زیر درخت نسترن
عقل کل، مهر وطن را
معنی ایمان شمُرد معنی ایمان بود مهر وطن، بیریب و ظن
شیخ اگر درد وطن نشناخت معذورش بدار این وطن نامش بود ایران، بیا بشنو ز من
شیخ اگر درد وطن نشناخت معذورش بدار این وطن نامش بود ایران، بیا بشنو ز من
«سروده
حاجی محمد اسماعیل منیر مازندرانی یکی از شاعران صدر مشروطه»
نگاهی به اوراق پیشین:
ایرانٍ نیمهی دوم قرن سیزدهم در آستانهی انقلاب مشروطیت، در شرایطی انفجاری قرار داشت. شرایطی ناشی از ستمهای بیحد و حصر حکومت استبداد فئودالی که باعث نارضایتی شدید دهقانان ایران و مهاجرت هزارها ایرانی به کشورهای دیگر شده بود. ستمی که در اثر اعطای امتیازات اقتصادی توسط حکومت قاجار به دول استعماری و همچنین جنگهای اجتناب پذیر شاهان قاجار، و قحطی و گرانی بسیار شدید ناشی از آن، بر خشم مردم افزوده بود.
در چنین شرایطی قتل رجال ترقیخواهی همچون قائممقام فراهانی و میرزاتقیخان امیرکبیر، بر شبههی هر گونه اصلاح حکومت قاجار از بالا و از درون حکومت، مهر باطل زده بود؛ بهطوریکه روشنفکران آن زمان، بهتدریج چارهی درد را در آگاه کردن مردم و اتکا به قدرت توده مردم مییافتند. بهویژه که بهتدریج در ایران هم، طبقهی جدیدی از بازرگانان و صاحبان کارگاهها و صاحبان سرمایه، یعنی یک طبقهی بورژوازی نوپا رو به رشد گذاشته بود، که البته بهدلیل نفوذ دو قدرت استعماری روس و انگلیس و هجوم کالاهای آنها، این بورژوازی ملی بیشتر در بخش تجارت و بازرگانی گسترش یافت.
یک تحول مهم هم که عبارت بود از پیروزی قیام مردم علیه اعطای امتیاز تنباکو به استعمار انگلیس، به مردم روحیهی بیشتری برای گرفتن حقوقشان داده بود.
علاوه براینها، قتل ناصرالدینشاه توسط میرزارضاکرمانی هم طلسم قدرقدرتی حاکمیت استبدادی را در اذهان مردم شکست و به مردم ایمان به نیروی خودشان را بخشید.
پس از کشته شدن شاه توسط میرزا رضا، حکومت قاجار از بیم شورش و قیام مردم، تمام تلاش خود را بهکار برد تا مردم به تکان نیایند. حتی طوری صحنه پردازی کردند که گویا شاه هنوز زنده است.
یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدینشاه
نگاهی به اوراق پیشین:
ایرانٍ نیمهی دوم قرن سیزدهم در آستانهی انقلاب مشروطیت، در شرایطی انفجاری قرار داشت. شرایطی ناشی از ستمهای بیحد و حصر حکومت استبداد فئودالی که باعث نارضایتی شدید دهقانان ایران و مهاجرت هزارها ایرانی به کشورهای دیگر شده بود. ستمی که در اثر اعطای امتیازات اقتصادی توسط حکومت قاجار به دول استعماری و همچنین جنگهای اجتناب پذیر شاهان قاجار، و قحطی و گرانی بسیار شدید ناشی از آن، بر خشم مردم افزوده بود.
در چنین شرایطی قتل رجال ترقیخواهی همچون قائممقام فراهانی و میرزاتقیخان امیرکبیر، بر شبههی هر گونه اصلاح حکومت قاجار از بالا و از درون حکومت، مهر باطل زده بود؛ بهطوریکه روشنفکران آن زمان، بهتدریج چارهی درد را در آگاه کردن مردم و اتکا به قدرت توده مردم مییافتند. بهویژه که بهتدریج در ایران هم، طبقهی جدیدی از بازرگانان و صاحبان کارگاهها و صاحبان سرمایه، یعنی یک طبقهی بورژوازی نوپا رو به رشد گذاشته بود، که البته بهدلیل نفوذ دو قدرت استعماری روس و انگلیس و هجوم کالاهای آنها، این بورژوازی ملی بیشتر در بخش تجارت و بازرگانی گسترش یافت.
یک تحول مهم هم که عبارت بود از پیروزی قیام مردم علیه اعطای امتیاز تنباکو به استعمار انگلیس، به مردم روحیهی بیشتری برای گرفتن حقوقشان داده بود.
علاوه براینها، قتل ناصرالدینشاه توسط میرزارضاکرمانی هم طلسم قدرقدرتی حاکمیت استبدادی را در اذهان مردم شکست و به مردم ایمان به نیروی خودشان را بخشید.
پس از کشته شدن شاه توسط میرزا رضا، حکومت قاجار از بیم شورش و قیام مردم، تمام تلاش خود را بهکار برد تا مردم به تکان نیایند. حتی طوری صحنه پردازی کردند که گویا شاه هنوز زنده است.
یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدینشاه
از کتاب زندگی میرزا رضا، هما ناطق ص ۱۳۵: «پدر
ملیجک را که کوتاه قد بود، از پشت زیرلبادهی شاه کردند تا او را محکم نگاه دارد.
اتابک روبهرویش قرار گرفت و مانند آن که با وی سخن میگوید گاه لبخندی میزد و
زمانی سری میجنباند»
گزارش مستردوران به سالیسبوری: «گاه گاه دست جسد را بهعنوان ابراز تفقد به مردم،
تکان میدادند و چنین بود که از رهگذران هیچیک چیزی نفهمید»
بلافاصله سفیر فرانسه و سفیر انگلیس را از کشته شدن شاه خبر کردند. سپس کاساکوفسکی رئیس بریگاد قزاق را فراخواندند تا قبل از اینکه مرم از وقوع قتل خبردار شوند، نوعی حکومت نظامی برقرار کند و حفاظت شهر را بهعهده گیرد.
قشون نظامی شهر را به محاصره درآوردند و. پیادهنظام در تمام نقاط حساس شهر مستقر شد. سواره نظام قزاق به گشت در آمد. همینطور یک رشته دستگیریهای گوناگون به اتهام همدستی با میرزا رضا شروع شد.
خاطرات تاجالسلطنه ص۵۱: «در حرم شاه شایع کردند که نصرت و فاطمه که در اندرون کار میکنند، از اقوام میرزارضا هستند. یکی از آنان را… بیرون کشیدند و با سنگ و چماق به جانش افتادند و سرانجام دستگیر کردند و برای استنطاق بردند.»
