مردم در کرسی حکومت
اولین تجربه انتخاباتی در ایران
از آنجا که بورژوازی نوپا و بازرگانان، و نمایندگان آنها هدایت و رهبری جریانهای جنبش را به دست گرفته بودند، طبعاً آن نظامنامه انتخابات، هم رنگ طبقاتی داشت و ضوابط و معیارهای لازم برای انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان، بر اساس منافع طبقات بالای جامعه چیده شده بود.ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، فریدون آدمیت ص ۳۵۱: «در نظامنامه انتخاباتی، رأی دهندگان شامل طبقات ششگانهی زیر بودند: شاهزادگان، اعیان و اشراف، علما و طلاب، تجار، ملاکین و فلاحین، اصناف.»
تجار میگفتند: تجار باید حجره و تجارت معینی داشته باشند و اندوخته و ثروت کافی داشته باشند تا بتوانند رأی بدهند.
نمایندهی اصناف میگفت: اصناف باید از اهل صنف باشند و کار معین صنفی داشته باشند،
ملاکین میگفتند: ملاکین و فلاحین میبایستی صاحب ملکی باشند که دستکم هزار تومان بیارزد.
حرف زارع فقیر این بود: با این تقسیم بندی تکلیف ما برزگران و روستانشینان بیزمین معلوم بود! نه حق انتخاب کردن و نه حق نمایندگی به ما نمیدادند.
در قانون مجلس مشروطه، زنان از حق انتخابات محروم بودند. همان طور که اکثر پیشهوران از حق انتخاب کردن محروم بودند.
برای ایلات و عشایر هم سهمیهای در نظر گرفته نشده بود؛ در حالی که آنها هم در پیشرفت جنبش نقش داشتند. بعدها نامهیی از خوانین لرستان به مجلس رسید که خواهان اعزام حاکم مشروطه طلب و کتابچهی قانون شده بودند و خواهان حق داشتن نماینده در مجلس و حق تشکیل انجمن ایالتی شده بودند.
اعلام آمادگی ایلات و عشایر برای اعزام نماینده
ایدئولوژی نهضت مشروطیت: فریدون آدمیت: ص ۳۵۴: «ما خوانین لرستان با تبعه و الوار تمام مشروطه طلب هستیم. با جان و دل در تقویت و همراهی مجلس مقدس شورای ملی حاضریم هر کدام از دول اجانب طمع خاک پاک ایران را بنمایند تا آخرین قطرهی خون خود نمیگذاریم یک وجب از خاک ایران را تصرف نمایند… اجازه بفرمایند یک نفر امین و بصیر از لرستان به سمت وکالت انتخاب گردد… مرحمت فرموده امر به انعقاد انجمن ایالتی بفرمایند.»
ایل قشقایی و بختیاری آمادگی خود را برای انتخاب وکیل خود اعلام کردند و ایل شاهسون برای رهایی از دست صاحب منصب روسی به مجلس شکایت برد، با همه اینها ایلات و عشایر، در راهحل طبقاتی برای تشکیل مجلس، صاحب نمایندهای نشدند.
تلاش زحمتکشان و پیشهوران برای ایفای نقش خود
قشر دیگری که حقی برای نماینده شدن یا انتخاب شدن نداشت، کارگران بودند. و حتی نامی از آنها هم در میان نبود. اما حضور اکثریتی از پیشه وران در بین نمایندگان گویای نخستین تحول در نظام فئودالی آن روزگار است، چرا که برای نخستین بار مردم عادی در اداره سیاسی کشور دخالت میکردند.
برخی از نمایندگان پیشه وران عبارت بودند از:
میرزا محمود کتابفروش - میرزا ابراهیم خیاط باشی - سید ابراهیم حریر فروش - شیخ حسین سقط فروش.
حاجی سید آقای تیرفروش - حاج احمد زرگر باشی - حاجی اسماعیل بلور فروش - مشهدی باقر بقال.
شیخ حسن علاقه بند- استاد حسن مرار- حاجی علی اکبر پلوپز - استاد غلامرضا یخدان ساز.
حاجی سید محمد ساعت ساز - سید مصطفی سمسار - سید مهدی دلال.
نخستین جلسه مجلس شورای ملی
در روز ۱۴مهر ۱۲۸۵ نخستین مجلس شورای ملی در کاخ گلستان تشکیل شد. ، مظفرالدین شاه که روزهای آخر عمر خود را میگذراند با صندلی چرخدار در مجلس حضور یافت، در میدان توپخانه صد و ده تیر توپ شلیک شد، در این جلسه محل دایمی جلسات مجلس شورای ملی در کاخ بهارستان تعیین شد.
نمایندگان بههنگام برگزاری جلسات بر روی زمین مینشستند، پیشنهاد گذاشتن صندلی با مخالفت شدید نمایندگان علما و آخوندها مواجه شد، و تنها به گذاشتن قالیچهای برای سخنرانان راضی شدند.
بسیاری از مردم که بهآرزوی خود در تشکیل مجلس رسیده بودند روزانه بهعنوان تماشاچی در مجلس حاضر میشدند و حتی در بحثها هم شرکت میکردند.
تجربه دموکراسی و آزادی بیان
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران: ص ۳۷۱: «تماشائیان که بر عدهشان هر روز افزوده میگشت شلوغ میکردند. بهقول سید محمدتقی: «اینجا روضه هم نمیشود خواند». گاه یکی از بیرون به تالار مجلس میآمد و بدون مقدمه شروع میکرد به ایراد نطق و خطابه. اتفاق افتاد که اعتبارنامه یکی از نمایندگان مورد بحث بود. یکباره یکی از تماشائیان برخاست و گفت: «ما راضی نیستیم به انتخاب این شخص و نخواهیم گذاشت.» کودکان مدارس با لباس یکجور به جلسه مجلس وارد میشدند رژه میرفتند، سرود آزادی میخواندند و مجلسیان را میگریاندند.»
کثرت حضور تماشاچیان باعث شد که برای آنان بلیط ورود صادر شود، کف زدنها و هورا کشیدنهای تماشاچیان اغلب موجب ناراحتی ملایان نماینده میشد.
کشمکش ارتجاع و ترقیخواهی
از همان نخستین روزها، مشاجرات ترقیخواهان و واپسگرایان شروع شد. مشاجراتی بر سر مسائل مختلف، مثل برابری حقوق اجتماعی ملت، نظارت شرع بر قوانین، آزادی مذهب، نظام قضایی جدید، مفهوم دارایی عمومی و خصوصی، کیفر رشوه خواری، و از همه مهمتر موضوع آزادی زنان و ایجاد انجمن نسوان. در همه آنها کارشکنی و مخالفت اغلبِ ملایان نماینده با هر اقدام پیشرو مجلس دیده میشد.
مجلس اول که در میان خروش انقلابی مردم تشکیل شده بود، چند گام بزرگ در زمینه مبارزه با استبداد، تأمین عدالت اجتماعی و قطع نفوذ بیگانگان، و حل مشکلات اقتصادی کشور با تأسیس بانک ملی، برداشت. گامهایی که سرآغاز تحولات نسبتاً عمیقی در ساختار سیاسی و سنتی حکومت شد.
برخی از نمایندگان شاهزادگان در نخستین مجلس:
یحیی میرزا ثقه الاسلام. - یحیی میرزا لسان الحکما.ـ یحیی میرزا اسکندری.
برخی از نمایندگان ملایان در نخستین مجلس:
بحر العلوم کرمانی- بحرالعلوم رشتی- میرهاشم تبریزی ـ سیدنصرالله تقوی - امام جمعه خویی.
میرزاطاهر تنکابنی - شیخ ابراهیم زنجانی ـ. شیح حسن فلکالمعالی.
برخی از نمایندگان تجار در نخستین مجلس:
امینالضرب، معین التجار بوشهری، آقا محمد وکیل التجار یزدی، میرزا محمود اصفهانی - حاجی محمداسماعیل آقا
حاجی شیخ محمدتقی وکیل الرعایا.
نماینده انقلابی اصناف: میرزا ابراهیم آقا تبریزی.
نمایندهی زردشتیان در نخستین مجلس: ارباب جمشید.
در مجلس اول، حزب سیاسی با اسم و رسم وجود نداشت. گروهی تندروان و گروهی محافظهکاران بودند و عقاید بعضی از تندروان شباهت به سوسیالیسم داشت.
ایدئولوژی نهضت مشروطیت: «دستهیتندروان شامل اقلیت چهارپنج نفری میگردید از اینقرار: یحیی میرزا اسکندری، میرزا ابراهیم آقا تبریزی، سیدحسن تقی زاده، شیخ حسین فلکالمعالی، »
جنگ هیمن مردم با دولت و شریعت
با اینکه اکثریت مجلس را نمایندگان اصناف و پیشهوران تشکیل میدادند، اما وابستگان دربار و تجار بسیار ثروتمند، به یاری برخی از ملایان، مجلس را میچرخاندند و سمت و سوی موضعگیریهای مجلس را تعیین میکردند.
روزنامه صور اسرافیل: «در انتخاب وکلا، جز به عِظَمِ بطن، کلفتی گردن، بزرگی عمامه، بلندی ریش، و زیادی اسب و کالسکه دقت نکردهاند. بیچارهها خیال کردهاند که گویا این وکلا را میخواهند بیمُهر و وعده به پلوخوری بفرستند که با این صفات، قاپوچی (دربان) از هیکل آنها حیا کند و مُهر و رُقعه مطالبه نکند.»
حقیقت این بود که مرحله پیچیدهتر جنبش، تازه شروع شده بود. با قاطعتر شدن مواضع جنبش و طرح خواستها و قوانین آزادیخواهانه، و مترقی و ضداستبدادی در مجلس استبداد و ارتجاع به مخالفت شدیدتری با انقلاب میپرداختند، چرا که آزادیخواهی، ریشهی حاکمیت هر دوی این دشمنان آزادی را ضعیف میکرد.
تاریخ مشروطهی کسروی: ص ۱۳۰: «راستی این است که در آن زمان یک دولت بوده و یک شریعت. روشنتر گویم، یکسو ناصرالدینشاه فرمان میرانده به نام دولت، و یکسو ملایان فرمان میراندهاند بهنام شریعت. و این دو چون همیشه با هم در نهان و آشکار کشاکش میداشتهاند، از اینرو ملایان هرچه به فرمانروایی خود افزودندی، آن را پیشرفت شریعت نام نهادندی. … اما اینکه کشور را دشمنانی هست و میباید اندیشهی آنان هم کرد، و یا اینکه کشور را قانونی درباید که ستم کمتر باشد، و دیگر مانند این چیزها، چیزهاییست که [حاجی میرزا جواد] و (ملایان) [مانندهای او] هیچ نمیدانستهاند.»
در ابتدای جنبش، همهی طبقات و اقشار با هم متحد بودند. چون خواست مشترکی داشتند در نفی و یا عقب نشاندن خودکامگی و استبداد. ولی به مرور، اختلافات شروع شد. و هرچه جنبش در جهت برآورده شدن خواست تودههای مردم سمت و سو میگرفت، این اختلافات بیشتر میشد.
تاریخ مشروطه کسروی ص ۱۳۴: «اینان (ملایان) هیچگاه به یاد نیاوردندی که این کشور را… دشمنانی هست که به بردنش میکوشند و میباید ما نیز به نگهداشتنش کوشیم. و همواره بیدار باشیم و بسیجِ افزار کنیم. چنین چیزی را نه خود اندیشیدندی، و نه اگر کسی گفتی گوش دادندی. بسیاری از آنان چنین سخنانی را بیدینی شماردندی و بیخردانه مردم را از آن بازداشتندی».
کتابهای روشنگر بیدارگران و ترقیخواهان مشروطه که دست به دست بین مردم میگشت و همه را به جنبش و غیرت برای نجات کشور از استبداد فرامیخواند، در نزد آخوندها ناخوشایند بود.
تاریخ مشروطه کسروی ص ۱۳۴: «کتابهای طالبوف و سیاحتنامه ابراهیم بیک را به نزدیک نگذاردندی. بارها دیده شدی که در نشستی با بودن ملایی، چنین سخنی به میان آمدی، و ملا رو ترُش کردی و جلو گرفتی. و یا در پاسخ چنین گفتی: «این مملکت شیعه را صاحبی هست. او خودش نگه میدارد». یا چنین گفتی: «قلب پادشاه در دست خداست. دعا کنیم خدا او را به مملکت مهربان گرداند». در تبریز تنها کسی که چنین نمیبود، شادروان ثقه الاسلام است».
ملایان یک قشر متحد و یکدست را تشکیل نمیدادند. عدهیی از آنها جزو طبقه حاکم بودند. که در حقیقت منبر و محراب را در خدمت حکومت بهکار میبردند. اکثر آنها با شاه و متنفذین درباری خویشی داشتند. از راه سهم امام و موقوفات و غیره که از طبقه متوسط تاجر به آنها میرسید ثروت انبوه اندوخته بودند. اما اکثریتی از ملایان بیچیز هم بودند که جزء طبقه متوسط و پایین بودند که جز از لحاظ شکل لباس، وجه تشابهی با آخوندهای ثروتمند نداشتند. اکثر این قشر طلبههایی بودند که همدوش پیشهوران فقیر در جنبش شرکت میکردند و در میان آنها گاه عناصر روشنتر و پایدارتری، مثل ثقهالاسلام تبریزی نقش پیشروان جنبش را ایفا میکردند.
تند و تیز شدن جنبش و نقش پیشتاز
شدیدترین مخالفتها، هم از سوی استبداد و هم از سوی ملایان مرتجع، در تبریز شروع شد. بنابراین سران مرکز غیبی تبریز که بهخوبی میدانستند خودکامگی از بین نرفته و تنها نام مشروطه نتیجهیی در برنخواهد داشت، به فکر بسیج نیرو و آمادگی برای نبرد در آینده افتادند.
اولین برخورد بین انقلابیون و ارتجاع در تبریز صورت گرفت و انجمن تبریز که توسط مرکز غیبی هدایت میشد، در اواخر مهر و نیمه آبان، دو تن از حامیان دربار را که در پی آن بودند تا با حربهی دین مردم را علیه انجمن برانگیزند، از تبریز بیرون کرد. یکی میرهاشم دوّچی و دیگری میرزاکریم امام جمعه، زمیندار و محتکر تبریز.
تاریخ مشروطه کسروی: ص ۱۷۳: «حاجی میرزا کریم امام جمعه پیش از مشروطه دستگاه فرمانروایی داشت. هر زمان که بیرون آمدی، صدتن سید و طلبه و نوکر از پیش و پس استر او راه رفتندی. پس از محمدعلیمیرزا بزرگترین فرمانروایی در تبریز، او را میبود. چنین کسی چگونه برتافتی که گردن به قانون گذارد و با دیگران یکسان باشد؟»
حضور انجمن در تبریز خار چشم چنین مرتجعان قدرتمند و مستبدی بود. این بود که امام جمعهی مرتجع، با پول دادن قصد خریدن چند واعظ را کرده بود. اما خبر به انجمن تبریز رسید و آزادیخواهان موضوع را با مردم در میان گذاشتند و مردم به شورش برخاستند و ولیعهد، یعنی محمدعلمیرزا مجبور شد به امام جمعه دستور بدهد که شهر را ترک کند.
اولین حمله استبداد
اولین حمله استبداد به مشروطه خواهان، هم از جانب محمدعلیمیرزا ولیعهد برخاست. و آماج این حمله، انجمن ایالتی تبریز بود. حقیقت این بود که فرزند مستبد شاه نمیتوانست ببیند تشکلی از نمایندگان مردم به قطب انقلاب و اقتدار مردم تبدیل شده و در مورد سرنوشت مردم، تصمیم میگیرد. از اینرو به بهانهی اینکه انجمن برای برگزاری انتخابات بهجود آمده، پیغام فرستاد که انجمن را تعطیل کنند.
تاریخ مشروطه کسروی: ص ۱۷۴: «از این پیام، انجمن نشینان که بیشترشان از ملایان و بازرگانان میبودند بیم کرده و فرمانبرداری نمودند و انجمن را رها کردند. ولی آزادیخواهان، یا بهتر گویم مجاهدان خرسندی ندادند.»
شورش سر بر میآورد
تاریخ مشروطه: کسروی ص ۱۷۴: «هیاهویی که تا آن روز در تبریز مانندش دیده نشده بود برخاست و سخنانی که تا آن روز در ایران گفته نشده بود به زبانها آمد. آشکاره باز نمودند که اگر به جنگ و خونریزی هم برسد از ایستادگی باز نخواهند برگشت».
اعتراضات آزادیخواهان تبریز باعث شد که محمدعلی میرزا ولیعهد بناچار در ۱۳آبان ۱۲۸۵ دستخطی بنویسد و بر ادامه کار انجمن ملی تبریز تأکید کند.
دستخط محمدعلیمیرزا:
تاریخ مشروطه کسروی: ص ۱۷۵: «انجمن ملی تبریز کما فیالسابق برقرار بوده و یک نفر مأمور به تصدیق اجزاء انجمن از جانب حضرت اقدس معیّن، و در انجمن حاضر خواهد شد که اعضاء انجمن در امور جزیی و کلی ملت هر چه حکم نمودهاند به موقع اجرا گذارده و کارگذاران حضرت والا در اجراء تمام احکام انجمن ملی تقویت خواهند نمود. هفدهم رمضانالمبارک ۱۳۲۴».
این از اولین رخدادهایی است که در آن، سازشکاری ملایان و بازرگانان و سرسختی و ایستادگی مجاهدان بارز شد. و مردم تبریز دانستند که چه کسانی با آنها هستند و برای آزادی آنها مقاومت میکنند و چه کسانی به منافع خود رسیدهاند و سر سازشکاری دارند.
اندیشه تأسیس بانک ملی
پس از پیروزی تبریز در تثبیت انجمن، در تهران نیز یک اقدام مثبت مجلس، در تقویت مشروطه مؤثر افتاد. چند تن از تجار مترقی مجلس شورای ملی پیشنهاد کردند که از طریق فروش سهام، یک بانک ملی در ایران ایجاد شود. و دولت از آن بانک وام بگیرد.
این حرکت ضداستعماری و ضداستبدادی در مقابل اقدامات دولت برای وام گرفتن از روسیه یا انگلیس بود.
دولت برای بار سوم قصد وامگرفتن داشت و در این باره با دولتهای روس و انگلیس باب گفتگو را باز کرده بود و در آبان ۱۲۸۵ لایحهی استقراض از دولت روس یا انگلیس را به مجلس ارائه داد. این بود که ترقیخواهان مجلس پیشنهاد ایجاد بانک ملی را مطرح کردند.
تاریخ مشروطه کسروی: ص ۱۸۰: «چون بازرگانان زمینه آن را آماده گردانیدند، و نظامنامه آن را نوشته برای دستینهی شاه فرستادند، و چند حجرهی بازرگانی را برای گرفتن پول از مردم شناسانیدند، مردم را به آنجاها آوردند و پول پرداختن آغاز کردند. … کم چیزان از همبازی باز نمیایستادند. …
در این جریان هم مردم و از جمله زنان، مجلس را به پیش راندند و مجلسیان را به ایجاد بانک تشویق و ترغیب کردند.
افتتاح نخستین مجلس شورای ملی
در شماره قبل خواندیم که از دادن مشروطه تا ستانیدن آن و به کرسی نشانیدن
آن، راه بسیاری هست.
هم برای تصویب نظامنامه مجلس نیاز به جنبش و خیزش بود و هم برای بهکرسی نشانیدن
انتخابات در شهرها و تعیین نمایندگان ولایات مختلف.
