شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی
قسمت هشتم و پایانی
خمینی دجال درمصاحبهای ۶روز قبلاز
سقوط شاه: «قانون اساسی [سلطنتی]... تازمانی که ملت رأی مخالف بهآن نداده است به
قوهی خود باقی است»
فصل بیست و پنجم
خمینی و چگونگی اعلام دولت موقت بازرگان
در مبحث گذشته گفتیم که
خمینی پس از ورود به تهران در رعایت بندوبستهای پشتپرده دستازپا خطا نمیکرد و کاملاً
سربهراه بود.
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – اعلام نخست
وزیری بازرگان باعنوان دجالگرانه «دولت امام زمان»
این سربهراه بودن در مهمترین قدمی که خمینی بعد از ورودش به تهران برداشت،
یعنی در معرفی رئیس دولت موقت، کاملاً آشکار است و بهخوبی نشان میدهد که تا آنجا
که بهخمینی برمیگشت، هرگز نمیخواست تحول انقلابی که مستلزم رویکارآمدن جریانهای
واقعاً انقلابی بود، صورت گیرد. مرور رخدادها بهخوبی این واقعیت را نشان میدهد:
۱ـ رفتار
خمینی پس از ورود به تهران، هایزر را به این نتیجه رساند که «میتوان
ملاقات عقیم پاریس را دوباره احیا نمود». احیای
ملاقاتهای پاریس مفهومی کاملا روشن داشت که سولیوان (آخرین سفیر آمریکا در ایران)
بخشی از آن را این چنین لو داده است:
«…بهخاطر ارتباط ویژهی
آمریکا با ایران، باید بررسی میکردیم که آیا میتوان ترتیبی داد که نیروهای مسلح
ایران دستنخورده بماند یا نه؟ ما معتقد بودیم که نیروهای مسلح ایران باید
فرمانبردار دولتی باشند که از پشتیبانی گروههای پیروز در انقلاب و مورد حمایت
خمینی، برخوردار باشد. من بهراستی پیشبینی میکردم که نخستین دولت بعد از
انقلاب، به ریاست مهدی بازرگان که یک سوسیالدموکرات نیکخواه است، تشکیل خواهدشد…». (مجلهی
«مسائل خارجی»)
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – توافقات هایزر
با نمایندگان خمینی برای دست نخورده ماندن ساختار ارتش شاه
۲ـ هایزر
که درزمان ورود خمینی کنترل ارتش شاه را در دست داشت، تا دو روز بعد در تهران ماند
و قبل از ترک تهران در روز ۱۴بهمن، بهژنرالهای
ارتش شاه بهخوبی تفهیم کرد که باید با «واقعیات زندگی» روبهرو
شوند. وی به این ترتیب آنها را از هرگونه اقدام نسنجیدهای که بندوبست با خمینی
را برهم بزند برحذر داشت. هایزر در گزارش آخرین گفتگویش با ستاد مشترک ارتش میگوید:
«همهی چشمها به من دوخته شده بود. سکوت را
شکستم. گفتم میدانم برایشان بسیار مشکل است، اما لااقل بحث دربارهی آن بسیار
آسانتر است. اضافه کردم این بازی یک بیسبال است، یک پوکر بزرگ است و چوب این بازی
کشور شماست. فکر کردم این حرف لااقل باعث پاسخی از سوی تیمسار قرهباغی می شود و
نزد خود فکر میکردم که او منفجر شده و به من خواهد گفت اشتباه میکنم. اما چنین
اتفاقی نیفتاد. سر جای خود همچنان نشسته بود و سکوت او باعث می شد که در ذهنم
گفتههای خود را تأیید کنم». («مأموریت مخفی هایزر در
تهران»- خاطرات ژنرال هایزر ، ترجمهی محمد حسین
عادلی، چاپ اول ۱۳۶۵-تهران، انتشارات رسا)
۳ـ در
یادداشتهای قبلی هایزر این نکته بهچشم میخورد که وی فکر میکرد اگر تهران را ترک
کند، زیر پای بختیار را خالی کرده است. از همین رو، خروج او از تهران
علامت روشنی به خمینی برای معرفی دولت مورد توافق بود. چنین بود
که دو روز بعد، در روز۱۶بهمن۵۷، خمینی بازرگان را به عنوان رئیس دولت موقت معرفی کرد.
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – اعلان خبر
نخست وزیری بازرگان، زیرحاکمیت رژیم سلطنتی، علامت روشنی از توافق در پشت صحنه
۴ـ از
آن جا که محور توافقها و بندوبستهای خمینی در پاریس، بر انتقال آرام قدرت از
طریق دولت مورد توافق و جلوگیری از هرگونه شورش مسلحانه و تعرض مردم به پادگانها
بود، خمینی هنگام معرفی بازرگان به عنوان نخستوزیر دولت موقت، باجدیت هرچه
تمامتر، براین که اوضاع باید کاملاً آرام و تحتکنترل باشد و هیچ حادثه یی
رخ ندهد، تأکید نمود. وی در این هشدار و «تنبه» با صراحت کامل
خطاب به ملت گفت:
«من باید یک تنبه دیگری هم بدهم و آن این که من ایشان را حاکم
کردم، یک نفر آدمی هستم که به واسطهی ولایتی که از طرف شارع مقدس دارم ایشان را
قرار دادم. ایشان را که من قرار دادم، لازم الاتباع است؛ ملت باید از او اتباع کند.
یک حکومت عادی نیست؛ یک حکومت شرعی است؛ باید از او اتباع کنند. مخالفت با این
حکومت مخالفت با شرع است؛ قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در
قانون ما هست، در فقه ما هست. و جزای آن بسیار زیاد است. من تنبه میدهم بهکسانی
که تخیل این معنی را میکنند که کارشکنی بکنند، یا این که خداینخواسته یک وقت
قیام برضد این حکومت بکنند. من اعلام می کنم بهآنها که جزای آنها بسیار سخت است
در فقه اسلام. قیام برضد حکومت خدایی، قیام برضد خواست خداست. قیام بر ضد خدا کفر
است».
۵ـ خمینی
بعد از معرفی بازرگان بلافاصله باخبرنگاران مصاحبه کرد. در کتاب کوثر که توسط
بازماندگان خمینی منتشر شده، پاسخهای خمینی به سؤالهای خبرنگاران بعد از معرفی
بازرگان به عنوان رئیس دولت موقت، منعکس شده است. جوابهای خمینی اگرچه با
دجالگری و شیوهی بهنعلوبهمیخ یا دیپلوماسی فریبکارانهی آخوندی همراه است، ولی
بهوضوح روشن میکند که وی سراپا بهبندوبستهای پشتپرده چشم دوخته و حتی قانون
اساسی نظام سلطنتی را هم برای انتقال آرام قدرت و نه آنچه در روز ۲۲بهمن رخ داد، میپذیرد.
لحن جوابهای خمینی را هنگامی که راجع بهاحتمال تمرد دولت بختیار یا ارتش
شاه مورد سؤال قرار میگیرد، باهشدار و «تنبهی» که راجع بهلزوم
تبعیت ملت میدهد میتوان مقایسه کرد. خطاب بهملت آن عتاب و خطابها را کرد ولی در اولین سؤال وقتی که از خمینی میپرسند:
«اگر ارتش نپذیرفت چه پیشبینی میکنید و چه خواهید کرد؟»،
پاسخ میدهد:
«ارتش چنان عملی را نخواهد کرد و اگر چنانچه بکند، اولاً از طرف
خدا مجازات خواهد شد و ثانیاً در موقع مقتضی جزایی را که قانون اسلام تعیین کرده
است، اجرا میکنیم و اگر خدای نکرده چنین کردند اعلام میکنیم».
سؤال بعدی ازخمینی این است که
«با توجه بهتماس نزدیک بازرگان با شما و همچنین با بختیار، تصور
میکنید واکنش بختیار و ارتش چه باشد؟ بختیار چه موضعی خواهد داشت، یا دارد و همچنین
ارتش چه موضعی خواهد داشت یا دارد؟»
خمینی درپاسخ ابتدا ابراز اطمینان میکند که
«اگر هردو عاقل باشند و به مملکت علاقه داشته باشند، عکسالعمل
آنها باید مثبت باشد»
و بعد اضافه میکند که
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – اطمینان خمینی
از اینکه ارتش عاقلانه عمل خواهد کرد!
۶ـ واضح
است که این سؤالات کاملاً حسابشده تنظیم شده و بخشی ازبندوبستهای پشتپرده است،
تا خمینی، همزمان با معرفی رئیس دولت موقت، شخصاً درمورد احتمال تمرد ارتش شاه
بگوید: «ارتش چنان عملی را
نخواهد کرد» و بعد دوباره راجع به
ارتش و بختیار اضافه کند که «اگر هر دو عاقل باشند و به مملکت علاقه داشته
باشند، عکسالعمل آنها باید مثبت باشد».
هم چنین هیچ شکی نیست که درآن شرایط، احتمال قیام ملت علیه دولت بازرگان
مطلقاً وجود نداشت، بنابراین تمام عتاب و خطابهای خمینی که
«ملت باید از او اتباع کند، مخالفت با این حکومت مخالفت با شرع
است؛ قیام برعلیه حکومت شرع جزایش در قانون ما هست»،
در عمل و در عالم واقع هشدار واخطار نسبت به هرگونه قیام و شورش مردم برای
ازهمدریدن ماشین نظامی شاه و رژیمی است که بالفعل حکومت را در دست داشت.
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – نمونه ای از
اطمینانخاطر دادنهای خمینی به قدرتهای پشت پرده
۷ـ اما
نکتهی مهم درمصاحبهی خمینی که دقیقاً در سومین و آخرین سؤال گنجانیده شده، پذیرش
قانون اساسی رژیم شاه از جانب خمینی است. متن سؤال و جواب سوم چنین است:
«سوال:
به نظر شما قانون اساسی ۱۹۰۶ آیا مورد
قبول است و میتواند چارجوبی باشد برای دورهی انتقالی؟
جواب:
بهجز در موارد بسیاری که به زور وارد قانون اساسی شده است، تازمانی که ملت
رأی مخالف بهآن نداده است به قوهی خود باقی است». («کوثر»، مجموعه سخنرانیهای
خمینی، جلد سوم)
جملهی استثناکنندهی «بهجز در موارد بسیاری که بهزور وارد قانون
اساسی شده»، در مقابل پذیرش اصل قانون اساسی، البته ارزش سیاسی و حقوقی ندارد
و هیچ کودکی را هم نمیفریبد. وانگهی این نکته کاملاً بدیهی است که درِ قانون
اساسی۱۹۰۶ برپاشنهی نظام سلطنتی می چرخد و بدیهی است که
این پاشنه هرگز شامل استثنای خمینی نمیشود. بنابراین قبول چارچوب نظام
سلطنتی از جانب خمینی در روز ۱۶بهمن ۱۳۵۷، خودش گویای خیلی چیزها درمورد دجالیت کسی است
که رهبری انقلاب ضدسلطنتی را دزدید.
۸ ـ باید
توجه داشت که خمینی درشرایطی به بند وبستهای پشت پرده موبهمو عمل میکرد و ملت
را هم بهرعایت آن فرامیخواند که با توجه به اوضاع جوشان و ملتهب جامعهی انقلابی
و بهپاخاستهی ایران، ژنرال هایزر تهران را در وضعیتی کاملاً اضطراری ترک کرده
بود. وی جزئیات نحوهی ترک تهران را در کتابش نوشته و ازجمله نگرانیاش را از این
که هواپیمایش درحال خروج از ایران توسط بخشی از پرسنل نیروی هوایی هدف قرارگیرد،
پنهان نمیکند.
از ذکر این جزئیات درمیگذریم و تنها به ذکر وضعیت اضطراری پرواز هایزر از
فرودگاه مهرآباد اکتفا میکنیم تا بیشتر روشن شود کسی که مدعی بود «انقلابیترین
مرد جهان است»، در چه شرایطی، این چنین خط سربهراهی کامل را در برابر قدرت
مسلط زمانه دنبال میکرده است.
هایزر نوشته است که در شامگاه روز ۱۴بهمن با
لباس شخصی و ظاهر عادی و جلیقه ضدگلولهای که در زیر لباسهایش پوشیده بود، بههمراه
محافظانش، از محل ستاد مشترک ارتش شاه بهفرودگاه مهرآباد میرود تا از آن جا به
سوی پایگاه هوایی اینجرلیک ترکیه پرواز کند:
«سوار هلیکوپتر شدم و در هوای مرطوب شب بلند شدیم. پانصد پا ارتفاع
گرفتیم و بهسمت مهرآباد رفتیم. وقتی رسیدیم هوا کاملاً تاریک شده بود. درمحل فرود
هلیکوپتر، ژنرال آمریکایی مسئول پایگاه هوایی و یک نظامی ایرانی را ملاقات کردم.
همهی ما پیاده در آن هوای مرطوب تاریک به سمت محل پارک هواپیمای سی۱۳۰رفتیم. وقتی رسیدیم من و محافظم از پلکان بالا رفته و بهکابین
خدمهی هواپیما داخل شدیم. کسی پرسید آیا با توجه به این که هوا تاریک شده و پرواز
درتاریکی نیز ممنوع شده پروازکنیم، گفتم برویم». («مأموریت مخفی هایزر در
تهران»- خاطرات ژنرال هایزر)
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – درز خبر «پیشبینیهای
محرمانه برای حفظ جان» خمینی در روزنامههای ایران
شکست خمینی برای مسالمت باشاه
تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – بهدنبال «پیشبینیهای محرمانه برای حفظ جان»
خمینی، او درپناه حفاظت مسلسلهای ارتش شاه وارد ایران میشود
فصل بیست و ششم
سفلگی خمینی در استفاده از بازرگان
درمبحث پیشین بهمعرفی دولت موقت توسط خمینی در ۱۶بهمن ۵۷رسیدیم. ازاین پس، یک
هفتهی تعیینکننده تا ۲۲بهمن باقیاست .اما
قبل از پرداختن بهاین رخدادها، لازم است بهچگونگی رفتارخمینی با بازرگان که یکی
از برگهای ننگین دجالیت اوست، نگاه کنیم.
