اختناق در ایران: مورگان شوستر:”... در واقع، اتحاد انگلیس و فرانسه در سال ۱۹۰۵برای جلوگیری از آلمانها کافی بهنظر نمیرسید. اتحاد انگلیس با روسیه و تقویت آن دولت با سرمایههای انگلیسی برای محدود ومحصور ساختن آلمان بود. لذا لازم میآمد که اختلافات انگلیس و روس درآسیا نیز مرتفع شود. از اینجا بود که قرار داد ۱۹۰۷بوجود آمد... “.
این اتحاد دو قدرت بزرگ انگلیس و روس، یک علت درونی هم در درون خود ایران داشت. و آن رشد مقاومت ضداستبدادی مردم ایران بود؛ که تهدیدی برای منافع درازمدت هم انگلیس و هم روس بود. یعنی در صورتی که کارها بهدست نیروهای مردمی و مستقل میافتاد، هردو قدرت ضرر میکردند. این بود که آنها به هم نزدیک شدند و با اعدام اتابک، سیاست آسیایی آن دو کشور به هم تلاقی کرد
نتیجهی اتحاد دو قدرت
بعد از این قرارداد استعماری، دو قدرت خارجی روس و انگلیس در مناطق نفوذ خود از آزادی مطلق و بدون معارض برخوردار شدند. فکر رویارویی سخت و خشن با انجمنهای محلی تهران، مجلس، و آزادیخواهان تبریز، از آغاز بسته شدن این قرارداد به وجود آمد.
رویارویی سخت با انقلاب و مجلس و آزادیخواهان، چیزی بود که روس تزاری و محمدعلیشاه از قدیم در پی آن بودند و در پی فرصتی بودند که این فکر شوم را به مرحله اجرا درآورند.
حتی محمدعلیشاه به سعدالدوله وزیرخارجه کابینهی مشیرالسلطنه، که بعد از بازگشت اتابک، به دربار پیوسته بود دستور داده بودکه مجلس را بمباران کنند. ولی پشتیبانی وسیع مردم تهران و تبریز، از مجلس و مخالفت آنها با محمدعلیشاه، و آشوبگریهای او علیه مشروطه باعث شده بود که موقتاً از اجرای آن دست بردارد.
در همین ایام لشکریان عثمانی به خاک ایران تجاوز میکرد و در مرزهای غربی کشور کشاکشی جریان داشت اما از سوی شاه و دولت، اقدامی برای جلوگیری و حل و فصل این تجاوزات نمیشد.
راوی: مشروطه کسروی ص ۴۶۶: «سپاه عثمانی همچنان در خاک ایران مینشست و کردان در پیرامون ارومی همچنان بیدادگری میکردند. اقبالالسلطنه، (حاکم سابق ماکو) هم که به خاک روسیه گریخته بود همچنان سرکشی میکرد و دستههایی انبوهی از نفرات او به روستاهای خوی ریخته و آبادیها را یک به یک تاراج میکردند.
اسماعیل آقا سیمکو نیز به سرکشی برخاسته در پیرامون سلماس به تاخت و تاز میپرداخت. انجمن ایالتی تبریز برای رفع این شورشها هیأتی را برگزیده برای چارهجویی به خوی و ماکو فرستاد. انجمن ارومیه نیز پیاپی تلگراف به تبریز و تهران میفرستاد. اما نه تنها نتیجهیی دیده نمیشد. بلکه با کمال تعجب ارفعالدوله سفیردولت در استانبول ادعاهای تجاوزگری عثمانی را دروغ میشمرد و ساختهی انجمن تبریز عنوان میکرد.»
ماجرا این بود که محمدعلیشاه در پشت پرده با سلطان عبدالحمید زدو بند داشت. چرا که فشار تجاوزات عثمانی به آذربایجان به مردم و آزادیخواهان تبریز میآمد، از آنطرف هم دولت عبدالحمید عثمانی از ترس آن که پیشرفت مشروطه در ایران، جنبش آزادیخواهی را درعثمانی نیرومندتر کند، از همدستی با محمدعلیمیرزا دست نمیکشید.
با این حال محمدعلیشاه که در نهان در انتظار زمینه چینی برای از بین بردن مشروطه بود، برای فریب دادن سران مجلس در تهران به مجلس میآمد و قسم به وفاداری به مشروطه میخورد.