با این تلاشها که
تبریز در آن نقش پایدارانهای داشت، اولین مجلس در تهران گشایش یافت. در این شماره
به این مجلس و نظامنامه آن که در حقیقت اولین قانون اساسی در ایران بود خواهیم
پرداخت.اولین تجربه انتخاباتی در ایران
از آنجا که بورژوازی نوپا و بازرگانان، و نمایندگان آنها هدایت و رهبری جریانهای جنبش را به دست گرفته بودند، طبعاً آن نظامنامه انتخابات، هم رنگ طبقاتی داشت و ضوابط و معیارهای لازم برای انتخاب شوندگان و انتخاب کنندگان، بر اساس منافع طبقات بالای جامعه چیده شده بود.ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران، فریدون آدمیت ص ۳۵۱: «در نظامنامه انتخاباتی، رأی دهندگان شامل طبقات ششگانهی زیر بودند: شاهزادگان، اعیان و اشراف، علما و طلاب، تجار، ملاکین و فلاحین، اصناف.»
تجار میگفتند: تجار باید حجره و تجارت معینی داشته باشند و اندوخته و ثروت کافی داشته باشند تا بتوانند رأی بدهند.
نمایندهی اصناف میگفت: اصناف باید از اهل صنف باشند و کار معین صنفی داشته باشند،
ملاکین میگفتند: ملاکین و فلاحین میبایستی صاحب ملکی باشند که دستکم هزار تومان بیارزد.
حرف زارع فقیر این بود: با این تقسیم بندی تکلیف ما برزگران و روستانشینان بیزمین معلوم بود! نه حق انتخاب کردن و نه حق نمایندگی به ما نمیدادند.
در قانون مجلس مشروطه، زنان از حق انتخابات محروم بودند. همان طور که اکثر پیشهوران از حق انتخاب کردن محروم بودند.
برای ایلات و عشایر هم سهمیهای در نظر گرفته نشده بود؛ در حالی که آنها هم در پیشرفت جنبش نقش داشتند. بعدها نامهیی از خوانین لرستان به مجلس رسید که خواهان اعزام حاکم مشروطه طلب و کتابچهی قانون شده بودند و خواهان حق داشتن نماینده در مجلس و حق تشکیل انجمن ایالتی شده بودند.
اعلام آمادگی ایلات و عشایر برای اعزام نماینده
ایدئولوژی نهضت مشروطیت: فریدون آدمیت: ص ۳۵۴: «ما خوانین لرستان با تبعه و الوار تمام مشروطه طلب هستیم. با جان و دل در تقویت و همراهی مجلس مقدس شورای ملی حاضریم هر کدام از دول اجانب طمع خاک پاک ایران را بنمایند تا آخرین قطرهی خون خود نمیگذاریم یک وجب از خاک ایران را تصرف نمایند… اجازه بفرمایند یک نفر امین و بصیر از لرستان به سمت وکالت انتخاب گردد… مرحمت فرموده امر به انعقاد انجمن ایالتی بفرمایند.»
ایل قشقایی و بختیاری آمادگی خود را برای انتخاب وکیل خود اعلام کردند و ایل شاهسون برای رهایی از دست صاحب منصب روسی به مجلس شکایت برد، با همه اینها ایلات و عشایر، در راهحل طبقاتی برای تشکیل مجلس، صاحب نمایندهای نشدند.
تلاش زحمتکشان و پیشهوران برای ایفای نقش خود
قشر دیگری که حقی برای نماینده شدن یا انتخاب شدن نداشت، کارگران بودند. و حتی نامی از آنها هم در میان نبود. اما حضور اکثریتی از پیشه وران در بین نمایندگان گویای نخستین تحول در نظام فئودالی آن روزگار است، چرا که برای نخستین بار مردم عادی در اداره سیاسی کشور دخالت میکردند.
برخی از نمایندگان پیشه وران عبارت بودند از:
میرزا محمود کتابفروش - میرزا ابراهیم خیاط باشی - سید ابراهیم حریر فروش - شیخ حسین سقط فروش.
حاجی سید آقای تیرفروش - حاج احمد زرگر باشی - حاجی اسماعیل بلور فروش - مشهدی باقر بقال.
شیخ حسن علاقه بند- استاد حسن مرار- حاجی علی اکبر پلوپز - استاد غلامرضا یخدان ساز.
حاجی سید محمد ساعت ساز - سید مصطفی سمسار - سید مهدی دلال.
نخستین جلسه مجلس شورای ملی
در روز ۱۴مهر ۱۲۸۵ نخستین مجلس شورای ملی در کاخ گلستان تشکیل شد. ، مظفرالدین شاه که روزهای آخر عمر خود را میگذراند با صندلی چرخدار در مجلس حضور یافت، در میدان توپخانه صد و ده تیر توپ شلیک شد، در این جلسه محل دایمی جلسات مجلس شورای ملی در کاخ بهارستان تعیین شد.
نمایندگان بههنگام برگزاری جلسات بر روی زمین مینشستند، پیشنهاد گذاشتن صندلی با مخالفت شدید نمایندگان علما و آخوندها مواجه شد، و تنها به گذاشتن قالیچهای برای سخنرانان راضی شدند.
بسیاری از مردم که بهآرزوی خود در تشکیل مجلس رسیده بودند روزانه بهعنوان تماشاچی در مجلس حاضر میشدند و حتی در بحثها هم شرکت میکردند.
تجربه دموکراسی و آزادی بیان
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران: ص ۳۷۱: «تماشائیان که بر عدهشان هر روز افزوده میگشت شلوغ میکردند. بهقول سید محمدتقی: «اینجا روضه هم نمیشود خواند». گاه یکی از بیرون به تالار مجلس میآمد و بدون مقدمه شروع میکرد به ایراد نطق و خطابه. اتفاق افتاد که اعتبارنامه یکی از نمایندگان مورد بحث بود. یکباره یکی از تماشائیان برخاست و گفت: «ما راضی نیستیم به انتخاب این شخص و نخواهیم گذاشت.» کودکان مدارس با لباس یکجور به جلسه مجلس وارد میشدند رژه میرفتند، سرود آزادی میخواندند و مجلسیان را میگریاندند.»
کثرت حضور تماشاچیان باعث شد که برای آنان بلیط ورود صادر شود، کف زدنها و هورا کشیدنهای تماشاچیان اغلب موجب ناراحتی ملایان نماینده میشد.
کشمکش ارتجاع و ترقیخواهی
از همان نخستین روزها، مشاجرات ترقیخواهان و واپسگرایان شروع شد. مشاجراتی بر سر مسائل مختلف، مثل برابری حقوق اجتماعی ملت، نظارت شرع بر قوانین، آزادی مذهب، نظام قضایی جدید، مفهوم دارایی عمومی و خصوصی، کیفر رشوه خواری، و از همه مهمتر موضوع آزادی زنان و ایجاد انجمن نسوان. در همه آنها کارشکنی و مخالفت اغلبِ ملایان نماینده با هر اقدام پیشرو مجلس دیده میشد.
مجلس اول که در میان خروش انقلابی مردم تشکیل شده بود، چند گام بزرگ در زمینه مبارزه با استبداد، تأمین عدالت اجتماعی و قطع نفوذ بیگانگان، و حل مشکلات اقتصادی کشور با تأسیس بانک ملی، برداشت. گامهایی که سرآغاز تحولات نسبتاً عمیقی در ساختار سیاسی و سنتی حکومت شد.
برخی از نمایندگان شاهزادگان در نخستین مجلس:
یحیی میرزا ثقه الاسلام. - یحیی میرزا لسان الحکما.ـ یحیی میرزا اسکندری.
برخی از نمایندگان ملایان در نخستین مجلس:
بحر العلوم کرمانی- بحرالعلوم رشتی- میرهاشم تبریزی ـ سیدنصرالله تقوی - امام جمعه خویی.
میرزاطاهر تنکابنی - شیخ ابراهیم زنجانی ـ. شیح حسن فلکالمعالی.
برخی از نمایندگان تجار در نخستین مجلس:
امینالضرب، معین التجار بوشهری، آقا محمد وکیل التجار یزدی، میرزا محمود اصفهانی - حاجی محمداسماعیل آقا
حاجی شیخ محمدتقی وکیل الرعایا.
نماینده انقلابی اصناف: میرزا ابراهیم آقا تبریزی.
نمایندهی زردشتیان در نخستین مجلس: ارباب جمشید.
در مجلس اول، حزب سیاسی با اسم و رسم وجود نداشت. گروهی تندروان و گروهی محافظهکاران بودند و عقاید بعضی از تندروان شباهت به سوسیالیسم داشت.
ایدئولوژی نهضت مشروطیت: «دستهیتندروان شامل اقلیت چهارپنج نفری میگردید از اینقرار: یحیی میرزا اسکندری، میرزا ابراهیم آقا تبریزی، سیدحسن تقی زاده، شیخ حسین فلکالمعالی، »
جنگ هیمن مردم با دولت و شریعت
با اینکه اکثریت مجلس را نمایندگان اصناف و پیشهوران تشکیل میدادند، اما وابستگان دربار و تجار بسیار ثروتمند، به یاری برخی از ملایان، مجلس را میچرخاندند و سمت و سوی موضعگیریهای مجلس را تعیین میکردند.
روزنامه صور اسرافیل: «در انتخاب وکلا، جز به عِظَمِ بطن، کلفتی گردن، بزرگی عمامه، بلندی ریش، و زیادی اسب و کالسکه دقت نکردهاند. بیچارهها خیال کردهاند که گویا این وکلا را میخواهند بیمُهر و وعده به پلوخوری بفرستند که با این صفات، قاپوچی (دربان) از هیکل آنها حیا کند و مُهر و رُقعه مطالبه نکند.»
حقیقت این بود که مرحله پیچیدهتر جنبش، تازه شروع شده بود. با قاطعتر شدن مواضع جنبش و طرح خواستها و قوانین آزادیخواهانه، و مترقی و ضداستبدادی در مجلس استبداد و ارتجاع به مخالفت شدیدتری با انقلاب میپرداختند، چرا که آزادیخواهی، ریشهی حاکمیت هر دوی این دشمنان آزادی را ضعیف میکرد.
تاریخ مشروطهی کسروی: ص ۱۳۰: «راستی این است که در آن زمان یک دولت بوده و یک شریعت. روشنتر گویم، یکسو ناصرالدینشاه فرمان میرانده به نام دولت، و یکسو ملایان فرمان میراندهاند بهنام شریعت. و این دو چون همیشه با هم در نهان و آشکار کشاکش میداشتهاند، از اینرو ملایان هرچه به فرمانروایی خود افزودندی، آن را پیشرفت شریعت نام نهادندی. … اما اینکه کشور را دشمنانی هست و میباید اندیشهی آنان هم کرد، و یا اینکه کشور را قانونی درباید که ستم کمتر باشد، و دیگر مانند این چیزها، چیزهاییست که [حاجی میرزا جواد] و (ملایان) [مانندهای او] هیچ نمیدانستهاند.»
در ابتدای جنبش، همهی طبقات و اقشار با هم متحد بودند. چون خواست مشترکی داشتند در نفی و یا عقب نشاندن خودکامگی و استبداد. ولی به مرور، اختلافات شروع شد. و هرچه جنبش در جهت برآورده شدن خواست تودههای مردم سمت و سو میگرفت، این اختلافات بیشتر میشد.
تاریخ مشروطه کسروی ص ۱۳۴: «اینان (ملایان) هیچگاه به یاد نیاوردندی که این کشور را… دشمنانی هست که به بردنش میکوشند و میباید ما نیز به نگهداشتنش کوشیم. و همواره بیدار باشیم و بسیجِ افزار کنیم. چنین چیزی را نه خود اندیشیدندی، و نه اگر کسی گفتی گوش دادندی. بسیاری از آنان چنین سخنانی را بیدینی شماردندی و بیخردانه مردم را از آن بازداشتندی».
کتابهای روشنگر بیدارگران و ترقیخواهان مشروطه که دست به دست بین مردم میگشت و همه را به جنبش و غیرت برای نجات کشور از استبداد فرامیخواند، در نزد آخوندها ناخوشایند بود.
تاریخ مشروطه کسروی ص ۱۳۴: «کتابهای طالبوف و سیاحتنامه ابراهیم بیک را به نزدیک نگذاردندی. بارها دیده شدی که در نشستی با بودن ملایی، چنین سخنی به میان آمدی، و ملا رو ترُش کردی و جلو گرفتی. و یا در پاسخ چنین گفتی: «این مملکت شیعه را صاحبی هست. او خودش نگه میدارد». یا چنین گفتی: «قلب پادشاه در دست خداست. دعا کنیم خدا او را به مملکت مهربان گرداند». در تبریز تنها کسی که چنین نمیبود، شادروان ثقه الاسلام است».
ملایان یک قشر متحد و یکدست را تشکیل نمیدادند. عدهیی از آنها جزو طبقه حاکم بودند. که در حقیقت منبر و محراب را در خدمت حکومت بهکار میبردند. اکثر آنها با شاه و متنفذین درباری خویشی داشتند. از راه سهم امام و موقوفات و غیره که از طبقه متوسط تاجر به آنها میرسید ثروت انبوه اندوخته بودند. اما اکثریتی از ملایان بیچیز هم بودند که جزء طبقه متوسط و پایین بودند که جز از لحاظ شکل لباس، وجه تشابهی با آخوندهای ثروتمند نداشتند. اکثر این قشر طلبههایی بودند که همدوش پیشهوران فقیر در جنبش شرکت میکردند و در میان آنها گاه عناصر روشنتر و پایدارتری، مثل ثقهالاسلام تبریزی نقش پیشروان جنبش را ایفا میکردند.
تند و تیز شدن جنبش و نقش پیشتاز
شدیدترین مخالفتها، هم از سوی استبداد و هم از سوی ملایان مرتجع، در تبریز شروع شد. بنابراین سران مرکز غیبی تبریز که بهخوبی میدانستند خودکامگی از بین نرفته و تنها نام مشروطه نتیجهیی در برنخواهد داشت، به فکر بسیج نیرو و آمادگی برای نبرد در آینده افتادند.
اولین برخورد بین انقلابیون و ارتجاع در تبریز صورت گرفت و انجمن تبریز که توسط مرکز غیبی هدایت میشد، در اواخر مهر و نیمه آبان، دو تن از حامیان دربار را که در پی آن بودند تا با حربهی دین مردم را علیه انجمن برانگیزند، از تبریز بیرون کرد. یکی میرهاشم دوّچی و دیگری میرزاکریم امام جمعه، زمیندار و محتکر تبریز.
تاریخ مشروطه کسروی: ص ۱۷۳: «حاجی میرزا کریم امام جمعه پیش از مشروطه دستگاه فرمانروایی داشت. هر زمان که بیرون آمدی، صدتن سید و طلبه و نوکر از پیش و پس استر او راه رفتندی. پس از محمدعلیمیرزا بزرگترین فرمانروایی در تبریز، او را میبود. چنین کسی چگونه برتافتی که گردن به قانون گذارد و با دیگران یکسان باشد؟»
حضور انجمن در تبریز خار چشم چنین مرتجعان قدرتمند و مستبدی بود. این بود که امام جمعهی مرتجع، با پول دادن قصد خریدن چند واعظ را کرده بود. اما خبر به انجمن تبریز رسید و آزادیخواهان موضوع را با مردم در میان گذاشتند و مردم به شورش برخاستند و ولیعهد، یعنی محمدعلمیرزا مجبور شد به امام جمعه دستور بدهد که شهر را ترک کند.
اولین حمله استبداد
اولین حمله استبداد به مشروطه خواهان، هم از جانب محمدعلیمیرزا ولیعهد برخاست. و آماج این حمله، انجمن ایالتی تبریز بود. حقیقت این بود که فرزند مستبد شاه نمیتوانست ببیند تشکلی از نمایندگان مردم به قطب انقلاب و اقتدار مردم تبدیل شده و در مورد سرنوشت مردم، تصمیم میگیرد. از اینرو به بهانهی اینکه انجمن برای برگزاری انتخابات بهجود آمده، پیغام فرستاد که انجمن را تعطیل کنند.
تاریخ مشروطه کسروی: ص ۱۷۴: «از این پیام، انجمن نشینان که بیشترشان از ملایان و بازرگانان میبودند بیم کرده و فرمانبرداری نمودند و انجمن را رها کردند. ولی آزادیخواهان، یا بهتر گویم مجاهدان خرسندی ندادند.»
شورش سر بر میآورد
تاریخ مشروطه: کسروی ص ۱۷۴: «هیاهویی که تا آن روز در تبریز مانندش دیده نشده بود برخاست و سخنانی که تا آن روز در ایران گفته نشده بود به زبانها آمد. آشکاره باز نمودند که اگر به جنگ و خونریزی هم برسد از ایستادگی باز نخواهند برگشت».
اعتراضات آزادیخواهان تبریز باعث شد که محمدعلی میرزا ولیعهد بناچار در ۱۳آبان ۱۲۸۵ دستخطی بنویسد و بر ادامه کار انجمن ملی تبریز تأکید کند.
دستخط محمدعلیمیرزا:
تاریخ مشروطه کسروی: ص ۱۷۵: «انجمن ملی تبریز کما فیالسابق برقرار بوده و یک نفر مأمور به تصدیق اجزاء انجمن از جانب حضرت اقدس معیّن، و در انجمن حاضر خواهد شد که اعضاء انجمن در امور جزیی و کلی ملت هر چه حکم نمودهاند به موقع اجرا گذارده و کارگذاران حضرت والا در اجراء تمام احکام انجمن ملی تقویت خواهند نمود. هفدهم رمضانالمبارک ۱۳۲۴».
این از اولین رخدادهایی است که در آن، سازشکاری ملایان و بازرگانان و سرسختی و ایستادگی مجاهدان بارز شد. و مردم تبریز دانستند که چه کسانی با آنها هستند و برای آزادی آنها مقاومت میکنند و چه کسانی به منافع خود رسیدهاند و سر سازشکاری دارند.
اندیشه تأسیس بانک ملی
پس از پیروزی تبریز در تثبیت انجمن، در تهران نیز یک اقدام مثبت مجلس، در تقویت مشروطه مؤثر افتاد. چند تن از تجار مترقی مجلس شورای ملی پیشنهاد کردند که از طریق فروش سهام، یک بانک ملی در ایران ایجاد شود. و دولت از آن بانک وام بگیرد.
این حرکت ضداستعماری و ضداستبدادی در مقابل اقدامات دولت برای وام گرفتن از روسیه یا انگلیس بود.
دولت برای بار سوم قصد وامگرفتن داشت و در این باره با دولتهای روس و انگلیس باب گفتگو را باز کرده بود و در آبان ۱۲۸۵ لایحهی استقراض از دولت روس یا انگلیس را به مجلس ارائه داد. این بود که ترقیخواهان مجلس پیشنهاد ایجاد بانک ملی را مطرح کردند.
تاریخ مشروطه کسروی: ص ۱۸۰: «چون بازرگانان زمینه آن را آماده گردانیدند، و نظامنامه آن را نوشته برای دستینهی شاه فرستادند، و چند حجرهی بازرگانی را برای گرفتن پول از مردم شناسانیدند، مردم را به آنجاها آوردند و پول پرداختن آغاز کردند. … کم چیزان از همبازی باز نمیایستادند. …
در این جریان هم مردم و از جمله زنان، مجلس را به پیش راندند و مجلسیان را به ایجاد بانک تشویق و ترغیب کردند.
زنان گفتگو از فروش گوشواره و گردن بند به میان میآوردند
روزی در پای منبر سیدجمال واعظ در مسجد میرزا موسی زنی بهپاخاسته چنین گفت: دولت ایران چرا از خارجه قرض میکند. مگر ما مردهایم؟ من یک زن رختشوی هستم. به سهم خود یک تومان میدهم. دیگر زنها نیز حاضرند.»
در تبریز هم که مرکز غیبی به نوعی به حکمرانی از سوی مردم میپرداخت، شور و خروشی برای تأسیس بانک برپا شد.
تاریخ مشروطه کسروی: ص ۱۸۴: «روز آدینه هشتم آذر در خانهی حاجی مهدی آقا با بودن مجتهد وثقه الاسلام… و دستهای از بازرگانان… نشستی برپا نمودند و… چنین نهادند که با بنیادگذاردن بانک ملی همراهی نمایند و در اینجا هم پولهایی گردآورند ولی با دادن وام به دولت که بیشتر آن به کیسه بدخواهان توده خواستی رفت همداستان نباشند و… دو تلگراف به تهران فرستادند.»
جنبش مردمی برای ایجاد بانک ملی در سراسر ایران هر روز اوج بیشتری گرفت. نه تنها در داخل، بلکه ایرانیان مهاجر از قفقاز و هندوستان و استانبول، همبستگی نشان دادند سرانجام لایحهی برپایی بانک ملی در نشست ۲۳آبان مجلس به تصویب رسید. این اقدام مجلس یکی از اولین اقدامات ضداستعماری در کشور بود.
جنبش باز هم به پیش میرود
۲۳آبان ۱۲۸۵: در پی درخواستهای مکرر دولت مبنی بر نیاز کشور به پول و اینکه خزانه کشور خالی است، مجلس در یک اقدام قاطع برای قطع وابستگی و بازکردن راه رشد بورژوازی ملی در کشور، گرفتن هر گونه وام خارجی را ممنوع اعلام کرد. در نهم آذر ۱۲۸۵بانک ملی که برای بینیاز شدن از استقراض خارجی تأسیس شد با مبلغ ۱۵هزار کرور تومان سرمایهی اولیه که از کمکهای مردمی تأمین شده بود آغاز بهکار کرد.
تدوین اولین قانون اساسی در ایران:
هشتم دیماه ۱۲۸۵: قانون اساسی یا نظامنامه مجلس شورای ملی و سنا، پس از کشاکش و جنگ بسیار بین دربار و مجلس شورا، در ۵۱اصل به امضا رسید.
کشاکشی که از ابتدا بر سر قانون اساسی بود در مورد اصل حکومت بود. آزادیخواهان واقعی میخواستند قدرت ملی را از آن خود سازند و دربار مایل بود که قدرت در وجود شاه متمرکز شود و مجلس بهصورت یک هیأت مشورتی درآید.
مشروطه کسروی ص ۱۸۷: «خواست درباریان این بود که مجلس سنا را چنان گردانند که دارالشورا در زیردست او باشد و ارج بیشتر را آن مجلس دارد. نمایندگان خواست آنان را دریافته پاسخهایی میدادند.»
آزادیخواهان بر مختار بودن مجلس در کلیه انشای قوانین اصرار داشتند. و میخواستند که مجلس ملی تنها مقام قانونگذار به شمار رود. ولی دولت و دربار تصویب مجلس سنا را هم متساویا لازم میدانستند. مجلس تن نمیداد که مقام دیگری حق ردّ قوانین مجلس را داشته باشد. و در نهایت آزادیخواهان خواسته خود را بهکرسی نشاندند.
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران: ص ۳۹۱: «مادهی دیگری که مجلس تغییر داد… مبنی بود بر اینکه: نمایندگان مجلس سوگند میخورند که نسبت به متبوع معظّم خود اعلیحضرت شاهنشاهی راستگو و صادق باشیم و نسبت به اساس سلطنت خیانت نکنیم». این عبارت چنین اصلاح گردید: ما وکلای ملت سوگند یاد میکنیم مادامی که دولت عِلّیه و پادشاه متبوع ما با مقتضیات این نظامنامه همراهی و مساعدت داشته باشند و از اساس مجلس ما تقویت فرمایند، ما نیز به سلطنت اعلیحضرت خیانت ننموده و به متبوع معظم خود صادق و راستگو باشیم».
یعنی در واقع تعهد اخلاقی مطلق نسبت به شاه مبدل شد به سوگند مشروط که نشان دهندهی بدگمانی مجلس بود نسبت به شاه بعدی یعنی محمدعلیشاه.
سرانجام قانون اساسی تصویب و امضاء شد. این قانون شامل وظایف و تکالیف مجلس، حدود و روابط مجلس نسبت به ادارات دولت میشد.
چهل و دو اصل آن قانون مربوط به مجلس شورا و ۹اصل دیگر مربوط به مجلس سنا بود.
شادمانی مردم بهمناسبت تأسیس مجلس
سرنوشتت را ز دست مستبد بستان وطن! خیز و بر کرسی نشین ای صاحب خاک وطن
قرن ها ظالم نموده سرنوشتت را تلخ و تار خیز تا روشن کنی این سرنوشت ای هموطن
اما هنوز خیلی زود بود که تمامی حق تعیین سرنوشت بهدست توده داده شود. چرا که هم دربار و هم ارتجاع نمایندگان مطلوب خود را در مجلس داشتند، و هم بسیاری از عناصر سازشکار و محافظهکار که نمایندگان طبقه بازرگانان و ملایان وابسته به بازار بودند خواستار اقدامات ریشهیی برای یک انقلاب تمامعیار نبودند.
در ۸دی ۱۲۸۵ قانون اساسی با ۵۱اصل به امضای مظفر الدین شاه رسید.
انقلاب ایران- ادوارد براون. ص ۱۳۳: «شاه تنها پنج روز پیش از مرگش اسناد (قانون اساسی) را پذیرفت و این به ترغیب روحانیانی بود که به او وعده میدادند که او در آستانهی ملاقات با خداست، و باید بکوشد عمل صالح بزرگی را همراه خود بهپیشگاه پرابهت او ببرد تا شاید گناهان به تقصیر و قصورش را جبران کند.»
مظفر الدین شاه در هیجده دیماه ۱۲۸۵در سن ۵۴سالگی به علت بیماری درگذشت. ده روز بعد از مرگ مظفرالدینشاه، محمدعلی میرزا تاجگذاری کرد.
آیا محمدعلیمیرزا به مشروطه تن میدهد؟ یا کشاکش بین استبداد و آزادی ادامه مییابد؟ این موضوعی ست که در شمارهی آینده به آن خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
روزی در پای منبر سیدجمال واعظ در مسجد میرزا موسی زنی بهپاخاسته چنین گفت: دولت ایران چرا از خارجه قرض میکند. مگر ما مردهایم؟ من یک زن رختشوی هستم. به سهم خود یک تومان میدهم. دیگر زنها نیز حاضرند.»
در تبریز هم که مرکز غیبی به نوعی به حکمرانی از سوی مردم میپرداخت، شور و خروشی برای تأسیس بانک برپا شد.
تاریخ مشروطه کسروی: ص ۱۸۴: «روز آدینه هشتم آذر در خانهی حاجی مهدی آقا با بودن مجتهد وثقه الاسلام… و دستهای از بازرگانان… نشستی برپا نمودند و… چنین نهادند که با بنیادگذاردن بانک ملی همراهی نمایند و در اینجا هم پولهایی گردآورند ولی با دادن وام به دولت که بیشتر آن به کیسه بدخواهان توده خواستی رفت همداستان نباشند و… دو تلگراف به تهران فرستادند.»
جنبش مردمی برای ایجاد بانک ملی در سراسر ایران هر روز اوج بیشتری گرفت. نه تنها در داخل، بلکه ایرانیان مهاجر از قفقاز و هندوستان و استانبول، همبستگی نشان دادند سرانجام لایحهی برپایی بانک ملی در نشست ۲۳آبان مجلس به تصویب رسید. این اقدام مجلس یکی از اولین اقدامات ضداستعماری در کشور بود.
جنبش باز هم به پیش میرود
۲۳آبان ۱۲۸۵: در پی درخواستهای مکرر دولت مبنی بر نیاز کشور به پول و اینکه خزانه کشور خالی است، مجلس در یک اقدام قاطع برای قطع وابستگی و بازکردن راه رشد بورژوازی ملی در کشور، گرفتن هر گونه وام خارجی را ممنوع اعلام کرد. در نهم آذر ۱۲۸۵بانک ملی که برای بینیاز شدن از استقراض خارجی تأسیس شد با مبلغ ۱۵هزار کرور تومان سرمایهی اولیه که از کمکهای مردمی تأمین شده بود آغاز بهکار کرد.
تدوین اولین قانون اساسی در ایران:
هشتم دیماه ۱۲۸۵: قانون اساسی یا نظامنامه مجلس شورای ملی و سنا، پس از کشاکش و جنگ بسیار بین دربار و مجلس شورا، در ۵۱اصل به امضا رسید.
کشاکشی که از ابتدا بر سر قانون اساسی بود در مورد اصل حکومت بود. آزادیخواهان واقعی میخواستند قدرت ملی را از آن خود سازند و دربار مایل بود که قدرت در وجود شاه متمرکز شود و مجلس بهصورت یک هیأت مشورتی درآید.
مشروطه کسروی ص ۱۸۷: «خواست درباریان این بود که مجلس سنا را چنان گردانند که دارالشورا در زیردست او باشد و ارج بیشتر را آن مجلس دارد. نمایندگان خواست آنان را دریافته پاسخهایی میدادند.»
آزادیخواهان بر مختار بودن مجلس در کلیه انشای قوانین اصرار داشتند. و میخواستند که مجلس ملی تنها مقام قانونگذار به شمار رود. ولی دولت و دربار تصویب مجلس سنا را هم متساویا لازم میدانستند. مجلس تن نمیداد که مقام دیگری حق ردّ قوانین مجلس را داشته باشد. و در نهایت آزادیخواهان خواسته خود را بهکرسی نشاندند.
ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران: ص ۳۹۱: «مادهی دیگری که مجلس تغییر داد… مبنی بود بر اینکه: نمایندگان مجلس سوگند میخورند که نسبت به متبوع معظّم خود اعلیحضرت شاهنشاهی راستگو و صادق باشیم و نسبت به اساس سلطنت خیانت نکنیم». این عبارت چنین اصلاح گردید: ما وکلای ملت سوگند یاد میکنیم مادامی که دولت عِلّیه و پادشاه متبوع ما با مقتضیات این نظامنامه همراهی و مساعدت داشته باشند و از اساس مجلس ما تقویت فرمایند، ما نیز به سلطنت اعلیحضرت خیانت ننموده و به متبوع معظم خود صادق و راستگو باشیم».
یعنی در واقع تعهد اخلاقی مطلق نسبت به شاه مبدل شد به سوگند مشروط که نشان دهندهی بدگمانی مجلس بود نسبت به شاه بعدی یعنی محمدعلیشاه.
سرانجام قانون اساسی تصویب و امضاء شد. این قانون شامل وظایف و تکالیف مجلس، حدود و روابط مجلس نسبت به ادارات دولت میشد.
چهل و دو اصل آن قانون مربوط به مجلس شورا و ۹اصل دیگر مربوط به مجلس سنا بود.
شادمانی مردم بهمناسبت تأسیس مجلس
سرنوشتت را ز دست مستبد بستان وطن! خیز و بر کرسی نشین ای صاحب خاک وطن
قرن ها ظالم نموده سرنوشتت را تلخ و تار خیز تا روشن کنی این سرنوشت ای هموطن
اما هنوز خیلی زود بود که تمامی حق تعیین سرنوشت بهدست توده داده شود. چرا که هم دربار و هم ارتجاع نمایندگان مطلوب خود را در مجلس داشتند، و هم بسیاری از عناصر سازشکار و محافظهکار که نمایندگان طبقه بازرگانان و ملایان وابسته به بازار بودند خواستار اقدامات ریشهیی برای یک انقلاب تمامعیار نبودند.
در ۸دی ۱۲۸۵ قانون اساسی با ۵۱اصل به امضای مظفر الدین شاه رسید.
انقلاب ایران- ادوارد براون. ص ۱۳۳: «شاه تنها پنج روز پیش از مرگش اسناد (قانون اساسی) را پذیرفت و این به ترغیب روحانیانی بود که به او وعده میدادند که او در آستانهی ملاقات با خداست، و باید بکوشد عمل صالح بزرگی را همراه خود بهپیشگاه پرابهت او ببرد تا شاید گناهان به تقصیر و قصورش را جبران کند.»
مظفر الدین شاه در هیجده دیماه ۱۲۸۵در سن ۵۴سالگی به علت بیماری درگذشت. ده روز بعد از مرگ مظفرالدینشاه، محمدعلی میرزا تاجگذاری کرد.
آیا محمدعلیمیرزا به مشروطه تن میدهد؟ یا کشاکش بین استبداد و آزادی ادامه مییابد؟ این موضوعی ست که در شمارهی آینده به آن خواهیم پرداخت.
ادامه دارد...
سایر قسمتهای همین مطلب: