شورای ملی مقاومت چگونه و چرا بنیانگذاری شد
۹تیر۱۴۰۰
شورای ملی مقاومت
فهرست فصل دوم:
فصل دوم – شورای ملی مقاومت چگونه و چرا بنیانگذاری شد؟
دوسال و نیم پس از انقلاب ضدسلطنتی
سرفصل ۳۰خرداد نقطهی آغاز است
۲سال و نيم پس از انقلاب ضدسلطنتی
خمینی از فردای بهقدرت رسیدن، حمله و هجوم (فعلاً غیر رسمی) خودش را به نیروهای مترقی و مردمی بهخصوص مجاهدین كه او بهدرستی بزرگترین تهدید حكومت ارتجاعی خود میدانست، شروع كرد، اما كلیه نیروهای مردمی منجمله مجاهدین تا وقتی آزادی مطلقاً از بین نرفته بود هرگز خواستار درگیری قهرآمیز با وی نبودند.
بهعلاوه هیچ فرصتی را برای زندگی سیاسی مسالمتآمیز از دست نمیدادند. شركت در انتخابات، یكی از همین فرصتهای تاریخی بود كه به هیچ قیمت نمیبایستی از دست داده میشد. در عین حال بهنظر میرسید كه این آخرین آزمایش دموكراسی در حاكمیت ارتجاع باشد. قرار بود انتخابات ریاستجمهوری در بهمن ماه ۱۳۵۸ انجام گیرد. روز ۱۵ دیماه ۱۳۵۸ سازمان مجاهدین یك كنفرانس مطبوعاتی تشكیل داد و آقای مسعود رجوی را بهعنوان كاندیدای ریاستجمهوری اعلام كرد. آقای رجوی یك برنامهی ۱۲ مادهیی اعلام كرد و مجاهدین طی فراخوانی از كلیه نیروهای مترقی و مردمی خواستند كه در این مبارزهی سیاسی با تمام قوا شركت كنند. بسیاری از نیروهایی كه تا این تاریخ قصد شركت در انتخابات را نداشتند اینك وارد صحنه شدند.بدین ترتیب آقای مسعود رجوی علاوه بر حمایت مجاهدین، مسلمانان مترقی و كسانی كه در هر شر ایطی به وی رأی میدادند، آرای یك طیف گسترده از اقلیتهای قومی و مذهبی،مردم كردستان،نیروهای لائیك و ماركسیتهای انقلابی را نیز در اختیار داشت. با نزدیك شدن تاریخ انتخابات، بر میزان حمایتها افزوده میشد و از سوی ارتجاع نیز فشار و تهاجم باندهای سیاه چماقدار بر روی مراكز و تجمعات مجاهدین و نیروهای مترقی هرچه بیشتر شدت میگرفت. قبل از شروع مبارزات انتخاباتی، خمینی رسماً اعلام كرده بود كه در انتخابات دخالت نخواهد كرد و هر كس میتواند بخت خود را در رابطه با رأی و انتخاب مردم آزمایش كند. اما اكنون حضور فعال آقای مسعود رجوی كاندیدای نیروهای مترقی و مردمی در صحنه، همراه با میلیونها رأی قطعی،تعادل قوا را كاملاً به خطر انداخته بود. خمینی تمامی ملاحظات را كنار گذاشت و علیرغم قول و قرارهای قبلیش وارد صحنه شد و كاندیدای نیروهای مترقی را از شركت در انتخابات ممنوع ساخت.وی گفت كسی كه به قانون اساسی رأی نداده نمیتواند كاندیدای ریاستجمهوری شود. مشمول این حكم كسی جز آقای مسعود رجوی نبود. یك ماه بعد در اسفند ۱۳۵۸ نوبت به اولین دورهی انتخابات مجلس رسید. سازمان مجاهدین و دیگر نیروهای مترقی اینبار نیز فعالانه شركت كردند. به ابتكار مجاهدین و بهمنظور هرچه گستردهتر كردن این مبارزهی سیاسی،ائتلافی از نیروهای مردمی و مترقی تشكیل شد و بهنام «شورای معرفی كاندیداهای انقلابی و ترقیخواه» فعالیت خود را آغاز كرد. این شورا كاندیداهای خود در تمامی نقاط كشور را معرفی نمود. مجاهدین و همپیمانانشان از محبوبیت و آرای كافی برای شركت در زندگی دموكراتیك پارلمانی برخوردار بودند.تقلبات انتخاباتی گسترده بود اما با این وجود شمار قابلتوجهی از كاندیداهای «شورا»، مطابق اعلام وزارت كشور حائز صدها هزار رأی برای ورود به مجلس شورا شدند. اما مرتجعان انحصارطلب بهمنطور ممانعت از ورود این كاندیداها به مجلس، انتخابات را دو مرحلهیی كردند. در این میان یكی از كاندیداها كه توانست از هر دو مرحلهی انتخابات و تمامی تقلبات و راهبندانهای خمینی عبور كرده و آماده ورود به مجلس شود با ممانعت رسمی روبرو گردید. در یك كلام خمینی نگذاشت حتی پای یك نفر به مجلس برسد.نام «مجلس شورای ملی» را هم كه اینك فقط نمایندگان ارتجاع را دربرمیگرفت به «شورای اسلامی» تغییر داد. از همان موقع كه هنوز بیش از یك سال به پایان آخرین قطرهی بهار آزادی باقی مانده بود بهخاطر عدم مشروعیت آن مجلس و بهخاطر دفاع از حق و حقوق ضایع شدهی مردم ایران،میبایستی برای مجلس خمینی یك جایگزین كه شایستهی نام ملی و دموكراتیك باشد جستجو میشد. ایدهی شورای ملی مقاومت از همانجا شكل گرفت. اكنون در پایان سرفصل انتخابات اگرچه هیچ نمایندهیی از مجاهدین و نیروهای مترقی به مجلس راه نیافت و اگر چه كاندیدای ریاستجمهوری نیز با میلیونها رأی حذف گردید اما مردم ایران از یك اتمام حجت تاریخی و از یك تجربهی بزرگ و بهغایت روشنگرانه نسبت به ماهیت رژیم ارتجاعی خمینی عبور كردند. اگرچه رأیهای آنان در صندوقهای ارتجاع پنهان و ظاهراً پایمال شد اما بهواقع باید گفت كه حتی یك رأی هم به هدر نرفت و تماماً ذخیره شد تا در سرفصل بعدی نقش شایسته خود را ایفا كند. سرفصل بعدی اما زیاد بهطول نینجامید. پس از اتمام انتخابات، شرایط سیاسی برای نیروهای مردمی و مترقی روز به روز سختتر و تنگتر شد و بقایای آزادی محدود و محدودتر گشت بهطوریكه یكسال بعد (بهار ۱۳۶۰) اوضاع لرزان آزادی كاملاً ورق خورد. نقطهی پایان این دوره،۳۰ خرداد ۱۳۶۰ بود. وقتی در این روز خمینی تظاهرات ۵۰۰ هزار نفره ٌمجاهدین و مردم تهران را به خاك و خون كشید دفتر این ایام كاملاً بسته شد. حوادث این دوران از حذف كاندیداهای محبوب و مشروع نیروهای ترقیخواه تا انواع بگیر و ببندها و توطئههای بعدی از جهاتی یادآور سالهای ۱۳۳۰ تا ۱۳۳۲ و رودررویی ایادی ارتجاع و دیكتاتوری با نهضت ملی ایران به رهبری دكتر مصدق و حكومت ملی او بود. در آن زمان هم آخوندهای مرتجعی كه اسلاف همین خمینی بودند دست در دست دربار شاه و ایادی بیگانه راه را بر پیشوای نهضت ملی میبستند و از تحقق خواستهای دموكراتیك و میهنپرستانهی مردم ایران جلوگیری میكردند. برمیگردیم به حوادث دوران خودمان. در سیام تیرماه ۱۳۶۰ همزمان با بیست و نهمین سالگرد قیام ملی ۳۰ تیر ۱۳۳۱ و بازگرداندن قدرت به حكومت ملی دكتر محمد مصدق توسط مردم ایران، آقای مسعود رجوی، شورای ملی مقاومت ایران را بهمثابه تجسمی از قدرت و ارادهی تمامی نیروهای ملی،ترقیخواه و مردمی تأسیس كرد تا ضمناً جایگزینی برای همان مجلس شورای ملی كه خمینی مانع شكلگیری آن شده بود، باشد. اما این بار كه یكماه از ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و آغاز مقاومت مسلحانه علیه رژیم نامشروع خمینی میگذشت،این مجلس، هدفی جز سرنگونكردن رژیم ضدمردمی خمینی نمیتوانست داشته باشد.اكنون كه سرنگون كردن دیكتاتوری ارتجاعی در دستور كار قرار گرفته بود میبایستی بهسرعت جانشین و آلترناتیو رژیم نیز بهوجود میآمد و به مردم ایران و افكار عمومی بینالمللی معرفی میگردید. بدین ترتیب شورای ملی مقاومت همزمان در دو نقش ظاهر میشود: یكی پارلمان ملی و دیگری جانشین و آلترناتیو رژیم.سرعت عمل بسیار ضروری بود و معرفی جانشین در تعادل قوای بین مقاومت و دشمن تأثیر بهسزایی میگذاشت. بههمین جهت آقای مسعود رجوی در همان بحبوحهی درگیریهای عظیم مسلحانه در تهران، تأسیس شورا را جهت آگاهی عمومی اعلام كرد و اطلاعیهی آن نیز توسط خبرگزاریها به خارج مخابره گردید. آقای رجوی طی فراخوانی از تمامی نیروها و شخصیتهای مترقی و ضدارتجاعی دعوت كرد كه به شورای ملی مقاومت بپیوندند. وی همچنین از بنیصدر رئیسجمهور معزول رژیم، كه خمینی در جریان یكپایه كردن رژیم ارتجاعیش او را نیز پس زده و قصد دستگیریش را داشت دعوت كرد كه در جبههی مقاومت، رئیسجمهور همین شورا ی ملی مقاومت باشد و مجاهدین حفاظت وی را نیز بهعهده بگیرند (بگذریم كه بعداً شرف مقاومت را نیز فدای اعتیاد به خمینی و خمینیگرایی خود كرد و بههمین جهت در سال۱۳۶۳ از شورا اخراج گردید).
پیشبرد امر آلترناتیو در تهران و در زیر تیغ دشمن امكان نداشت. تصمیم بر این شد كه مسئول شورا به اروپا عزیمت كرده، جبههی نبرد سیاسی علیه دشمن را در آنجا بگشاید و شورای ملی مقاومت را گسترش دهد. یك هفته پس از اعلام تأسیس شورا (۷مرداد۱۳۶۰) مسئول شورای ملی مقاومت از قلب پایگاه یكم شكاری دشمن در مهرآباد تهران به پاریس پرواز كرد. انتشار خبر این پرواز جسورانه، هم مردم ایران و هم افكار عمومی جهان را از موجودیت یك آلترناتیو برای رژیم باخبر كرد.
سرفصل ۳۰ خرداد نقطهی آغاز است
رودررویی مقاومت با خمینی از روز نخست، بر سر «آزادی» بود وبرای دفاع از دستاوردها و شكوفا كردن خواستهای دموكراتیك مردم ایران در جریان انقلاب ضدسلطنتی. خمینی كه رهبری آن انقلاب را ربوده بود بهعلت ماهیت بهغایت عقبافتاده و ارتجاعی و خوی انحصارطلب و ددمنش خود نه میخواست و نه میتوانست پاسخگوی شعارها و خواستهای مردم در آن انقلاب باشد. برای خمینی، نیروی خروشان آزاد شده از یوغ نیمقرن دیكتاتوری شاهنشاهی، كابوسی بود كه ذوب شدن حاكمیت قرون وسطایی خود را در آن میدید. پاسخ خمینی به سؤال «بود و نبود» حاكمیت ارتجاعیش چیزی جز محكم كردن پای ولایت فقیه و سركوب دیگر نیروها نبود.او برای سرپوش گذاشتن بر این سركوب و لاپوشانی ناتوانیهای خود، جنگ ضدمیهنی با عراق را زمینهسازی كرده و دامن زد. ضمن اینكه تمایلات كشورگشایانه و كینهیفردیش (با عراق) را نیز بدین ترتیب ارضا میكرد. خمینی بهكمك این دو اهرم (سركوب و جنگ) كه حرث و نسل مردم ایران را در آن سوزاند، توانست حكومت خود را سرپا نگهدارد.
تیغ سركوب او كه تمامی نیروهای مترقی و هر ندای مخالفی را در بر میگرفت، بیشتر از همه بهسوی مجاهدین مسلمان با پایگاه عظیم مردمیشان نشانه رفته بود. از فردای بهقدرت رسیدنش حمله به دفاتر و ستادها و گردهماییهای مجاهدین و دیگر گروههای سیاسی و چماقداری و گرفتن و بستن و شكنجه و اعدام را شروع كرد. تا قبل از ۳۰خرداد۱۳۶۰ كه مجاهدین با سیاست اصولی و هوشیارانهی خود كه هدف آن آگاهكردن تودههای مردم نسبت به ماهیت ارتجاعی و ضدمردمی رژیم خمینی بود با بردباری و با پرداخت بهای سنگین حتی یك گلوله نیز بهسوی رژیم شلیك ننموده بودند خمینی بیش از پنجاه تن را فقط از مجاهدین كشته و چند هزار تن را زندانی كرده بود.درانتخابات ریاست جمهوری همچنانكه قبلاً گفتیم با صدور یك فتوا از شركت آقای مسعود رجوی كاندیدای نیروهای مترقی كه میلیونها رأی مردم از او حمایت میكرد ممانعت نموده ودر انتخابات مجلس نیز اجازه نداد حتی یك نفر از این نیروها به آن راه یابد. بهجای مجلس مؤسسان، مجلس خبرگان آخوندی را علم كرد و بهجای قانون اساسی، قانون ولایت فقیه را حاكم نمود.
بدین ترتیب مجاهدین و عناصر مترقی را كه قصد نداشتند از راه مسالمت و مبارزه سیاسی عدول كنند در مقابل یك انتخاب قرار داد. او از آغاز از میخواست كه بر ضد آزادی و بر ضد منافع مردم با دیكتاتوری مذهبی و قرونوسطایی او سازش كرده به خواستهای ارتجاعیش تن دهند و یا در غیر اینصورت انتظار روزهای سخت را بكشند. در آستانهی ۳۰خرداد۱۳۶۰، خمینی عرصه را از هر نظر تنگتر كرد. برای خیز برداشتن در مصاف نهایی، ابتدا رژیم خود را یكپایه كرد و با شعار «مرگ بر ضد ولایت فقیه» هر كس را كه تسلیم بلاقید و شرط او نشده بود كنار زد و یا سرجای خود نشاند. وی حتی عناصری را كه به همراه خود از پاریس آورده و یك چندی نیز شریك حكومتش كرده بود تصفیه كرد و رئیسجمهورش (بنیصدر) را نیز عزل نمود. در خردادماه۱۳۶۰ شمارش معكوس برای یك رویارویی مهیب شروع شده بود و اوبهخصوص زمینه را از هر نظر برای غافلگیر كردن مجاهدین آماده میكرد. از آنجا كه بهدلیل برخورداری از مشروعیت انقلاب ضدسلطنتی كه بهنا حق ربوده بود و نیز بهدلیل دجالیت در لباس مذهب هنوز در میان تودههای مردم توهماتی نسبت به او وجود داشت، مجاهدین آخرین اتمام حجت مسالمتجویانه و در عین حال بسیار معنیدار را با او بهعمل آورند.عصر روز ۳۰خرداد در شرایطی كه خیابانهای تهران در اشغال گلههای پاسدار و چماقداران مسلح بود و خمینی هر نوع اجتماع چندنفره را ممنوع اعلام كرده بود مجاهدین با دعوت مخفیانه،تظاهرات عظیم مسالمتآمیزی را بهراه انداختند. وقتی اولین صفهای جمعیت كه تعداد آن به ۵۰۰هزار نفر میرسید وارد میدان فردوسی شد خمینی فهمید كه قافیه را باخته است. قرار بود تظاهركنندگان از آنجا به سمت مجلس ارتجاع رفته و خواهان یك مجلس ملی كه عموم مردم ایران را نمایندگی كند بشوند. سپاهپاسداران حكم صریح خمینی مبنی بر سركوب تظاهرات را از رادیو منتشر كرد و بلافاصله آن را به اجرا درآورد. مردم به رگبار بسته شدند و دهها تن از تظاهركنندگان بیسلاح به شهادت رسیدند و هزاران تن نیز دستگیر شدند. از فردای آنروز رژیم خمینی گروه گروه دختران و پسران كمسن و سال میلیشیا را بدون احراز هویت و در حالیكه با مشتهای گره كرده فریاد آزادی سر میدادند به جوخههای تیرباران سپرد. از اینجا بود كه مبارزهی مسلحانه برای سرنگونی رژیمی كه اكنون بین او و خلق، دریایی از خون حایل میشد، ضروری و اجتنابناپذیر گردید. یكماه بعد شورای ملی مقاومت «آلترناتیو سیاسی رژیم» بنیانگذاری شد و به جهانیان معرفی گردید تا در میدان آزمایش، صلاحیت و استواری خود را به اثبات برساند. مبارزهی مسلحانه نیز در امتداد رودی خروشان از خون رشیدترین فرزندان مردم ایران بهپیش رفت و سرانجام با تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ و گذار از تجربهیی افتخارآمیز بهعنوان ارتشی بالغ، زبده و پرصلابت برای سرنگونی رژیم خمینی مژدگانی خلق قهرمان ایران گردید
---------------------------------------------------------
-------------------------------------------------------------
---------------------------------------------------
---------------------------------------------
----------------------------------------------------
----------------------------------------------------
----------------------------------------------------
----------------------------------------------------
----------------------------------------------------
----------------------------------------------------