حکم انتصاب بازرگان بهعنوان نخست وزیر دولت موقت در تاریخ ۱۵بهمن۵۷ (۶ربیع الاول۹۹) توسط خمینی امضا شد و روزبعد درحضور خبرنگاران توسط هاشمی
رفسنجانی قرائت گردید. سپس ابراهیم یزدی ترجمهی انگلیسی آن را برای خبرنگاران
خارجی خواند.
خمینی دراین حکم خطاب بهبازرگان تصریح نمود:
«بهموجب اعتمادی که بهایمان راسخ شما بهمکتب مقدس اسلام واطلاعی
که ازسوابقتان ازمبارزات اسلامی وملی دارم، جنابعالی را بدون درنظر گرفتن روابط
حزبی و بستگی بهگروهی خاص مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم». («کوثر»، جلد سوم، صفحه۱۵۰)
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – دستخط خمینی
برای ابلاغ نخست وزیری بازرگان با عنوان دجالانه «دولت امام زمان»
در این مراسم، خمینی همچنین دولت بازرگان را «حکومت خدایی» توصیف کرد
و بعدهم اسم دولت بازرگان را «دولت امام زمان» گذاشت
وخواستار حمایت همهی مردم از بازرگان و دولت وی شد.
اما یک سال هم طول نکشید که خمینی همین بازرگان ودولت او را با بهراه
انداختن خیمهشببازی گروگانگیری، لجنمال و وادار بهاستعفا کرد. این خیمهشببازی
در آبان سال ۵۸، با میدانداری باند
موسوم به «خط امام» که سرکردگی آنها را در
آن زمان آخوند موسوی خوئینیها برعهده داشت وحالا حول آخوند
خاتمی جمع شدهاند، انجام شد.
بهاین ترتیب، خمینی وقتی بهبازرگان احتیاج داشت، اورا بهعرش برد وهنگامی
که استفادهاش را از او کرد و برخرمراد سوارشد، درمنتهای بیپرنسیپی اورا بهزیر
کشید وسکهی یکپول نمود.
چنانکه در مباحث پیشین (بهویژه بحث شمارهی۲۲) گفتیم،
خمینی از نیمهی دوم سال ۵۷ سرگرم بند
وبستهای پشتپرده برای هموارکردن راه رسیدن بهقدرت و فراهم کردن زمینهی ورود
صحیح وسالم خود بهتهران بود و درهمین راستا در ۳۰مهر۵۷ درپاریس با بازرگان
ملاقات کرد.
از آنجا که خمینی پیشاپیش زد وبندهای مربوطه را بهوسیلهی امثال یزدی شروع
کردهبود، دراین ملاقات، بازرگان تاحدودی غافلگیر شد و نتیجهگیریش ازحرفهای
خمینی این بود که
«ایشان ازما فقط برای مرحلهی بعد از انقلاب که تشکیل دولت ومجلسین
وادارهی مملکت است میخواهند استفاده نمایند ونسبت بهمرحلهی ماقبل، خیالشان
راحت وبرنامه معین است».
بازرگان بعداز دیدار با خمینی: احساس من این است که «نسبت به مرحلهی ماقبل،
خیالشان راحت وبرنامه معین است»
علت «راحتی خیال» خمینی و چارچوب «برنامهی
معین»، بانقل جزئیات این ملاقات، که درآن غیراز بازرگان وخمینی فقط ابراهیم
یزدی حضورداشت، روشنتر میشود.مخصوصا که خمینی درمورد واکنش آمریکا درقبال تحولات
ایران ، بهبازرگان میگوید:
«چون ماحرف حق میزنیم، آمریکا مخالفت نخواهد داشت، مانمیگوییم
نفت را بهآنها نمیفروشیم، میفروشیم ولی بهقیمت عادلانهای که خودمان دربازار
آزاد مشتریها تعیین نماییم وبعد هم از آنها بهجای اسلحه، ماشینهای کشاورزی
خواهیم خرید».
«درخانهی اندرونی که آن طرف کوچه وقدری مشرف به طرف مشرق بود،
ملاقات ومذاکره بهعمل آمد جلسهی سه نفری قریب یکساعتونیم طول کشید
…
ازخونسردی وبیاعتنایی ایشان بهمسائل بدیهی سیاست ومدیریت، ماتم برد ودنبال
کردن بحث دراین زمینه را بیفایده دیدم…
مثل این که قضایا را انجام شده وحل شده دانسته، گفتند: شاه که رفت وبهایران
آمدم، مردم نمایندگان مجلس وبعد دولت را انتخاب خواهمکرد، منتهی چون کسی را نمیشناسم
ازشما میخواهم افرادی را که مسلمان ومطلع ومورداعتماد باشند، علاه برخودتان
ودکتریزدی معرفی کنید که مشاورین من باشند وآنها بگویند چه کسی برای نمایندگی مجلس
خوب است، تامن بهعنوان نامزد بهمردم پیشنهاد نمایم. البته مردم آزاد خواهند بود
رأیی را که مایل باشند بدهند. وزرا هم، آن هیأت درنظربگیرند که من پیشنهاد نمایم.
کافیاست که این وزرا مسلمان ودرستکار باشند. اصرار ندارم، حتی ممکن است ازوزرای
سابق که خیانت نکردهاند، باشند.
احساس من (وشاید دکتر یزدی) این بود که ایشان ازما فقط برای مرحلهی بعد از
انقلاب که تشکیل دولت ومجلسین وادارهی مملکت است میخواهند استفاده نمایند ونسبت
به مرحلهی ماقبل، خیالشان راحت وبرنامه معین است.
گفتم چشم، با آقای دکتریزدی مینشینیم وصورتی تهیه کرده خدمتتان میدهیم.
سفارش کردند تنها ازخودتان نباشد، نمیخواهم بگویند که من
طرفدار دستهی خاصی هستم.
گفتم: البته؛ نظر ورویهی ما همیشه همین طور بوده، اهل
همکاری ووحدت هستیم». («خاطرات مهندس بازرگان»، جلد دوم،
صفحه۲۵۷)
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – انتخاب
بازرگان بعنوان نخست وزیر پس از توافقات پشت پرده خمینی با قدرتهای جهانی
پیداست که بسیاری از بند وبستها بهعمل آمده و تصویر مشخصی که خمینی از چگونگی
انتقال قدرت بهبازرگان میدهد، از توافق بر سر خروج شاه، آمدن خمینی به ایران،
حفظ چارچوب نظام قبلی و انتخابات و «مجلسین» آن وحتی
استفاده از وزیران شاه در دولت آینده، حکایت میکند. واگذاری مأموریت تهیهی لیست
بهبازرگان هم، بهخوبی نشان میدهد که نقش او، نخست وزیری است.
جالب است که خمینی بهبازرگان سفارش میکند که کاندیداهای وزارت در دولت
آینده، فقط از گروه خود بازرگان نباشند. بقیهی حرفهای خمینی درهمین ملاقات، روشن
میکند که منظورش ازاین سفارش این است که اولا بهجانبداری ازگروهی خاص متهم نشود
و ثانیا در دولت آینده جای لازم حتی برای «وزرای سابق» هم باقی
بماند.
اما بازماندگان خمینی، این سفارش راـ که بهنوعی در حکم خمینی
درمورد نخست وزیری بازرگان هم ذکرشده ـ ۱۸۰درجه معکوس
جلوه داده و برای رفع ورجوع رفتار متناقض خمینی، نتیجهگیری میکنند که او از اول
بهبازرگان اعتماد نداشته است. از این رو، با تأکید خاص بر روی «هوشیاری»! خمینی
مینویسند:
«امام خمینی در حکم خویش هوشیارانه آوردهبودند: ”جنابعالی را بدون
در نظر گرفتن روابط حزبی و بستگی گروهی خاص مأمور تشکیل دولت موقت مینمایم…”». («کوثر»، جلد سوم، صفحه۱۴۰)
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – اعضای کابینه
مهندس مهدی بازرگان
شخص خمینی هم برای رفع ورجوع تناقض رفتارش با بازرگان، تلاش کردهاست تا
تقصیر را بهگردن دیگران بیندازد وخودش را برکنار قلمداد کند. ازاین رو دریکی ازپیامهایش در سال۶۷، با رندی میگوید:
«من امروزبعد از ده سال از پیروزی انقلاب اسلامی، هم چون گذشته
اعتراف میکنم که بعضی تصمیمات اول انقلاب در سپردن پستها وامورمهمهی کشور بهگروهی
که عقیدهی خالص و واقعی بهاسلام ناب محمدی نداشتهاند، اشتباهی بودهاست که تلخی
آثار آن بهراحتی ازمیان نمی رود. گرچه در آن موقع هم من شخصا مایل بهروی کارآمدن
آنان نبودم ولی با صلاحدید وتأیید دوستان قبول نمودم». (پیام
خمینی، ۳اسفند۶۷)
اما این ترفند نمیتواند دوگانگی و دودوزه بازی خمینی را رفع و رجوع کند،
زیرا او در همان مراسمی که بازرگان را بهعنوان نخستوزیر معرفی میکرد و دولتش را «حکومت
خدایی» میخواند، بر شناخت
چندین سالهی شخص خودش از بازرگان تأکید نمود و گفت:
«چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان را سالهای طولانی است از نزدیک
میشناسم و یک مردی است صالح، متدین، عقیدهمند به دیانت و امین و ملی و بدون
گرایش به یک شیئی که بر خلاف مقررات شرعی است، من ایشان را معرفی میکنم که ایشان
رئیس دولت باشند». («کوثر»، جلد سوم،
صفحه۱۴۶)
برادر مجاهد مسعودرجوی که خود در اوج هیستری طرفداری ازخمینی و برخلاف سمت
باد قدرت، درسخنرانیش در ۴اسفند ۵۷ دردانشگاه تهران، مخالفت صریح ومرزبندی قاطع مجاهدین را
دربرابرحاکمیت خمینی ودولت جدید اعلام کرد، درعینحال، در همان دوران مبارزهی
سیاسی و قبل از۳۰خرداد، بر «سفلگی
وفرومایگی» خمینی درحق بازرگان
انگشت گذاشت و تأکید کرد که چنین رفتاری هرگز «در شأن انقلابیون و
مسلمانان واقعی نیست».
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – نخستین اعلان
مواضع سازمان مجاهدین خلق ایران درقبال حکومت جدید توسط مسعود رجوی، دوهفته پس از
پیروزی انقلاب۵۷
برادر مجاهد مسعود رجوی در مصاحبههایش با نشریهی مجاهد درزمستان سال ۵۹، درپاسخ بهسؤالی درمورد بازرگان، درحالی که بهجای اسم شخص
خمینی، اسم حزب منفورش (حزب جمهوری) را بهکارمیبرد، گفت:
«مجاهدین که حزب جمهوری نیستند که یک روز وقتی بهکسی احتیاج
داشتند، او را در موضع «دولت امامزمان» مورد تمجید قرار بدهند (و ترا خدا ببینید
که آیا از این بیشتر میتوان کسی را بالا برد، و آیا این تمجیدی نیست که بر سر بهکار
بردن آن دست و دل هر مسلمانی باید بلرزد؟) و هر کسی را هم که بهانقلابی نبودن این
دولت اعتراض کند، فیالفور زندیق و منافق بدانند. ولی بعد که رفع احتیاج شد، برای
از دور خارج کردن این فرد هر بد و بیراهی را نثارش کنند.
خیر، اینطور سفلگیها و فرومایگیها در شأن انقلابیون و مسلمانان واقعی نیست.
بنابراین ما چه در فردای انقلاب که علیه مهندس موضع گرفتیم و چه وقتی در سرمقالهی
«مجاهد» از خدمات گذشتهی مهندس بازرگان و نقشهای مثبت و ملی او در سالهای ۴۲ـ۳۹ یاد کردیم
(که البته در آن بحبوحهی هجوم عمومی بهمهندس، این هم شهامت میخواست)، در حقیقت
از یک اصل انقلابی «اخلاق اسلام و قرآن» پیروی میکردیم، که مبادا دوستی و دشمنی
نسبت به افراد ـ با توجه به قدرت و ضعفشان در مراحل مختلف ـ ما را از جادهی عدالت
نسبت بهآنها، خارج سازد. و از نظر ما، نه معرفی مهندس بهعنوان یک نخستوزیر
انقلابی که بتواند نیازهای رهبریکنندهی انقلاب ایران را پاسخگو باشد عادلانه
بود، و نه لجنمال کردن شخصیت او و ارزشها و خدمات مثبتش…». (نشریهی مجاهد، شماره۱۰۸، تاریخ ۱۶بهمن۵۹)
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – نشان دادن
سفلگی خمینی در رفتارش با بازرگان در مصاحبه مسعود رجوی با نشریه مجاهد، بهمن ۱۳۵۹
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – سلسله بحثهای
تئوریک حول تحلیل سیاستها و مواضع نیروهای مختلف سیاسی در نشریه مجاهد توسط مسعود
رجوی
فصل بیست و هفتم
راهی که خمینی برای رسیدن به قدرت دنبال می کرد
خمینی با شروع زد وبندهای پشت پرده در پاریس، بهدنبال این بود که ازطریق
مذاکره وتوافق با سران ارتش شاه و دولت آمریکا بهقدرت برسد و این زد و بندها را
ازطریق ایادیاش درتهران با سفارت آمریکا هماهنگ میکرد.
دراین زمینه سولیوان، سفیر آمریکا درتهران، درکتابش، یکسان بودن نتایج
گفتگوهای پاریس را با «نتایجی که در تهران بهدست آوردهبود» مورد تأکید قرارمیدهد.
برهمین اساس وی «پیشبینی» میکند که «نخستین
دولت بعد از انقلاب، بهریاست مهدی بازرگان» تشکیل
خواهد شد.
بازماندگان خمینی هم، از معرفی نخست وزیر دولت موقت در روز ۱۶بهمن ۵۷، بهعنوان یک موضوع
پیشبینی شده و تصمیم گرفتهشده یاد میکنند و از آن جا که این مانور جای تعیینکنندهای
در خطمشی خمینی داشت، بهرغم خصومتی که بعدها با بازرگان پیدا کردند، همچنان
معرفی او بهعنوان نخستوزیر را «مهمترین حادثهی طی ماههای آخر سال۵۷» توصیف میکنند:
«امام تصمیم داشت بهمحض ورود بهایران برنامههای مرحلهای تشکیل
دولت اسلامی را آغاز نماید. چهار روز پس از بازگشت بهایران، حضرت امام خمینی،
نخست وزیر دولت موقت انقلاب را منصوب و معرفی نمود و مهمترین حادثهی طی ماههای
آخر سال۵۷ را رقم زد». («کوثر»، مجموعهی سخنرانیهای
خمینی، جلد سوم، صفحه۱۴۰)
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – فایده بازرگان
برای خمینی، ارتباط و تفاهم با بختیار، سران ارتش شاه و مستشاران آمریکایی بود
فایدهی بازرگان برای خمینی، ارتباط و تفاهم با بختیار وسران ارتش شاه و
مستشاران آمریکایی آنها بود و توافق اساسی براین محور دورمیزد که ساختار
بوروکراسی دولتی و ارتش شاه دستنخورده باقی بماند و از وقوع قیام وانقلاب مردمی
جلوگیری شود.
ارتباطات خمینی با آمریکا، البته صرفا ازطریق بازرگان نبود. قره باغی، رئیس
ستاد ارتش شاه، درخاطراتش نوشتهاست که بعد از معرفی بازرگان بهعنوان نخست وزیر،
سیا از یکی ازفرماندهان ارشد رژیم شاه خواستار ملاقات با شخص خمینی شد.
ارتشبد قره باغی با نقل گزارش یکی از جلسات فرماندهان ارشد ارتش شاه در
روزهای پایانی این رژیم، مینویسد:
«دراولین جلسه بعد از انتصاب آقای بازرگان بهنخست وزیری … سپهبد
بدرهای اظهار داشت “امروز صبح رئیس سیا درایران آمدهبود بهدفترم وبهمن پیشنهاد
میکرد که خوب است آقای خمینی را ملاقات بکنید”!
سؤال کردم مگر آشنایی قبلی داشتید؟ جواب داد: ” بلی درگذشته تماسهایی داشتم
وگاهی هم ملاقات میکردم “.
سؤال نمودم چه جواب دادید؟ اظهار کرد: “من چیزی نگفتم
وگذاشتم که دراینجا مطرح کنم تا ببینم چه بکنم”؟
سپهبد ربیعی اظهار کرد:”بلی صحیح است، ایشان این عقیده را دارد و ازاین حرفها
میزند”!». («خاطرات ژنرال»، ارتشبد
عباس قره باغی، صفحه۲۹۹)
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – ارتباط
سرکردگان ارتش شاه با خمینی و نمایندگانش برای بندوبستهای خائنانه در بحبوحه جاریبودن
خون مردم در خیابانها
به این ترتیب رئیس سیا درایران ازطریق فرماندهی نیروی زمینی ارتش شاه، یک
ارتباط جداگانه را باشخص خمینی پیگیری میکرد. آخوندهای نزدیک بهخمینی، مانند
بهشتی، موسوی اردبیلی هم البته تماسهای خود را داشتهاند.
بازرگان خود تصریح کردهاست که از برخی از توافقهای خمینی با آمریکاییها،
مستقیما مطلع نبوده و در باره چارچوب کلی توافق مبنی بر ممانعت از وقوع قیام
وانقلاب نیز، چنین میگوید:
«قول وقرار بهترتیبی بود که از طرف تیمسار مقدم دادهشدهبود ویک
طرف قضیه هم، که آن را مستقیما اطلاع ندارم، یک طرف قضیه هم خود آمریکاییها بودند
که آنها هم میخواستند ارتش دراین جریان برکنار باشد و این جریان انقلاب ایران
بدون خونریزی وبدون فاجعه و اینها صورت بگیرد. ماهم خوب همین را میخواستیم، که
اولا آنها ممانعتی بامسلسل وبا تانک از اجتماعات وتظاهرات مردم نکنند، خونریزی
ازمردم نشود، و بعدهم این با حداقل آشوب وآشفتگی وخون وخرابی صورت گیرد». («انقلاب ایران بهروایت
رادیو بی بی سی»، عبدالرضا هوشنگ مهدوی)
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – سپهبد ناصر
مقدم آخرین رئیس ساواک یکی از طرفهای مذاکره کننده با نمایندگان خمینی بود
درهمین جهت بود که خمینی در روز ۱۶بهمن همزمان
با معرفی بازرگان، قانون اساسی رژیم شاه را برای دورهی انتقالی دراساس پذیرفت و
بعد از معرفی دولت بازرگان تأکید نمود که حمایت
ازبازرگان حتما باید «آرام» صورت گیرد:
«من بعد از تشکر از ملت ایران که در این مدت طولانی رنج و زحمت
بردند و با دادن خون خودشان برای اسلام خدمت کردند، مطلبی هست که میخواهم بهعرض
ملت برسانم. و آن این است که نظر خودشان را در بارهی دولت آقای مهندس بازرگان که
دولت شرعی و اسلامی است، اعلام کنند هم به وسیلهی مطبوعات هم تظاهرات«آرام» [امام
بهروی کلمهی «آرام» تأکید کردند] در شهرها و دهات و هر جا که مسلمان هست، نظر
خودشان را راجع به دولت اسلامی آقای مهندس بازرگان اظهار کنند». («کوثر»،
مجموعهی سخنرانیهای خمینی، جلد سوم، صفحهی ۱۴۹ و ۱۵۰)
دو روز قبل نیز (۱۴بهمن)
تصریح کردهبود که با بالاترین سرکردگان ارتش شاه ارتباط دارد. این امر عینا
درکتاب کوثرنیز ثبت است :
«امام خمینی درمصاحبهی (۱۴بهمن۵۷) با
خبرنگاران خارجی، درپاسخ بهاین سؤال که آیا با رهبران ارتش درتماس بودهاست
یاخیر؟ فرمودند “تماس فیالجمله بودهاست و اگرمقتضی بدانیم بازهم تماس حاصل میکنیم”». (روزنامهی اطلاعات، ۱۴بهمن۵۷)
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – خمینی درگفتگو
با روزنامه اطلاعات درباره تماس با سران ارتش شاه: «تماس فیالجمله بودهاست و
اگرمقتضی بدانیم بازهم تماس حاصل میکنیم»
آخرین ملاقات بازرگان که طرف صحبت خمینی با سران ارتش شاه بود، در بعد از ظهر
روز ۲۲بهمن صورت گرفت. یکی از رابطین
آنها، در بارهی این ملاقات چنین میگوید:
«آن روز قراربود که این آقایان ناهاربهمنزل من بیایند. آقای نخست
وزیر (بختیار) همراه آقای دکترعباسقلی بختیار قرار بود ازنخست وزیری مستقیما
بیایند. رفتند به دانشکدهی افسری ، با تأخیر سوارهلیکوپترشدند و دراقدسیه پیاده
شدند. از آنجا با یک اتومبیل پیکان بهمحل اختفایی که قبلا پیش بینی شدهبود،
رهسپارشدند. برای اینکه وقتی با من ازاقدسیه صحبت کردند بههردو این آقایان عرض
کردم که درمنزل من شلوغ است. جمعیت است، آمدن این آقایان بهآنجا امکان پذیر نیست
و دور از هرنوع احتیاط است. بههمین جهت این آقایان رفتند بهمخفیگاه. همان موقع
من بهتیمسار قرهباغی تلفن کردم و گفتم شما با همراهان خودتان با لباس نظامی بهمنزل
من نیایید، چون شناخته خواهید شد وممکن است خطر متوجه شما بشود. تیمسار قره باغی
بههمراه سپهبد ناصر مقدم وگارد سیویل این آقایان با اتومبیل بهمنزل من آمدند و
قبل از این آقایان آقای مهندس بازرگان، همراه دکتر یدالله سحابی و مهندس عباس
امیرانتظام بهمنزل من آمدند. همراه این سه نفر آقایان، عدهای ازجمعیت شهر بهآن
خیابان سلطنتآباد ریختند وخوب بهیاد دارم که آقای یدالله سحابی بهتقاضای آقای
مهندس بازرگان چهارپایه گذاشتند، بلند گویی دردست گرفتند، ازجمعیت خواهش کردند
متفرق بشوند واین اصطلاح را به کاربردند که آقا امروز سرنوشت این مبارزات است واین
خانه هم جلسه مهمی در آن هست. خواهش میکنم ازحول وحوش این خانه دور شوید برای آن
کهکسانی که میخواهند دراین جلسه شرکت بکنند، بتوانند راه پیدا بکنند بهاین خانه…». (اظهارات
مهندس جفرودی، نقل از کتاب «انقلاب ایران بهروایت
رادیو بی بی سی»، تنظیم از عبدالرضا هوشنگ مهدوی، صفحه ۳۸۵-۳۹۱)
آن روز(۲۲بهمن ۵۷) بختیار درجلسه ملاقات حاضر نمیشود و ترجیح میدهد از مخفیگاه
خود خارج نشود. رابط او و بازرگان درادامهی خاطراتش دراین باره میگوید:
«درهیچ نوع مذاکرات قبلی یا آن روز، مطلقا این آقایان خصمانه با هم
صحبت نمیکردند. مثل دو دوست…یکی ستارهی اقبالش افول کرده بود: شاپور بختیار که
حکومتش سقوط کرد. یکی مهندس بازرگان که بعد از۳۰سال مبارزه ، ستارهی اقبالش آن روز درخشید و فردا صبح به مسند
نخست وزیری میرفت». (اظهارات مهندس
جفرودی، نقل از کتاب «انقلاب ایران بهروایت
رادیو بی بی سی»، تنظیم از عبدالرضا هوشنگ مهدوی، صفحه ۳۸۵-۳۹۱)
درمورد بازرگان، واقعیت این نیست که در ۲۲بهمن «ستارهی اقبالش» طلوع کرده
باشد.
اگرقبول مأموریت از دست مصدق و برای خلع ید ازشرکت نفت انگلیس
درسال ۱۳۲۹، بازرگان را نامدار وقرین افتخار کرد،
مأموریتی که خمینی دجال به او سپرد، بازرگان را درابتدای راهی قرارداد که یک سال
بعد سقوط از نخست وزیری ولجن مال شدن به دست خود خمینی را در تقدیر داشت و درقدمهای
بعد هم بازرگان را دروضعیتی قرار داد که خود بازرگان، با صراحت همیشگی اش، آن را «حیات
خفیف وخائنانه» توصیف کرده است.
در واقع، آن کس که ازفردای ۲۲بهمن بر
مسند قدرت می نشست، خمینی بود؛ کسی که ماسک انقلابینمایی برچهره زده بود، اما
سرسوزنی عنصر انقلابی ومیهنی در وجودش نبود؛ کسی که با موذیگری سررشتهی همین
ملاقاتها راهم دردست داشت وبرای رسیدن بهقدرت بههمین مسیر چشم دوختهبود.
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – وعدههای
دروغین همراه با مخالفت خمینی با دمکراسی و برقراری حاکمیت مردم بر سرنوشتشان
آن چه در کتاب کوثر پیرامون رخدادهای۲۰تا ۲۲بهمن یعنی رخدادهای ۴۸ساعت قبل ازوقوع انقلاب نوشته شدهاست، بهوضوح نشان میدهد که
خمینی هرگز خواستار انقلاب وآن چه در روزهای ۲۱ و۲۲بهمن درتهران ودیگر
شهرهای کشور رخ داد، نبود.
به نوشتهی کتاب کوثر، خمینی درشامگاه روز ۱۹بهمن به زیارت شاه عبدالعظیم رفت. این کتاب درمورد روزهای ۲۱و۲۲بهمن درمورد خمینی
حرفی برای زدن ندارد، اما در عبارت کوتاهی راجع به روز ۲۰بهمن، تلاش خمینی برای جلب توافق سران ارتش شاه را ـ عمدا در
لابه لای جملاتی راجع به وضعیت آب وهوا ـ بازگو میکند:
«روز جمعه بیستم بهمن ماه۱۳۵۷، تهران، روز آرامی را میگذراند. در برخی از نقاط شهر،
کامیونهای ارتشی توقف کردهاند. چند درجهدار و سرباز، اطراف کامیونها ایستادهاند.
آثار خستگی را درچهرهشان میتوان دید. رفتار مردم با آنها مهربانانه است.
چند روزی است که شخصیت های برجستهی انقلاب از جمله مهدی بازرگان، نخست وزیر
منتخب امام، به مذاکرات خود با سران ارتش ادامه میدهند. گزارش این دیدارها بهطور
مرتب بهاستحضار امام میرسد و رهنمودهای لازم از ایشان گرفته میشود». («کوثر»، مجموعهی سخــنرانیهای
خمینی، جلد سوم، صفحهی ۳۰۸)
راهی که خمینی برای رسیدن بهقدرت دنبال میکرد، با راهی که مردم در ۲۲بهمن پیمودند، سراپا متفاوت ومتضاد بود.
فصل بیست و هشتم
قیام مردمی برای سرنگونی رژیم شاه، آغاز میشود
از بعد ازظهر روزشنبه ۲۱بهمن، اوضاع
ازکنترل حکومت نظامی خارج شدهاست. در حالیکه خیزش مردمی برای سرنگونی رژیم شاه
آغاز شده، خمینی کاملا پشت سرحوادث قرار گرفته واثری از او درصحنه نیست.
آخوندها با ترفندهای رسوا میکوشند این حفرهی بزرگ را بپوشانند.
از این رو، در کتاب کوثر حوادث روزهای ۲۱تا۲۵بهمن را در چند صفحه باهم مخلوط کردهاند و در نقل خبرهای
روزهای ۲۱و۲۲ بهمن از ذکر نشانی دقیق خودداری میورزند. همچنین برای خالی
نبودن عریضه، یک عبارت منسوب بهخمینی مبنی بر نادیده گرفتن مقررات منع عبور ومرور
درتهران را چند بار تکرار و آن را «فرمان قاطع» و معجزه و
الهام غیبی توصیف میکنند:
«در ساعت ۳.۴۵ بعدازظهر ۲۱بهمن ۱۳۵۷ برنامههای
عادی رادیو تهران ناگهان قطع میشود واطلاعیهی شمارهی۴۰ فرماندار نظامی تهران خوانده میشود که اعلام داشت ساعات منع
عبور و مرور تغییر یافتهاست و ا ز ۴.۵بعدازظهر
آغاز شده و تا ساعت ۵بامداد
ادامه مییابد. یعنی ۷.۵ساعت
طولانیتر از ساعات اعلام شدهی قبلی و از مردم میخواهد که بهسرعت بهمنازل
خود بازگردند. اعلامیه از واقعهای شوم خبر میداد. دقایقی چند پس از آن اطلاعیهی
امام در سراسر تهران پخش میشود و فرمان میدهد که مردم بهدستور فرماندار نظامی
اعتنا نکنند و از دشمنان کمترین هراسی بهخود راه ندهند. فرمان قاطع رهبر انقلاب ـ
که خود بعدها فرمود برق الهامی، آن را در دل وی افکندـ از وقوع حادثهای مانع میگردد
که اگر روی میداد سرانجامی سخت ناگوار برای انقلاب در پی داشت». («کوثر»، مجموعهی سخنرانیهای
خمینی، جلد سوم، صفحهی ۳۲۹)
افزایش حکومت نظامی در ساعات شلوغ بعدازظهر، یک اقدام ابلهانه
ومحکوم بهشکست ازسوی پسماندههای شاه ـ که قافیه را درمقابل مردم بهپاخاسته و
تهاجمات فرزندان مسلح آنها بهکلی باختهبودند ـ بیش نبود و گزافهگویی درمورد «فرمان
قاطع رهبر انقلاب»، بیشتر چنتهی خالی آخوندهای عقبمانده را نشان میدهد.
ژنرال هایزر که از مقر خود در آلمان حوادث ایران را دنبال میکرد، در این
باره میگوید
«بدیهی بود که این ساعت حکومت نظامی نمیتواند رعایت شود». هایزر
که امور ارتش رژیم شاه را بهجانشین خود ژنرال گاست واگذار کردهبود، بهدرگیری
شامگاه ۲۰بهمن در پادگان دوشان
تپه اشاره میکند و درگزارش روز ۲۱بهمن خود
مینویسد: «ساعت ۸صبح جنگ دوباره از
سرگرفته میشود. گروهی که گفته میشد اعضای نیروی هوایی شاهنشاهی بودند بهاسلحهخانه
حمله کرده و حدود دو هزار تفنگ و مقادیر زیادی مهمات از آن جا خارج ساخته آن را بهسرعت
توزیع میکنند. برخی از تفنگها را بهآن سوی نردههای پایگاه برده بهمردم میدادند.
تیراندازی تا بعد از ظهر ادامه یافت. اما حدود ساعت ۴بعد ازظهر اوضاع آرام شد. این غائله باعث شد که دولت بختیار
اعلام کند که ساعت جدید حکومت نظامی تهران از ساعت ۴.۳۰دقیقه بعداز ظهر الی ۵صبح میباشد. حادثهی بسیار بدی بود که مقدار زیادی کشته و
مجروح داشت. بهعلاوه بدیهی بود که این ساعت حکومت نظامی نمیتواند رعایت شود». («مأموریت مخفی ژنرال
هایزر در تهران»، خاطرات ژنرال هایزر، ترجمهی محمد حسین
عادلی، صفحهی۴۵۰ و ۴۷۴، چاپ اول ۱۳۶۵، تهران)
قره باغی رئیس ستاد ارتش شاه که درشامگاه همین روز(۲۱بهمن) با هلیکوپتر از دانشکدهی افسری بهمحل ستاد بزرگ ارتشتاران
میرفت، مشاهداتش را از اوضاع تهران چنین نقل میکند:
«در هنگام سوارشدن بههلی کوپتر سپهبد ربیعی نزدیک آمده، و مرا بههلیکوپتر
خود دعوت کرد. و اصرار نمود تا مرا همراه خودش بهستاد بزرگ ببرد. سؤال کردم چرا؟
جواب داد شب است و چون خودم خلبانی می کنم مطمئنترم. وقتی هلیکوپتر از محوطهی
دانشکدهی افسری بلند شد، خیابانها پر از جمعیت بود. تقریبا در اغلب چهارراهها
و خیابانها آتش روشن کردهبودند. شهر مملو از دود و آتش بود و هر کجا روشنایی
بود، دستجات تظاهرکننده دیدهمیشدند که بدون توجه بهساعت منع عبور و مرور حکومت
نظامی، در خیابانها مشغول حرکت بودند. در بعضی نقاط لاستیکهای اتوموبیل بود.
بعد از رسیدن بهستاد، سپهبد ربیعی اظهار کرد که موقع رفتن بهنخستوزیری، به
هلیکوپتری که من سوار بودم تیراندازی شده و دو گلوله بهآن اصابت نمودهاست.ضمناً
این مرتبهی دوم بود که در چند روز آخر بههلیکوپتر من گلوله اصابت میکرد». («اعترافات ژنرال»، خاطرات
ارتشبد عباس قره باغی(مردادـ بهمن ۵۷)، صفحهی ۳۲۹ و۳۳۰، چاپ پنجم ۱۳۶۵، تهران)
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – مردم هرگز
منتظر دستور جهاد خمینی نماندند، درحالیکه تهران در تسخیر مردم بود خمینی با صدای
بلند اعلام می کرد هنوز دستور جهاد نداده است
روز شنبه ۲۱بهمن مردم مقررات حکومت
نظامی را بههیچ گرفتند و برای بهزیر کشیدن کامل رژیم شاه خیز برداشتند. خمینی
اما، تالحظات آخر، درپی کنارآمدن با طرفهای معامله بود. کتاب کوثر موضعگیری
خمینی پس ازاعلام افزایش ساعات حکومت نظامی را چنین نقل کردهاست:
«امام خمینی لحظاتی پس از اعلام افزایش ساعات حکومت نظامی از طریق
رادیو تحت اشغال نظامیان، طی پیامی مهم خطاب بهملت با اشاره بهحملهی مأمورین بهمردم
بیدفاع در گرگان و گنبد و حملهی گارد بهپرسنل انقلابی نیروی هوایی، هشدار داد:
” اینان با این برادرکشی میخواهند دست اجانب را در کشور ما باز نگهدارند
و چپاولگران را بهموضع خود برگردانند، با آن که من هنوز دستور جهاد مقدس ندادهام
ونیز مایلم تا مسالمت حفظ و قضایا موافق آرای ملت و موازین و قانون عمل شود، لیکن
نمیتوانم تحمل این وحشیگریها را بکنم و اخطار میکنم که اگر دست از این
برادرکشی برندارند و لشگر گارد بهمحل خودش برنگردد و از طرف مقامات ارتشی از این
تعدیات جلوگیری نشود، تصمیم آخر خود را بهامید خدا میگیرم و مسئولیت آن با
متجاسرین و متجاوزین است. من از مردم شجاع تهران میخواهم در صورتی که قوای متجاوز
عقبنشینی کردند، با حفظ آمادگی و هشیاری از خدعهی دشمن، آرامش و نظم را حفظ کنند
ولی مجهز و مهیا برای دفاع از اسلام و نوامیس مسلمین باشند” ». («کوثر»، مجموعهی سخنرانیهای
خمینی، جلد سوم، صفحهی ۳۱۲و ۳۱۳)
این موضعگیری خمینی پس از افزایش ساعات حکومت نظامی دربعد ازظهر روز ۲۱بهمن، برای دعاوی پسماندههای او که سعی دارند شورش مردم
درمقابل حکومت نظامی رژیم شاه را مرهون خمینی قلمداد کنند، اعتباری باقی نمیگذارد،
زیرا :
اولا ـ در موضعگیری خمینی، حتی اشارهای هم بهرعایتنکردن
ساعات حکومت نظامی وجود ندارد.
ثانیا ـ خمینی تصریح میکند که «من هنوز دستور جهاد
مقدس ندادهام»! واین درحالیاست که
نیروهای مردمی وانقلابی بهطور مسلحانه بر دیکتاتوری شاه میتازند.
ثالثا ـ خمینی تصریح میکند و بهطرفهای مربوطه میرساند که
مایل است برای حل وفصل قضایا با «مسالمت» و «طبق
موازین و قانون عمل شود».
رابعاً ـ ازلشگرگارد ومقامات ارتش صرفاً خواستار بازگشت بهپادگان
وجلوگیری از تعدیات است و بهکشتارها و جنایاتی که صورت گرفته اشارهای نمیکند.
خمینی درعین حال برای حفظ ظاهر و نمایش انقلابیگری، توپ وتشر عوامفریبانه میزند
که اگرچنین وچنان نشود، «تصمیم آخر خود را بهامید خدا میگیرم»!
اما تا آخرین لحظهای که فقط کالبدی از رژیم شاه برسرپا بود، خمینی مطلقاً
از اتخاذ «تصمیم آخر» که حتی جرأت
بیان صریح مضمون آن را هم ندارد، خودداری کرد. عملکرد خمینی ثابت کرده است که
این درنگ و تأمل بیپایان، نه ازسرمسالمتجویی، بلکه صرفاً بهخاطر چشمزدن ازقدرت
مسلط بود. زیرا خمینی وقتی بهقدرت رسید، بهسادگی آبخوردن فرمان حملهی
مسلحانه بهمردم بیپناه کردستان یا فتوای کشتارمجاهدین و هدر بودن خون و جان و مال
آنها درسراسر ایران را (قبل از۳۰خرداد)
صادر نمود. همچنان که در صدور
حکم قتلعام زندانیان سیاسی درسال ۶۷ ، نه بهفکر «مسالمت» افتاد و نه
بهفکر «موازین و قانون»!
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – مردم و سازمانهای
پیشتاز مبارزه در خیابانها در جنگ، خمینی دزد بزرگ انقلاب در پشتصحنه درحال
زدوبست و تلاش برای کنارآمدن با ارتش شاه!
شکست خمینی برای مسالمت باشاه تاآخرینلحظه حیات رژیم سلطنتی – بهرغم تمامی
تلاش خمینی برای کنارآمدن با ارتش شاه٬ پتانسیل انفجاری
جامعه ایران مهار را از دست او خارج و رژیم شاهنشاهی را سرنگون کرد
اگرچه کتاب کوثر تلاش کردهاست که با نقل مخلوط و آشفتهی وقایع روزهای ۲۱و۲۲بهمن، مواضع ننگین
خمینی و غیبت او را ماستمالی کند، ولی خیزش مردمی بهرغم خواست و مواضع خمینإإإی
واضحتر ازآن است که قابل پردهپوشی باشد. خمینی هرگز
دستور جهاد وبرداشتن سلاح نداد، اما کتاب کوثر درنقل رخدادهای این
دو روز بهنقل از روزنامهی کیهان مینویسد:
ـ مردم مسلح گروه گروه در خیابانها بهراه افتادهاند. هر خیابان یک سنگر است.
جبههی اصلی معلوم نیست. همه جا جبهه است نیروهای ارتش از شهرها بهسوی تهران در
حرکتند، افراد نیروی دریایی بهکمک نیروی هوایی شتافتند
ـ بسیاری از نقاط تهران در تصرف مردم مسلح است.
ـ در گرماگرم جنگهای خونین بین مردم و نیروهای مسلح، مردم تانکها و
هلیکوپترها را از کار انداختند. («کوثر»، مجموعهی سخنرانیهای خمینی، جلد سوم،
صفحهی ۳۳۷)
پایان.
قسمتهای دیگر همین مجموعه: