امضای فرمان مشروطه، پایان یا آغاز راه؟
در شرح تاریخ مشروطه، با امضای فرمان مشروطیت، اینک به سرفصلی جدید رسیدیم. سرفصلی که با یک سؤال آغاز میشود.
در شرح تاریخ مشروطه، با امضای فرمان مشروطیت، اینک به سرفصلی جدید رسیدیم. سرفصلی که با یک سؤال آغاز میشود.
آیا جنبش مشروطهخواهی مردم ایران با صدور فرمان مشروطه به اهداف خود رسید؟
بیرنج و محن عدل و مساوات که دادت؟ جز
خیزش و جنبش نرسد هیچ به دادت
پیروزی بورژوازی نوپای ایران در کسب فرمان مشروطیت، اگر چه یک پیشروی بزرگ برای مردم ایران بود، اما استبداد فئودالی ریشهکن نشده بود، بلکه با عقبنشینی، به سهیم کردن طبقه بورژوازی در قدرت رضایت داده بود. در طرف جنبش هم، نمایندگان طبقه بازرگانان و ملایان وابسته به آنها، به همین رضایت داده و بر آن شدند که اصلاحات باقیمانده و بقیهی مطالبات خود را از طریق مجلس محقق کنند. و از آن پس بهدنبال حفظ منافع خود در چهارچوب همان حکومت استبدادی بودند. اما تودههای وسیع مردم که خواستار از هم پاشیدهشدن کامل نظام استبداد فئودالی بودند، تازه خود را درابتدای راه میدیدند.
روز ۲۶مرداد ۱۲۸۵ در جشنی که از طرف مظفر الدین شاه در مدرسه نظام بهمناسبت امضای فرمان مشروطه برگزار شد. ۵تن از وابستگان دربار به نامهای مرتضیقلیخان صنیع الدوله، میرزاحسنخان پیرنیا، میرزا حسینخان پیرنیا، مهدیقلیخان مخبرالسلطنه، میرزاحسنخان محتشمالسلطنه. به اتفاق آرا مسئول تدوین نظامنامه مجلس گردیدند.
میرزاحسن خان پیرنیا، پسر صدراعظم جدید، یعنی مشیرالدوله، یکی از تربیت یافتگان و درس خواندگان جدید بود. پس از آن که از سفارت پطرزبورگ برگشت به جبهه ترقیخواهان پیوسته بود و در تهیهی فرمان مشروطه هم دخالت مستقیم داشت. او در تهیهی نظامنامه هم نقش داشت. مقرر شده بود که نظامنامه را شاه روز چهاردهم شهریور امضا کند.
کشمکش ارتجاع وترقیخواهی
مشروطه کسروی ص ۱۲۳: «چنین نهاده شد که روز پنجشنبه چهاردهم شهریور (۱۲۸۵) به دستینهی شاه رسد و در تهران به برگزیدن نمایندگان پردازند. ولی… دانسته شد که هواداران خودکامگی نومید نشدهاند و به این آسانی نمیخواهند دست از چیرگی بردارند و شاه را پشیمان گردانیدهاند و او از دستینه نهادن به نظامنامه باز میایستد.»
توده دانست رها زیستنش، نه به این سادگی و آسانیست
دست از چیرگی آسان نکشد آن که ناخوانده به خوان مهمانیست
که طریق طلب آزادی جان فداکردن و خون افشانیست
تازه علاوه بر اینکه شاه با امضا کردن نظامنامه مخالفت میکرد، مخالفت افکار و تمایلات ارتجاعی نیز از درون و بیرون جنبش، با تدوین نظامنامهای که حاوی حقوق مردم باشد شروع شد.
پیروزی بورژوازی نوپای ایران در کسب فرمان مشروطیت، اگر چه یک پیشروی بزرگ برای مردم ایران بود، اما استبداد فئودالی ریشهکن نشده بود، بلکه با عقبنشینی، به سهیم کردن طبقه بورژوازی در قدرت رضایت داده بود. در طرف جنبش هم، نمایندگان طبقه بازرگانان و ملایان وابسته به آنها، به همین رضایت داده و بر آن شدند که اصلاحات باقیمانده و بقیهی مطالبات خود را از طریق مجلس محقق کنند. و از آن پس بهدنبال حفظ منافع خود در چهارچوب همان حکومت استبدادی بودند. اما تودههای وسیع مردم که خواستار از هم پاشیدهشدن کامل نظام استبداد فئودالی بودند، تازه خود را درابتدای راه میدیدند.
روز ۲۶مرداد ۱۲۸۵ در جشنی که از طرف مظفر الدین شاه در مدرسه نظام بهمناسبت امضای فرمان مشروطه برگزار شد. ۵تن از وابستگان دربار به نامهای مرتضیقلیخان صنیع الدوله، میرزاحسنخان پیرنیا، میرزا حسینخان پیرنیا، مهدیقلیخان مخبرالسلطنه، میرزاحسنخان محتشمالسلطنه. به اتفاق آرا مسئول تدوین نظامنامه مجلس گردیدند.
میرزاحسن خان پیرنیا، پسر صدراعظم جدید، یعنی مشیرالدوله، یکی از تربیت یافتگان و درس خواندگان جدید بود. پس از آن که از سفارت پطرزبورگ برگشت به جبهه ترقیخواهان پیوسته بود و در تهیهی فرمان مشروطه هم دخالت مستقیم داشت. او در تهیهی نظامنامه هم نقش داشت. مقرر شده بود که نظامنامه را شاه روز چهاردهم شهریور امضا کند.
کشمکش ارتجاع وترقیخواهی
مشروطه کسروی ص ۱۲۳: «چنین نهاده شد که روز پنجشنبه چهاردهم شهریور (۱۲۸۵) به دستینهی شاه رسد و در تهران به برگزیدن نمایندگان پردازند. ولی… دانسته شد که هواداران خودکامگی نومید نشدهاند و به این آسانی نمیخواهند دست از چیرگی بردارند و شاه را پشیمان گردانیدهاند و او از دستینه نهادن به نظامنامه باز میایستد.»
توده دانست رها زیستنش، نه به این سادگی و آسانیست
دست از چیرگی آسان نکشد آن که ناخوانده به خوان مهمانیست
که طریق طلب آزادی جان فداکردن و خون افشانیست
تازه علاوه بر اینکه شاه با امضا کردن نظامنامه مخالفت میکرد، مخالفت افکار و تمایلات ارتجاعی نیز از درون و بیرون جنبش، با تدوین نظامنامهای که حاوی حقوق مردم باشد شروع شد.
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران- فریدون آدمیت: ص ۱۷۴: «برخورد ترقیخواهان و ملایان آغاز گشت… علما برآن بودند که تا حد امکان جلو ورود عنصر ترقیخواه را به مجلس ملی ببندند. در مقابل آن، آزادیخوهان میخواستند قدرت ملایان را مهار کنند. طرح نظامنامه انتخابات که فراهم شد سید بهبهانی بر آن اعتراض نمود. … مردم به خانهی او رفتند، بنای پرخاش و بدگویی از وی را گذاشتند و او را مجبور ساختند به همکاری.»
روزهای پیش از امضای نظامنامه مجلس، برای مردم، روزهای بیم و امید بود. بیم از آن که استبداد بهعملی کردن فرمان مشروطیت، تن ندهد، و امید به وجود بیداردلان مشروطه خواه.
اعتراضات مردمی درنفی سران استبداد
مشروطه کسروی ص ۱۲۳: «از آنسوی شنیده شد که عینالدوله که به اوشان رفته بود، به مبارکآباد آمده و گفته میشود به شهر خواهد آمد و باز کارها به دست او خواهد بود. با شنیدن این اخبار، مردم شوریدند و برخی هم به تلاش افتادند که علما را وادارند که فتوا بدهند که سران لشکر، یعنی امیربهادر و نصرالسلطنه و حاجبالدوله باید از ایران اخراج شوند. سرانجام بر اثر دست از کار کشیدن و ۳روز اعتراض عمومی در تهران، شاه در ۱۷شهریور ۱۲۸۵ مجبور شد نظامنامه انتخابات را امضا کند. همچنین بهدلیل منفوریّت عین الدوله در بین مردم، شاه او را به مشهد تبعید کرد».
مشروطه کسروی: ص ۱۲۳: «بدینسان دوباره شورش خوابید و چون به نظامنامه دستینه نهاده شده بود در تهران به برگزیدن نمایندگان شصتگانه آغاز کردند.»
نظامنامه انتخاباتی که در مجلس مقدماتی با حضور گروههایی از مردم و با نظر آزادانهی آنها تهیه شد و در ۱۷شهریور به تصویب رسید، شمار نمایندگان مجلس را صدوپنجاه و شش تن در نظر گرفته بود. از این رقم شصت وکیل به تهران اختصاص داشت و باقیمانده میان ایالات و ولایات تقسیم شده بود.
البته مجلس اختیار این را هم داشت که به ضرورت بر رقم کل نمایندگان تا ۲۰۰ اضافه کند. و این یک پیشبینی خردمندانه بود چون مجلس لزوما با همان وکلای تهران گشایش یافت و انتخابات نمایندگان سایر شهرستانها در مدت کار مجلس ادامه پیدا کرد.
مشروطه کسروی ص ۱۲۳: «دولت ایران بهشمار دولتهای مشروطه درآمد و روزنامههای مصر و هند و اروپا گفتارها در این باره نوشتند.»
این شادمانیها، تا چه حد میتوانست پایدار بماند؟ آیا شاه و دربار قصد داشتند از خودکامگی دست بکشند؟
مقاومت استبداد در برابر پیشروی انقلاب
مشروطه کسروی: ص ۱۲۳: «دربار هنوز از ایستادگی نومید نگشته و اندیشهی رام شدن نمیداشت».
حاکمیت استبداد از پیچیدن خبر جنبش مشروطه که در تهران به پیروزی رسیده بود، جلوگیری میکرد و نمیگذاشت خبرش به شهرستانها برسد. بهمین دلیل از ارتباط تلگرافی تهران با شهرها جلوگیری میشد.
حقیقت این بود که شاه و دربار این شناخت را داشتند که سران جنبش در تهران، خواستهای اساسی برای تغییر حاکمیت ندارند، و در حقیقت همینطور هم بود چرا که سران جنبش تهران عدالتخانه میخواستند و اگر تبریز بپا نمیخاست شاید میتوانستند جنبش تهران را خفه کنند و استبداد را برگردانند.
اما با وجود آن که حکومت و دربار از رسیدن اخبار جنبش به شهرستانها جلوگیری میکرد اخبار مخالفتهای دربار و شاه بهتوسط آزادیخواهان به شهرها رسید و موجی از اعتراض بلند کرد.
تاریخ مشروطه: ص ۱۵۳: «در آخرهای شهریور نامههایی (به تبریز) رسید که دربار همچنان دشمنی و ایستادگی میکند و شاه از دستینه نهادن به نظامنامه انتخابات خودداری میکند، و دوباره بازارها بسته شده و شور و خروشی برخاسته. از این آگاهیها کوشندگان در اینجا (تبریز) نیز به تکان آمدند و بر آن شدند که در اینجا نیز جنبشی نمایند.»
تاثیرپذیری از جنبش بیداری خلقها
قبلا از علت پیشرو بودن تبریز در آزادیخواهی صحبت کردهایم. بد نیست یکبار دیگر این ویژگی تبریز را مرور کنیم.
تبریز بعد از تهران، بزرگترین شهر ایران بود. و بهعلت قرار گرفتن بر سر راه تجاری ایران با روسیه و اروپا، و مجاورت با قفقاز و برخورداری از تاثیرات جنبشهای تودهیی روس تزاری، برای حرکتها و جوششهای اجتماعی آماده بود.
تاریخ مشروطهی ایران، کسروی: ص ۱۲۷: «سالانه گروه انبوهی از مردم، از بازرگانان و سوداگران و کارگران به آنجا رفتندی، و هر یکی از پس از چند سال ماندند بازگردیدندی و آنچه را که از چگونگی روسستان و روسیان و دیگر اروپاییان شنیده و یا دیده بودند، به ارمغان آوردندی. همین کار را کسانی که به استانبول رفتندی، کردندی.»
قفقاز به سرزمینهای مسلماننشین روسیهی تزاری گفته میشد. مهاجرت بسیاری از ایرانیان به قفقاز و کار در مراکز صنعتی شهرهای قفقاز، باعث شده بود که آگاهی سیاسی مردم ایران نسبت به افکار نو و سوسیالیستی که در آن موقع، اروپا را فراگرفته بود، افزایش پیدا کند.
وجود پیشهوران زحمتکش و ستمکشیده و روشنفکران مترقی که از پیشرفتهای سایر ملل آگاه شده بودند باعث شده بود که جو انقلابی بسیار آمادهای در تبریز وجود داشته باشد.
سابقه تبریز
علت اینکه در جنبش تحریم تنباکو هم تبریز پیشتاز جنبش شد وجود همین اقشار ستمکشیده و پیشروان آگاه آن بود.
یکی از عواملی که نارضایتیهای مردم تبریز از حاکمیت قاجار را تشدید کرد، کشته شدن بسیاری از کارگران و بازرگانان تبریزی در باکو بود. ماجرا این بود که در اثر فقر و فشار به باکو مهاجرت کرده بودند و در آنجا جنگ مذهبی بین ارمنی و مسلمان راه افتاده بود که دولت تزاری به آن دامن میزد چون این جنگ فرقهیی باعث تضعیف انقلابیون قفقاز میشد.
بسیاری کارگر ایرانی محروم در آن جنگ در باکو کشته شدند! ولی دولت قاجار هیچ اعتنا به خون این همه ایرانی نکرد. با این سابقه، حالا تبریز بهعنوان مانع اصلی بازگشت استبداد ایفای نقش میکند.
تلاش برای استقرار آزادی
وقتی خبر به تبریز رسیدکه شاه و دربار از تندادن به انتخابات در شهرهای دیگر ایران سرباز میزنند، آزادیخواهان برای به زانو درآوردن شاه و وادار کردن او به قبول انتخابات در تبریز به تلاش برخاستند.
علاوه بر سرباز زدن شاه و دربار از تندادن به انتخابات، حکام محلی هم، جلوی انتخاب نمایندگان برای مجلس را میگرفتند.
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران ص ۳۴۷: «از ولایات سیل شکایت روان بود که حکام در امر انتخاب وکلا کارشکنی میکنند. اساساً از عاملانی که یک عمر به سنت مطلقه حکم رانده بودند، انتظار نمیرفت که یکباره ترک عادت گویند.»
دشمنی محمدعلیمیرزا
در میان تمام ولایات، بیشتر از همهی حکام سایر ولایات، محمدعلیمیرزای ولیعهد درتبریز جلوی انتخابات را سد میکرد.
در حقیقت سر اصلی استبداد و تهدید اصلی جنبش هم در تبریز بود و نه در تهران. چرا که در تبریز ولیعهد شاه، محمدعلی میرزا حاکم بود و فشار بسیار بیشتری نسبت به تهران به مشروطه خواهان و انقلابیون اعمال میکرد.
تاریخ مشروطه کسروی: ص ۱۵۲: «راستی را کانون خودکامگی تبریز میبود و دشمن بزرگ مشروطه و آزادی در اینجا مینشست. گذشته از اینکه خود را پادشاه آینده کشور میدانست، و بهجنبش توده هیچگونه خرسندی نشان نمیداد.»
محمدعلی میرزا ملایان مرتجع تبریز را هم برای مخالفت با مشروطه به همدستی خود گرفته بود. مثلاً آخوند حاجی سیداحمد خسروشاهی را که یکی از پیشنمازان تبریز بود، به نجف فرستاده بود که با علمای آنجا گفتگو کند و آنها را به دشمنی با مشروطه دعوت کند. یک پیشنماز دیگررا هم به تهران فرستاده بود که ملایان آنجا را به همکاری تشویق کند.
اما با همهی جو سرکوبی که محمدعلی میرزا در تبریز ایجاد کرده بود، مردم تبریز با شنیدن مخالفتهای شاه و دربار، با انتخابات در شهرها به تحصن در کنسولگری انگلیس و مسجد صمصامخان پرداختند. هدف این بود که حکومت با تشکیل انجمنهای ایالتی برای انتخاب نمایندگان مجلس شورای ملی تن بدهد.
پایداری برای آزادی
بسیاری از بازاریهای تبریز از ترس محمدعلیمیرزا که ولیعهد تبریز بود به تحصن نمیپیوستند. به این دلیل بود که چند تن از جوانان به گردن گرفتند که بروند و بازار را ببندند.
تاریخ مشروطه: «چهار تن که میریعقوب و سیدعلی و میرصمد و میرباقر بودند روانه گردیدند و چون به بازار شیشهگرخانه رسیدند چند تیر پیاپی شلیک کردند. … از این شلیک و هیاهو مردم به هم برآمدند و چون آماده میبودند بازارها را بستند وبسیاری از ایشان روی به کونسولخانه نهادند.»
بتدریج علاوه بر کنسولگری، مسجد صمصمامخان را که در نزدیکی کنسولگری انگلیس بود فرش کردند و جمعیت بست نشستند. حتی حاجی میرزاحسن مجتهد و امام جمعهی تبریز هم به تحصن پیوسته بودند. در میان متحصنان خطیب آزادیخواه و مترقی، ثقهیالاسلام نیز، حضور داشت. بازرگانان همانند تهران، هزینهی تحصن را تقبل کردند. تحصنی که ده روز به طول انجامید.
مشروطه کسروی: ص ۱۵۸: «این ده روز در تبریز را دیگر گردانید. … دلها از آرزوی همدستی با یکدگر و جانفشانی در راه توده و کشور پر گردید. … مردمی که سالهای دراز گرفتار خودکامگی بوده کنون خود را در برابر مشروطه یا بهتر گویم زندگانی دموکراتی میدیدند و راه مردانگی و سرفرازی را در برابر خود باز مییافتند.»
دیدن فواید مشروطیت
شادروان احمد کسروی نویسندهی ارجمند تاریخ مشروطه، خودش در آن زمان شانزده ساله بود و مشاهدات خود در تبریز را به رشته تحریر در آورده. بهخاطرهی او در زمانی که محمدعلیمیرزا برای جلوگیری از گرایش مردم به آزادیخواهان قیمت نان را کم کرده بود توجه کنید.:
ازص ۱۵۹مشروطه: «اولی: مردم را در تکان تندی دیدم. دستهدسته کجا میرفتند؟
دومی: نان را ارزان گردانیده بودند، فرستادند و چراغها را خاموش گردانیدند.
اولی: ارزانی نان را نمیخواهند؟ پس چه میخواهند؟
دومی: مشروطه میخواهند!
اولی: مشروطه؟! مشروطه چیست؟
دومی: تو هم برو تا بدانی مشروطه چیست.»
مردم در آن روزها برای اولین بار معنای مشروطه و اهمیت تعیین سرنوشت خود توسط خود را از زبان رجال مترقی و خطیبان مشروطه میشنیدند.
مشروطه کسروی: «یکی از سخنگویان میرزا حسین میبود. او نیز با آواز دلکش و رسا شعرها خواندی:
ماییم که از پادشهان باج گرفتیم زان پس که از ایشان کمر وتاج گرفتیم
دیهیم وسریر از گهر و عاج گرفتیم اموال و ذخایرشان تاراج گرفتیم
وز پیکرشان دیبه و دیباج گرفتیم ماییم که از دریا امواج گرفتیم
وندیشه نکردیم ز توفان و ز تیار
مشروطه کسروی ص ۱۶۱: «دیگری از ایشان شیخ سلیم میبود. این مرد چه در این هنگام و چه پس از آن با زبان سادهی روستایی سخنانی گفتی و پیش از همه دلسوزی به بینوایان نموده و داستان کمیابی نان و گرانی گوشت را به میان آوردی و نویدها دادی که چون مشروطه باشد نانِ فراوان و ارزان وگوشت در دسترس همگی خواهد بود و بینوایان از نان و کباب سیر خواهند شد. و بالای منبر انگشتان را پهن کرده و وجب خود را نشان داده و با همان زبان ترکی روستایی چنین گفتی: «کباب بوُ اَندَه! کاسب!»
خروش تبریز و اوجگیری اعتراضات مردم علیه شاه و دربار باعث شد که سرانجام حاکمیت استبداد تسلیم شود. و روز چهارم مهر، شاه طی تلگرافی به اهالی مملکت آذربایجان، به آنها اجازه داد که نمایندگان خود را برای مجلس انتخاب کنند.
برای انتخاب نمایندگان، کانونی بهنام «انجمن تبریز» به وجودآمد که بیست تن از سران جنبش تبریز آن را میچرخاندند.
مشروطه کسروی: ص ۱۶۵: «دارندگان هر پیشهای از چیت فروشان، و زین دوزان، و میوهفروشان، و توتونچیان، و قندفروشان، و دیگران، نمایندهای برای خود برگزیدند و اینان به همدستی انجمن نشینان بهکارهایی میپرداختند.»
انقلاب و خیزش برای آزادی، درتبریز، روحیه همبستگی و همدلی بسیار زیادی به وجود آورده بود. نمونههایی از تاثیر انقلاب و روحیه انقلابی در مردم را از تاریخ مشروطیت ایران نقل میکنیم.
اتحادمردمی و جمعگرایی
از مشروطه کسروی: «در سراسر شهر نان فراوان گردیده، پس از مشروطه نان منی (هزارمثقال) به دو قران فروخته شدی، و گفتیم که بهجای یک من سه چارک بلکه کمتر از آن دادندی. این زمان بهای آن به هشت عباسی پایین آمد و کم نیز نمیدادند. !
-کم فروشی که خود گرفتاری دیگری شمرده شدی این زمان به یکباره از میان برخاسته. ! و همهی دکانداران، خود درستکاری مینمودند!.
-کینههای شیخی و متشرع و کریمخانی در کنار مانده و سنی و شیعی از میان برخاسته کسی یارای آن که زبان به چنین سخنانی باز کند نمیبود.
- گرایش مردم به دبستانها بیشتر گردید و در هر کویی توانگران نشست برپا کرده گفتگو از بنیادگذاردن دبستانها میکردند. نیز کسانی به آرزوی پدیدآوردن شرکت و بنیادنهادن کارخانه میافتادند.
این شور و شوق انقلابی برای بهدست گرفتن سرنوشت توسط توده مردم، و هراس از سرکوبگری استبداد وارتجاع، بیداردلان مشروطه طلبِ تبریز را به فکر ایجاد مرکز غیبی انداخت.»
مشروطه کسروی:۱۶۷: «کسانی از کوشندگان، از شادروانان کربلایی علی موسیو، و حاجی رسول صدقیانی و حاجی علی دوافروش و سیدحسن شریفزاده و میرزا محمد علیخان تربیت و جعفر آقا گنجهای و آقا میرباقر و میرزا علی اصغر خویی و آقا تقی شجاعی و آقا محمدصادق خامنه و سیدرضا یک نشست نهانی بهنام مرکز غیبی برپا کرده به یک کار ارجدارتر دیگری میکوشیدند و آن اینکه دستهای بهنام «مجاهد» پدید آورند.»
شرح تأسیس گروه مجاهد و اعتدالیون اجتماعیون و گروههای مبارز دیگر در آن دوران را بعداً خواهیم گفت. و حالا به تهران برگردیم و ببینیم اولین مجلس شورای ملی در ایران چگونه شکل گرفت.
اولین تجربه انتخاباتی ایران
جلسه انتخاب شصت وکیل مجلس شورای ملی از تهران، در مدرسه نظام تهران تشکیل شد. از هر یک از طبقات ششگانهی نمایندگان، چند تن معرف معین شدند که در جلسههای انتخاباتی حاضر میگشتند. مجلس شورای ملی با همان وکلای پایتخت گشایش یافت. اما انتخاب نمایندگان سایر شهرها بهدلیل ممانعتهای حکام محلی درمدت کار مجلس ادامه پیدا کرد و تا انفصال مجلس اول، انتخابات مربوطه به ولایات کامل نشد.
البته از آنجا که آن انتخابات اولین تجربه انتخابات در ایران بود، شاهزادگان و حکام و خوانین محلی که یک عمر به سنت فرمانروایی مطلقه و استبدادی عادت کرده بودند، در برابر پیشرفت کار انتخابات سد میشدند. و این، کار را مشکل میکرد.
چه چیزی میتوانست این سدها و موانع را کنار بزند؟
«انجمنها!»
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران: فریدون آدمیت، ص ۳۴۸: «با شور و شوق فوقالعادهای که تأسیس مجلس ملی در سرتاسر مملکت به وجود آورده بود، حکام در تنگنا قرا گرفته، از حرکت مردم میهراسیدند. به هر صورت انجمنهای ایالتی و ولایتی تقریباً همه جا برپا گشتند و دستگاه انتخاباتی لنگان لنگان به گردش افتاد.»
چه چیز مردم ایران را به تشکیل انجمن ها واقف کرد؟
یکی پافشاری استبداد و ارتجاع شاهزادگان و خوانین بر حفظ استبداد و مقاومت در برابر مشروطه، و دیگری سازشکاری سران ناپایدار جنبش که پس از گرفتن عدالتخانه و سهیم شدن در قدرت، منافع خودشان را حاصل شده میدیدند.
این بود که مردم ایران و نمایندگان پایدار و سازشناپذیر اقشار ستمکشیده فهمیدند که تنها با نیروی اتحاد با یکدیگر میتوانند جلوی استبداد و ارتجاع بایستند. این بود که انجمنهای ایالتی و ولایتی شکل گرفتند.
روزچهاردهم مهر ماه ۱۲۸۵ نخستین مجلس شورای ملی گشایش یافت، قبل از تشکیل مجلس یک گروه مشورتی بر اساس نظام نامه مجلس، برای پیشبرد کار انتخابات، مردم ایران را از لحاظ شرکت در انتخابات و رأی دادن، به شش طبقه تقسیم کرده بود.
راجع به تشکیل مجلس شورای ملی که برای اولین بار در تاریخ ایران تشکیل شد و اولین تجربه انتخاباتی در تاریخ کشور ما بود، گفتنی بسیار هست. که شرح آن را به شمارهی آینده موکول کنیم.
ادامه دارد...
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران: فریدون آدمیت، ص ۳۴۸: «با شور و شوق فوقالعادهای که تأسیس مجلس ملی در سرتاسر مملکت به وجود آورده بود، حکام در تنگنا قرا گرفته، از حرکت مردم میهراسیدند. به هر صورت انجمنهای ایالتی و ولایتی تقریباً همه جا برپا گشتند و دستگاه انتخاباتی لنگان لنگان به گردش افتاد.»
چه چیز مردم ایران را به تشکیل انجمن ها واقف کرد؟
یکی پافشاری استبداد و ارتجاع شاهزادگان و خوانین بر حفظ استبداد و مقاومت در برابر مشروطه، و دیگری سازشکاری سران ناپایدار جنبش که پس از گرفتن عدالتخانه و سهیم شدن در قدرت، منافع خودشان را حاصل شده میدیدند.
این بود که مردم ایران و نمایندگان پایدار و سازشناپذیر اقشار ستمکشیده فهمیدند که تنها با نیروی اتحاد با یکدیگر میتوانند جلوی استبداد و ارتجاع بایستند. این بود که انجمنهای ایالتی و ولایتی شکل گرفتند.
روزچهاردهم مهر ماه ۱۲۸۵ نخستین مجلس شورای ملی گشایش یافت، قبل از تشکیل مجلس یک گروه مشورتی بر اساس نظام نامه مجلس، برای پیشبرد کار انتخابات، مردم ایران را از لحاظ شرکت در انتخابات و رأی دادن، به شش طبقه تقسیم کرده بود.
راجع به تشکیل مجلس شورای ملی که برای اولین بار در تاریخ ایران تشکیل شد و اولین تجربه انتخاباتی در تاریخ کشور ما بود، گفتنی بسیار هست. که شرح آن را به شمارهی آینده موکول کنیم.
ادامه دارد...
سایر قسمتهای همین مطلب: