چرا می‌گوئیم انقلاب۵۷ توسط آخوندها دزدیده شد؟ -۱

اعتراف آخوند حمید روحانی از نزدیکان خمینی در نجف، به این‌که با ظهور
سازمان مجاهدین خلق در سپهر میهن، خمینی در رویارویی اجتماعی دچار انحطاطی سخت شد!
قسمتی از خاطرات آخوند جنایت‌کار حمید روحانی (از همراهان خمینی در دوران زندگی‌اش در نجف):
«… در آن روزها به حدی جوّ به نفع این گروه (سازمان مجاهدین ) بود که می‌توان گفت کوچکترین انتقادی نسبت به این [گروه] با شدیدترین ضربه‌ها رو به رو می‌شد. بسیاری از افراد را می‌شناسم که بر این اعتقاد بودند که دیگر نقش امام در مبارزه و در نهضت به پایان رسیده است و امام با عدم تأیید مجاهدین درواقع شکست خود را امضا کرده است. این افراد باور داشتند که امام از صحنه مبارزه کنار رفته‌اند و زمان آن رسیده است که سازمان مجاهدین خلق نهضت را هدایت کند و انقلاب را به پیش ببرد. واقعاً هم این گروه درمیان مردم پایگاهی به دست آورده بود. امام هم این را می‌دانستند. هر روز از ایران نامه می‌رسید مبنی بر این که “پرستیژ شما پایین آمده. دربین مردم نقش شما در شُرُف فراموش شدن است. مجاهدین خلق دارند جای شما را می‌گیرند”…»

اعتراف احمد جنتی درتلویزیون حکومتی به‌اینکه آخوندهای ریز و درشت

درزمان شاه، هرگز درد مردم را نداشته و دنبال مخالفت با رژیم ستم‌شاهی نبوده‌اند!
بخشی از گفتگوی برنامه شناسنامه با [جنتی] که از سوی خبرگزاری تسنیم منتشرشده:
شناسنامه: … آیا فعالیت ضد رژیم پهلوی از بدو آشنایی با [خمینی] بود یا قبل از آن بود؟
جنتی: از بدو آشنایی با [خمینی] بود چراکه قبل از آن کسی جرات سخن گفتن نداشت. خفقان به اندازه ایی بود که بزرگ‌تر از ما چه از علما و چه غیر علما جرات سخن گفتن نداشتند و می‌ترسیدند بنابراین هیچ گونه فعالیت ضد رژیمی وجود نداشت
خبرگزاری نیروی تروریستی قدس، موسوم به تسنیم ۲۵مهر۱۳۹۳

[توضیح اینکه: زندگی سیاسی خمینی هم تا سن ۶۰سالگی در سکوت و سازش کامل با دیکتاتوری‌های رضاشاه و محمدرضاشاه و سکوت تأییدآمیز نسبت به کودتای استعماری علیه مصدق بزرگ سپری گردیده بود، شهرت وی زمانی آغاز شد که در سال‌های اول دهه۴۰، زمانی‌که شاه دریک مانور تحمیلی تصمیم گرفت به زنان اجازه شرکت در انتخابات را دهد، خمینی به دفاع از «نظام ارباب رعیتی» و «مخالفت علیه برخورداری زنان از حق رأی» برخاست و به همین سبب در آبان سال۴۳ به ترکیه تبعید شد.]

 قبل‌از انقلاب: جاسوسی برای ساواک جنایت‌کار شاه.
پس از انقلاب: ظاهرشدن در نقش رهبران انقلاب، عضو شورای انقلاب، رئیس‌جمهور و …!