راوی: تاریخ مشروطه کسروی: ص ۴۸۸: دوشنبه نوزدهم آبان… شاه آهنگ مجلس کرد… و سوگند دلبستگی به مشروطه خورد که: «تمام همّ خود را مصروف حفظ استقلال ایران نموده… قانون اساسی و مشروطیت ایران را نگهبان و بر طبق آن قوانین مقرره، سلطنت کند»
این فریبکاری در حالی بود که مجلس قبل از این سوگند خوردن شاه، بودجه را تنظیم کرده بود و در اون سیصد وهشتاد هزار تومان از دریافتی سالانهی دربار کم کرده بود.
درآمد دولت سالانه پانزده کرور و مخارج دولت بیست و یک کرور و نیم بود. بنابراین هرساله شش کرور و نیم کم میآمد. مجلس راههایی اندیشید و حقوق سالانهی شاه و شاهزادگان کاست. و قوانینی گذاشت که جلوی دزدیهای فرمانروایان از مالیات را میگرفت.
راوی مشروطه کسروی: ص ۴۸۸: از هشتصدهزار تومان پول و اند، گزافی جنس که دربار سالانه میگرفت، هشتادهزارتومان آن برای در رفت دستگاه ولیعهد (احمد میرزا) میبود که در تبریز نشستی. و چون اکنون ولیعهد در تهران نزد پدر خود میزیست کمیسیون (مالی مجلس) دیگر انگیزهای برای پرداختن آن پول نمیدید. دویست و چهل هزارتومان صرف جیب مظفرالدینشاه یا بهتر گویم برای پول پرّانیهای (یا ولخرجیهای) او میبود… کمیسیون مالی این پولها را کم گردانید.
این کار دستاویزی شد که سعدالدوله، وزیر خارجه و امیربهادر وزیردربار، به دستور شاه، قاطرچیها، شتردارها، و سرایداران و دیگر کارکنان دربار را به این عنوان که مجلس، حقوق سالانهی اونها رو قطع کرده علیه مشروطه خواهان برانگیختند. و آنها در هر جا به ابراز مخالفت با مجلس و آزادیخواهان میپرداختند.
اما هنوز یک حربهی کاری در دست شاه باقی بود که با آن علیه مشروطه توطئه کند: شیخ فضلالله نوری و ملایان همدست او در تهران و تبریز و نقاط دیگر.
یک دور دیگر برپا کردن علم مشروعه خواهی فرا رسید. شیخ فضلالله در نشستهای پنهانی که با سعدالدوله و امیربهادر داشت، موظف شد که طرفداران خود را برای یک اقدام مشترک با دربار علیه مشروطه و مجلس آماده کند. اما یک مرکز توطئه نیز درتبریز باید راه میافتاد.
راوی: مشروطه کسروی: ص ۴۹۲: «میرهاشم دوچی از زمانی که از تهران به تبریز بازگشته بود… در کوی خود انجمنی بهنام اسلامیه بنیاد نهاد و… یک کوی بسیار بزرگ و نیرومندی (از تبریز) از دیگر کویها جدا گردیده، بدینسان دو تیرگی آشکاری در شهر پدید آمد».
دستاویز میرهاشم، هواداری از دین بود. مشروطه خواهان را لامذهب خوانده مردم را به دشمنی از آنان برمیانگیخت.
راوی: مشروطه کسروی ۴۹۲: «محمدعلیمیرزا میخواست در تبریز نیز آشوب باشد که آزادیخواهان سرگرم وگرفتار گردیده نتوانند به تهران یاوری نمایند. میر هاشم را برگزیده و با دست حاجی ابراهیم صراف که یکی از توانگران دربارشناس! میبود پول برایش فرستاده بود.
از تهران نیز این سفارش به میرهاشم شده بود که اگر بتوانند به بستگان روس که در تبریز فراوان بودند آزاری برسانند که بهانه به دست دولت روس برای تجاوز به آذربایجان بدهند.
همانطور که میبینید در شرح ماجراهای مشروطه به زمینه چینی استبداد برای توطئهیی دیگرتوسط ارتجاع علیه انقلاب رسیدهایم. شرح این توطئه را در شماره آینده مطالعه کنید.
ادامه دارد....
سایر قسمتهای همین مطلب: