نمایش انتخابات؛ شلاقی بر شعور و اندیشه-۱
با نگاهی به ساختار نظام ولایت و مکانیزم رأیگیری و انتخابات در رژیم
آخوندی، بهروشنی میبینیم که نظر و آرای مردم فاقد هر گونه نقش و اهمیت در تعیین
سرنوشت جامعه است. اگر باز هم یک گام به عمق برویم میبینیم در این نظام کمترین
صحبت از انتخابات و تبلیغات انتخاباتی بالاترین اهانت به شعور و غرور هر ایرانی
است.
بیت خامنهای فاسدترین نهاد سیاسی اقتصادی-۲
Saadatمرداد ۲۵, ۱۳۹۸ایران, بانک, چپاول, خامنهای, دزدی, غارت, مقالات اجتماعی, مقالات اقتصادی, مقالات سیاسی, ولایت فقیه
هیچ نظری موجود نیست
شکلگیری مافیای قدرت ولایتفقیه
در بررسی شکلگیری مافیای ولایتفقیه و بحران اقتصادی کنونی، نخست با این
سؤال مواجه میشویم که:
آیا واگذاری بخش عمدهای از بنگاههای اقتصادی ایران از بخش دولتی به ولایتفقیه
و نهادهای امنیتی، نظامی و اقتصادی تحت سیطرهی آن، در سه و چهار دهه اخیر را میتوان
یک فرآیند تعیینکننده محسوب کرد یا وزن چندانی در روند اقتصاد سیاسی ایران ندارند؟
یک قلم، یک هنر، یک وطن «نه!»-۲
Saadatمرداد ۲۵, ۱۳۹۸ادبیات, ایران, شاملو, غلامحسین ساعدی, مقالات اجتماعی, مقالات سیاسی, هزارخانی, هنر, هنرمند
هیچ نظری موجود نیست
«۴۰سال است که رادیو و
تلویزیون حکومتی،
تمام روزنامهها و نشریات، تمام تریبونها از
نماز جمعه و مجلس و مسجد و منبر در انحصار
و در اختیار شماست و بقیه مردم هیچ! ۴۰سال
است برای شعار و دعوت و تبلیغ، در و دیوار
خیابانها هم در اختیار شماست و بقیه مردم هیچ!»
(از نامه زندانیان سیاسی زندان گوهردشت خطاب
به ظریف، ۱۶مرداد ۹۸)
قیام تنگستان
Saadatمرداد ۲۲, ۱۳۹۸انقلاب مشروطه, تاریخ ایران, تاریخ مشروطه, تاریخ معاصر, تنگستان, دلوار, قیام تنگستان, یادواره
هیچ نظری موجود نیست
قیام تنگستان ـ کانونهای فروزان نبرد در جنوب ایران
دموکرات های کوتوله
Saadatمرداد ۲۲, ۱۳۹۸خامنه ای, روشنگری, سلطنت طلب, مجاهدین خلق ایران, مقالات سیاسی, هاشم خواستار
هیچ نظری موجود نیست
نوشتهای از هاشم خواستار نماینده معلمان آزاده ایران
ملت قهرمان ایران: بین رژیم و سازمان مجاهدین خلق، دریایی از خون قرار دارد و
همه میدانند که بزرگترین دشمن رژیم سازمان مجاهدین خلق است، چرا که از سازماندهی
آهنین برخوردار و بگفته و اقرار خود حاکمان ،آنها در تمام شورش ها دست دارند،بالعکس
نیروهای سلطنت طلب بسیار پراکنده و« سازمانده ای» نشده هستند.
مسعود رجوی - سخنرانی در میتینگ امجدیه - چه باید کرد؟ - ۲۲خرداد ۱۳۵۹
Saadatمرداد ۲۰, ۱۳۹۸آموزه تاریخی, آموزه سیاسی, امجدیه, انقلاب نوین, چه باید کرد, روشنگری, سخنرانی, مجاهدین, مسعود رجوی, میتینگ
هیچ نظری موجود نیست
تهاجمات وحشیانه چماقداران و پاسداران رژیم به آزادیهای مردم از
همان اولین روزهای بعد از پیروزی قیام ۵۷آغاز شد.
در دهه ۶۰ چه گذشت؟
Saadatمرداد ۲۰, ۱۳۹۸۳۰خرداد, اعدام, انقلاب نوین, ایران, تاریخ ایران, تاریخ معاصر, خمینی, روشنگری, مبارزه مسلحانه, مجاهدین, مقاومت سراسری
هیچ نظری موجود نیست
داستانهای دهه ۶۰
نزدیک به ۴دهه از سال ۱۳۶۰ و دهه پرماجرای آن میگذرد. بسیاری از شاهدان آن روزها یا بهقتل
رسیده یا به تبعید اجباری فرستاده شدهاند، برخی دیگر حقیقتاً روشن نیست سربهنیست
شدهاند یا در شمار مقتولان آن سالها هستند و آنانکه در طیف حکومتیها قرار
دارند نیز تغییر چهره داده و اینک یا با پز اصلاحطلبی تلاش میکنند رنگرزی سیاسی
خود را باز نگهدارند یا برخی دیگرشان(حزبالهیهای آن روزگار) حسرت میخورند که
چرا نمیتوانند مانند سال ۶۰ مثل ریگ
آدم بکشند!
رد پای ترور
Saadatمرداد ۲۰, ۱۳۹۸انقلاب نوین, تروریسم, حج, خمینی, روشنگری, سپاه پاسداران, مکه
هیچ نظری موجود نیست
بلوای رژیم در مکه
ــ اگر روزی روزگاری دست دهد که عوامل و دستاندر کاران نظام جمهوری اسلامی
آخوندها سر قلم و زبان خود را باز کنند تا ماجراهای تروریستی این حاکمیت را بازگو کرده
و بنویسند، بیشک به این یقین خواهیم رسید که تروریست بودن سپاه پاسداران، تازه
برگهای از یک پرونده حجیم و عظیم ترور از جانب حاکمیت ولایت فقیه در ایران و
دنیاست.
یک قلم، یک هنر، یک وطن «نه!»-۱
Saadatمرداد ۲۰, ۱۳۹۸ادبیات, ایران, شاملو, غلامحسین ساعدی, مقالات اجتماعی, مقالات سیاسی, هزارخانی, هنر, هنرمند
هیچ نظری موجود نیست
شاه اسماعیل صدها هزار نفر را گردن میزد و غزل میگفت.
هیتلر که آرزو داشت نقاش شود، عظیمترین رنجگاه تاریخ، کشتارگاه «زاخ سنهاوزن»
را ساخت.
خب، هنر و سیاست یکجایی بههم میرسند؛ متأسفانه بر سر نعش یکدیگر!»
(احمد شاملو، «دربارهی هنر و ادبیات»)
***
موقعیت سه موضوع مهم
اگر یک پژوهشگر بخواهد تصویری سه وجهی از ابعاد استبداد سیاسی ـ مذهبی چهل
سال گذشته در ایران را ترسیم کند، لاجرم برای اولویتبندیِ کار پژوهشیاش به سه
موضوع در زمرهی نخستین قربانیان استبداد خواهد رسید: آزادی ـ زنان ـ هنر.
«آزادی» بسان خورشیدی است پرتوافکن بر تمام ضرورتهای حیات انسان
اجتماعی. ضرورتی که با صدارت سلطنت مطلقهی فقیه، از اساس منتفی گشت.
«زنان» نخستین قربانیان اندیشهی جنسیتی و بهرهکشانهی سلطهگری آخوندیسم
شدند. تسلیمناپذیری زنان توأم با کشاکشی نفسگیر، یکی از بخشهای اصلی مقاومت برای
«آزادی و برابری» بوده و هنوز جریان دارد.
پس از زنان، «هنر» و هنرمندان در صف دوم قربانیان اصلی آزادیکشیِ سلطهگران
دستاربند بودهاند. این کشاکش نیز خانه به خانه و کوی به کوی ایران را بدل به سفرههای
خونین بر دامن وطن کرد. یکی از این شاخههای هنر که بیش از بقیه، هم با حکومت
چنگاچنگ شد و هم مورد بیشترین سوء استفادههای حکومتی قرار گرفت، «شعر» است. شعری
که گستردهترین زبان ارتباطی و معنایی را با جامعه برقرار میکند و از مهمترین
اجزای سهگانهی ترانه بهشمار میآید.