این است فرصت‌طلبی جنایتکارانی که آرمان‌های آزادی‌خواهانه یک ملت را دزدیدند!
پاسدار جنایت‌کار یوسف فروتن، عضو شورای فرماندهی و رئیس ستاد مرکزی و اولین سخنگوی سپاه پاسداران ولایت‌فقیه، فرمانده امنیت و حفاظت از خامنه‌ای در زمان ریاست جمهوری و مسئول زندان سیاسی اوین در قتل‌عام۶۷:
من اواخر سال ۱۳۵۶[از آلمان] به ایران آمدم. رشته اول بنده نقشه‌کشی عالی و رشته دوم تاسیسات بود. بنده تمام واحدهایم را پاس کرده بودم ولی پایان نامه خود را تنظیم نکرده بودم در همین شرایط به دلیل اینکه ساواک از فعالیتهای من علیه رژیم شاه در هامبورگ خبر داشت و می‌دانست که من فرد تحصیل کرده‌ای هستم, سعی در جذب من داشت و می‌خواست که به نوعی جاسوس آنها در هامبورگ باشم.
به هر حال طی مشاوره‌ای که با مرحوم هاشمی رفسنجانی داشتم, او به من گفت عیبی ندارد شما برو تعهد بده تا به فعالیت‌هایت بتوانی برسی. به او گفتم اگر تعهد بدهم پایم گیر می‌شود و او گفت من هم از این تعهدات زیاد داده‌ام! اتفاقی برایت نمی‌افتد مثلا می‌گفت من تعهد دادم روی منبر سخنرانی نکنم ولی ایستاده سخنرانی کردم. (می‌خندد)
آنها از من تعهد گرفتند که خبرهای انجمن را در خارج از کشور به آنها بدهم. ساواک وقتی فهمید من به آنها به شکل صوری تعهد داده‌ام در همان هامبورگ مرا تهدید کردند و گفتند که روزگارم را سیاه خواهند کرد همین کار را هم کردند تمام مدارک تحصیلی و سوابق تحصیلی من و خانمم را ضبط کردند و اجازه فعالیت‌های اجتماعی به ما ندادند. این شرایط حاکم بود تا اینکه به ماههای پیروزی انقلاب نزدیک شدیم و رفته رفته وضعیت مملکت به طور کلی دگرگون شد. دوستانم به من پیشنهاد دادند که فعالیتهای سیاسی را کنار بگذارم و مدیر فنی یک کارخانه شوم. بنده نیز قبول کردم تا اینکه وضعیت به گونه‌ای تغییر کرد که فضای باز سیاسی اتفاق افتاد.
خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۲۶تیر۹۶

آخوند محمدتقی مصباح یزدی که قبل‌ازپیروزی، مبارزه با حکومت شاه را حرام اعلام کرده بود، پس از خون دادن و شکنجه مجاهدین و فدائیان، ناگهان برسر سفره انقلاب! ظاهر می‌شود.

«… شهریورماه ۹۳ هاشمی [رفسنجانی] در بازدید از منزل شهید قدوسی، مدعی می‌شود آیت‌الله مصباح مبارزه با رژیم شاه را حرام می‌دانسته … هاشمی خاطره‌ای هم در همین ارتباط تعریف می‌کند. خاطره‌ای از همراهی با آقای خامنه‌ای برای مجاب کردن همین آقا برای ادامه مبارزه. موضوع خاطره هم مربوط به سال ۴۸ است. هاشمی می‌گوید دونفری -به‌اتفاق آقای خامنه‌ای- صبحانه رفتیم منزل آقای قدوسی. این آقا هم آنجا بود. نشستیم تا ظهر با او بحث کردیم تا قانعش کنیم. برای ادامه مبارزه. آخرش هم گفت من این مبارزه را حرام می‌دانم، به جامعه مدرسین هم گفته‌ام مبارزه با شاه حرام است! آقای خامنه‌ای از او پرسیدند: دلیلت چیه؟ آن آقا در جواب گفته بود: مبارزه‌ای که مجاهدین و چپی‌ها در آن باشند، حرام است! …».
… مصباح در مصاحبه با اولین شماره نشریه «یادآور» در خرداد ۱۳۸۷ ماجرای این ملاقات و واقعیت‌های آن را توضیح داده‌اند. ماجرا ازاین‌قرار است که باوجود مخالفت امام با تأیید سازمان مجاهدین خلق، هاشمی رفسنجانی و تعدادی دیگر از روحانیان مبارز انقلابی مشی تأیید این سازمان و تأمین نیازهای مالی آن‌ها را در پیش می‌گیرند. آیت‌الله مصباح که به خاطر مشی التقاطی آن‌ها و مخالفت امام با این جمع همکاری نمی‌کند به مخالفت با مبارزه متهم می‌شود. آیت‌الله مصباح در همین مصاحبه با ذکر خاطره‌ای از دیدارشان با آیت‌الله خامنه‌ای در سال ۶۰ گفته‌اند: «در اولین ملاقاتی که بنده در آن مقطع با رهبر معظم انقلاب داشتم، ایشان فرمودند: ”آن آقایی که یک‌وقتی از این‌ها حمایت و حتی به آن‌ها کمک مالی می‌کرد، حالا به‌اشتباه خودش پی برده و درصدد جبران برآمده”….»
خبرگزاری سپاه پاسداران ولایت‌فقیه موسوم به فارس ۵آبان۹۶

