ریشههای درد
از مردم هشیار بجو قصهی تاریخ
کاین سابقه کی آمد و این خاتمه تا کی؟ (مولانا)
بس خون گل از تیغ زمستان بچکیده ست
تا باز بهاری بدمد خود ز پس دی
در شرح تاریخ وقایع ایران در آستانهی انقلاب مشروطه، به نیمه سال ۱۲۸۲ خورشیدی، یعنی سه سال مانده تا حصول فرمان مشروطیت، رسیدیم. این
سه سال، سالهای خاموشی نگرفتن اعتراضات مستمر بازرگانان علیه حاکمیت استبداد بود.
این فصل به تحلیل شرایط اقتصادی-اجتماعی ایران در آن سالها مربوط میشود.بس خون گل از تیغ زمستان بچکیده ست
تا باز بهاری بدمد خود ز پس دی
برکناری امین السلطان:
شورشهای مردم علیه مظالم و وطنفروشیهای حاکمیت استبداد، در دوران صدراعظمی اتابک امینالسلطان، سرانجام در شهریور ۱۲۸۲ مظفرالدینشاه را وادار کرد که اتابک امینالسلطان را برکنار کند و به جای او، مهرهای دیگر بهنام عبدالمجیدمیرزا، ملقب به عینالدوله را، بر صفحه شطرنج استبداد بنشاند. ولی بهرغم این عقبنشینی، استبداد فئودالی در برابر شورشها و اعتراضات مردم و بازرگانان، اوضاع بههیچوجه آرامش نمیگرفت.
علل اصلی وقوع انقلاب:
در واقع جنبشی که در کمتر از سه سال منجر به اولین موج انقلاب و پیروزی مردم ایران در گرفتن فرمان مشروطه شد، مجموعهیی از حرکتهای ضداستبدادی و ضداستعماری بود که در شرایط عینی بسیار مساعد اقتصادی-اجتماعی، شتاب میگرفت. بنابراین بدون یک نتیجهگیری از وقایع گذشته، و بدون تحلیل درست شرایط اقتصادی- اجتماعی آن روز ایران، درک علل اصلی وقوع انقلاب مشروطه ممکن نخواهد بود. به همین دلیل بهطور مختصر به این نتیجهگیری میپردازیم.
تاریخ مشروطه احمد کسروی: «عینالدوله آغاز بهکار کرد و چون در زمان اتابک، یکی از نکوهندگان کارهای او، این (عینالدوله) میبود، مردم امیدها به نیکوکاریش بستند. و از آنسوی او نیز به دلجوییهایی کوشید. مثلاً ورود روزنامه حبلالمتین و چند روزنامه دیگر را که از چهار سال پیش از ورودشان به ایران جلوگیری میشد، آزاد کرد.»
تاریخ سانسور در مطبوعات ایران: ص۲۲۶: « (عینالدوله) میرزا سید حسن، برادر مؤیدالاسلام، را که در زندان مبارکآباد بود آزاد کرد و شیخ یحیی کاشانی را نیز که به جرم نوشتن مقالاتی برای حبلالمتین در اردبیل گرفتار بود، از زندان خلاص کرد»
اما اوضاع بحرانی کشور، نه تنها با عوض کردن مهرهها، بهبودی نمییافت. بلکه برعکس، جرقههای خشم، پیاپی شورشهایی در میان مردم برمیانگیخت.
آرام نشدن اوضاع بهخوبی نشان میداد که کشور در یک بحران اقتصادی و اجتماعی شدید گرفتار شده بود. بحرانی چنان عمیق که با شدت گرفتن آن، وقوع یک انقلاب ضروری مینماید.