این تصویری کلی از مختصات «آزادی، زنان و هنر» در ناجمهوری توتالیتاریستی
آخوندی میباشد.
ضروری است نخست نگاهی به چگونگیِ رابطه این حاکمیت با هنر داشته باشیم و سپس
به موضوع خاص شعر میپردازیم.
هنر ابزاری و هنر ناسازگار
حکومت ملایان تمام تلاشش را کرده است تا
در قدم اول: از بهاصطلاح هنر و هنرمندان غیرمتعهد و وفادار به اصل نظام،
برای تثبیت استبداد و سرکوب مخالفان و بهطور خاص علیه هنرمندان مستقل و با اصالت
و غیرحکومتی استفادهی ابزاری کند.
در قدم دوم: با هر وسیله و تبلیغاتی که ممکن بوده، تلاش کرده است با سانسور یا
تبعید یا زندان، پل بین هنرمند با مردم را خراب کند تا هنرمند را منزوی و خانهنشین
نماید و سفرهاش را بیچیز و بیبرگ و سْمعهاش را بیرونق و بیاعتبار کند.
در قدم سوم: اگر موفق به هیچکدام از این موارد نشد، تمام تلاشش را میکند و
کرده است که اصل هنر و هنرمند را به مهمیز بکشد و از بین ببرد.
پرسش این است که چرا دیکتاتوریها بهطور عام و فاشیسم مذهبی آخوندی بهطور
خاص اینقدر روی هنر و هنرمندان حساسیت دارند؟ چرا بلافاصله این مقوله را به خودی
و غیرخودی تقسیم میکنند تا بتوانند سیاستشان را با هر کدام پیش ببرند؟ برای پاسخ
به این دو پرسش که تاریخی مفصل را در پشت سر ما دارند، قدری به تعاریف و تفاوت دو
نگرش میپردازیم تا مشخص شود ریشهی این تضاد در کجاست.
هنر از منظر نوعی جهانبینی
هر هنری نوعی زبان برای بیان مسائل انسانی و اجتماعی با گونهیی متفاوت از
زبان رایج در روزمرههای زندگی است. از همین روی، هنر فراتر و عمیقتر از زندگی
متعارف و معمول بشری رو به آینده گام برمیدارد. جذابیت هنر هم در همین است که
وقتی پدیدههای انسانی و اجتماعی از منظر هنری بیان و ارائه میشوند، قدرت
اثرگذاری نافذتری پیدا میکنند. از این رو است که هنر، وجوه انسانشمول گستردهتری
را دربر میگیرد و مخاطبان آن از مرزهای اقلیمی و جغرافیایی فراتر میرود و ابعاد
جهانی به خود میگیرد.
هر هنری، معناآفرین است. اثرگذاریِ ناشی از معناآفرینی در ذات هنر، قدرتی را
نمایان میکند که متکی بر جهانبینیِ انسانی است. در این جهانبینی، همهی نشانههای
هستی (طبیعت، کائنات و انسان) بر گرد آزادی طواف میکنند و از آن معنا مییابند. در
وجه اجتماعیاش هم این آزادی است که توان و انرژی و خلاقیت انسان را بارز و بالغ میکند
و رهایی از قید و بندها را میسر مینماید تا چرخهی تکامل اجتماعی، روان و سیال به
جانب هدف غایی هستی و فلسفهی تاریخ سیر نماید.
این قدرت نفوذ و جهانبینی انسانیِ نهفته در ذات هنر را همواره دیکتاتورها
رقیب قدرتمند خود میدانند. در حالی که در رویکرد دموکراتیک هر دولتی، اعتلای هنر
در انواع گوناگونش (شعر، موسیقی، نقاشی، سینما، رمان و...) بخشی از قدرت اندیشه و
سیالیت انطباق حاکمیت سیاسی را بارز میکند که موجب فرهنگ بالندهی آن جامعه میگردد.
در این رویکرد دموکراتیک، سیاست و هنر به موازات تعمیق آزادی و پیشرفت دموکراسی در
حرکتاند.
هنر متعهد رودرروی دیکتاتور
از این بحث به این نتیجه میرسیم که نظامهای دیکتاتوری بهخاطر تهی بودن از
جهانبینی انسانی، عقبماندگی تاریخی، قدرتپرستی سیاسی و انحصارطلبی
توتالیتاریستی، توان درک جوهر، جهانبینی، مقصد و هدف هنر و آفرینشهای هنرمند
حقیقی را ندارند؛ لاجرم همواره این قدرت نافذ انسانی را رقیب حاکمیت مطلق و همه
جانبهشان میبینند.
حالا وقتی این معانی، تعاریف و جهانبینی را روبهروی اصل ولایتفقیه
بگذاریم، متوجه میشویم که هنر و هنرمند در نگاه و سیاست و عملکرد ۴۱ساله این حاکمیت، چه کشیده و به چه سرنوشتی دچار گردیده است. در
این آینه است که میتوان به سانسور اندیشه و بیان و قلم، فرار مغزها، قتلهای
زنجیرهیی دگراندیشان، تبعیدها، زندان کردنها، خانهنشین کردنها، فقیر و بیچیز
کردنها و سرکوب تمامعیار هنرمند متعهد و با اصالت در حکومت آخوندها پی برد. در
همین آینه هم است که میتوان به سوگلیهای بهاصطلاح هنرمند و دستبوسان و بازیخوردهگان
و سلبریتیهای در چنبرهی لجنزار ولایتفقیه نگریست و سرنوشتشان را نه فقط از نظر
سیاسی بلکه از منظر یک جهانبینی مورد بررسی و شناخت قرار داد.
شعر، «زبان» سیال رابطه یا مستمسکی در خدمت دیکتاتور؟
اکنون که از منظر هنر و دریچههای گوناگونش با یک دستگاه هدفمند در مسیر
تکامل اجتماعی مواجه هستیم، میشود به نقش «شعر» بهعنوان «حربهی خلق» و بهمثابه
پر شاخ و برگترین درخت هنر در حیات اجتماعی بهطور عام و حاکمیت سیاسی ولایتفقیه
و دستگاه عریض و طویل تبلیغاتی آن بهطور خاص نگریست.
پیکر «زبان بشری» را بدون موسیقی و شعر نمیتوان تجسم و تصور کرد. مقولهی «زبان»
جایگاه خاصی در هستی انسان دارد؛ چرا که این زبان، منشأ دانش و فهم و در پی آن، تغییر
و تکامل است. این تحول وقتی به هنر میرسد، «زبان»ی دیگرگون نسبت به زبان معیار در
گفتار و نوشتار خلق میکند. زبان معیار که متحول میشود، نوع رابطه را نیز متحول
کرده و تغییر میدهد.
همین تغییرات و تحولات در نرمی و لطافت و جذابیت «زبان» ـ بهطور خاص شعر ـ
رابطه با جامعه و مردم را سیالتر نسبت به زبان شق و رق و بیانعطاف و گاه خشک
سیاسی میکند. از اینجاست که چگونگی رابطه دولتها با هنر و هنرمند و استفادهٔ از آنها متناسب
با ماهیت ایدئولوژیک و خاستگاه تاریخی و اهدافشان، شروع میشود.
در این زمینه باید یادآوری نمود که حاکمیت ولایتفقیه بیشترین دستبرد به ساحت
شعر ـ و هنر ـ را مرتکب شده تا از آن برای تثبیت دیکتاتوری و سرکوب مخالفان سودها
ببرد. از طرفی بیشترین سرکوبها و موانع را هم پیش پای شعر و هنر غیرحکومتی گذاشته
است.
هنر چنگاچنگ با سلولهای قرون وسطاییِ حوزوی
باید بر این نکته تأکید نمود که تعارض و تضاد و جنگ اصلی این حاکمیت با شعر
بالندهی متکی بر جهانبینی آزادی، از تعارض و تضاد این نوع هنر با اندیشهی قرونوسطایی
آخوندی ناشی میشود. آخوندیسمی که اختاپوس دربرگیرندهی تمامیِ اجزای این حکومت است.
اختاپوسی که از سرچشمهی حوزههای جهل با فتواهای ضدبشریِ فراحقوقی و فراقضایی و فراقانونی
همواره سیراب میشود و بدون تبلیغ دجالگرانه و عوامفریبانهی اتصال خود به مافوقالطبیعه،
یک روز هم دوام نخواهد آورد.