در اسناد مربوط به حاج محمدحسن امینالضرب که زمانی میرزا رضا در تجارتخانهاش کار میکرده آمده: «به اشارات آن دو زن، یعنی نصرت و فاطمه، همدستان میرزا رضا جمعاً هشت نفر بودهاند»
البته در کشتن و انتقام کشیدن، گاهی آخوندهای مرتجع از ولیعهد شاه هم که تازه به حکومت رسیده بود پیشتر میرفتند، چنان که با اصرار همین آخوندها، فرمان قتل میرزا رضا را از مظفرالدینشاه گرفتند.
تاریخ بیداری ایرانیان، ص۹۹: «… … شیخ محمدحسن شریعتمدار… اصرار به کشتن میرزارضا میکرد تا شاه متغیر شده رو کرد به اتابک میرزا علیاصغرخان امینالسلطان و فرمود فردا بدهید سر این پسره را ببرند.»
قتل سه تن از ترقیخواهان
اما یکی از سوزناکترین صحنههای انتقام کشی سلسلهی قاجار، مربوط به قتل سه تن از ترقیخواهان بود که در اسلامبول در تبعید بهسر میبردند. این سه تن، عبارت بودند از: میرزاآقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و میرزاحسن خان خبیرالملک.
پس از قتل ناصرالدینشاه، رژیم فئودالی که بهشدت از سرنگون شدن حکومتش به هراس افتاده بود، رسماً به دولت عثمانی شکایت کرد و این سه تن ترقیخواه مخالف را قاتل ناصرالدینشاه معرفی کرد و خواهان استرداد آنها شد. دولت عثمانی هم آنها را تحویل داد. و محمدعلی میرزای قاجار که در آنموقع بهتازگی در تبریز ولیعهد شده بود آنها را در خانهی مخصوص خودش حبس و بازجویی کرد، بعد هم به قتل رساند.
تاریخ اجتماعی ایران: ص۴۶۳: «بالاخره روز چهارم یا ششم ماه صفر۱۳۱۴ قمری، (۱۲۷۶ شمسی) محمدعلی میرزا در خفیه آنها را در همان خانهی اختصاصی خود در زیر درخت نسترن، یکی یکی را داد سر بریدند. در حالی که خودش در بالاخانه نشسته تماشا میکرد. و سپس پوست سر آنها را بهرسم منفور و وحشیانهی آن عصر کشیده پر ازکاه نموده به تهران فرستادند.»
خونی که آن روز زیر درخت نسترن، در خانهی محمدعلی میرزای ولیعهد مستبد به زمین ریخت، البته نخشکید، بلکه بهراه افتاد و در همهی شهرهای ایران، به کینه نسبت به استبداد تبدیل شد.
استمرار جنبش
بهرغم کشتارها و شقاوتهای قرونوسطایی دستگاه حاکمه استبداد که در همهی شهرها جریان داشت، و بهرغم آن که در چاههای ارگ و انبار شاهی، صدها محبوس و زندانی جان میدادند، از پیشرفت جنبش گریزی نبود. رشد طبقه متوسط و گسترش خواستها و نیازهای جامعهیی که به حقوق خود آگاه میشد، متوقف نشد.
جامعه ایران در اثر آشنایی بیشتر با انقلابات که در کشورهای جهان، که از جمله در روسیه هم در شُرْف تکوین بود، راه خود را به سوی ترقی و نجات از حاکمیت قرونوسطایی ارباب رعیتی میپیمود. طبقهی بورژوازی نوپای ایران که پیشگام این آگاهیبخشی بود، متفکران خودش را داشت. روشنفکرانی که در مقابله با سرمایهداری خارجی، به افکار خودشون رنگ ملّی میدادند. این روشنفکران که بیشتر بر اثر خفقان جامعه استبدادزده، در خارج از کشور بهسر میبردند، با استفاده از جریانهای مترقی جهان، بهخصوص اروپا، به نشر افکار و آرمانهای نو خود میپرداختند.
نگاهی به ریشههای فرهنگی جنبش مشروطه:
اگر بخواهیم از اولین اقداماتی که بنیاد فرهنگ مترقی ایران را میساخت صحبت کنیم باید از تأسیس مدرسهی دارالفنون و چاپ روزنامه وقایع اتفاقیه، که نخستین روزنامهایران بود یاد کنیم.
در ۳۰آذر ۱۲۳۰ هجری شمسی، مدرسه عالی دارالفنون اولین مدرسه عالی به همت میرزا تقیخان امیرکبیر در ایران افتتاح شد. این مدرسه در آغاز تأسیس، کار خود را با هفت معلم اتریشی و عدهیی مترجم که از میان محصلین اعزامی به فرانسه انتخاب شده بودند، توسط ناصرالدینشاه گشایش یافت. تعداد محصلان ابتدا ۳۰نفر بود و بعداً به ۱۵۰نفر بالغ گردید که غالباً از فرزندان اعیان و اشراف آن زمان بودند.
امیرکبیر که با جدیت درصدد حفظ استقلال و ترقی ایران بود، میخواست دارالفنون مؤسسهای نظامی و فنّی باشد که نیازهای کشور را از این دو جنبه رفع و برطرف کند. و برای آن که در استخدام معلم هم به دو دولت روس و انگلیس که در ایران با همدیگر رقابت داشتند، جاپای جدیدی ندهد، شماری از معلمها را از سایر کشورهای اروپایی مثل اتریش، فرانسه، ایتالیا و آلمان استخدام کرد و به ایران آورد.
علومی که در آغاز تأسیس در دارالفنون تدریس میشد، عبارت بود از: پیادهنظام، سوارهنظام، توپخانه، مهندسی، طب و جراحی، دواسازی و معدنشناسی. همچنین در تمام رشتهها، زبان فرانسه، علوم طبیعی، ریاضی، تاریخ و جغرافیا تدریس میشد بعدها زبان انگلیسی و روسی و نقاشی و موسیقی نیز وارد برنامه آموزشی شد.
تاریخ سانسور در مطبوعات ایران: ص۳۰: «ایجاد دارالفنون به دست امیرکبیر باعث شد تا برای نخستین بار علوم نوین و دانش متحول در بخشی از جامعه رسوخ کند و روشنفکران و آگاهان دلسوزی تربیت شوند.»
همهی عواملی که به رواج جدی فرهنگ نوین در ایران منجر شد، در اقدامات همان دو مرد بزرگی ریشه دارد که هر دو توسط حکومت قاجار به قتل رسیدند. یکی قایم مقام و دیگری امیرکبیر. راه افتادن اولین دستگاههای چاپ در ایران، با اقدامات قایم مقام صورت گرفت. اولین روزنامهها هم در زمان امیرکبیر، منتشر شد. و با راه افتادن روزنامهها، آگاهی و بیداری گسترش یافت.
یکی از افرادی که قائممقام فراهانی برای تحصیل علوم و فنون به انگلستان فرستاده بود، فردی بهنام میرزا صالح شیرازی بود که در سال ۱۱۹۷ شمسی اجناس چاپسازی و پرس کوچکی به تبریز آورد و در تبریز بهکار انداخت. و گفتهاند این اولین مطبعه یا چاپخانهای بود که برای چاپ کتب فارسی در ایران دایر شده است.