محمد غرضی: آقای مصباح جزو کسانی است که در حوزه نام‌آور بود و تا ۱۵ خرداد نیز با انقلاب همراه بوده اما وقتی ماجرای ۱۵ خرداد پیش می‌آید و خونریزی می‌شود ایشان کنار می‌رود و روش را تأیید نمی‌کند.
خبرنگار حکومتی: روش امام را؟
محمد غرضی: روش مبارزه کشته شدن و کشتار را تأیید نمی‌کند. از ۴۲ به بعد دیگر وارد معرکه نمی‌شود و هیچ کاغذی را امضا نمی‌کند.
سایت حکومتی انتخاب ۲۸شهریور۹۴

اعتراف یکی از طرفداران رژیم آخوندی به سوابق ننگین کسانی‌که سوابق بریدگی و ندامت در زندان‌های شاه داشته‌اند اما پس‌از پیروزی انقلاب، یک‌شبه انقلابی شده، کلیدی‌ترین مناصب را اشغال کردند!

مهدی طالقانی یکی از طرفداران نظام ولایت‌فقیه در باره سوابق دوتن از جنایت‌کارانی که پس‌از پیروزی انقلاب۵۷ در بالاترین مسئولیت‌های حکومتی ظاهرشده و دزدی‌ها و جنایت‌های بی‌شماری انجام داده‌اند، در گفتگویی با سایت‌حکومتی خبرآنلاین چنین می‌گوید:
«… آقای بشارتی و آقای غرضی دو سیاسی ورشکسته قبل [از انقلاب هستند]. هر دوی این آقایان زمان شاه وقتی دستگیر شدند با اولین کشیده گفتند «غلط کردیم و تو را به قرآن ما را ببخشید» خلاصه آنها هم آزادشان کرده بودند. بعد از انقلاب حالا اینها سیاسی درجه یک شدند…»

شایان ذکر است که:
– محمد غرضی از نزدیکان خمینی در نجف و پاریس،‌ نخستین کسی که خمینی از بین بردن اسناد ارتباط آخوندها با ساواک شاه را به او سپرد، استاندار خوزستان در جریان کشتار مردم آنجا،‌ وزیر ارتباطات رژیم در دوران جنگ‌ و کاندیدای ریاست جمهوری آخوندها بوده است.
– علی محمد بشارتی از نخستین سرکردگان سپاه پاسداران ولایت‌فقیه، مسئول سیستم جاسوسی جدیدالتأسیس سپاه پس از انقلاب، وزیر کشور دولت رفسنجانی, نماینده اسبق مجلس ارتجاع و عضو کنونی مجمع تشخیص مصلحت نظام آخوندی است. او پس از آزادی از زندان شاه طی نامه‌ای به ساواک شاه درخواست داده بود از تجربیات و آشنایی او با عناصر سیاسی مبارز، جهت نفوذ در جریان انقلابی سازمان مجاهدین خلق استفاده شود که سندهای مربوط به این اقدام خائنانه در نشریه مجاهد شماره ۱۱۶ به‌تاریخ ۲۷فروردین۱۳۶۰ جهت اطلاع مردم ایران منتشر گردیده است:

عزت‌الله مطهری (عزت شاهی): [زمان شاه] هیچ وقت امیدی نداشتیم در زمان ما حکومت عوض شود و امثال ما مسئول شویم؛ نه تنها ما که بزرگتر از ما هم چنین امیدی نداشت!

عزت‌الله مطهری (عزت شاهی) از گردانندگان کمیته‌های ضدمردمی خمینی و از شکنجه‌گران نظام سرکوبگر آخوندی:

«… قضیه آن زمان [زمان شاه] به این شکل بود، لذا هیچ وقت امیدی نداشتیم در زمان ما حکومت عوض شود و امثال ما مسئول شویم؛ نه تنها ما که بزرگتر از ما هم چنین امیدی نداشت. فکر نمی‌کنم کسی حتی یک درصد هم امیدی داشت که در زمان ما تغییراتی به وجود بیاید. همه می‌گفتیم ما یک جرقه هستیم و به اندازة یک جرقه ظلمت را روشن می‌کنیم. این جرقه یا در نهایت از بین می‌رود و یا باعث می‌شود عدة دیگری هم بیایند و این جرقه را تبدیل به شعله کنند و در نهایت مردم از این حرف‌های روشنفکری آگاه شوند…»

 اذعان عزت‌الله مطهری (عزت شاهی) به‌این‌که طرفداران خمینی، تنها دنبال انجام «یک جور کار رفرمیستی» در رژیم شاه بودند و نه هرگز انقلاب! 
«… تا سال ۴۲ مبارزه در حد همین کارهای سیاسی بود و حداکثر در حد تظاهرات دانشجویی، تعطیلی بازارها و حوزه‌های علمیه و امثال اینها بود. اولین کاری که در قضیة مسلحانه شد، از جانب حزب مؤتلفه در ترور حسنعلی منصور بود. البته آنها هم به مبارزه مسلحانه مداوم اعتقاد نداشتند.
شاید این نرم درست نباشد، ولی اینها بیشتر دنبال افکار نواب صفوی و امثالهم بودند، آنها هم اعتقاد به مبارزة مسلحانة دائمی و تسخیر از شهر به روستا یا روستا به جنگل و …… نداشتند. آنها اعتقاد داشتند در مواقعی باید ضرباتی به دستگاه وارد شود تا رژیم احساس خطر کند و کمی کمتر خیانت کند. تقریباً یک جور کار رفرمیستی بود…»

 عزت‌الله مطهری (عزت شاهی): [مؤتلفه‌ درزمان شاه] می‌گفتند چون کسی را نداریم که جایگزین شاه کنیم، ممکن است کشور واقعاً به دست [کمونیست‌ها] بیفتد. الان یک اسلام نیم‌بندی هست، اگر آنها بیایند که دیگر هیچ چیز باقی نمی‌ماند.
«… فداییان اسلام هیچ وقت کار چریکی نکردند، بلکه چند نفر از چهره‌های مهم رژیم را ترور کردند. مؤتلفه‌ای‌ها هم تقریباً همین نظر را داشتند. اول نظرشان این بود که شاه را از بین ببرند و یکسری کارهایی هم کردند. شاه هم فهمید و تبلیغاتش زیاد شد و گفت اگر من بروم، اینجا ایرانستان می‌شود و هر تکه‌اش دست یک نفر می‌افتد. از آن طرف هم اینها آدم‌های روشنفکر به آن معنا، استاد دانشگاه، دانشجو و تحصیلکرده نبودند؛ بلکه بیشتر کاسب بودند و می‌گفتند واقعیت هم این است که اگر شاه را برداریم، چه کسی را جایش بگذاریم و ممکن است واقعاً مملکت کمونیستی بشود و هر تکه‌اش هم دست یک کسی بیفتد…
می‌گفتند چون کسی را نداریم که جایگزین شاه کنیم، ممکن است کشور واقعاً به دست آنها بیفتد. الان یک اسلام نیم‌بندی هست، اگر آنها بیایند که دیگر هیچ چیز باقی نمی‌ماند. بنابراین به این نتیجه رسیدند که شاید بهتر باشد مهر‌ه‌ها را جابجا کنیم تا شاه احساس خطر و یک مقدار عقب‌نشینی کند و کارهای مردمی‌تری را انجام بدهد.»

 عزت‌الله مطهری (شاهی): رژیم شاه ظرف چند روز… اینها را [هیئت‌های مؤتلفه طرفدار خمینی را] جمع کرد
«[مؤتلفه‌ای‌ها] کار تشکیلاتی و مخفیانه آنچنانی هم نکردند و بیشتر هیئتی کار می‌کردند و مسائل امنیتی و مخفی‌کاری را رعایت نمی‌کردند. در اثر بی‌احتیاطی‌هایی که کردند و با شنود تلفنی که شد، در ظرف چند روز یا حداکثر یک ماه رژیم ارتباط‌های خانوادگی و محفل‌های رفاقتی را که با هم داشتند، فهمید و زود اینها را جمع کرد.»

 عزت‌الله مطهری (شاهی): «[طرفداران خمینی در زندان‌های شاه]
پنج یا شش سال را نمی توانستند تحمل کنند … زندانهای طویل المدت باعث می شد از زندگی عقب بیفتند!»
اذعان به موج بریدگی و انفعال در طرفداران خمینی پس از ۱۵خرداد۴۲
«… بعد از ۱۵ خرداد ۴۲ رژیم [شاه] به این نتیجه رسید که حبس‌ها و محکومیت‌هایی که تا به حال داده، کافی نبوده و موجب ترس و وحشت مردم نشده است؛ بلکه برعکس وقتی بعضی‌ها به زندان‌ می‌رفتند، علاقه پیدا می‌کردند که باز هم به مبارزه ادامه بدهند. به همین دلیل از سال‌های ۴۲ و ۴۳ قانون تشدید مجازات را مطرح کردند و گفتند حبس‌ها را طولانی‌تر کنیم. لذا اگر قبلاً چهار یا پنج ماه حبس می‌دادند، حالا پنج سال و هفت سال کرده بودند.
… گفتند اینها در زندان باشند و برایشان هزینه کنیم، بهتر از این است که بیرون بروند و افراد را به قول آنها منحرف کنند و جامعه را به انحراف بکشانند. از این طرف هم این مشکل وجود داشت که افراد خود را برای چهار ماه و پنج ماه آماده می‌کردند، ولی پنج یا شش سال را نمی‌توانستند تحمل کنند. بعضی‌ها شغل و مغازه و وابستگی‌های خانوادگی و امکانات مادی داشتند، عده‌ای هم دانشجو بودند و می‌خواستند لیسانس و فوق لیسانس بگیرند و شغل و پستی داشته باشند، که زندان‌های طویل‌المدت باعث می‌شد از زندگی عقب بیفتند. به همین دلیل حالت پسرفتی به وجود آمد و عده‌ای وقتی از زندان آزاد می‌شدند، دنبال زندگی‌شان می‌رفتند.»
سایت شعبه وزارت اطلاعات موسوم به هابیلیان ۸آذر۹۶

وارونه‌سازی شیادانه«تسلیم و وادادگی در برابر شاه» با «مبارزه انقلابی»

قبل‌از پیروزی انقلاب: پرهیز ازخطر، با خوش‌خدمتی در «ارتش شاه» و «گارد جاویدان» با عنوان شیادانه نفوذ!
بعداز پیروزی انقلاب: توجیه عافیت‌طلبی خود، تحت‌عنوان مبارزه‌ای بالاتر از مبارزه سازمان مجاهدین!

محمدحسن شجاعی‌فرد از همکاران حسن آیت و ابراهیم اسرافیلیان، از بنیانگذاران نهاد سرکوبگر جامعه اسلامی دانشگاهیان، عضو حزب چماقداران خمینی و معاونت مصطفی میرسلیم در بنیاد چپاول جنگ‌زدگان:
«… هم زمان با تاسیس مجاهدین، آیت یک پله بالاتر از آنها بود و می‌گفت باید در ارتش نفوذ کنیم [؟!] و تشکیلات سری نفوذ در ارتش را درست کرد و در این تشکیلات سری نفوذ در ارتش اشخاصی ماند تیمسار رحیمی، کلاهدوز، نامجو و صیاد شیرازی دور هم جمع کرده و به کلاهدوز پیشنهاد کرد که تا گارد جاویدان شاه هم بالا برود مثلا نامجو عضو هیئت علمی دانشگاه افسری شد و چقدر می‌توان حضور این افراد در ارتش موثر باشد و این تشکیلات را توسعه داد. کسانی را به دانشگاه افسری فرستاد و مرامنامه تشکیلات را بعد از حفظ کردن پاره می‌کردند و مرامنانه مکتبوب نداشته و محوری‌ترین موضوع در مرامنامه مبارزه مسلحانه با رژیم شاه بود. [؟!] در ابتدای تاسیس این تشکیلات تعداد محدودی داشتند مرحوم عباسپور،‌ آیت، سرهنگ کتیبه و چند نفر دیگر بودند.
… زمانی که مجاهدین در سال ۵۰ لو رفت اعضای تشکیلات آیت خود را جمع و جور کردند و منتظر اتفاقاتی بودند. بعدها محمد منتظری، کلاهدوز، دکتر جاسبی و اسرافیلیان هم به تشکیلات پیوستند. بعد انقلاب هم آیت از تمام این افراد در رده‌های بالا استفاده کرد.
مجاهدین سال ۵۰ اکثر نیروهایش دستگیر شد و تقریبا از بین رفت ولی تشکیلات نفوذی آیت تمام نیروهای خود را تا سال ۵۷ حفظ کرد و بعد از انقلاب وارد سیستم شدند…»
خبرگزاری نیروی تروریستی قدس موسوم به تسنیم ۱۵مرداد۹۶


کینه توزی وزارت اطلاعات از مبارزه سازمان مجاهدین در زمان شاه که راه‌را بر عافیت‌طلبی و سازش آخوندها با رژیم شاه در ایجاد مرزبندی‌های خونین سیاسی بسته‌بود.

محمدجواد هاشمی‌نژاد یکی از سرکردگان وزارت اطلاعات در مورد بسته بودن راه سازش آخوندها با حکومت در زمان شاه، این‌طور علیه مجاهدین خلق ایران عقده‌گشایی می‌کند:

«به نظرم نفس به وجود آمدن نیروی [مجاهدین] یکی از بزرگترین خیانت‌های است که برای اصل و اساس حرکت مردم ایران به وجود آمده است.
تا قبل از به وجود آمدن این تشکیلات حرکت مردمی ایران کاملا خالص و یک جهت بودند. به وجود آمدن این سازمان باعث تفرقه در هدف شد و در حرکت زیبای کاملا دموکراتیک ملتی ایجاد کرد.
آیا خیانت نیست که سازمانی دست به حمله مسلحانه می زند وابسته نظامی کشور دیگر را به قتل برساند و بمب بسازد درحالی که اعتراضات مردمی دموکراتیک و بدون خشونت است. خیانت نیست که مسیر زیبای انقلاب که برخاسته فرهنگ غنی اسلامی است را آلوده به خشونت می کند؟
شما می بینید مردم در مقابل ارتش کاملا مسلح شاهنشاهی شاه که به سوی مردم گلوله شلیک می‌کرد گل هدیه می کردند.
… به نظرم نفس به وجود آمدن مجاهدین خیانت به انقلاب و اسلام است.
… شاه از اقدام مسلحانه سازمان مجاهدین بسیار استفاده تبلیغاتی کرد و حرکت مردم ایران را به ارتجاع سیاه و سرخ نسبت داد. امام فقط با سخنرانی ماهیت رژیم را نشان داد اما با دست به سلاح بردن بهترین بهانه برای شاه به ارمغان آورد.»
خبرگزاری سپاه پاسداران خامنه‌ای موسوم به فارس۲۰خرداد۹۶

خمینی، دزد بزرگ انقلاب ضدسلطنتی، درسال۴۲می‌گفت: «به‌خدای تعالی از انقلاب سیاه و انقلاب از پائین نگران هستم!» اما پس از هموار شدن مسیر بر اثر جانفشانی مجاهدین و دیگر انقلابیون میهن، یک شبه انقلابی شد و خودرا «رهبر انقلاب» نامید.

خمینی خون‌آشام به‌گواهی متون کتابها، سخنرانی‌ها و مکتوبات بازمانده‌‌اش، نه تنها هیچ‌گاه با کلمه «انقلاب» یا دگرگونی اجتماعی همدلی نداشته‌است، بلکه از موضع یک آخوند مرتجع و عقب‌مانده، کینه‌ای آشتی ناپذیر و عمیق با «انقلاب» و هرگونه ترقی و تعالی اجتماعی هم داشت.
او در آستانهٌ نوروز سال۴۲ در اطلاعیه‌‌ای باعنوان «روحانیت امسال عید ندارد» نوشته ‌است: «من به‌دستگاه جابره اعلام خطر می‌کنم. من به‌خدای تعالی از انقلاب سیاه و انقلاب از پایین نگران هستم. دستگاه‌ها [منظورش ارگانهای رژیم شاه است] با سوءتدبیر و با سوءنیت گویی مقدمات آن را فراهم می‌کنند». («صحیفه نور» ج۱، ص۲۷)
اما همین دجال مرتجع پس‌از اینکه جادة «انقلاب» به یمن جانفشانی مجاهدین و دیگرانقلابیون میهن در میادین اعدام و روی تخت‌های شکنجه سیاه‌چال‌ها، گشوده‌شد و مردم را به قیام و خیزش برانگیخت، ناگهان با فرصت‌طلبی تمام، رنگ عوض کرد و یک‌شبه،‌ نه تنها «انقلابی» که «رهبر انقلاب» هم شد، امری که در سوابقش، چیزی جز دشمنی با آن، درچنته نداشت.

استخدام اراذل و اوباشی از فاسدترین اقشار‌جامعه، جهت قلع وقمع انقلابیون پاک‌باز میهن توسط خمینی، دزد بزرگی که رهبری انقلاب را از همین انقلابیون راستین ربوده بود.

