۱۳تیر۱۴۰۰
موانع پنجگانهی فرهنگ آزادی
۱ ـ نوع حکومت
حکومت که تا این مرحلة تاریخ حیات بشر، نظمی اجتنابناپذیر بوده است، سومین «عنصر تمدن»۲ میباشد که بشر در سیر تکامل اجتماعیاش به ضرورت وجود آن رسید. این ضرورت که حیات و مناسبات اجتماعی را نظم داد، در مسیر تکمیل شدن ساختارش، در یک کانون بهنام «دایرة قدرت» شکل گرفت و تداوم یافت.
دولت تبدیل به کانون تجمع «قدرت» و نویسندة «قانون» و حاصل این دو یعنی صاحب «منافع» شد. منافعی که قدرت سیاسی و نظامی و مالکیت اقتصادی را در اختیار گرفت. این دو قدرت، بازوی اجرایی و عامل اصلی ارتباط دولت با تودههای مردم گشت.
آنچه که باید از روی پل ارتباط بین مردم و دولت عبور کند، تأمین منافع سیاسی و اقتصادی دولت توسط گروههای مردم است. کیفیت یا چگونگیِ رابطة دولت با مردم، همیشه مهمترین عامل تعیینکننده در تضمین آزادی یا سرکوب آن بوده است.
دولت که همةمنابع اقتصادی، مصادر درآمد ملی و نیز قدرت سیاسی و نظامی را در ید سلطة خودش میگیرد، اولین تأثیری که بر روی خودش و اجزای آن میگذارد، حفظ «منافع» حاصل از این تمامیتخواهی است. اولین اثر اجتماعیِ دایرة قدرت، محدود کردن آزادیِ تفکر، آزادی بیان و آگاهی پیرامون جایگاه و ضرورت آن است.
چنین روندی در طول تاریخ حیات و تکامل دولتها رخ داده است که در جهان ما ـ بهطور خاص کشورهای جهان سوم ـ آگاهی به جایگاه آزادی، فکر کردن به آن و تبدیلش به یک فرهنگ محقق نشده است.
دولتها و نهادهای غیردموکراتیک یک ترس بزرگ را مثل سایهای همراهشان دارند و آن، هراس و وحشت از آگاهی مردمان است. یک دولت غیردموکراتیک در اولین قدم شکلگیریاش، بساط سانسور را بهعنوان تکیهگاه جهل سامان میدهد. از این رو نخست راه آگاهی مردم را نسبت به حقوق سیاسی و اجتماعیشان مسدود میکند.
چنین روندی بهطور معمول از دبستان شروع میشود؛ سپس به رسانههای مطبوعاتی و صوتی و تصویری تعمیم داده میشود و آنگاه با اعمال سانسور سیاسی و آموزشی و فرهنگی، این روند را به جانب سرکوب آزادیها سوق میدهند.
نکتة قابل توجه در این قسمت، سانسور کردن دستیابی به منشور حقوق بشر توسط دولتها و نداشتن شناخت نسبت به مواد و محتوای آن از جانب مردم است. در اینباره در محور حقوق بشر به آن خواهیم پرداخت.
اگر به مجموع جنبشهای آزادیخواهی و انقلابهای کوچک و بزرگ جهان بنگریم، همه در نقطة شروعشان برای رهایی از سلطة استبداد و بیعدالتی شکل میگیرند؛ اما بهدلیل شیوع فقر فرهنگ آزادی در ساختار جوامع و بافت فکری آنها، پس از چند صباحی درجا زده و طبق نمونههایی که سراغ داریم، به سانسور و دیکتاتوری متوسل میشوند. بههمین دلیل است که شاهد جابهجا شدن بسیاری از دیکتاتورها با دولتهای ضددیکتاتور هستیم؛ ولی آنچه که ریشهکن نشده، دیکتاتوری و خودکامگی است. این است تفاوت دیکتاتور با دیکتاتوری بهمثابه یک فکر و فرهنگ.
نتیجه: دولت مهمترین رکن ترویج فرهنگ آزادی یا سرکوب آزادی است. همة عوامل بعدی در اثرگذاری بر فرهنگ آزادی، از این نقطه یا کانون ناشی میشوند. علت در همان عناصر بنیادین هستند که اشاره شد: در اختیار داشتن منابع اقتصادی، مصادر درآمد ملی، قدرت سیاسی و نظامی و توانمندی و نفوذ رسانهای.
پانوشت ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۲) ویل دورانت در پایان جلد اول کتاب تاریخ تمدن (مشرقزمین گاهوارة تمدن)، ۸ عنصر تمدن را که بشر به آنها رسیده، بهترتیب تاریخیشان نام برده است: کار، اخلاق، حکومت، دین، فلسفه، علم، ادبیات، هنر.
ادامه دارد...
---------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------------
---------------------------------------------
----------------------------------------------------
---------------------------------------------
---------------------------------------------
----------------------------------------------------