۱۶تیر۱۴۰۰
موانع پنجگانهی فرهنگ آزادی
۴ ـ سطح آگاهی نسبت به منشور حقوق بشر
شاید در جهان ما منشور بینالملل حقوق بشر از غریبترین متون آموزشی و یا قوانین غیرحکومتی بوده باشد. این منشور بهطور خاص در کشورهای جهان سوم (یا کشورهای در حال توسعه) طرد شده و عامدانه نقض شده است.
دولتها و نهادهای غیردموکراتیک بهطور عام از پرداختن به این منشور پرهیز دارند و آن را تهدید جدی منافعشان میدانند. علت آن هم در این واقعیت است که آگاهی به مفاد و مواد این منشور از جانب عموم مردم موجب تسلط آنان به حقوق فردی، خانوادگی، مدنی، صنفی، سیاسی و اجتماعیشان میشود. این آگاهی فراگیر و ملی نسبت به منشور حقوق بشر میتواند نظم دلخواه دیکتاتوریها و دولتها و نهادهای غیردموکراتیک را نخست زیر سؤال برده، سپس موجب ترویج آزادی بیان و نقد شده و در ادامه منجر به دادخواهی و حسابرسی شود. بیحکمت نیست که کمتردولتی به وجود «وزارت حقوق بشر» تن میدهد.
اگر به مفاد و مواد این منشور دقیق شویم، درمییابیم که آموزش و آگاهی عمومی نسبت به آن، مبانیِ شکلگیری فرهنگ مدارا و فرهنگ آزادی را در میان عموم مردم تعمیم میدهد و موجب درک متقابل در اموری مثل مذهب، جنسیت و نژاد خواهد شد. این رشد و ارتقای فرهنگی منجر به بهرسمیت شناختن حقوق متقابل در همة زمینهها میشود؛ حقوقی که منشأ همهشان حق آزادی و دموکراسی است.
بیشک عطف به محور «آموزش و خانواده»، تدریس منشور حقوق بشر از سطح تحصیلیِ دبستان میتواند تضمین آگاهی به آن و تبدیل و تحول به نوعی اندیشه و تحکیم آن در فرهنگ رفتار و گفتار باشد.
این آموزش و مشق نوشتن و استمرار تمرین آن در خانواده، در جامعه و در ارتباط با دولت، موجب میشود که این منشور به خلوت درون افراد برود و در تکامل خود، تبدیل به یک فرهنگ و نگرش و رفتار یا پندار و گفتار و کردار خواهد شد.
۵ ـ ناآگاهی تاریخی
معروف است «ملتی که تاریخ نمیخواند، مجبور است آن را تکرار کند».
ناآگاهی تاریخی چیست؟
ناآگاهی تاریخی یعنی تاریخ را با شروع زندگی خود شروع کردن و تصویری بیش از آن نداشتن. یعنی عرض و طول تاریخ را به اندازهی محدودهی جغرافیایی حیات روزمره و ارتباطات محدود آن درک کردن و نه بیشتر.
ناآگاهی تاریخی یعنی نداشتن تصویری از زندگی نسلهای گذشته.
ناآگاهی تاریخی یعنی ندانستن علت شکستها و پیروزیهای نسلهای پیشین بشری.
ناآگاهی تاریخی یعنی از تنوع افکار و اندیشهها و نقدها بر آنها بیاطلاع بودن و اینها را در بستر تاریخ ندیدن.
ناآگاهی تاریخی از مزمنترین دردها و زخمهای ملتها است.
آن سرمایهی کلانی که دولتها و نهادهای غیردمکراتیک در طول تاریخ حیات بشر بر آن خیمه زده و میزنند، ناآگاهی تاریخی مردمان است. مردمانی که تلاش برای تأمین ارزاق و مایحتاج زنده ماندن، تمام عمرشان را گروگان میگیرد و دولتها هم با انواع محدودیتهای صنفی و امنیتی، بر کورهی این ناآگاهی تاریخی میدمند.
سه پرسش و پاسخ برای داشتن تصویری واضح و روشن از اهمیت آگاهی یا ناآگاهی تاریخی:
۱ــ سرانهی مطالعه در خانه و کشور ما ایران چقدر است؟
در آخرین آماری که در اردیبهشت ۱۳۹۸ انتشار یافت، سرانهی مطالعه در ایران ۱۳ دقیقه در روز اعلام شد! این ۱۳ دقیقه هم با احتساب خواندن روزنامه و مجله بهدست آمده است.
با ۱۳ دقیقه مطالعه در روز چه تصویری میتوان از گذشتهی حتی نزدیک کشور خود داشت؟ چه تصویری میتوان از تلاش و تکاپوی هممیهنان خود یا مردمان دیگر کشورها در مسیر تجددخواهی و پیشرفت داشت؟ چه سطح از آگاهی نسبت به تشخیص تضاد اصلی و موانع عمدهی پیشرفت جامعه و مردم خود میتوان کسب کرد؟ به چه سطح از آگاهی و مسؤلیتپذیری برای درک ضرورت آزادی و برابری و حقوق بشر میتوان دست یافت؟ با ۱۳ دقیقه سرانهی مطالعه، چقدر کلمه و اطلاعات میتوان در مغز خود جای داد که بتوان دنیاهای دیگر و بهتر را تصور کرد و برای رسیدن به آنها به تلاش و تقلا و تکاپو برخاست؟ با ۱۳ دقیقه مطالعه در روز، چه فرهنگی در سایه میماند و چه فرهنگی رشد میکند؟
از طرف دیگر ملت یا مردمانی که سرانهی مطالعهشان ۱۳ دقیقه در روز است، مابقی زمان اختصاص داده شده به فعالیتشان، صرف چه اموراتی میشود؟ با چنین آماری از سرانهی مطالعه، آیا عجیب است که یک خبرنگار فرانسوی در یک گزارش تحقیقی از ایران در اوایل دههی ۹۰ بنویسد: «هزینهی یک روز آرایش در ایران برابر هزینهی یک سال فروش کتاب است»؟
میزان نزدیکی یا دوری با فرهنگ آزادی و موانع رسیدن به این فرهنگ را میشود در همین عوامل دید.
ادامه دارد...
---------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------
---------------------------------------------
---------------------------------------------
---------------------------------------------
----------------------------------------------------