1 / 3
Caption Text
2 / 3
Caption Two
3 / 3
Caption Three

اول شهریور-آغاز ضربات ساواک شاه علیه مجاهدین

روز اول شهریور سال ۱۳۵۰یادآور ضربه بزرگ ساواک شاه به سازمان مجاهدین خلق ایران است. در ظهر روز اول شهریور موج ضربات گروه‌های ضربت ساواک شاه علیه مجاهدین خلق ایران آغاز شد.

در این روز ساواک شاه در یورش گسترده به‌ پایگاه‌های مجاهدین در تهران، دهها تن از کادر مرکزی، مسئولان و اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران را دستگیر کرد و مجاهدین اسیر را زیر وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها قرار داد.
-در دوره ۵۰ ساله قبل از آن، یعنی از کودتای ۱۲۹۹ و سلطنت پهلوی تا سال ۱۳۵۰ این نخستین سازمان مخفی و مسلحی بود که توانسته بود به مدت ۶ سال (ازشهریور ۱۳۴۴ تا شهریور۱۳۵۰ ) دور ازچشم مأموران رژیم به حیات و فعالیت مخفیانه ادامه بدهد.
سازمان مجاهدین خلق ایران در شرایط فعالیت مخفی و اختناق سلطنتی، بدور از فرمالیسم و نمودها و نام‌گذاری‌های احزاب سنتی، به مدت ۶ سال حتی نامی هم بر خود نگذاشته بود و اعضای آن تشکل خود را فقط با کلمه «سازمان» می‌شناختند. هویت بنیانگذاران و مرکزیت سازمان نیز بر کسی معلوم نبود و تنها در سال ۱۳۴۸ یعنی ۴ سال پس از تأسیس آن، ۱۶ نفر که برای بحث پیرامون خط مشی سازمان انتخاب شده بودند با تاریخچه سازمان و هویت بنیانگذاران آن، محمد حنیف‌نژاد – سعید محسن و اصغر بدیع‌زادگان، آشنا شدند. اسم سازمان مجاهدین خلق ایران، بعدها در زمستان سال ۱۳۵۰ در زندان اوین پس از شهادت احمد رضایی بعنوان نخستین شهید مجاهدین انتخاب شد.
طی ۶ سال فعالیت مخفی تعداد اعضای سازمان به ۲۱۴ نفر رسیده بود که علاوه بر تهران در تبریز و مشهد و شیراز واصفهان نیز حضور داشتند. دستیابی به چنین تعدادی از اعضاء در یک سازمان مطلقاً مخفی که در شرایط اختناق کامل به مبارزه اشتغال داشت، در آن زمان بی‌سابقه بود.
–  دوره عضوگیری مجاهدین در آن روزگار جز در موارد استثنایی یک الی دو سال بطول می‌انجامید تا از سلامت امنیتی فر د اطمینان حاصل شود و دوران مطالعات اولیه راهم برای عضویت در سازمان به انجام برساند. جلسات اعضاء و مسئولین شان که ۲ و یا ۳ و یا حداکثر ۴ نفر در برمی‌گرفت در کوهستان یا در خانه‌های آنها برگزار می‌شد. اعضای سازمان  می‌باید در هفته یک روز به کوهنوردی و یک روز هم به جامعه گردی بپردازند و در زندگی شخصی نیز حداکثر ساده زیستی را مراعات کنند.
در سال ۱۳۴۸ ارتباط مجاهدین با سازمان الفتح برقرار گردید و تدریجاً شمار قابل توجهی از اعضاء با اختفای کامل به پایگاه‌های فلسطین در لبنان و اردن و وسوریه رفتند و پس از دیدن دوره های آموزش نظامی  به ایران بازگشتند.
در تابستان سال ۱۳۴۹ تعدادی از اعضای سازمان در جریان اعزام به پایگاه‌های فلسطین در دوبی دستگیر شدند و امیرنشین دوبی متعاقباً در صدد بود آنها را به ساواک شاه مسترد نماید. سازمان با طرح پیچیده‌ای در مرحله اول توانست عکس‌ها و مدارک هویت مجاهدان دستگیر شده را در دوبی جایگزین نماید و در مرحله بعد هواپیمایی که برای تحویل دادن مجاهدین ازدوبی به بندرعباس می‌رفت به سوی بغداد تغییر مسیر داد. سردارخیابانی، شهید رسول مشکین‌فام و مجاهد خلق محمد سادات دربندی ازسرنشینان این هواپیما بودند. به این ترتیب ساواک شاه هیچ چیز بدست نیاورد و  نتوانست به  موجودیت سازمان مجاهدین در آن زمان پی‌ببرد.
اما یک سال بعد، در شهریور۱۳۵۰، در  شرایطی که  رژیم شاه در تدارک برگزاری جشن‌های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی در آبان همان سال بود، ضربه بزرگ اول شهریور فرود آمد. علت این ضربه ارتباط شهید ناصر صادق با یک توده‌ای پیشین بود که به استخدام ساواک شاه در آمده بود اما داعیه مخالفت بارژیم شاه داشت. مأموران ساواک شاه آنچنان‌که بعداً مقام امنیتی ساواک درزمستان۱۳۵۰ در تلویزیون رژیم شاه فاش کرد،  بعضاً با ۲۵ موتورسیکلت، ناصر صادق را که خود قهرمان ژیمناستیک دانشگاه و موتورسوار بسیار ماهری بود، تعقیب می‌کردند و از این طریق  طی چند ماه به شماری ازپایگاه‌های مجاهدین و ارتباطات آنها با یکدیگر در تهران پی‌بردند.
در جریان دستگیری‌ها و تهاجمات پیاپی ساواک که از بعد از ظهر روز اول شهریور ۱۳۵۰ درزندان اوین با شکنجه‌های وحشیانه آغاز شد و تا ۲ ماه هر روز ادامه داشت، بنیانگذاران سازمان، همه اعضای مرکزیت و بیش از ۹۰درصداعضاء دستگیر شدند. همچنین کلیه امکانات و تسلیحات سازمان به چنگ ساواک افتاد.
مجاهدان خلق علی باکری، ناصر صادق، محمود عسگری‌زاده، رضارضایی، محمد بازرگانی و مسعود رجوی همراه با شهید بنیانگذار سعید محسن در همان روز اول شهریور دستگیر شدند. حملات  بعدی ساواک به دستگیری مجاهدان شهید علی میهندوست، رسول مشکین‌فام و بنیانگذار شهید علی‌اصغر بدیعزادگان منجر گردید.
دستگیری حنیف کبیر در اواخر مهر همان سال صورت گرفت و شکنجه‌گران اوین به همین خاطر به جست و خیز و شیرینی خوران  مبادرت کردند.
 شاه پس از دستگیری مجاهدین درآستانه جشن‌های ۲۵۰۰ ساله که با تعقیب و مراقبت پرحوصله و چندین ماهه‌ی ساواک به‌عمل آمده بود، سپهبد نصیری رئیس ساواک را به درجه ارتشبدی ارتقاء داد.
 رژیم شاه و ساواک سلطنتی ابراز اطمینان می‌کردند که توانسته‌اند سازمانی را که در نیم قرن سلطنت پهلوی برای نخستین بار توانسته بود ۶ سال فعالیت مخفی داشته باشد، ریشه کن نموده و خطر آنرا از بین برده‌اند.
 آنچه باقی مانده بود فقط چندتیم یا نفرات پراکنده و تحت تعقیب، از مجاهدین بود و تعداد اندکی هم در خارج کشورکه ساواک در صدد به دام انداختن تک تک آنها بود. طرح ساواک برای به دام انداختن مجاهد شهید احمد رضایی که  مسلسل‌های ضبط نشده نزد او بود، رسیدن به احمد از طریق برادرش، رضا رضایی بود. طبق طرح ساواک، رضا، عضو مرکزیت سازمان که در شمار دستگیر شدگان اول شهریور بود می‌باید زیر کنترل مأموران سازمان اطلاعات و امنیت با  برادرش احمد ارتباط و تماس برقرار می‌کرد.
اما مجاهد کبیر رضا رضایی که قصد فرار داشت، طرح ساواک را ازطریق ارتباطات خانوادگی به احمد اطلاع داد. متعاقباً مجاهدان قهرمانی همچون احمد رضایی، که مغلوب سلطه و سیطره ساواک نشده بودند، طرح فرار رضا و بیرون کشیدن او از چنگ ساواک را به اجرا گذاشتند. به این منظور رضا در یکی از محلات قدیمی تهران به منظور اجرای قرار با احمد وارد یک حمام عمومی قدیمی شد و مأموران ساواک در ورودی آن مستقر شدند. مأمورین ساواک نمی‌دانستند که چرا چنین جایی برای اجرای قرار انتخاب شده است. علت این بود که این حمام یک درب عقبی هم داشت که به خیابان پشتی باز می‌شد و مأموران ازآن بی اطلاع بودند. به این ترتیب رضا از دربی که تحت کنترل مأمورین بود وارد شد و بلادرنگ از درب پشتی به خیابان مجاور رفت و مجاهدین او را تحویل گرفتند و بلادرنگ به پایگاه امنی منتقل کردند.
اکنون مجاهدان باقیمانده در تهران به آخرین تجارب ساواک مجهز شدند و محاسبات رژیم سلطنتی در باره سازمان مجاهدین خلق ایران بالکل درهم ریخت. ازغندی با نام مستعار منوچهری سربازجوی شکنجه‌گر مجاهدین که پایان یافتن آنها را وعده داده بود، در ساواک تنزل پیدا کرد و مضحکه دژخیمان دیگر گردید. دو سه ماه بعد ازغندی مجاهد قهرمان احمد رضایی را در روز ۱۱ بهمن ۱۳۵۰ برسر قرار دیگری به محاصره در آورد و قصد داشت هرطور شده احمد را به هر بهایی  زنده به چنگ بیاورد. اما حماسه احمد رضایی نخستین شهید مجاهدین که خود را بر سر این قرار با همه اطلاعات و دار و ندارش با نارنجکی در دست منفجر کرد، بار دیگر دفتر حساب‌های ساواک سلطنتی را درهم پیچید. بخصوص که سربازجوی دیگری بنام اسماعیل باصری با نام مستعار حاجی نیز همراه با شمار دیگری از مأموران اوین در ترکش نارنجک احمد به هلاکت رسیدند.
۷ سال بعد در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ دیگر اثری از رژیم شاه و ساواک و بازجویانش نبود و مجاهدین دراوج استقبال مردمی از زندان‌ها آزاد شدند وسازمان مجاهدین با سرعتی شگفت به یک سازمان بزرگ مردمی تبدیل شد. در ۲۵ اسفند ۱۳۷۸ آقا محمدی معاون سیاسی رادیو و تلویزیون رژیم آخوندی درتلویزیون رژیم گفت: «گروه‌های تروریستی در اوائل انقلاب حدود ۵۰۰ هزارمیلیشیا در کشور سامان داده بودند…. و با گستردگی وسیع هم عمل می‌کردند. فرقه رجوی در رأس این سازمان‌های تروریستی قرارداشت …» .

روز اول شهریور همچنین مصادف با سالگرد هلاکت لاجوردی سردژخیم اوین وجلاد خون آشام خمینی در سال ۱۳۷۷ میباشد که هزاران تن ازمجاهدین و مبارزین توسط او تیرباران یا حلق آویز شدند. هیولای اوین که دادستانی انقلاب خمینی را هم درتهران بر عهده داشت، توسط قهرمان ملی علی اکبر اکبری و همرزمش علی‌اصغر غضنفرنژادکیفر یافت.

نظرات

پست‌های معروف از این وبلاگ

🔴 خامنه‌ای بازنده استراتژیک به مناسبت دومین سالگرد جنگ غزه

🔴آیا سلطنت‌طلبان واقعاً ملی‌گرا هستند؟