یک نگاه کوچک به همین اقدام قائممقام فراهانی، هم نشان میدهد که آن مردان بزرگ چقدر به فکر استقلال مملکت بودند و هم، سطح نیازهای علمی و فرهنگی میهن ما را نشون میدهد.
در همین گروهی که قایم مقام برای کسب علوم به انگلستان ارسال میکند، که یک گروه پنج نفره بودند، ببینیم که هدف اعزام آنها از اینقرار بود:
- میرزا جعفر مهندس، برای مهندسی.- میرزا رضا صوبهدار (فرمانده) توپخانه، برای آموختن علم توپخانه. – میرزا جعفر برای تحصیل در زمینهی شیمی یا طب. – میرزاصالح شیرازی: برای آموختن فن مترجمی زبان انگلیسی، و فن چاپ. –: محمدعلی چخماقساز، برای آموزش فن قفل و کلیدسازی.
تبریز مرکز ترقیخواهان میشود:
این را هم باید دقت کرد که در آن زمان، نهضت تجددخواهی، از آذربایجان که با روسیه و عثمانی هم مرز و به اروپا نزدیکتر بود آغاز شد و تبریز بهصورت مرکز فعالیتهای ترقیخواهانه ایران درآمد. و کم کم شاگردان جهت فراگرفتن دانش نوین و علوم جدید به انگلستان رفتند و کارگران برای آموزش صنایع به روسیه اعزام شدند. همچنین کارخانههای توپریزی، باروت سازی، پارچهبافی، و غیره ایجاد شد و چاپخانه با حروف سربی هم برای اولین بار در تبریز ایجاد شد. که خودش باعث و منشأ انتشار روزنامه در ایران شد.
نخستین روزنامهی فارسی:
قدیمیترین سندی که راجع به نخستین روزنامهی فارسی در دست است، اعلامنامهای است که از طرف دولت به جهت استحضار ساکنان ممالک محروسهی ایران قلمی و تذکره شده و با این عبارت آغاز میگردد:
«بر رأی صوابنمای ساکنان ممالک محروسه مخفی نماناد که همت ملوکانهی اولیای دولت علیّه، مصروف بر این گشته است که ساکنان ممالک محروسه تربیت شوند. … لهذا… کاغذ اخباری مشتمل بر اخبار شرقیه و غربیه در دارالطباعه ثبت و به اطراف و اکناف فرستاده خواهد شد. عشر آخر رمضانالمبارک سال ۱۲۵۲ هجری»
همین روزنامه که اسم مشخصی نداشت و در دو ورق بزرگ با چاپ سنگی منتشرمی شد، بعد از چند مدت انتشارش متوقف شد تا آن که در سال سوم سلطنت ناصرالدینشاه، به دستور میرزاتقیخان امیرکبیر و تحت نظر خود او، روزنامهای به اسم روزنامهی وقایع اتفاقیه در تهران دایر شد. این روزنامه هفتهیی یکبار در چهار تا هشت صفحه منتشر میشد و در آن علاوه بر اخبار ایران و خارجه، و آگهیها و نرخ امتعه و اجناس، مقالات سودمند علمی هم درج میشد.
یکی از آگهیهای تبلیغ این روزنامه از اینقرار ثبت شده است:
«نمرهی دهم. هر کس در تهران طالب نسخهای از اینروزنامهها باشد در بازار در دکان میرسید کاظم بلورفروش فروخته میشود. قیمت: یک نسخه ده شاهی. سه ماه ششهزار دینار، شش ماه دوازدههزار دینار، یک سال بیست وچهار هزار».
سایر روزنامهها:
در سالهای بعد بهتدریج انتشار روزنامه گسترش یافت چاپ خبرها و تحولات داخل کشور و جهان، و درج مقالات بیدار کننده روشنفکران، زمینهی قانونخواهی و آزادیخواهی را در ایران به وجود آورد.
- روزنامه علیهی (elli ، e) دولت ایران:. به مدیریت میرزا ابوالحسن خان صنیعالملک.
روزنامهی علمیهی دولت علیهی ایران
روزنامه ملت سنیهی (Sani ، e) ایران یا روزنامه ملتی که برای تمایز از روزنامههای دولتی به این اسم نامیده میشد.
روزنامهی دولت ایران سال ۱۲۵۰ شمسی.
روزنامهی وطن و روزنامهی صدای ایران، که به زبان فرانسوی برای معرفی کشور ایران به ملل خارجه منتشر میشدند.
البته در مورد مطبوعات داخل کشور باید گفت که به علت اختناق و خفقان عهد ناصرالدینشاه، همهی مطبوعات بهشدت سانسور میشدند. و حتی روزنامهای که ظاهراً عنوان ملتی داشت، همه دولتی بودند و در این دوره تا انقلاب مشروطیت که آزادی جراید اعلام شد، روزنامهی غیردولتی و بهخصوص جریدهی انتقادی در خود ایران منتشر نمیشد. .
در کتاب المآثر و الآثار نوشتهی اعتماد السلطنه نمونهیی از توصیههای حکومتی بر ضرورت سانسور آمده: «در اوایل طلوع نّیر این دولت مقرر گردیده که هیچ کتابی و جریده واعلانی و امثال ذالک در هر کارخانه از مطابع جمیع ممالک محروسه ایران مطبوع نیفتد الاّ پس از ملاحظهی مدیر این اداره و امضای وی».
اقتضای پیشرفت تمدن و صنعت و تحولات اجتماعی، نشر کتاب، مطبوعات بود. و در این میان استبداد فئودالی قاجار که هیچگونه همخوانی با پیشرفت دانش و مظاهر تمدن جدید بهخصوص با انتشار آگاهی توسط مطبوعات نداشت، در عین سانسور و کنترل شدید این روزنامهها، گاه به فریبکاریهایی هم مبادرت میکرد. مثلاً برای رویارویی با موج مخالفتها و تمایلات افزایندهی ضداستبدادی، به انتشار روزنامهای دست زد به نام روزنامه ملتی، که البته هیچ جا اسمی از نویسندگان مردمی نداشت. و همینطور هیچ نشانی از تجاوز و ستمگری روزافزون حکام ولایات، کشتارها و بندوبستهای وابستگان دربار و غارت و چپاول خزانهی ملی و فشار و اختناق و سرکوبگری دولتی در آن دیده نمیشد. (در اینجا صفحهی اول این روزنامه از ص ۷۰ کتاب تاریخ سانسور جلد ۱ نشان داده شود.) امادرعین حال چنین اقداماتی باعث تأخیر در روند تدریجی رواج مطبوعات نشد.
چند روزنامهی پایتخت و عناوین آنها:
روزنامهی نظامی علمیه وادبیهی ایران ۱۲۹۳ هجری قمری
مدرسه مبارکهی اتاماژور- قیمت اعلانات هر سطری پنجشاهی قبول خواهد شد.
با انتشار روزنامه نظامی سه تحول تازه در عمر روزنامهنگاری ایران که تا آنموقع سابقه چهل ساله داشت بهوجود آمد: اعلام و قید دولتی نبودن روزنامه، تشکیل هیأت تحریریه، و درخواست از مردم برای شرکت در نگارش مطالب و مقالات روزنامه.
روزنامهی دانش ۱۲۶۳ شمسی نشریهی دارالفنون. توسط میرزا کاظم استاد شیمی:
صاعقه بر چند قسم است؟
حقیقت صاعقه که خالی شدن الکتریسیته است، یک قسم بیشتر نیست،
برق چیست؟ برق نور یا اثر نورانیست که باصاعقه همراهی میکند،
روزنامهی علمی ۱۲۷۶شمسی به مدیریت محمد حسن خان صنیعالدوله، (اعتمادالسلطنه)
هر کس اخبار و اطلاعات بدار الطباعه همایونی بفرستد درین روزنامه باسم خود او نوشته خواهد شد.
نشریهی ماهانهی شرف: ۱۲۶۴شمسی به مدیریت محمدحسن خان اعتمادالسلطنه.
نمره سی و یکم، جناب مسیو بریسون، صدراعظم حالیه دولت جمهوری فرانسه
نشریه تربیت: ۱۲۷۰ شمسی، به مدیریت میرزامحمد حسین فروغی.
در تفصیل اشعه بعد از شعاع بنفش آنطرف اشعه قرمز شعاعهای غیرمریی هستند که اثر شیمیایی اول آنها، بیش از اشعه بنفش است، و اثر حرارت دویمی بیش از اشعه قرمز است،
خلاصهی الحوادث ۱۲۷۲ شمسی نخستین روزنامهی یومیة ایران.
روزنامههای شهرستانها:
بتدریج روزنامههایی هم در شهرستانها راهاندازی شد. اما باز جالب توجه است که در بین همه شهرهای ایران، بعد از تهران تبریز اولین شهری بود که صاحب روزنامه شد، همچنان که روزنامه وقایع اتفاقیه در تهران چاپ و پخش میشد، روزنامهای هم در تبریز به اسم روزنامه اخبار دارالسطنهی آذربایجان منتشر شد. و این بالا بودن آگاهیهای سیاسی را درتبریز نشان میدهد.
روزنامهی تبریز، توسط کمال آقا، سال ۱۲۷۰ شمسی
این روزنامه اخبار و حوادث و مواد سیاسیه و پولیتیکیه و علم و ادب و منافع عامه را حاوی خواهد کرد. در هر ده روز یکبار منتشر خواهد شد. مکاتبات نافعه با امتنان قبول میشود.
روزنامهی الحدید ۱۲۷۶ شمسی توسط سید حسین خان
محاصره ولادی وستک، از طرف دریا جهازات جنگی ژاپون ولادیوستک را محاصره نمودهاند، گاه گاه کشتیهای دپورینور روس ازبندر خارج شده، .
روزنامه ادب: ۱۲۷۷شمسی: به مدیریت میرزا محمد صادق ادیبالممالک فراهانی
روزنامه کمال ۱۲۷۹ شمسی به مدیریت میرزا حسن خان طبیب زاده. از روشنفکران آذربایجان.
مداخل روزنامه صرف مدرسه کمال خواهد شد.
مجلهی گنجینهی فنون: ۱۲۸۱ شمسی (نخستین نشریهی منتشر شده بهصورت مجله در ایران)
روزنامه فارس: انتشار در شیراز. توسط میرزاتقیخان کاشانی.
روزنامهی فرهنگ:
انتشار در ۱۲۶۴ شمسی در اصفهان. توسط میرزا عبدالرحیم خوشنویس
هر ادارهی روزنامه از هر مملکت حق دارد که یک نسخه از فرهنگ را بهعنوان مبادله با روزنامه خود به هر زبان که باشد بخواهد.
روزنامههای فارسی زبان خارج ایران
علاوه بر روزنامههای داخل کشور تعدادی روزنامه فارسی زبان که در شهرهای کشورهای خارجی مثل قفقاز و استانبول و مصر و لندن به چاپ میرسیدند و درباره اوضاع ایران آزادانه سخن میراندند از طرق مختلف مثل قاچاق و یا لابلای محمولههای پستی به دست خوانندگان ایرانی میرسید.
روزنامهی اختر:
نخستین روزنامهی ایرانی به سبک جدید در خارج از کشور.: ۱۲۹۲چاپ اسلامبول، منتشره در عثمانی قفقاز، هندوستان، عراق:. به مدیریت آقا محمد طاهر تبریزی.
از هموطنان محترم که در ممالک محروسه عثمانی و خطه وسیع هندوستان و مملکت قفقاز اقامت و تجارت دارند، و از مشترکین روزنامه هستند نیز نهایت تشکر را داریم زیرا که این جوانمردان باقتضای بصیرتی که در وضع خارج دارند، بیش از دیگران از مراتب منافع روزنامه آگاهی حاصل نموده، وجه روزنامه را مانند سایر ملل پیشکی میپردازند.
همکاری آزادیخواهان با روزنامهها:
بسیاری از روشنفکران و آزادیخواهان بهنام آن روزگار مانند میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، میرزا مهدیخان تبریزی میرزا علی محمدخان کاشانی با این روزنامه همکاری نزدیک داشتند. … این روزنامه در پیشامدهای مهم، از جمله موضوع امتیاز توتون وتنباکو، مقالات سودمندی به چاپ رساند، .
روزنامه اختر
روزنامهی اختر باعث تشکیل و استحکام نخستین هستههای مبارزه با استبداد دستگاه ناصری در بیرون از کشور شد. این روزنامه بهطور مخفیانه وارد ایران میشد و دور از چشم مفتشان دولتی، دست به دست میگشت. مطالب ا ین روزنامهها مردم را نسبت به ظلم دستگاه حکومت استبدادی آگاه میکرد و نسبت به نفوذ استعمار و غارت مردم توسط آنها اعتراض میکرد.
بخشی از مطالب روزنامه اختر:
« (چرا) از فن چاپ و کاغذی که روی آن قرآن کریم مینویسیم گرفته تا بالن یا کشتی هوایی، همه مال فرنگ است؟ پنبه را یک من دوقران میخرند، چلوار ساخته، منی شصت قران میفروشند! ابریشم منی شش قران را میدهیم و حریر منی چهل تا صدتومان! میگیریم. آهن را قلمتراش میسازند و نیم مثقال آن را به دو مثقال نقره عوض میکنند. !؟!)
روزنامه قانون: به مدیریت ملکم خان چاپ لندن سال ۱۲۶۹ شمسی، اتفاق، عدالت، ترقی، قیمت اشتراک: شرط آدمیت
- کجا هستی؟ در زندان ظلمت. – چه باید کرد: ؟ - باید بنیان این زندان رامنهدم کرد. – به چه قدرت؟ به قدرت آدمیت. … ایران مملو است از نعمات خداداد. چیزی که همهی این نعمات را باطل گذاشته، نبودن قانون است. هیچکس در ایران مالک هیچ چیز نیست زیرا که قانون نیست... ... . از برای بینندگان زمان هیچ شکی باقی نمانده که عنقریب بنیاد این زندان سیاه منهدم و رایت عدل الهی بر کل این اقالیم برافراشته خواهدشد.
روزنامه هفتگی حکمت: تأسیس در سال ۱۲۷۱ شمسی در قاهره به توسط میرزا مهدیخان تبریزی
نشریهی هفتگی ثریا: به سال ۱۲۷۸ شمسی در قاهره. به توسط محمدخان کاشانی
روزنامه پرورش: به سال۱۲۸۰ شمسی. چاپ قاهره مصر به توسط میرزا علی محمدخان کاشانی
روزنامه هفتگی حبلالمتین به سال ۱۲۷۳ شمسی هجری قمری، تأسیس در کلکته، . توسط سیدجلالالدین کاشانی.
در این جریده از هر گونه علوم و وقایع و اخبار پولتیک و سیاست و منافع دولتی و اصلاح قومی و ترقی نوعی، بحث کرده میشود،
این نشریه یعنی هفتهنامه حبل المتین از همهی نشریات آن زمان بزرگتر و بنامتر بود و نزدیک به چهل سال در خارج ایران منتشر میشد و تعداد نسخههای آن تاکه بهوسیله پست منتشرمی شد تا ۵۰۰۰ نسخه میرسید. حبلالمتین مقالاتی درباره گرفتاریهای سیاسی ایران مینوشت و بارها پیشنهاد قانون و حکومت مشروطه کرد. اگر چه قرائت این نشریه از طرف دولت ممنوع شده بود اما به وسیلهی جهانگردان و زوار و ضمن بارها و محمولههای بازرگانی بهطور قاچاق به ایران میرسید و نقش مهمی در بیداری مردم داشت.
انتشار روزنامه حبلالمتین، بعدها گسترش یافت و علاوه بر کلکته، در تهران و رشت نیز با همین نام منتشر گردید.
نقش روزنامهها:
روزنامههایی که در آستانهی انقلاب مشروطیت در کشور ما منتشر شد، اگر چه بسیاری ازآنان عمر کوتاهی داشته و بهسر عت توسط استبداد توقیف و ممنوع میشد، یک نقش زمینهساز و آگاهی بخش در جامعهی استبداد زدهی ما داشت، و اندیشههای نوین را گسترش داده، در میان مردمی که بهتدریج نسبت به مظالم استبداد و غارت استعمار آگاه میشدند، آمادگی برای جنبش و انقلاب را افزایش داد.
بلافاصله سفیر فرانسه و سفیر انگلیس را از کشته شدن شاه خبر کردند. سپس کاساکوفسکی رئیس بریگاد قزاق را فراخواندند تا قبل از اینکه مرم از وقوع قتل خبردار شوند، نوعی حکومت نظامی برقرار کند و حفاظت شهر را بهعهده گیرد.
قشون نظامی شهر را به محاصره درآوردند و. پیادهنظام در تمام نقاط حساس شهر مستقر شد. سواره نظام قزاق به گشت در آمد. همینطور یک رشته دستگیریهای گوناگون به اتهام همدستی با میرزا رضا شروع شد.
خاطرات تاجالسلطنه ص۵۱: «در حرم شاه شایع کردند که نصرت و فاطمه که در اندرون کار میکنند، از اقوام میرزارضا هستند. یکی از آنان را… بیرون کشیدند و با سنگ و چماق به جانش افتادند و سرانجام دستگیر کردند و برای استنطاق بردند.»
در اسناد مربوط به حاج محمدحسن امینالضرب که زمانی میرزا رضا در تجارتخانهاش کار میکرده آمده: «به اشارات آن دو زن، یعنی نصرت و فاطمه، همدستان میرزا رضا جمعاً هشت نفر بودهاند»
البته در کشتن و انتقام کشیدن، گاهی آخوندهای مرتجع از ولیعهد شاه هم که تازه به حکومت رسیده بود پیشتر میرفتند، چنان که با اصرار همین آخوندها، فرمان قتل میرزا رضا را از مظفرالدینشاه گرفتند.
تاریخ بیداری ایرانیان، ص۹۹: «… … شیخ محمدحسن شریعتمدار… اصرار به کشتن میرزارضا میکرد تا شاه متغیر شده رو کرد به اتابک میرزا علیاصغرخان امینالسلطان و فرمود فردا بدهید سر این پسره را ببرند.»
قتل سه تن از ترقیخواهان
اما یکی از سوزناکترین صحنههای انتقام کشی سلسلهی قاجار، مربوط به قتل سه تن از ترقیخواهان بود که در اسلامبول در تبعید بهسر میبردند. این سه تن، عبارت بودند از: میرزاآقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی و میرزاحسن خان خبیرالملک.
پس از قتل ناصرالدینشاه، رژیم فئودالی که بهشدت از سرنگون شدن حکومتش به هراس افتاده بود، رسماً به دولت عثمانی شکایت کرد و این سه تن ترقیخواه مخالف را قاتل ناصرالدینشاه معرفی کرد و خواهان استرداد آنها شد. دولت عثمانی هم آنها را تحویل داد. و محمدعلی میرزای قاجار که در آنموقع بهتازگی در تبریز ولیعهد شده بود آنها را در خانهی مخصوص خودش حبس و بازجویی کرد، بعد هم به قتل رساند.
تاریخ اجتماعی ایران: ص۴۶۳: «بالاخره روز چهارم یا ششم ماه صفر۱۳۱۴ قمری، (۱۲۷۶ شمسی) محمدعلی میرزا در خفیه آنها را در همان خانهی اختصاصی خود در زیر درخت نسترن، یکی یکی را داد سر بریدند. در حالی که خودش در بالاخانه نشسته تماشا میکرد. و سپس پوست سر آنها را بهرسم منفور و وحشیانهی آن عصر کشیده پر ازکاه نموده به تهران فرستادند.»
خونی که آن روز زیر درخت نسترن، در خانهی محمدعلی میرزای ولیعهد مستبد به زمین ریخت، البته نخشکید، بلکه بهراه افتاد و در همهی شهرهای ایران، به کینه نسبت به استبداد تبدیل شد.
استمرار جنبش
بهرغم کشتارها و شقاوتهای قرونوسطایی دستگاه حاکمه استبداد که در همهی شهرها جریان داشت، و بهرغم آن که در چاههای ارگ و انبار شاهی، صدها محبوس و زندانی جان میدادند، از پیشرفت جنبش گریزی نبود. رشد طبقه متوسط و گسترش خواستها و نیازهای جامعهیی که به حقوق خود آگاه میشد، متوقف نشد.
جامعه ایران در اثر آشنایی بیشتر با انقلابات که در کشورهای جهان، که از جمله در روسیه هم در شُرْف تکوین بود، راه خود را به سوی ترقی و نجات از حاکمیت قرونوسطایی ارباب رعیتی میپیمود. طبقهی بورژوازی نوپای ایران که پیشگام این آگاهیبخشی بود، متفکران خودش را داشت. روشنفکرانی که در مقابله با سرمایهداری خارجی، به افکار خودشون رنگ ملّی میدادند. این روشنفکران که بیشتر بر اثر خفقان جامعه استبدادزده، در خارج از کشور بهسر میبردند، با استفاده از جریانهای مترقی جهان، بهخصوص اروپا، به نشر افکار و آرمانهای نو خود میپرداختند.
نگاهی به ریشههای فرهنگی جنبش مشروطه:
اگر بخواهیم از اولین اقداماتی که بنیاد فرهنگ مترقی ایران را میساخت صحبت کنیم باید از تأسیس مدرسهی دارالفنون و چاپ روزنامه وقایع اتفاقیه، که نخستین روزنامهایران بود یاد کنیم.
در ۳۰آذر ۱۲۳۰ هجری شمسی، مدرسه عالی دارالفنون اولین مدرسه عالی به همت میرزا تقیخان امیرکبیر در ایران افتتاح شد. این مدرسه در آغاز تأسیس، کار خود را با هفت معلم اتریشی و عدهیی مترجم که از میان محصلین اعزامی به فرانسه انتخاب شده بودند، توسط ناصرالدینشاه گشایش یافت. تعداد محصلان ابتدا ۳۰نفر بود و بعداً به ۱۵۰نفر بالغ گردید که غالباً از فرزندان اعیان و اشراف آن زمان بودند.
امیرکبیر که با جدیت درصدد حفظ استقلال و ترقی ایران بود، میخواست دارالفنون مؤسسهای نظامی و فنّی باشد که نیازهای کشور را از این دو جنبه رفع و برطرف کند. و برای آن که در استخدام معلم هم به دو دولت روس و انگلیس که در ایران با همدیگر رقابت داشتند، جاپای جدیدی ندهد، شماری از معلمها را از سایر کشورهای اروپایی مثل اتریش، فرانسه، ایتالیا و آلمان استخدام کرد و به ایران آورد.
علومی که در آغاز تأسیس در دارالفنون تدریس میشد، عبارت بود از: پیادهنظام، سوارهنظام، توپخانه، مهندسی، طب و جراحی، دواسازی و معدنشناسی. همچنین در تمام رشتهها، زبان فرانسه، علوم طبیعی، ریاضی، تاریخ و جغرافیا تدریس میشد بعدها زبان انگلیسی و روسی و نقاشی و موسیقی نیز وارد برنامه آموزشی شد.
تاریخ سانسور در مطبوعات ایران: ص۳۰: «ایجاد دارالفنون به دست امیرکبیر باعث شد تا برای نخستین بار علوم نوین و دانش متحول در بخشی از جامعه رسوخ کند و روشنفکران و آگاهان دلسوزی تربیت شوند.»
همهی عواملی که به رواج جدی فرهنگ نوین در ایران منجر شد، در اقدامات همان دو مرد بزرگی ریشه دارد که هر دو توسط حکومت قاجار به قتل رسیدند. یکی قایم مقام و دیگری امیرکبیر. راه افتادن اولین دستگاههای چاپ در ایران، با اقدامات قایم مقام صورت گرفت. اولین روزنامهها هم در زمان امیرکبیر، منتشر شد. و با راه افتادن روزنامهها، آگاهی و بیداری گسترش یافت.
یکی از افرادی که قائممقام فراهانی برای تحصیل علوم و فنون به انگلستان فرستاده بود، فردی بهنام میرزا صالح شیرازی بود که در سال ۱۱۹۷ شمسی اجناس چاپسازی و پرس کوچکی به تبریز آورد و در تبریز بهکار انداخت. و گفتهاند این اولین مطبعه یا چاپخانهای بود که برای چاپ کتب فارسی در ایران دایر شده است.
یک نگاه کوچک به همین اقدام قائممقام فراهانی، هم نشان میدهد که آن مردان بزرگ چقدر به فکر استقلال مملکت بودند و هم، سطح نیازهای علمی و فرهنگی میهن ما را نشون میدهد.
در همین گروهی که قایم مقام برای کسب علوم به انگلستان ارسال میکند، که یک گروه پنج نفره بودند، ببینیم که هدف اعزام آنها از اینقرار بود:
- میرزا جعفر مهندس، برای مهندسی.- میرزا رضا صوبهدار (فرمانده) توپخانه، برای آموختن علم توپخانه. – میرزا جعفر برای تحصیل در زمینهی شیمی یا طب. – میرزاصالح شیرازی: برای آموختن فن مترجمی زبان انگلیسی، و فن چاپ. –: محمدعلی چخماقساز، برای آموزش فن قفل و کلیدسازی.
تبریز مرکز ترقیخواهان میشود:
این را هم باید دقت کرد که در آن زمان، نهضت تجددخواهی، از آذربایجان که با روسیه و عثمانی هم مرز و به اروپا نزدیکتر بود آغاز شد و تبریز بهصورت مرکز فعالیتهای ترقیخواهانه ایران درآمد. و کم کم شاگردان جهت فراگرفتن دانش نوین و علوم جدید به انگلستان رفتند و کارگران برای آموزش صنایع به روسیه اعزام شدند. همچنین کارخانههای توپریزی، باروت سازی، پارچهبافی، و غیره ایجاد شد و چاپخانه با حروف سربی هم برای اولین بار در تبریز ایجاد شد. که خودش باعث و منشأ انتشار روزنامه در ایران شد.
نخستین روزنامهی فارسی:
قدیمیترین سندی که راجع به نخستین روزنامهی فارسی در دست است، اعلامنامهای است که از طرف دولت به جهت استحضار ساکنان ممالک محروسهی ایران قلمی و تذکره شده و با این عبارت آغاز میگردد:
«بر رأی صوابنمای ساکنان ممالک محروسه مخفی نماناد که همت ملوکانهی اولیای دولت علیّه، مصروف بر این گشته است که ساکنان ممالک محروسه تربیت شوند. … لهذا… کاغذ اخباری مشتمل بر اخبار شرقیه و غربیه در دارالطباعه ثبت و به اطراف و اکناف فرستاده خواهد شد. عشر آخر رمضانالمبارک سال ۱۲۵۲ هجری»
همین روزنامه که اسم مشخصی نداشت و در دو ورق بزرگ با چاپ سنگی منتشرمی شد، بعد از چند مدت انتشارش متوقف شد تا آن که در سال سوم سلطنت ناصرالدینشاه، به دستور میرزاتقیخان امیرکبیر و تحت نظر خود او، روزنامهای به اسم روزنامهی وقایع اتفاقیه در تهران دایر شد. این روزنامه هفتهیی یکبار در چهار تا هشت صفحه منتشر میشد و در آن علاوه بر اخبار ایران و خارجه، و آگهیها و نرخ امتعه و اجناس، مقالات سودمند علمی هم درج میشد.
یکی از آگهیهای تبلیغ این روزنامه از اینقرار ثبت شده است:
«نمرهی دهم. هر کس در تهران طالب نسخهای از اینروزنامهها باشد در بازار در دکان میرسید کاظم بلورفروش فروخته میشود. قیمت: یک نسخه ده شاهی. سه ماه ششهزار دینار، شش ماه دوازدههزار دینار، یک سال بیست وچهار هزار».
سایر روزنامهها:
در سالهای بعد بهتدریج انتشار روزنامه گسترش یافت چاپ خبرها و تحولات داخل کشور و جهان، و درج مقالات بیدار کننده روشنفکران، زمینهی قانونخواهی و آزادیخواهی را در ایران به وجود آورد.
- روزنامه علیهی (elli ، e) دولت ایران:. به مدیریت میرزا ابوالحسن خان صنیعالملک.
روزنامهی علمیهی دولت علیهی ایران
روزنامه ملت سنیهی (Sani ، e) ایران یا روزنامه ملتی که برای تمایز از روزنامههای دولتی به این اسم نامیده میشد.
روزنامهی دولت ایران سال ۱۲۵۰ شمسی.
روزنامهی وطن و روزنامهی صدای ایران، که به زبان فرانسوی برای معرفی کشور ایران به ملل خارجه منتشر میشدند.
البته در مورد مطبوعات داخل کشور باید گفت که به علت اختناق و خفقان عهد ناصرالدینشاه، همهی مطبوعات بهشدت سانسور میشدند. و حتی روزنامهای که ظاهراً عنوان ملتی داشت، همه دولتی بودند و در این دوره تا انقلاب مشروطیت که آزادی جراید اعلام شد، روزنامهی غیردولتی و بهخصوص جریدهی انتقادی در خود ایران منتشر نمیشد. .
در کتاب المآثر و الآثار نوشتهی اعتماد السلطنه نمونهیی از توصیههای حکومتی بر ضرورت سانسور آمده: «در اوایل طلوع نّیر این دولت مقرر گردیده که هیچ کتابی و جریده واعلانی و امثال ذالک در هر کارخانه از مطابع جمیع ممالک محروسه ایران مطبوع نیفتد الاّ پس از ملاحظهی مدیر این اداره و امضای وی».
اقتضای پیشرفت تمدن و صنعت و تحولات اجتماعی، نشر کتاب، مطبوعات بود. و در این میان استبداد فئودالی قاجار که هیچگونه همخوانی با پیشرفت دانش و مظاهر تمدن جدید بهخصوص با انتشار آگاهی توسط مطبوعات نداشت، در عین سانسور و کنترل شدید این روزنامهها، گاه به فریبکاریهایی هم مبادرت میکرد. مثلاً برای رویارویی با موج مخالفتها و تمایلات افزایندهی ضداستبدادی، به انتشار روزنامهای دست زد به نام روزنامه ملتی، که البته هیچ جا اسمی از نویسندگان مردمی نداشت. و همینطور هیچ نشانی از تجاوز و ستمگری روزافزون حکام ولایات، کشتارها و بندوبستهای وابستگان دربار و غارت و چپاول خزانهی ملی و فشار و اختناق و سرکوبگری دولتی در آن دیده نمیشد. (در اینجا صفحهی اول این روزنامه از ص ۷۰ کتاب تاریخ سانسور جلد ۱ نشان داده شود.) امادرعین حال چنین اقداماتی باعث تأخیر در روند تدریجی رواج مطبوعات نشد.
چند روزنامهی پایتخت و عناوین آنها:
روزنامهی نظامی علمیه وادبیهی ایران ۱۲۹۳ هجری قمری
مدرسه مبارکهی اتاماژور- قیمت اعلانات هر سطری پنجشاهی قبول خواهد شد.
با انتشار روزنامه نظامی سه تحول تازه در عمر روزنامهنگاری ایران که تا آنموقع سابقه چهل ساله داشت بهوجود آمد: اعلام و قید دولتی نبودن روزنامه، تشکیل هیأت تحریریه، و درخواست از مردم برای شرکت در نگارش مطالب و مقالات روزنامه.
روزنامهی دانش ۱۲۶۳ شمسی نشریهی دارالفنون. توسط میرزا کاظم استاد شیمی:
صاعقه بر چند قسم است؟
حقیقت صاعقه که خالی شدن الکتریسیته است، یک قسم بیشتر نیست،
برق چیست؟ برق نور یا اثر نورانیست که باصاعقه همراهی میکند،
روزنامهی علمی ۱۲۷۶شمسی به مدیریت محمد حسن خان صنیعالدوله، (اعتمادالسلطنه)
هر کس اخبار و اطلاعات بدار الطباعه همایونی بفرستد درین روزنامه باسم خود او نوشته خواهد شد.
نشریهی ماهانهی شرف: ۱۲۶۴شمسی به مدیریت محمدحسن خان اعتمادالسلطنه.
نمره سی و یکم، جناب مسیو بریسون، صدراعظم حالیه دولت جمهوری فرانسه
نشریه تربیت: ۱۲۷۰ شمسی، به مدیریت میرزامحمد حسین فروغی.
در تفصیل اشعه بعد از شعاع بنفش آنطرف اشعه قرمز شعاعهای غیرمریی هستند که اثر شیمیایی اول آنها، بیش از اشعه بنفش است، و اثر حرارت دویمی بیش از اشعه قرمز است،
خلاصهی الحوادث ۱۲۷۲ شمسی نخستین روزنامهی یومیة ایران.
روزنامههای شهرستانها:
بتدریج روزنامههایی هم در شهرستانها راهاندازی شد. اما باز جالب توجه است که در بین همه شهرهای ایران، بعد از تهران تبریز اولین شهری بود که صاحب روزنامه شد، همچنان که روزنامه وقایع اتفاقیه در تهران چاپ و پخش میشد، روزنامهای هم در تبریز به اسم روزنامه اخبار دارالسطنهی آذربایجان منتشر شد. و این بالا بودن آگاهیهای سیاسی را درتبریز نشان میدهد.
روزنامهی تبریز، توسط کمال آقا، سال ۱۲۷۰ شمسی
این روزنامه اخبار و حوادث و مواد سیاسیه و پولیتیکیه و علم و ادب و منافع عامه را حاوی خواهد کرد. در هر ده روز یکبار منتشر خواهد شد. مکاتبات نافعه با امتنان قبول میشود.
روزنامهی الحدید ۱۲۷۶ شمسی توسط سید حسین خان
محاصره ولادی وستک، از طرف دریا جهازات جنگی ژاپون ولادیوستک را محاصره نمودهاند، گاه گاه کشتیهای دپورینور روس ازبندر خارج شده، .
روزنامه ادب: ۱۲۷۷شمسی: به مدیریت میرزا محمد صادق ادیبالممالک فراهانی
روزنامه کمال ۱۲۷۹ شمسی به مدیریت میرزا حسن خان طبیب زاده. از روشنفکران آذربایجان.
مداخل روزنامه صرف مدرسه کمال خواهد شد.
مجلهی گنجینهی فنون: ۱۲۸۱ شمسی (نخستین نشریهی منتشر شده بهصورت مجله در ایران)
روزنامه فارس: انتشار در شیراز. توسط میرزاتقیخان کاشانی.
روزنامهی فرهنگ:
انتشار در ۱۲۶۴ شمسی در اصفهان. توسط میرزا عبدالرحیم خوشنویس
هر ادارهی روزنامه از هر مملکت حق دارد که یک نسخه از فرهنگ را بهعنوان مبادله با روزنامه خود به هر زبان که باشد بخواهد.
روزنامههای فارسی زبان خارج ایران
علاوه بر روزنامههای داخل کشور تعدادی روزنامه فارسی زبان که در شهرهای کشورهای خارجی مثل قفقاز و استانبول و مصر و لندن به چاپ میرسیدند و درباره اوضاع ایران آزادانه سخن میراندند از طرق مختلف مثل قاچاق و یا لابلای محمولههای پستی به دست خوانندگان ایرانی میرسید.
روزنامهی اختر:
نخستین روزنامهی ایرانی به سبک جدید در خارج از کشور.: ۱۲۹۲چاپ اسلامبول، منتشره در عثمانی قفقاز، هندوستان، عراق:. به مدیریت آقا محمد طاهر تبریزی.
از هموطنان محترم که در ممالک محروسه عثمانی و خطه وسیع هندوستان و مملکت قفقاز اقامت و تجارت دارند، و از مشترکین روزنامه هستند نیز نهایت تشکر را داریم زیرا که این جوانمردان باقتضای بصیرتی که در وضع خارج دارند، بیش از دیگران از مراتب منافع روزنامه آگاهی حاصل نموده، وجه روزنامه را مانند سایر ملل پیشکی میپردازند.
همکاری آزادیخواهان با روزنامهها:
بسیاری از روشنفکران و آزادیخواهان بهنام آن روزگار مانند میرزا آقاخان کرمانی، شیخ احمد روحی، میرزا مهدیخان تبریزی میرزا علی محمدخان کاشانی با این روزنامه همکاری نزدیک داشتند. … این روزنامه در پیشامدهای مهم، از جمله موضوع امتیاز توتون وتنباکو، مقالات سودمندی به چاپ رساند، .
روزنامه اختر
روزنامهی اختر باعث تشکیل و استحکام نخستین هستههای مبارزه با استبداد دستگاه ناصری در بیرون از کشور شد. این روزنامه بهطور مخفیانه وارد ایران میشد و دور از چشم مفتشان دولتی، دست به دست میگشت. مطالب ا ین روزنامهها مردم را نسبت به ظلم دستگاه حکومت استبدادی آگاه میکرد و نسبت به نفوذ استعمار و غارت مردم توسط آنها اعتراض میکرد.
بخشی از مطالب روزنامه اختر:
« (چرا) از فن چاپ و کاغذی که روی آن قرآن کریم مینویسیم گرفته تا بالن یا کشتی هوایی، همه مال فرنگ است؟ پنبه را یک من دوقران میخرند، چلوار ساخته، منی شصت قران میفروشند! ابریشم منی شش قران را میدهیم و حریر منی چهل تا صدتومان! میگیریم. آهن را قلمتراش میسازند و نیم مثقال آن را به دو مثقال نقره عوض میکنند. !؟!)
روزنامه قانون: به مدیریت ملکم خان چاپ لندن سال ۱۲۶۹ شمسی، اتفاق، عدالت، ترقی، قیمت اشتراک: شرط آدمیت
- کجا هستی؟ در زندان ظلمت. – چه باید کرد: ؟ - باید بنیان این زندان رامنهدم کرد. – به چه قدرت؟ به قدرت آدمیت. … ایران مملو است از نعمات خداداد. چیزی که همهی این نعمات را باطل گذاشته، نبودن قانون است. هیچکس در ایران مالک هیچ چیز نیست زیرا که قانون نیست... ... . از برای بینندگان زمان هیچ شکی باقی نمانده که عنقریب بنیاد این زندان سیاه منهدم و رایت عدل الهی بر کل این اقالیم برافراشته خواهدشد.
روزنامه هفتگی حکمت: تأسیس در سال ۱۲۷۱ شمسی در قاهره به توسط میرزا مهدیخان تبریزی
نشریهی هفتگی ثریا: به سال ۱۲۷۸ شمسی در قاهره. به توسط محمدخان کاشانی
روزنامه پرورش: به سال۱۲۸۰ شمسی. چاپ قاهره مصر به توسط میرزا علی محمدخان کاشانی
روزنامه هفتگی حبلالمتین به سال ۱۲۷۳ شمسی هجری قمری، تأسیس در کلکته، . توسط سیدجلالالدین کاشانی.
در این جریده از هر گونه علوم و وقایع و اخبار پولتیک و سیاست و منافع دولتی و اصلاح قومی و ترقی نوعی، بحث کرده میشود،
این نشریه یعنی هفتهنامه حبل المتین از همهی نشریات آن زمان بزرگتر و بنامتر بود و نزدیک به چهل سال در خارج ایران منتشر میشد و تعداد نسخههای آن تاکه بهوسیله پست منتشرمی شد تا ۵۰۰۰ نسخه میرسید. حبلالمتین مقالاتی درباره گرفتاریهای سیاسی ایران مینوشت و بارها پیشنهاد قانون و حکومت مشروطه کرد. اگر چه قرائت این نشریه از طرف دولت ممنوع شده بود اما به وسیلهی جهانگردان و زوار و ضمن بارها و محمولههای بازرگانی بهطور قاچاق به ایران میرسید و نقش مهمی در بیداری مردم داشت.
انتشار روزنامه حبلالمتین، بعدها گسترش یافت و علاوه بر کلکته، در تهران و رشت نیز با همین نام منتشر گردید.
نقش روزنامهها:
روزنامههایی که در آستانهی انقلاب مشروطیت در کشور ما منتشر شد، اگر چه بسیاری ازآنان عمر کوتاهی داشته و بهسر عت توسط استبداد توقیف و ممنوع میشد، یک نقش زمینهساز و آگاهی بخش در جامعهی استبداد زدهی ما داشت، و اندیشههای نوین را گسترش داده، در میان مردمی که بهتدریج نسبت به مظالم استبداد و غارت استعمار آگاه میشدند، آمادگی برای جنبش و انقلاب را افزایش داد.
سایر قسمتهای همین مطلب: