۲۹اسفند۹۹
چه چیز قاسم سلیمانی را به نفر شماره۲ حکومت تبدیل کرد؟
یک سال از بههلاکت رسیدن قاسم سلیمانی، نفر شماره۲ نظام و مهره اصلی صدور تروریسم آن گذشت. طی این سال اهمیت و تأثیرات این نقصان برای نظام، بیشازپیش، روشن شدهاست. تروریستی که ۲۲سال سرکرده نیروی تروریستی قدس بود و در گسترش و سازماندهی تروریستهای خارج کشوری نظام نقش عمده و بلاجایگزین داشت.
هدف این نوشتار شناخت عاملی است که باعثشد سردژخیم قاسم سلیمانی از یک
پاسدار دونپایه در روستاهای کرمان، بهموقعیت نفرشماره۲ در رژیم آخوندی برسد؟
در قیام دی ماه ۹۸، علاوه بر عکسهای خامنهای، عکسهای قاسم سلیمانی نیز هدف حمله جوانان قیام آفرین بود.
به زیر کشیدن پوستر قاسم سلیمانی ، توسط جوانان در قیام
آبان ۹۸
جوانان آگاه ایرانی، بهخوبی وی را بهعنوان «یکی از جدیترین مهرههای
سرکوب رژیم»، هدف قرار دادند. آخوند علم الهدی نماینده خامنهای در مشهد در باره
روش «تکهپاره کردن آدمها» توسط ایادی دژخیم قاسم سلیمانی، در تلویزیون آستان رضوی
۲۴دی۹۸، به
گویاترین صورت کارکرد او برای نظام را اعتراف کرد: «هنوز هفتروز
از تدفین شهید سلیمانی نگذشته در یک شهری که هفت میلیون، جنازه شهید سلیمانی تشییعکننده
داشته
… تو همانجا بیایند، قبل از هفتم شهید سلیمانی، عکس شهید سلیمانی
را پاره کنند؟!… نه خیر! سفیر انگلیس باید تکهتکه شود… انگلیس بایستی ممنون
نیروهای انتظامی و عزیزان امنیتی ما باشد؛ نجاتش دادند آن شب، اگر این عنصر ناپاک بهدست
نیروهای خط حاج قاسم سلیمانی میافتاد، آنهایی که همه گفتند ما توی پیشانیشان
نوشتن ما قاسم سلیمانی هستیم، اگر بهدست آنها میافتاد تیکه بزرگ او گوشش بود»
بیرحمی و قساوت علیه مردم ایران، تنها شاخص بالاکشیدن در رژیم ولایت فقیه
بیرحمی، قساوت و کینه هیستریک قاسم سلیمانی دربرابر مردم ایران و ضدیت بیمارگونه او با مقاومت سازمانیافته آنان، تنها عامل ارتقای این پاسدار جنایتکار در فاشیسم مذهبی ولایت فقیه بود. سردمداران حکومت، برای مقایسه کردن با او، کسی جز قصاب اوین، اسدالله لاجوردی که تنها شاخص کینه حیوانی با مجاهدین بود را نیافته اند. معاون سابق دادستانی ضدانقلاب رژیم در مصاحبه ای با خبرگزاری حکومتی تسنیم در ۸شهریور۹۶ درباره دشمنی پاسدار جانی با مجاهدین بهمثابه تضاد اصلی نظام ولایت فقیه، همین تمثیل را آورده و گفته بود که لاجوردی، یک قاسم سلیمانی، اما در داخل کشور بود.
بصورت واقعی نیز قاسم سلیمانی بهدلیل نقش تعیینکنندهای که دررابطه با
«تضاد اصلی نظام ولایت فقیه»، داشت، قدمبهقدم در سلسله مراتب جنایت و کشتار
بالا کشید و موردپسند رأس ارتجاع قرار گرفت. این شاخصی است که رژیم آخوندی تمامی
مهرههای خودرا فقط ازطریق آن، شناسایی و انتخاب میکند. کما اینکه:
خامنه ای، که آخوند دون پایه ای درسلسله مراتب آخوندی، بیش نبود، در فاشیسم
مذهبی ولایت فقیه تنها بهدلیل کینه ورزیاش نسبت بهمردم ایران و مجاهدین و
دفاع از قتل عام آنان بهجایگاه فعلی دست پیدا کرد. دشمنی و کینه ای وحشیانه که
براحتی میتواند براساس آن، فرمان شلیک بهسوی مردم و کشتار ۱۵۰۰جوان معترض را درجریان قیام آبان۹۸ بدون هرگونه دغدغه وجدانی، صادر کند.
آخوند جنایتکار ابراهیم رئیسی تنها بهدلیل قساوت و بی رحمی که در دهه۶۰ علیه مجاهدین از خود نشان داد و بخصوص شرکت وی در هیئت مرگ در
قتل عام مجاهدین درسال۶۷، بالاترین منصب قضایی
خامنه ای را صاحب شد.
دژخیم مصطفی پورمحمدی تنها بهدلیل سبوعیتش در وزارت اطلاعات علیه مجاهدین و
عضویت در هیئت مرگ کشتار زندانیان سیاسی به وزارت و وکالت رسید.
علیرضا آوایی وزیر دادگستری آخوند روحانی نیز تنها امتیازی که درکارنامه خود
درنظام دارد، کشتار مجاهدین و عضویت در هیئت مرگ سال۶۷ بوده است.
پاسدار محمدباقر قالیباف که به ریاست مجلس رژیم رسید بنابهاعتراف خودش، بدست
آوردن ریاست یک قوه نظام را مرهون قرارداشتنش در زمره «چوبزنهای کف خیابان» و
«چماقداری برای نظام» علیه حق حاکمیت مردم و سرکوب آزادیخواهان به پیشتازی مجاهدین
بوده است.
باهمین شاخص میتوان علت بالاکشیدن تمام مهرههای این رژیم را، بدون استثنا
سنجید.
نقش قاسم سلیمانی در رابطه با سرکوب و کشتار مردم ایران و پیشتازان آن،
مجاهدین چه بوده است؟
آخوند سعادت نژاد نماینده خامنه ای در نیروی تروریستی قدس و
مشاور سرکرده آن، درتاریخ ۱۲دی۹۹ از سرکوبگری و ضدیت هیستریک قاسم سلیمانی درمقابل مردم و
مجاهدین، از همان روزهای اول پیروزی انقلاب ضد سلطنتی، درتلویزیون حکومتی شبکه پنج
آخوندها، گفت:
«من منزل حاج قاسم بودم، یکباره خبر دادند منافقین تظاهرات و راهپیمایی کردند و شورش کردهاند در میدان مشتاق، اون موقع میگفتند میدان مشتاق که الآن اسمش میدان شهدا ست، مقابل مسجد جامع کرمان است. حاج قاسم از آن کسی که خبر آورد، گفت راهپیمایی کردهاند؟! چه میگویند؟ گفت دارند شعار علیه ما میدهند. گفت چه میگویند؟ گفت میگویند جماران، بمباران! خدا میداند دیگه حاج قاسم تحمل نکرد، نه نگاه کرد ما مهمان در خانه ایشان هستیم،
پاسدار قاسم سلیمانی در جنگ ضدمیهنی که برضد عالیترین مصالح مردم ایران و ابزاری برای حفظ حاکمیت فاشیسم مذهبی بود، نقش سرکردگی داشت. او در عملیات کبیر فروغ جاویدان نیز از سرکردگان مقابله با مجاهدین بود و خود را سراسیمه بهجبهه عملیات رساند. یکی از پاسداران همراه قاسم سلیمانی میگوید زمانیکه عملیات فروغ جاویدان آغاز شد و خبر به قاسم سلیمانی رسید، بههمراه یک گروهان و مقادیری سلاح و ادوات، خود را به اسلام آباد رساند و تعدادی از آنها را با لباس مبدل برای شناسایی فرستاد و بدنبال آن، اقدامبهکشتار و قتل عام مجاهدین نمود.
سرسپاری بهقطب قدرت یعنی خامنهای، آن روی دیگر دشمنی با مردم ایران
قاسم سلیمانی بهرغم تمام تبلیغات دجالگرانه رژیم، بههیچ چیز، حتی اسلام
ریایی و دروغین آخوندی نیز اعتقادی نداشت. بندگی و بردگی او به منشأ قدرت، یعنی
خامنه ای و هر حاکم دیگری که برسر کار باشد، تنها اعتقاد عملی او بود که نمادی از
بی ریشه گی اجتماعیش بود. این رویکرد را در میتوان در خاطره یکی از نزدیکترین
نفراتش بهخوبی دید. آخوند سعادت نژاد در تاریخ ۱۲دی۹۹ در شبکه پنج تلویزیون
رژیم گفت:
«حاج قاسم لبخندی زد و گفت فلانی این چه سؤالی است که از من درباره
افراد میکنی!؟ من یک معیار و شاخص برای شما بیان کنم که از من داشته باشید! اگر
همین بزرگواری که اسم بردید و ”تمام مراجع” و ”تمام روحانیت” و ”تمام مسئولان” و
”رؤسای سه قوه” و ”تمام وزرا” و ”دولت” و ”همه و همه” یکطرف باشند و رهبر معظم
انقلاب یکطرف دیگر باشد، من درکنار رهبر معظم انقلاب، ”در مقابل همه آنها” خواهم
ایستاد»
شرکت قاسم سلیمانی درسرکوب قیامهای مردم ایران و کشتار فرزندان آن، مجاهدین
سرسپاری قاسم سلیمانی به خامنهای، و دشمنیاش با مردم ایران باعث شده بود
هرجا حاکمیت خامنهای در خطر قرار گیرد، او حاضر باشد. قیام دانشجویان در سال۷۸ یکی از همین صحنهها بود. در آن سال قاسم سلیمانی بههمراه دیگر
سرکردگان سپاه، علاوه برحضور میدانی در سرکوب قیام دانشجویان، طی نامهای به آخوند
خاتمی، بهاو نیز اولتیماتوم دادند که صحنه را جمع کند وگرنه خود رأسا وارد میشوند.
پاسدار قالیباف در اینباره میگوید:
«حادثه سال۷۸ که اتفاق
افتاد درکوی دانشگاه، اون نامهیی که نوشته شده، بنده نوشتم. باآقای سلیمانی
بودیم، با هم! این رو چرا دارم میگم؟! وقتی ما آمدیم اونجا وایسادیم، خیلیها بهما
حرف زدند، همین الان هم هرکجا میریم بهما حرف میزنند. کف خیابون وقتی راه
افتادند، بهسمت بیت رهبری راه افتادند. بنده فرمانده نیروی هوایی بودم، عکس من
روی موتور۱۰۰۰ باچوب هست، با حسین
خالقی، وایسادم کف خیابون، که کف خیابون اونجا را جمع کنم.
پس نگاه کنید! اون جایی که لازم بشه بیایم کف خیابون چوب بزنیم، جزو چوبزنها
ایم. افتخارم هم هست، از سال۵۸ هم با
مسعود رجوی چوب میزدیم، تو خیابون دانشگاه، و دانشکده، اونجا میزدیم. جلوشون رو
هم میگرفتیم، خوب ما جزو دارودسته بچههای شهید بهشتی بودیم، اونها هم دارودسته
مسعود رجوی بودند. از اون روز، ما اونجایی که لازم بوده چوب بزنیم، کف خیابون چوب
میزدیم».
جنایات قاسم سلیمانی علیه قیامهای مردم ایران تنها منحصربه سال۷۸ نبود. در قیام سال۸۸ نیز بهرغم
اینکه قاسم سلیمانی سرکرده نیروی تروریستی قدس بود و ماموریت تعریف شده او برون
مرزی بود، باز برای سرکوب مردم معترض خودرا بهمیدان جنایت علیه مردم معترض
انداخت. پاسدار محمدعلی جعفری سرکرده قبلی سپاه پاسداران و مشاور فعلی خامنه ای،
در توئیتی بهتاریخ ۲۰بهمن۹۹ باصراحت بهاین نقش جنایتکارانه اعتراف کرده و نوشت:
«در ماجرای فتنه ۷۸ و ۸۸ حاج قاسم در صحنه مقابله با ضدانقلاب در کف خیابان بود و اقدامات
موثری را برای کنترل ناامنی و آشوبها انجام میداد. بارها شاهد حضور او در
قرارگاه ثارالله بودیم»
پاسدار جعفری، همچنین در مصاحبهای درتاریخ ۲۰دی۹۹ با خبرگزاری سپاه
پاسداران تروریست موسومبه فارس، مجددا همین اقدام را بهطور مفصل تشریح کرد:
«مگر می شود حاج قاسم برای فتنه ۸۸ که واقعا خطرش برای امنیت کشور از دیدگاه من از خطر جنگ برای انقلاب و نظام بیشتر بود، بی تفاوت باشد؟ اتفاقا در آن نامه ۲۴ فرمانده سپاه به رئیس جمهور وقت که در واقع تهدید مستقیم رئیس جمهور وقت بود، نامه را حاج قاسم خودش تهیه کرد، ایشان فقط امضاکننده نامه نبود، بلکه نگارنده نامه بود و نقش اصلی و محوری را در تنظیم این نامه و گرفتن امضا از فرماندهان داشت که در پی آن دو جلسه هم با رئیس جمهور وقت داشتیم که روح اصلی نامه هم تهدید بود که اگر توجه نکنید ما طور دیگری برخورد می کنیم…
قاسم سلیمانی مدت ۲۲سال سرکرده سپاه قدس بود، عراق میدان اصلی تاخت و تاز این نیروی تروریستی و زمین اصلی برای اجرای توطئههای او علیه مجاهدین بود. بعداز اشغال عراق، قاسم سلیمانی با جنایاتی که در آن کشور انجام داد، عملا به حاکم واقعی عراق تبدیل شد. سفرای رژیم در عراق و کل منطقه، توسط سلیمانی تعیین میشدند، ازجمله ایرج مسجدی سفیر فعلی رژیم در عراق، حسن دانایی فر، سفیر قبلی و کاظمی قمی سفیر اسبق رژیم در عراق تماما عوامل نیروی قدس و منصوب قاسم سلیمانی بودند.
علی خرم از دیپلمات تروریستهای وزارت خارجه آخوندها در روزنامه باند مغلوب
نظام، همدلی ۲۷تیر۹۸، به تعیین سفرای کشورهای منطقه توسط نیروی قدس اعتراف کرد و
نوشت:
«فلان ارگان این طور می گوید که در قضیه عراق بهتر از سایرین میتواند
به مدیریت امور اقدام کند. به همین دلیل، سفرای کشور در برخی از کشورها با تصمیم
برخی از نهادهای فرادولتی تعیین می شوند. در شرایطی که مر قانون گزینش سفرا را به
عهده وزارت خارجه گذاشته است»
حسین امیر عبدالهیان معاون سابق وزارت خارجه رژیم، از باند مقابل او هم
ترکتازی قاسم سلیمانی در سیاست خارجی رژیم را بهگونه دیگری عنوان کرده است:
«ما ابتدای ورودمان به وزارت خارجه فکر میکردیم واقعا ما وزارتخارجهایها تنها بخش در کار دیپلماسی هستیم و همه ابزارها در اختیار وزارت خارجه است؛ درحالیکه اصلا اینطوری نیست…
قاسم سلیمانی از همین سیطره خود، تماما در جهت تروریسم و کشتار مجاهدین در
عراق استفاده میکرد. کینه هیستریک او نسبتبه مجاهدین بهحدی بود که آخوند
اسماعیل سعادت نژاد مشاور نیروی تروریستی قدس گفته است:
«سردار سلیمانی با اشاره به ماجرای اخیر در اردوگاه اشرف، مقر منافقین در عراق، گفت: بیش از ۵۰نفر از آنها کشته شدند که بسیاری از آنها از سران منافقین بودند و ۱۰نفر نیز مفقود شدند و این قضیه، مهمتر از حمله مرصاد بود»
حسین امیرعبداللهیان در مصاحبه با تلویزیون رژیم در تاریخ ۱۰دی۹۹ درباره اینکه قاسم
سلیمانی چگونه جزئیات امور درعراق را تعیین میکرده است توضیح داد:
«در سال۱۳۸۶ قرار بر این شد که
مذاکراتی با حضور طرف عراقی بین ایران و آمریکا در عراق صورت بگیرد… ولی چون
مسئولیت پرونده در ایران در سطح عالی در اختیار سردار سلیمانی بود… تأکیدات فراوان
ایشان در چگونگی… رعایت آداب تشریفات، چگونه ظاهر شدن در مقابل دوربین… بخشهایی
از این توصیههای شخص مقام معظم رهبری بود اما انتقال آن به تیم مذاکرهکننده و
ترجمان آن در اختیار سردار سلیمانی بود»
امیرعبداللهیان درمصاحبه دیگری با تلویزیون افق رژیم در تاریخ ۲۰تیر۹۶ فاش ساخت قاسم
سلیمانی هدفی مهمتر از کشتار و سرکوب مجاهدین در عراق نداشته است او درباره محتوای
مذاکرات با آمریکا اعتراف کرد نخستین موضوعی که قاسم سلیمانی در مذاکره با
امریکائیان روی میز مذاکره گذاشت، موضوع «فعالیت مجاهدین» بوده است:
«تو مذاکرات امنیتی… ما گفتیم خیلی خب میخواهید راجع به عوامل
ناامنی در عراق بحث بکنیم… شما اشتباهتون اینه سازمان منافقین که هم مردم ایران
رو کشته، هم مردم عراق رو کشته و اقدامات تروریستی متعدد در عراق و ایران انجام
داده، این گروه رو حاضر نیستید تو لیست گروههایی که میتونند عراق رو نا امن کنند،
قرار بدهید»
بهاینترتیب مشخصشد که قاسم سلیمانی حتی در مذاکره با امریکا هم هدفی جز
پرداختن به مسئله مجاهدین در عراق نداشته و میخواسته از مذاکراه با آن، میدانی
برای شیطان سازی از مجاهدین و کشتار آنان بسازد.
برهمین سیاق خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسومبه تسنیم، ۲۴تیر۹۶ نوشته بود که موشکبارانهای
جنایتکارانه لیبرتی و کشتار افراد تحتحمایت بینالمللی در آن کمپ موقت، از
اقداماتی بوده که تحت هدایت قاسم سلیمانی و نیروهای نیابتیاش انجام گرفته است:
«سال قبل تقریبا در همین ایام، نیروهای مقاومت عراق، تحت هدایت
سپاه پاسداران، آشیانه منافقین تروریست در عراق را برای آخرین بار هدف قرار دادند
و آنان را مجبور کردند از آخرین پایگاه خود در این کشور، یعنی پادگان لیبرتی، به
آلبانی [بروند]»
گماشتن مسعود خدابنده، بعنوان مشاور نوری مالکی، توسط قاسم سلیمانی
یکی از مأمورانی که سرجلاد قاسم سلیمانی علیه مجاهدین درعراق بکار گرفت، مزدوری بنام «مسعود خدابنده» بود. مسعود خدابنده نیز دلبستگی خود به قاسم سلیمانی را با گذاشتن تصویر سردژخیم در پروفایل خود، بعد از بههلاکت رسیدن او بهعیان ابراز کرده است.
پروفایل فیس بوک مزدور مسعود خدابنده
با روی کار آوردن دژخیم نوری مالکی در عراق توسط قاسم سلیمانی، مزدور خدابنده
نیز بلافاصله بعنوان مشاور او در امور سرکوب اشرف تعیین شد. مسعود خدابنده قبل و
بعداز هر تهاجم مسلحانه به اشرف که توسط قوای مزدور نیروی تروریستی قدس انجام میشد،
بههمراه همسر انگلیسیاش بهاسم «آن سینگلتون» برای جاسوسی و جنگ روانی در
اطراف شهر اشرف حاضر میشدند. این مأموریتهای جاسوسی و اطلاعاتی حتی بعد از هجرت
مجاهدین از عراق به آلبانی، توسط مسعود خدابنده همچنان ادامه داشت، او با رفتن به
کمپ لیبرتی که در یک منطقه حفاظت شده نظامی نزدیک فرودگاه بغداد قرار داشت، کلیپی
نیز از فعالیتهای تبهکارانه اطلاعاتی خود تهیه کرده بود.
قتل عام ۱۰شهریور سال۹۲، تنها یکی از بیشمار جنایات سردژخیم قاسم سلیمانی علیه مجاهدین
در عراق بوده است. هفت حمام خون در اشرف و بیش از ۲۰۰ عمل تروریستی که در عراق علیه مجاهدین انجام شد، همگی توسط
نیروی تروریستی قدس و و پاسدار جنایتکار قاسم سلیمانی انجام گرفت. کما اینکه
ابومهدی مهندس هم که همراه با این جنایتکار بههلاکت رسید، از قاتلان تحت امر
قاسم سلیمانی در جنایت علیه مجاهدین بوده است:
«خبرنگار تلویزیون حکومتی: علیه منافقین هم توی عراق عملیات میکردید؟
ابومهدی مهندس جنایتکار: بله! ما مهمترین عملیات، مثلا پادگان حبیب، عملیات استشهادی تو پادگان حبیب، بعد از شهادت شهید صیاد شیرازی، و آنها گفتند که ۱۳نفر از اونها کشته شده، ولی ساختمان کامل تقریباً منهدم شد»(مصاحبه ابومهدی المهندس جنایتکار با تلویزیون حکومت آخوندی)
ابومهدی مهندس جنایتکار از عوامل نیروی قدس در عراق که
همراه سلیمانی به درک واصل شد
دجالیت قاسم سلیمانی در نامگذاری اقدامات سرکوبگرانه رژیم، تحت عنوان «دفاع
ازحرم»
پاسدارجنایتکار چهارباغی از سرکردگان توپخانه سپاه در یکی از صحبتهای خود، در برنامه چهل ستون تلویزیون حکومتی، ۱۳دی۹۹، تعریف قاسم سلیمانی از عبارت دجالانه «دفاع از حرم» را اینگونه باز کرده است:
«عرض کنم که سردار سلیمانی یک چیزی که واقعاً همیشه دغدغه اون بود
دغدغه اونو داشت امنیت برای کل جمهوری اسلامی بود. همیشه میگفت من یادمه یه بار
دعوتش کردم ایشون رو برای بچههای توپخانه صحبت کنه وقتی در جمع بچههای توپخانه
صحبت میکرد میگفت که بهشما میگن مدافع حرم، میدونید حرم چیه؟ حرم یعنی کل
جمهوری اسلامی!».
بدین ترتیب، قاسم سلیمانی جنایتکار، تنها بهواسطه پرداختن به جنگ اصلی نظام ولایت فقیه با مردم ایران و پیشتازان مقاومت آنها، مجاهدین، توانست مدارج جنایت و تبهکاری را در نظام وحشی آخوندی طی کرده و به نفرشماره۲ و بلاجایگزین آن تبدیل شود. از پابرهنه دویدن برای سرکوب تظاهرات مسالمت آمیز مجاهدین در خیابانهای کرمان گرفته تا مقابله با مجاهدین در عملیات فروغ جاویدان و تا عملیات تروریستی علیه مجاهدین در عراق و حملات موشکی به ساکنین بی دفاع لیبرتی و شبیخون جنایتکارانه در ۱۰شهریور۹۲ به افراد بیسلاح اشرف وکشتاردانشجویان درسال۷۸ و مردم بپاخاسته درسال۸۸. در صحبتهای پاسدار جنایتکار چهارباغی هم دیدیم که حتی دخالتهاش در سوریه، عراق، یمن و فلسطین، با عناوین دجالانه «دفاع از حرم»، هم اهرمی برای سرکوب مردم ایران و روحیه دادن و زنده نگهداشتن سپاه پاسداران بهمثابه ابزار اصلی جنایت خامنه ای علیه مردم و مقاومت سازمانیافته آنها و ادامه غصب حق حاکمیت ملت ایران بر سرنوشت خودشان بوده است.