سایت سپاه پاسداران ارتجاع مصاحبه‌ای دارد با دوتن از سرکردگان دستگاه کشتار رژیم در دهه۶۰ که درارگان‌های تعقیب و مراقبت این سپاه جنایت، مسئولیت شکار برجسته‌ترین انقلابیون میهن و قهرمانان زندان‌های سیاسی در زمان شاه را به‌عهده داشته اند. جنایتکاران مزبور ضمن بیان پاره‌ای از مسائل، در قالب خاطره، که طبق روش عناصر اطلاعاتی، مجموعه‌ای آکنده از دروغ‌های جهت‌دار و گمراه کننده است،‌ به دو موضوع مهم اعتراف می‌کنند:
اول اینکه خمینی جلاد به‌عنوان سارق انقلاب۵۷، خود مستقیما گرداننده ادارات تعقیب و سرکوب مجاهدین و انقلابیون راستین میهن بوده‌است و از هیچ چیز به اندازه کشتار انقلابیون راستین و مجاهدین خوشحال نشده‌است.
دوم اینکه بافت تشکیل‌دهندة چنین ارگان‌هایی، به اعتراف خودشان و بیان صریح خمینی که شناخت نزدیک از چنین مزدوران آدمکشی داشته، از کسانی تشکیل شده‌است که اگر نظام شاه ادامه می‌یافت تا فرق‌سر در مفاسد آن جامعه غرق می‌بودند.
بخشی از این گفتگو که به موضوعات بالا اعتراف می کند، در زیر آمده‌است:
«… به سراغ مسئول تعقيب و مراقبت و فرمانده عمليات شهری واحد اطلاعات سپاه تهران در سالهای ابتدای دهه ۶۰ رفتيم تا از صفر تا صد ماجرا را از زبان خودشان بشنويم.
….
… قاسم و مصطفی زمان ورود تير خورده بودند. [مجاهدین] از داخل به در شليك و در را تكه‌تكه كرده بودند و بچه‌ها توانستند راحت وارد شوند. ممكن است ابوالقاسم موقع وارد شدن تير خورده باشد، چون پای يكی از بچه‌های خود ما هم قطع شده بود.
بعد هم كه ديداری نزد امام رفتيد…
ف. ع: بله، هيچ‌وقت امام را اين‌قدر بشاش و خنده‌رو نديده بودم. من هم جزو كسانی بودم كه رفتم و درست رديف جلو و روبه‌روی امام نشستم.
م. ت. م: آن موقع نمی گذاشتند ضبط ببری يا يادداشت كنی. بيرون كه آمديم مسئول التفاط آن‌جا بود و گفت: هر كسی هر چيزی را كه از اين جلسه يادش مانده است بنويسد كه بعداً همه را تجميع كنيم. بيرون آمديم و هر كسی هر چيزی را كه يادش ماند نوشت. آنچه را كه من تعريف كردم مسئول التفاط گفت: بارك‌الله! خيلي خوب است، از جمله اين كه امام تك تك ما را خوب نگاه كرد. همه منتظر بوديم امام مثل حرفهايی كه به بسيجی‌ها زد بگويد اين چهره‌ها را كه مي‌بينم به ياد جوانان صدر اسلام می‌افتم، ولی امام حرفهای سنگينی زد و بعد هم گفت: اگر آن رژيم چند سال ديگر مانده بود، همه شما را به فساد می‌كشيد.
ف. ع: اصلاً توقع نداشتيم امام چنين صحبتی بكند.
م. ت. م: آب يخ روی سرمان ريخت!
ف. ع: امام متوجه شده بود جنس‌های ما از آن جنس‌های ما از آن جنس‌های خاص است و مثل بقيه نيستيم. خداوكيلی هم فرق می كرديم و خيلی شيطان بوديم. امام درست می‌گفت اگر انقلاب نمی‌شد، شايد چيز ديگری مي‌شديم…
… آن زمان ما نفری ۲۵۰۰ تومان به بچه‌ها پاداش می‌داديم كه چون غالبا قبول نمی كردند به تبركی دست امام مي‌داديم…»
خبرگزاری سپاه پاسداران خامنه‌ای موسوم به فارس ۱۹بهمن۹۵
ادامه دارد...

مطالعه قسمت‌های دیگر همین مطلب:








اشتراک:

مطالب مرتبط:

3333

پخش زنده سیمای آزادی

Popular Posts

مسعود رجوی-۲۲بهمن ۱۴۰۱: «اتوبوس مجانی» استبداد و وابستگی با سرنشینان ساواکی، آزادیخواهان و ...

مسعود رجوی: درماندگی بچه شاه از «سلطنت انتخابی» تا «فراسوی» سلطنت و جمهوری

مسعود رجوی: درماندگی بچه شاه از «سلطنت انتخابی» تا «فراسوی» سلطنت و جمهوری

توییتر اختر شبانه

پیام مسعود رجوی در دومین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی

بازدید از وبلاگ

468511

مانور بزرگ جنگی سیمرغ رهایی ارتش آزادیبخش ملی ایران