تفاوت دو جاده:
تفاوت جادهی تاریخ با جادههای معمولی در این است که در جادهی تاریخ، برای بهروشنی دیدن وقایع پیش رو، باید تصویر جامعی از سیر تحولات گذشته جامعه هم داشته باشیم. مثلاً حکومت قاجار دو جنگ بزرگ با روسیه و یک جنگ با انگلیس داشت که در آنها شکست خورد، این شکستها چه پیامدهایی برای مردم ایران داشت؟
پیامدهای وطنفروشیها و سیاستهای حاکمیت استبدادی
دو جنگ خانمان برانداز با روسیه که به از دست رفتن ایالات گرجستان، و شهرهای قَراباغ، شروان، باکو، دربند، لنکَران، قسمتی از طالش و همینطور شهرهای ایروان و نخجوان انجامید، ضربه بزرگی به اقتصاد ایران بود. چون اولاً آن سرزمینها بهخصوص مناطق قفقاز، سرزمینهای غنی و حاصلخیز و ثروتمندی بودند. دوم اینکه مردم ایران باید بار غرامت آن شکستها را به دوش میکشیدند. در حقیقت بعد از آن جنگها نفوذ استعمار هم در ایران بیشتر شدت یافت. از اینرو، شکست اقتصادی و سیاسی ایران به دست متجاوزان جدید، به تضعیف ایران تا حد یک کشور نیمهمستعمره انجامید.
نتیجه نفوذ استعمار:
نفوذ استعمار و تبدیل شدن ایران به یک کشور نیمه مستعمره این نتایج را برای وضعیت اقتصادی و اجتماعی کشور ما داشت؟
- ویرانی کشاورزی خودکفا
- تضعیف صنایع دستی
- جلوگیری از رشد صنایع و کارخانههای ملی
- رشد نکردن سرمایهداری ملی
- رشد بورژوازی تجاری وابسته
- تضعیف بازرگانی و ورشکستگی بسیاری از پیشه وران و تجار
همیشه درک علتهای وقوع انقلاب و شرایطی که جامعه را به یک انقلاب میکشاند مهمتر از شرح وقایع آن انقلاب است، برای فهم شرایط انقلابی جامعه در آستانهی مشروطه، در فهم این علتها درنگ کنیم.
مهمترین تاثیر تسلط استعمار و سرمایهداری خارجی بر کشور ما، وابستگی کشاورزی ایران به بازارهای خارجی و به هم ریختن سامان کشاورزی قدیمی بود. اقتصاد خودکفای فئودالی که در آنزمان پایه اصلی تولید و اقتصاد ایران بود، بر اثر نفوذ استعمار، به تولیدکننده مواد خام کشاورزی برای اقتصاد کشورهای استعمارگر تبدیل میشد. بهطوریکه دهقانان مجبور میشدند محصولاتی مانند پنبه، توتون، تریاک و غیره که در بازارهای خارجی مصرف داشت کشت کنند.
وضعیت دهقانان:
اولین قربانی دخالت و نفوذ استعمار در ایران دهقانان بودند. از زمان ظهور قاجاریه، بسیاری از زمینهای کشاورزی ایران، تبدیل به زمینهای حکومتی و خالصه، یعنی زمینهای سلطنتی شد. حکومت، این زمینها را به اختیار یا تیول شاهزادگان، و سران ایلات و یا حکمرانان خود درآورده بود و هر شاهزاده یا حاکم، بهره و ثمرهی کار دهقانان را جمعآوری، و به شاه پرداخت میکرد. اما در اواخر دوران قاجار، درآمد این روستاها اهمیت خود را برای خزانه کشور از دست داد، و ناصرالدین شاه بسیاری از این زمینها را به نصف قیمت میفروخت.
مُلکداران جدید بهجای اربابان گذشته
زمینها و کشاورزان، اربابان جدیدی پیدا کردند، که زمین برای آنها فقط یک منبع درآمد و کشت محصولات برای صادر کردن به خارج بود. و به همین دلیل، تا حد توان از دهقانان کار میکشیدند و در صورتی که دهقان توان کار نداشت او را مثل یک کارگر روزمزد اخراج میکردند و دهقانان جدیدی استخدام میکردند.
این اربابان زمیندار جدید یا صاحب منصبان دولتی، یا ملایان، و یا بازرگانان بودند که زمینها را میخریدند و در آنها سرمایهگذاری میکردند.
پیشینههای اجتماعی-اقتصادی جنبش مشروطیت: خسرو شاکری: ص۶۹: «بهخاطر تنگنای مالی حکومت، حدود دههزار ملک خالصهی روستایی به روحانیان برجسته، و سران ایلات، به نصف یا یک سوم ارزش آنها فروخته شد. وضعیت جدید هم سبب تورم از طریق احتکار و هم خانهخرابی دهقانان شد.»
تضعیف مرکز، روحانیان محلی و صاحبمنصَبان بلندمرتبه را نیز برانگیخت تا بهمنظور تحکیم موقعیت خود حتی با ارعاب، به غصب بیشرمانهی املاک دهقانان ضعیف و مالکان کوچک در مناطق روستایی متوسل شوند.
پیشینههای اجتماعی-اقتصادی جنبش مشروطیت ص۷۱: «افزایش تقاضا برای محصول در بازار جهانی، خرید زمین از حکومت را که نیاز به پول نقد داشت، بهشدت تشویق میکرد. … صرافان بازرگانان و مجتهدان با نهایت دغلکاری شروع به تصرف و بهرهبرداری از زمینها کردند.»
پیشینههای اجتماعی-اقتصادی جنبش مشروطیت: ص۳۴۶: «اوژن فلاندن، درکتاب سفر به ایران»، از ثروت هنگفتی که روحانیان به دست آوردند و از اجحافات متعدد آنان سخن میگوید. او همچنین از تکبر و خودرأیی شرمآور آنان گزارش میدهد و نمونهی شیخالاسلام اصفهانی را مثال میآورد که ظاهراً از شاه ثروتمندتر بود و سی هزار نفر تحت فرمان داشت.»
یکی از این ملایان، آخوند بزرگ تبریز، میرزا جواد مجتهد بود که ثروت هنگفتی و توانایی مالی بسیار زیاد او را چند صد آبادی نوشتهاند و بقدری نفوذ و اعتبار در دستگاه حکومتی پیدا کرده بود که نوشتهاند: مجرمان برای کسب حمایت به درگاه او پناه میبردند.
پیشینههای اجتماعی اقتصادی جنبش مشروطیت: ص۷۱: «در پایان قرن نوزدهم، میرزاجواد مجتهد تبریز مالک سیصد پارچه آبادی بود که از آنها سیصدهزارتومان درآمد داشت... .. در پایان قرن، سرمایهی بسیار زیادی در دست روحانیت متمرکز شده بود که عمدتاً از راه وقف، خمس و زکات به دست آمده بود. اکثر اربابان زمیندار جدید، ملکداران، اعضای بالای روحانیت بودند»
البته صاحب منصبان دولتی، و تجار و درباریان هم در این دوره املاک وسیعی را چه از راه قانونی و خرید مستقیم از حکومت و چه از راههای غیرقانونی تصاحب کردند.
پیشینههای اجتماعی اقتصادی جنبش مشروطیت: ص۷۱، یک محقق بهنام جیمز باست: «برخی از صاحب منصبان عالیرتبهی دولت، املاکی به ارزش یک میلیون پوند یا بیشتر در اختیار دارند.»
در پایان دورهی ناصری، املاک حاجی صدرالملک، سر مهتر محمدعلی میرزا نایبالسلطنه، در تبریز، به سیصد آبادی با درآمد سالانهای حدود سیصد هزارتومان بالغ میشد.»
فشار به دهقانان:
در وضعیت جدید تملک زمین از سوی صاحب منصبان دولتی و بازرگانان و روحانیان، یعنی زمینداران بزرگ جدید، فشار به دهقانان برای تولید هرچه بیشتر محصول برای صدور به خارج، بهشدت افزایش یافت.
بهدلیل افزایش ستم و استثمار دهقانان و خودمختاری مالکان و حکام محلی و اینکه سازوکارهای رسیدگی به شکایتهای دهقانان از بین رفته بود، دیگر حتی شکایتهای دهقانان به مرکز هم مؤثر نبود. در نتیجه دهقانان فلکزده راهی جز رهاکردن خانه و روستای خود و مهاجرت به کشورهای همسایه نداشتند.
فرار از املاک و مهاجرت به خارج:
کشاورزی ایران، اثرگیلبار: «ک.ای.ابوت کنسول بریتانیا گزارش کرده است که: ساکنان تمامی روستاها خانههایشان را ترک کردند و در زیارتگاهها پناه جستند. … همین وضعیت در شهر رشت حکمفرما بود. در آنجا نارضایتی چنان بالا گرفت که شورش عمومی قریبالوقوع به نظر میرسید، و اگر ناصرالدینشاه دستور نداده بود که در رشت به اطلاع عموم برسانند که بار مالیاتی به نحو قابل ملاحظهای سبک خواهد شد، این وضع به اخراج اجباری عموی شاه از (آن) ایالت منجر میشد»
سرجان مالکم: بر اثر ظلم و بهرهکشی بیش از حد از سوی مالک جدید که طبیب بود،
روستا در ظرف پنج سال از زمان تملکش به کلی از بین رفت.
یک مسافر انگلیسی به ایران در ۱۸۱۹ (۱۱۹۸ شمسی) از زوال روستای دولت آباد در نزدیکی اصفهان خبر داده. و نوشته: «دولت آباد از سوی مأموران دولت که نامش بر آن است، بهشدت ستم دیده است و ساکنانش یا از تنگدستی مرده و یا از اخذ مالیات و ستمگری گریختهاند.
فشار حتی آنقدر زیاد شده بود که حتی برای ایلات که معمولاً از ظلم متداول حکومت نسبتاً درامان بودند، فشار تحمل ناپذیرشده بود. و یک ایل بهنام ایل قضاتلو که در اثر اخذ مالیات بیش از حد از هستی ساقط شد در ۱۸۷۰ تصمیم گرفت ایران را ترک کند و به قلمرو روسیه پناه ببرد.
ضربه دیگر بر تجارت و صنعتگری:
اما ضربه دوم و تاثیر شوم دیگری که نفوذ و دخالت استعماری در کشور ما داشت، ضربه به بازرگانی و پیشهوری در ایران بود.
ضربهای که بر تجار و پیشهوران ایران در اثر نفوذ استعمار غرب وارد شد، تجارت و پیشهوری را هم بهشدت ضعیف کرد، بهنحوی که به اعتراض رسا و سازمانیافته انجامید. اضافه بر فشار مالی که دولت و خزانهی خالی آن به تُجار و پیشهوران وارد میکرد، این دو قشر بهطور مستقیم هم از نفوذ استعمار آسیب دیدند. رخنهی تدریجی کالاهای اروپایی، که در اولین ربع قرن سیزدهم شمسی آغاز گردید، در اثر شرایط قراردادهایی که با بریتانیا و روسیه بسته میشد تقویت شد. به زودی تغییرات بنیادین در الگوهای تولید، چه در کشاورزی و چه در صنایع دستی شهری، صورت گرفت و اقتصاد ایران را با مقتضیات سرمایهداری اروپا هماهنگ کرد.
نتیجه این بود که کالاهایی که مورد نیاز ایرانی بود بهدلیل وابستگی حاکمیت، از خارج وارد میشد، و تولیدکننده داخلی حمایت نمیشد و در رقابت با کالای خارجی، همه صنایع دستی و گارگاهها و کارخانههای کوچک ابتدایی، رو به نابودی میرفتند.
لرد کرزن نایب السلطنهی انگلیس در هند، ص۸۹ راوی: پیشینههای اجتماعی-اقتصادی جنبش مشروطیت: «ایران با آن که از تنوع گستردهی محصولات و فرآوردههای طبیعی بهغایت بهرهمند بود، متوجه میشد که در آن اجناسی که در نگاه غرب، از ضروریات، و موجب رفاه زندگی متمدن بود کاملاً کمبود دارد. قند و شکر تولید نمیکند یا بسیار کم تولید میکند. قهوه یا چای کشت نمیکند با این حال مقادیر بسیار زیادی از (قند و چای) و مقدار قابل توجهی شکر را مصرف میکند. در حالی که مخازن نفت خودش دست نخورده است، خیابانهایش با نفت سفید روسی یا آمریکایی روشن میشوند. … پارچهی لباس دهقان فرودست از منچستر یا مسکو میآید. رنگ «نیل» ی که روسری زن روستایی را رنگ میکند از بمبیی (مستعمرهی انگلیس) آمده است. در واقع ایران از بالاترین تا پایینترین مرتبه مطلقاً به غرب وابسته است.»
پیشینههای اجتماعی-اقتصادی جنبش مشروطیت ص۴۱: «در نتیجه این سیاست خائنانه و ایران برباد دهٍ استبداد فئودالی در پایان فرمانروایی قاجار، در اوایل دهه ۱۳۰۰ سه بخش مولد اقتصاد کشور، یعنی جامعه روستایی، ایلات، و کارگاههای پیشهوری، سازوکارهای طبیعیِ خودکفا و خودًدُوام خود را از دست داده و بهشدت وابسته شده بودند.
وابستگی اقتصاد ایران به نحو فزایندهیی در برابر نوسانات تجارت خارجی آسیبپذیر میشد. مثالش کاهش قیمتهای کالاهای صنعتی در انگلستان بود که در سال ۱۸۴۳ باعث سرازیر شدن کالاهای ارزان به بازار ایران شد. از آنجا که پیش از آن همین کالا با قیمتهای بالاتر در ایران عرضه شده بود، واردات جدید باعث زیان شدید برخی تجار و ورشکستگی بقیه شده بود».
رکود اقتصادی در بریتانیا نیز به نوبهی خود از تقاضا برای اجناس ایرانی نظیر ابریشم کاست.
بعضی از تجار تبریز که مهمترین مرکز تجاری ایران بود، در ۱۲۲ بازار بزرگ مبادلهی کالاهای اروپایی، خود را به همکاران اروپاییشان شدید مقروض کرده بودند که سبب ورشکستگی چندین مرکز تجاری یونانی در قسطنطنیه شد که با آنها رابطه تجاری داشتند. در نتیجه بازرگانان خارجی تصمیم گرفتند دفاتر خود را در تبریز دایر کنند و این به تسلط اونها به تجارت خارجی ایران انجامید که موجب رنجش و اعتراض تجار ایرانی در تبریز شد. اما دولت هیچ اقدامی برای حمایت از اونها نمیکرد.
خانهخرابی بازرگانان:
علت اوجگیری اعتراضات تجار و شورشهای پیشهوران شهری در دوران ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه همین خانه خرابی فزایندهیی بود که دامنگیر بازرگانان ایرانی و اصناف پیشهور شده بود.
ضربه سوم، ضربه بر صنایع ایران بود. چرا که تمامی راههای سرمایهگذاری در صنعت مسدود شده بود. و بهخاطر اٍعمالِ نیات استعمارگران که منافعشان در فروش کالاهای خودشان در بازار ایران بود، راه ایجاد و گسترش صنایع بسته شده و حتی همان صنایعی که قبلاً در دوران امیرکبیر هم بهراه افتاده بود، رو به تعطیلی میگذاشت.
پیشینههای اجتماعی-اقتصادی جنبش مشروطیت ص۴۱: گزارش فرستادهی بریتانیا، ایستویک: «کارخانهی نخ ریسی در سال ۱۲۳۸ با هزینهی زیاد و با ظرفیت سی هزار دوک و به کارگیری سیصد کارگر تایسی شد اما در نتیجهی سوء مدیریت، پس از دو سال هنوز با ظرفیت پایین دو روز در هفته با هزار و ششصد دوک و صد و پنجاه کارگر فعالیت میکرد.»
چندین کارخانهی دیگر نظیر کاغذسازی، شیشهسازی، و شمع سازی، به همان سرنوشت دچار شدند و به سوددهی نرسیدند»
صنایع دستی ایران که با نفوذ استعمار بهکلی زوال پیدا کرد، تا پیش از تهاجم اقتصادی استعمار غرب، در دنیا به کیفیت عالیاش مشهور بود!. استقبال از صنایع دستی ایران در اروپا بحدی بود که در اوایل قرن هیجدهم بهخاطر استقبالی که در انگلیس از محصولات صنایع دستی ایران میشد، ویلیام سوم دستور داد ورود منسوجات ایرانی را به انگلیس ممنوع کنند.
اما در وضعیت جدید، بهدلیل امتیازاتی که برای ورود کالاهای خارجی داده میشد، صنایع دستی یک به یک دچار رکود و زوال شد.
تاریخ اقتصادی.چ.عیسوی: از گزارش یک کنسول بهنام ک.ای.ابوت.: ۱۲۲۸: «در کاشان از ۸۰۰۰ دستگاه ابریشمبافی که سابقاً مشغول کار بود تنها ۸۰۰ دستگاه باقی مانده بود. در اصفهان صنعت از تجارت بدون محدودیت تولیدات خارجی آسیب دیده بود. در یزد که سابقا تجارت پر رونقی با هندوستان وجود داشت، اکنون ۳۰۰ تا ۳۵۰ دستگاه ابریشمبافی و ۱۳۰۰ دستگاه پنبهبافی رو به زوال بود.»
پزشک اتریشی شاه بهنام یاکوب پولاک نوشته بود که در برابر رقابت روزافزون اروپا، تولید بسیاری از کالاها برای ایرانیان، دیگر با صرفه نیست و فروش مواد خام سودآور است.
تاریخ اقتصاد- چ. عیسوی: (منبع پیشینه… ص۱۰۳): یک ایرانی بهنام میرزا حسین خان تحویل دار: ۱۹۹ صنف در شهر اصفهان رو به زوال بودند.
نتیجه چنین وضعیتی، یک بحران اقتصادی شدید در کشور بود. بحرانی که همهی کشور را فراگرفته بود. دولت که دچار بحران مالی بود تجار از یکطرف بهدلیل عدم توان رقابت با تجارت خارجی، بهشدت آسیبپذیر بودند و از طرف دیگر، از سوی حکام استبداد فئودالی، به انواع و اقسام با اخذ انواع گمرک و باج، دوشیده میشدند. به همین دلیل برای دفاع از منافع خودشان، به احتکار کالاها هم دست میزدند. کمبود کالا و گرانی نارضایتی و خشم طبقه کارگر در حال رشد، و تهیدستان شهری و پیشهوران ورشکست شده را برمیانگیخت و شورشهایی در شهرها بهپا میکرد.
این همان وضعیت انقلابی بود در جامعهای بهشدت فقر زده بر اثر فلاکت دهقانان و پیشه وران، که در آن طبقه بورژوای نوخاسته، برای گرفتن مطالباتش، خواستار عدالتخانه میشد تا از منافع خودش دفاع کند.
اما درباره این وضعیت انقلابی جامعه باز هم گفتنیهایی هست که سیمای جامعه را در آستانهی انقلاب مشروطه بهتر روشن میکند.
ادامه دارد.....
یک مسافر انگلیسی به ایران در ۱۸۱۹ (۱۱۹۸ شمسی) از زوال روستای دولت آباد در نزدیکی اصفهان خبر داده. و نوشته: «دولت آباد از سوی مأموران دولت که نامش بر آن است، بهشدت ستم دیده است و ساکنانش یا از تنگدستی مرده و یا از اخذ مالیات و ستمگری گریختهاند.
فشار حتی آنقدر زیاد شده بود که حتی برای ایلات که معمولاً از ظلم متداول حکومت نسبتاً درامان بودند، فشار تحمل ناپذیرشده بود. و یک ایل بهنام ایل قضاتلو که در اثر اخذ مالیات بیش از حد از هستی ساقط شد در ۱۸۷۰ تصمیم گرفت ایران را ترک کند و به قلمرو روسیه پناه ببرد.
ضربه دیگر بر تجارت و صنعتگری:
اما ضربه دوم و تاثیر شوم دیگری که نفوذ و دخالت استعماری در کشور ما داشت، ضربه به بازرگانی و پیشهوری در ایران بود.
ضربهای که بر تجار و پیشهوران ایران در اثر نفوذ استعمار غرب وارد شد، تجارت و پیشهوری را هم بهشدت ضعیف کرد، بهنحوی که به اعتراض رسا و سازمانیافته انجامید. اضافه بر فشار مالی که دولت و خزانهی خالی آن به تُجار و پیشهوران وارد میکرد، این دو قشر بهطور مستقیم هم از نفوذ استعمار آسیب دیدند. رخنهی تدریجی کالاهای اروپایی، که در اولین ربع قرن سیزدهم شمسی آغاز گردید، در اثر شرایط قراردادهایی که با بریتانیا و روسیه بسته میشد تقویت شد. به زودی تغییرات بنیادین در الگوهای تولید، چه در کشاورزی و چه در صنایع دستی شهری، صورت گرفت و اقتصاد ایران را با مقتضیات سرمایهداری اروپا هماهنگ کرد.
نتیجه این بود که کالاهایی که مورد نیاز ایرانی بود بهدلیل وابستگی حاکمیت، از خارج وارد میشد، و تولیدکننده داخلی حمایت نمیشد و در رقابت با کالای خارجی، همه صنایع دستی و گارگاهها و کارخانههای کوچک ابتدایی، رو به نابودی میرفتند.
لرد کرزن نایب السلطنهی انگلیس در هند، ص۸۹ راوی: پیشینههای اجتماعی-اقتصادی جنبش مشروطیت: «ایران با آن که از تنوع گستردهی محصولات و فرآوردههای طبیعی بهغایت بهرهمند بود، متوجه میشد که در آن اجناسی که در نگاه غرب، از ضروریات، و موجب رفاه زندگی متمدن بود کاملاً کمبود دارد. قند و شکر تولید نمیکند یا بسیار کم تولید میکند. قهوه یا چای کشت نمیکند با این حال مقادیر بسیار زیادی از (قند و چای) و مقدار قابل توجهی شکر را مصرف میکند. در حالی که مخازن نفت خودش دست نخورده است، خیابانهایش با نفت سفید روسی یا آمریکایی روشن میشوند. … پارچهی لباس دهقان فرودست از منچستر یا مسکو میآید. رنگ «نیل» ی که روسری زن روستایی را رنگ میکند از بمبیی (مستعمرهی انگلیس) آمده است. در واقع ایران از بالاترین تا پایینترین مرتبه مطلقاً به غرب وابسته است.»
پیشینههای اجتماعی-اقتصادی جنبش مشروطیت ص۴۱: «در نتیجه این سیاست خائنانه و ایران برباد دهٍ استبداد فئودالی در پایان فرمانروایی قاجار، در اوایل دهه ۱۳۰۰ سه بخش مولد اقتصاد کشور، یعنی جامعه روستایی، ایلات، و کارگاههای پیشهوری، سازوکارهای طبیعیِ خودکفا و خودًدُوام خود را از دست داده و بهشدت وابسته شده بودند.
وابستگی اقتصاد ایران به نحو فزایندهیی در برابر نوسانات تجارت خارجی آسیبپذیر میشد. مثالش کاهش قیمتهای کالاهای صنعتی در انگلستان بود که در سال ۱۸۴۳ باعث سرازیر شدن کالاهای ارزان به بازار ایران شد. از آنجا که پیش از آن همین کالا با قیمتهای بالاتر در ایران عرضه شده بود، واردات جدید باعث زیان شدید برخی تجار و ورشکستگی بقیه شده بود».
رکود اقتصادی در بریتانیا نیز به نوبهی خود از تقاضا برای اجناس ایرانی نظیر ابریشم کاست.
بعضی از تجار تبریز که مهمترین مرکز تجاری ایران بود، در ۱۲۲ بازار بزرگ مبادلهی کالاهای اروپایی، خود را به همکاران اروپاییشان شدید مقروض کرده بودند که سبب ورشکستگی چندین مرکز تجاری یونانی در قسطنطنیه شد که با آنها رابطه تجاری داشتند. در نتیجه بازرگانان خارجی تصمیم گرفتند دفاتر خود را در تبریز دایر کنند و این به تسلط اونها به تجارت خارجی ایران انجامید که موجب رنجش و اعتراض تجار ایرانی در تبریز شد. اما دولت هیچ اقدامی برای حمایت از اونها نمیکرد.
خانهخرابی بازرگانان:
علت اوجگیری اعتراضات تجار و شورشهای پیشهوران شهری در دوران ناصرالدینشاه و مظفرالدینشاه همین خانه خرابی فزایندهیی بود که دامنگیر بازرگانان ایرانی و اصناف پیشهور شده بود.
ضربه سوم، ضربه بر صنایع ایران بود. چرا که تمامی راههای سرمایهگذاری در صنعت مسدود شده بود. و بهخاطر اٍعمالِ نیات استعمارگران که منافعشان در فروش کالاهای خودشان در بازار ایران بود، راه ایجاد و گسترش صنایع بسته شده و حتی همان صنایعی که قبلاً در دوران امیرکبیر هم بهراه افتاده بود، رو به تعطیلی میگذاشت.
پیشینههای اجتماعی-اقتصادی جنبش مشروطیت ص۴۱: گزارش فرستادهی بریتانیا، ایستویک: «کارخانهی نخ ریسی در سال ۱۲۳۸ با هزینهی زیاد و با ظرفیت سی هزار دوک و به کارگیری سیصد کارگر تایسی شد اما در نتیجهی سوء مدیریت، پس از دو سال هنوز با ظرفیت پایین دو روز در هفته با هزار و ششصد دوک و صد و پنجاه کارگر فعالیت میکرد.»
چندین کارخانهی دیگر نظیر کاغذسازی، شیشهسازی، و شمع سازی، به همان سرنوشت دچار شدند و به سوددهی نرسیدند»
صنایع دستی ایران که با نفوذ استعمار بهکلی زوال پیدا کرد، تا پیش از تهاجم اقتصادی استعمار غرب، در دنیا به کیفیت عالیاش مشهور بود!. استقبال از صنایع دستی ایران در اروپا بحدی بود که در اوایل قرن هیجدهم بهخاطر استقبالی که در انگلیس از محصولات صنایع دستی ایران میشد، ویلیام سوم دستور داد ورود منسوجات ایرانی را به انگلیس ممنوع کنند.
اما در وضعیت جدید، بهدلیل امتیازاتی که برای ورود کالاهای خارجی داده میشد، صنایع دستی یک به یک دچار رکود و زوال شد.
تاریخ اقتصادی.چ.عیسوی: از گزارش یک کنسول بهنام ک.ای.ابوت.: ۱۲۲۸: «در کاشان از ۸۰۰۰ دستگاه ابریشمبافی که سابقاً مشغول کار بود تنها ۸۰۰ دستگاه باقی مانده بود. در اصفهان صنعت از تجارت بدون محدودیت تولیدات خارجی آسیب دیده بود. در یزد که سابقا تجارت پر رونقی با هندوستان وجود داشت، اکنون ۳۰۰ تا ۳۵۰ دستگاه ابریشمبافی و ۱۳۰۰ دستگاه پنبهبافی رو به زوال بود.»
پزشک اتریشی شاه بهنام یاکوب پولاک نوشته بود که در برابر رقابت روزافزون اروپا، تولید بسیاری از کالاها برای ایرانیان، دیگر با صرفه نیست و فروش مواد خام سودآور است.
تاریخ اقتصاد- چ. عیسوی: (منبع پیشینه… ص۱۰۳): یک ایرانی بهنام میرزا حسین خان تحویل دار: ۱۹۹ صنف در شهر اصفهان رو به زوال بودند.
نتیجه چنین وضعیتی، یک بحران اقتصادی شدید در کشور بود. بحرانی که همهی کشور را فراگرفته بود. دولت که دچار بحران مالی بود تجار از یکطرف بهدلیل عدم توان رقابت با تجارت خارجی، بهشدت آسیبپذیر بودند و از طرف دیگر، از سوی حکام استبداد فئودالی، به انواع و اقسام با اخذ انواع گمرک و باج، دوشیده میشدند. به همین دلیل برای دفاع از منافع خودشان، به احتکار کالاها هم دست میزدند. کمبود کالا و گرانی نارضایتی و خشم طبقه کارگر در حال رشد، و تهیدستان شهری و پیشهوران ورشکست شده را برمیانگیخت و شورشهایی در شهرها بهپا میکرد.
این همان وضعیت انقلابی بود در جامعهای بهشدت فقر زده بر اثر فلاکت دهقانان و پیشه وران، که در آن طبقه بورژوای نوخاسته، برای گرفتن مطالباتش، خواستار عدالتخانه میشد تا از منافع خودش دفاع کند.
اما درباره این وضعیت انقلابی جامعه باز هم گفتنیهایی هست که سیمای جامعه را در آستانهی انقلاب مشروطه بهتر روشن میکند.
ادامه دارد.....
سایر قسمتهای همین مطلب: