پرویز خزایی
دوشنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۹
۱. در روزتاریخی سی
خرداد بزرگترین قدرت نمایی مردم تهران در مقابل شروع درندگی خمینی و اس اسهای
جوانش (در آلمان هیتلری مشابهش را هیتلریونگن خطاب میکردند)برگزار گردید. مردم با
یک تظاهرات چند صد هزارنفری مسالمتآمیز آخرین شانس را میخواستند برای عقبنشینی
خمینی از سرکوب و تست شانس آخر برای تحقق آزادی و مردمسالاری- که تنها علت انقلاب
ضد سلطنتی تک حزبی ممرضا قزاق پور بود- یک سره کنند. آن تظاهرات بزرگ تاریخی بخاک
و خون کشیده شد و دیگر راهی جز مقاومت سازمانیافه نماند. مگر در تمام انقلابات و
جنبشهای جهان همین پروسهها پیش نرفت. هرجا که آن رژیم و آن امپراطوری دست به
تفنگ در مقابل مردم غیر مسلح شد همین شد که آن رهبر سیکهای سرکوب شده هند توسط
شاه سلطان اورنگ زیب (خمینی آنزمان هند) در کتاب ظفرنامهاش- که به زبان فارسی و
با تقلید از شاهنامه فردوسی بزرگ – گفت: چو کار از همه حیلتی در گذشت حلال است
بردن به شمشیر دست.
دویست و اندی سال پیش هم در مقابل سرکوب روزانه و کشتار و سرنیزه کشیدن پاسدارهای کت قرمز (رد جاکت) امپراطور استعمارگر انگلیس- ناگهان یک سروان میهن دوست بنام وبر در آمریکا طپانچه خود را کشید و تیری در هوا شلیک کرد که آنزمان رسانههای دنیا گفتند که آن تیری بود که جهان صدای آنرا شنید. آن صدا فراخوان به تشکیل کانونهای شورشی بود و مبارزه مسلحانه بود که تا آخر راه بزرگ و بزرگتر میشد و سرانجام باعث شکست انگلیس و استقلال آمریکا گردید.
۲. رژیم گیج در ایران از همان ۳۰ خرداد تا همین ساعت مرتب میگوید که اینها تمام شدند. اما این چه تمام شدهای است که چهل سال است خواب را ازچشم سران این رژیم و دستگاههای امنیتیاش ربوده تا جاییکه هنوز هم دارد مستمراً هزاران فیلم و سریال و کتاب و نوشتار و مصاحبه و گفتگو علیه مجاهدین ترتیب میدهد. چهل سال و میلیونها ساعت کار در ارگانهای مختلف رژیم علیه این مقاومت بویژه در اداره کلی که در گشتاپوی آخوندها برای مجاهدین درست کردهاند با عنوان اداره کل نفاق. آره علیه همین «تمام شده ها»! که دارند خود حاکمیت ولایت مطلقه را تمام میکنند!. روزی نیست که صدای خود خلیفه دوم و تمامیت دستگاه نماز جمعهای و اطلاعاتی و رسانهای رژیم زنهار زنهار سر ندهند و هشدار ندهند که مواظب باشید جوانان جذب اینها نشوند. البته گیجی آنها قابل فهم و مشروع است. چون هم در داخل کشور و هم در سراسر جهان اینها تمام نمیشن که هیچ زیادتر هم میشن، هم سپاهی و بسیجی و حوزه جهلیه در سراسر کشور از دستشان به امان است و هم در مقابل سازمان ملل و کاخ سفید و در پاریس و لندن و استکهلم وووو با قدرت نمایی با شکوه خود رژیم را ذله کردهاند.
اما رژیم مفلوک را نگاه کنید با کبریتهای بیخطر و پرت و پلا گویش- که یک مینی بوس را هم پر نمیکنند- روزی نیست که با دسیسه مستقیم و غیر مستقیم وبا تشویق و تطمیع- یک گروه و دستهای با نامهای بسیار گنده و گندهگویی در مقابل این بزرگترین مقاومت سازمانیافته تاریخ ایران علیه دیکتاتوری علم نکنند، مثل اینکه بگویی که راسو از فیل بزرگتر است و جوجه تیغی روی دوپا ایستاده از برج ایفل بلندتر است. انگار تشکیل مقاومت مغازه است که بگویی اینجا جای خوبی نیست ببریمش به خیابان دیگر و بگذاریمش به اسم دیگر. نه مقاومت در طول تاریخ شکل میگیرد و با پنج عنصر عشق و آرمان- تشکیلات منسجم- رهبری ذیصلاح و مدیر و مدبر- گرای درست و پایدار و سرانجام پرداخت بالاترین بها از جان و هستی، میتواند بنیاد دیکتاتوری را فرو بریزد.
همانطور که در بزرگداشت مرجان عزیز در مقابل پارلمان نروژ گفتم: در کنار درد مشترک که بقول شاملو باید فریادش کرد، باید به یک درک مشترک رسید و آن تعیین تکلیف بموقع برای پیوستن به صفبندی تاریخی در طرف حق و آزادگی در مقابل طرف ناحق و خود کامگی و فاشیسم است. مدت کوتاهی پس از پیروزی مرحله اول انقلاب بهمن- من ابتدا بعنوان معاون سفیر و سپس جانشین سفیر به سوئد آمدم و مستقرشده بودم. همان موقع هم اولین انتخابات رئیس جمهوری در ایران در حال تدارک بود و ما هم صندوق رأی در سالن ساختمان سفارت گذاشته بودیم. تمام مفسران و اغلب رسانه ها میگفتند که جامعه ایران دو شقه شده است- دستههایی از مسلمان مرتجع و سایرگروههای هم پیمان از تودهای گرفته تا مرتجعین رنگ و وارنگ پشت سر خمینی و در مقابل گروههای مترقی مسلمان وغیرمسلمان و چپ و آزا دیخواه و میهندوست و مصدقی در پشت سر مسعود رجوی. اکثراً میگفتند که در این انتخابات رجوی شانس بسیار بالایی دارد. این تهدید آنقدر خمینی را نگران کرد که با صدور یک شبه فتوا، نوشت کسی که به قانون اساسی رأی نداده حق کاندیداتوری ندارد. درحالیکه رای دادن به قانون اساسی که البته مجاهدین بخاطر اصل ننگین ولایت فقیه به آن رأی نداده بودند، شرط کاندیداتوری نبود، التزام به قانون اساسی شرط کاندیداتوری بود که مجاهدین و مسعود رجوی برای اینکه زندگی مسالمت آمیز سیاسی را امکان پذیر کنند رسماً به آن ملتزم شده بودند. از آنجایی که هیچکس در رژیم جرأت نداشت کاندیدای مجاهدین، با حمایت گستردهای که حول او شکل گرفته بود را حذف کند خمینی شخصاً وارد شد تا از اتوریتهای که بسا فراتر از قوانین رژیم خودش بود، مسعود را حذف کند...
این فراز دیگری از مبارزه مقاومت ما با فاشیسم دینی بود که یکسال ونیم بعد در تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد به بلوغ رسید. با این استراتژی درست بود که مجاهدین و رهبر آنها به همه جهان ثابت کردند که خمینی از تبار دمکراسی سالهای نوری دور است و از قماش پاپ قرون وسطی و هیتلر و موسیلینی و فرانکو و هیروهیتو و پل پوت است. حافظه تاریخ پاک نشده و نخواهد شد وقتی مسعود رجوی در زندانهای شاه میگفت: ارتجاع دینی و آخوندهای مرتجع بزرگترین تهدید و مشکل انقلاب ایران بعد از سقوط شاه هستند ... بیجهت نبود بیانات آتشین مسعود برای تودههای بزرگ مردم در سالهای ۵۸ و ۵۹: مگر میخواهیم لعنت بشیم....... هدف انقلاب آزادی بود و بس.......
۳. همین استراتژی بود که حالا رژیم و خلیفه مفلوکش وقتی کارد به استخوانشان میرسد و برای اینکه از ریزش نیروهایشان جلوگیری ناگزیر اعتراف میکنند که تمام این نا آرامیها و قیامها و مشکلات ناشی از مجاهدین است، بعد از قیام دی ماه ۹۶ خامنهای شخصاً به میدان آمد و گفت قیام حاصل سه مؤلفه بوده است یکی آمریکا، دیگری عربستان سعودی و سوم عامل داخلی آنها سازمان مجاهدین. بگذریم که حالا دادگاه آلمان هم گفته است که اراجیف رژیم مبنی براینکه سعودی به مجاهدین کمک کرده که به آلبانی منتقل شوند، کذب است و به فرانکفورتر آلگماینه معروفترین روزنامه این کشور دستور داد این دروغ و چند دروغ دیگر را حذف کند و الا ۲۵۰ هزار یورو جریمه خواهد شد.
بعد از قیام آبان ۹۸ هم باز خامنهای به صحنه آمد و سخنرانی کرد. به کلمات دقت کنید، از این صریحتر میشود آدرس مجاهدین را داد: «در میدان مسائل امنیتی، همین قبل از این قضایای چند روز قبل از قضایای آبانماه، این قضایای مربوط به بنزین و این حرفها، در یک کشور اروپایی، یک کشور کوچک اما شریر واقعاً خبیث در اروپا، یک عنصر آمریکایی با یک تعداد ایرانی مزدور، وطن فروش، جمع شدند دور هم علیه جمهوری اسلامی بنا کردند برنامه ریزی کردن و نقشه درست کردن. نقشه هم همان چیزی بود که ما چند روز بعدش در قضایای بنزین دیدیم یعنی مردم از حادثه بنزین اوقاتشان تلخ بود یک عدهیی از مردم آمدند بیرون به عنوان اعتراض، به مجرد اینکه مردم، یک تعدادی از مردم البته خیلی هم نبودند وارد میدان شدند این فریب خوردگان، این مغرضین، این عمال دشمن همان برنامه را شروع کردند اجرا کردن. یعنی بیان تخریب کنند آتش بزنند آدم بکشند ویران کنند هم مراکز دولتی را هم مراکز مردمی را، جنگ راه بیندازند. این نقشه قبلی بود. البته اینکه میگم چند روز، قبل از این، این چند روز تجدید نقشه بود این کارهایی بود که از قبل کرده بودند افراد را آماده کرده بودند یک عده مزدور را پول داده بودند. این کارها را هم میکنند. هرچه بتوانند انجام میدهند».
۴. حالا این رژیم مفلوک هر جایی هم که خرش گیر میافتد و هر جنایتی میکند، به گردن مقاومت و مجاهدین میاندازد. همه داستان انفجار حرم امام رضا و قتل کشیشهای مسیحی در سال ۱۳۷۳ را به یاد دارند که چگونه این جنایت را به مجاهدین نسبت داد و بعدها در جنگ گرگها در درون رژیم اعتراف کردند که خودشان به این جنایت دست زده و بعد هم گردن مجاهدین انداختهاند. طبق مطالب منتشر شده در رسانه های بلژیکی، در طرح رژیم برای انفجار در اجتماع بزرگ ایرانیان در ویلپنت پاریس در تیرماه ۱۳۹۷ نیز قرار بوده است که رژیم ادعا کند این عملیات کار خود مجاهدین بوده است!! که با دستگیری دیپلمات تروریست اسدالله اسدی این طرح نقش برآب شد.
حالا هم بعد از اینکه در یکی از حلقات جنگ گرگها بر سر جانشینی گرگ پیر و فرتوت، گرگها همدیگر را میدرند، و برای راه باز کردن برای گرگ درندهتری به اسم رئیسی، یکی از گرگها از طبقه چندم هتل به سمت پایین سرازیر میشود بنحو مسخرهای باز هم سر و کله مجاهدین پیدا میشود!
سایت مشرق وابسته به باند خامنهای روز ۳۱ خرداد (نصف روز بعد از قتل غلامرضا منصوری در رومانی): در مطلبی تحت عنوان «نقطه ارتباط منافقین، رومانی و مرگ منصوری کجاست؟» نوشت: «با توجه به نفوذی که گروهک منافقین در کشور رومانی داره هیچ بعید نیست ماجرای از پنجره هتل به بیرون پرت شدن قاضی غلامرضا منصوری سناریویی برای حمله به سران جمهوری اسلامی با کلید واژه "اگر میآمد نام چه کسانی را فاش میکرد" باشه...».
روز بعد علیرضا زاکانی نماینده مجلس ارتجاع یک گام فراتر گذاشت و نوشت: «موضوع پرونده طبری یک مساله پیچیده است...اکبر طبری در ابتدای انقلاب به دلیل فعالیت در گروهک منافقان زندانی شد اما بعد از آزادی از زندان و با ساده انگاری عدهای، فرماندار شهرستان نور در مازندران شد و بعدازآن نیز با زبانبازی و رابطه وارد نهاد قضایی گردید. این فرد با فساد شبکهای و ارتباطاتی که داشت خود را تا معاونت قوه قضایی نیز رسانده است» (سایت انتخاب اول تیر).
دوم- مزدوران مفلوکتر
۱. ضربالمثل شیرین آذری میگوید بیله دیگ بیله چغندر، مزدوران این رژیم مفلوک هم از خودش مفلوکتر هستند. جماعت مفلوکتر خودش را به بیگناهی میزند اما وقتی هشتاد- نود درصد کارت زدن به مقاومت است و پخش جعلیات و ادعاهای مسخره و فحش و ناسزا علیه مقاومت، هر منطقی میگه که تو توی تیم رژیم باز میکنی- مثل نفر رزرو- دشمن دشمن شماره یک رژیم دوست رژیم است حتی اگر گاه گداری سوزنی هم به رژیم حواله کند، در این معامله تغییری ایجاد نمیکند. اینرا در همه مقاومتهای اصلی و اصولی دنیا میتوان دید و چه تف و لعنتهایی که بعد از آزادی نصیب اینگونه افراد شده و یا در دادگاههای عادلانه ملی محاکمه و یا مطرود و مفلوک شدهاند. حالا برخی از آنها مستقیم توسط گشتاپو و گشتاپوها استخدام شده بودند و چه غیرمستقیم و از روی حقد و حسد و کینه نسبت به مقاومت به خدمت دشمن در آمده بودند. مگر شما گزارشهای سازمانهای امنیتی آلمان و کشورهای دیگر اروپایی نشنیدید- که شنیدید- در باره کار اصلی گشتاپوی ولایت در خارج که مهمترینش هم همین یعنی تمرکز روی مقاومت ایران و استخدام اینگونه افراد است.
۲. این مقاومت که چهل سال شبانه روز درگیر نبرد سیاسی – نظامی- فرهنگی- اجتماعی و بین المللی با خلافت جهنمی خمینی و خامنهای بوده- کی وقت وحوصله داشته که بیاید سرخود به شما مفلوکترها حمله کند. این شما مفلوکترها بودید که به فرموده یا به تحریک جانیان حاکم بر ایران عزیز، بی دنده و ترمز پاچه یک مقاومت خونبار را گرفتهاید. دیگر تهمت و فحش و لجنی نمانده که قی نکنید که همگی در قاموس قانون هم افترا وجرم و قابل تعقیب است. مقاومت تنها وقتی به شما مفلوکترها پرداخته است که به فرموده مانع مسیر سرنگونی شدهاید!
۳. همین هفته پیش بود که یک دادگاه آلمانی با شکایت نمایندگی شورای ملی مقاومت علیه فرانکفورتر آلگماینه مهمترین روزنامه آلمانی حکم داد که اگر دروغهای مفلوکترها علیه مجاهدین را از سایتش پاک نکند باید در انتظار ۲۵۰ هزار یورو جریمه باشد و یا شش ماه تا دوسال زندان برود. فرانکفورتر آلگماینه هم دست از پا درازتر افاضات مفلوکها را پاک کرد. ۱۵ ماه قبل هم دادگاه حکم مشابهی در مورد اشپیگل مهمترین مجله آلمان داد که مطالب مفلوکترها را پاک کند و اشپیگل هم دستور دادگاه را اجرا کرد. لینک هردو حکم ضمیمه است.
۴. ما کی و در کجا ابتدا به ساکن به کسی به جدال با کسی برخاستهایم. داستان بسیار ساده است ما هیچ وقت چیزی برای خودمان نخواستهایم. فقط بر سر اصولمان یعنی استقلال و دمکراسی و حاکمیت مردم ایستادگی کردهایم و کوتاه نیامدهایم، یا نظام مفلوک خودش وارد شده و یا مزدوران مفلوکتر را فرستاده تا بخاطر این ایستادگی ما را از ادامه مسیرمان بازدارد. مگر ما در سالهای ۵۸ و۵۹ اینهمه بردباری و خویشتنداری در مقابل خمینی نشان ندادیم، مگر ۷۰ نفر ما را نکشتند مگر ۳۰۰۰ نفر را دستگیر نکردند اما دندان سرجگر گذاشتیم که پروسه سیاسی را هر چه میشود طولانیتر بکنیم، اما مگر خمینی ول کن معامله بود. چون خمینی حرفش این بود که یا باید ولایت فقیه را بپذیرید ویا بروید به آن دنیا.
در مورد اولین رییس جمهور خمینی مگر ما حداکثر صبر و بردباری را نشان ندادیم، مجاهدین و مقاومت همهگونه خدمتی در حق او کردند از زیر تیغ خمینی او را بیرون آوردند، رهبر مقاومت پایگاه امن و امکانات امنیتی خودش در تهران را در اختیار او گذاشت تا دست پاسداران نیفتد او را با امکانات و خلبانهای سازمان مجاهدین از ایران به پاریس منتقل کرد، او با اینکه در شورا بود از پشت سر به طرحهای شورا که خودش هم امضا و تصویب کرده بود از جمله طرح تاریخی صلح حمله میکرد و بنفع جنگ ضد میهنی تبلیغ میکرد و پاسداران جنایتکار را حافظان میهن توصیف میکرد، تا جایی که مجاهدین مجبور به خداحافظی با او شدند و بعد از خداحافظی هم تا وقتی که او همزمان با نامهنگاری به خمینی که میخواست بزرگی از سر گیرد، تعرض به مجاهدین و شورا را شروع نکرده بود، ما کلمهای در مورد او نگفتیم و بعد از انبوهی دروغپراکنی واتهام پراکنی علیه مقاومت، شورای ملی مقاومت از مسئول شورا خواست تا گزارش روابط شورا و بنی صدر و علت خداحافظی از او را برای اطلاع عموم تدوین نموده و به اطلاع عموم برساند که حاصل آن یک کتاب بسیار ارزشمند تاریخی در ۷۰۰ صفحه است.
آن دو نفر هم که بدون هیچگونه بحث و گفتگو و اطلاع قبلی یک روز دیدیم با یک اطلاعیه سراسر دروغ و اتهام علیه مجاهدین که در یک سایت معلومالحال منتشر شد، باصطلاح استعفا دادند، که البته هیچ چیزی نبود جز انجام یک ماموریت و تعهد (رجوع شود به دو مقاله مفصل نگارنده)
یا این شاعرک در زمین دشمن بازی کن است که علاوه بر اشعار تهوعآور و مستهجنی که امروز میگوید یک مشت شعرهای مستهجنی را هم که سالها قبل گفته است دوباره چاپ میکند، مطالبی که ما اصلاً عکسالعملی نشان نداده بودیم. جالب اینجاست که وقتی ما دلایل خدمتگذاری آنها به گشتاپوی ملایان را مستند و مستدل فاش میکنیم، میگویند وای بیایید که مجاهدین دارند فحش میدهند!!
مگر ما که ۲۴ ساعت درگیر تلاش سیاسی و دیپلماتیک و اجتماعی در داخل و خارج کشور هستیم وقت و انرژی داشتیم که افاضات این شاعر بیشعور و امثالهم را بخوانیم و پاسخ بدهیم. تا اینکه رفته رفته ثابت شد که خط خط شیطانسازی و جنگ روانی وزارت اطلاعات رژیم است که نهادینه شده و اینها دارند آنرا در خارج پیش میبرند.
۵. مفلوکترها نه شما قدر منزلتی دارید که ما علیه شما اقامه دعوا کنیم و نه ما پول و وقت اضافی که خرج شما کنیم. احکام دادگاه علیه اشپیگل و فرانکفورتر آلگماینه در حقیقت حکم علیه مفلوکترها و لاطائلاشان بود. دادگاه تکلیف اراجیف مفلوکترها را تعیین کرد و گفت باید به سطل آشغال ریخته شود و به تبع حساب خود مفلوکترها راهم روشن کرد. البته در چندین و چند دادگاه دیگر هم از آمریکا تا اروپا این حسابها روشن شده است.
حالا دیگر به اختیار خود شماست که به جعلیات خود ادامه دهید مخصوصاً توهینها و تهمتها و افتراهای زن ستیزانهتان که باید در یک هشتک «می تو» رسوایتان کرد. تهمتهای وافتراهایی که آینهای است از خوی بغایت پلید خودتان وعقدههای فروخورده و نرینگی و سفلگی عمیق در درونتان.
چندین سال است که شبانه روز دارید تهمت میزنید و توهین میکنید و زهر عناد و حسد و نا امیدی و تفرقه میپاشید. چرا که جهان بر وفق مرادتان پیش نرفت. این مقاومت نه تنها جنگ را با زهرآتش بس به حلقوم خمینی پایان داد بلکه بر چندین و چند دولت مماشاتگر در دادگاههای خودشان پیروز شد و رژیم را با افشای اتمیاش و ۶۵ قطعنامه نقض فاحش حقوق بشر روی صندلی محکوم نشاند و در لیست تروریستی جهان طپاند.
اقبال نمایندگان مجلس ملی آمریکا و مجالس دیگر را که دارید روزانه میبینید و پشتیبانی از طرح ده مادهای خانم رجوی را که عصارهایست از اعلامیه جهانی حقوق بشر.
یکی از فعالانتان که من او را شارلاتان دوم مقیم استکهلم لقب داده ام (شارلاتان اول در لندن است)
از فرط کسادی داشت به پسر شاه سرنگون شده پیغام میداد- در حقیقت تقاضای کار- که بلی شما خودتان خوبید ولی اطرفیانتان بدند شما یک مشاور (بخوانید مثل من!) احتیاج دارید! و فحش وناسزا را به هر رسانهای میدهد که به او میکروفون نمیده. تنها یک بدبخت کیچننشین را با گرفتن هزینه کیچن تی ویاش هر هفته چندین ساعت مینشاند روبرویش که هی ازش تعریف کند و سپاس سپاس بگه و او هم با آن حالت روانی مرتب به زمین و زمان فحش بدهد. واقعاً بنشیند به عزای خودش. این یارو – که مرا بیاد شخصیت اصلی کتاب موشها و آدمها اثر جان اشتاین بک و یا پسر عباسقلی خان در کتابهای دبستانی ما میاندازد- هربار اول برنامه در مطبخاش میگوید توجه توجه که امروز روزچهارشنبه و روز خوشبختی است! چون قرار است شارلاتان بیاید یکریز چهار ساعت جیغ و داد کند و بقول مقاله خوب دوست عزیزم حسین فرشید در اپیزود پایانی دائی جان ناپئون با آن دهن دریدگی و اشمئزاز توهین کند که در حقیقت بیشتر شبیه قی کردن به روی مخاطب است تا صحبت کردن. همین شارلاتان مدتی پیش با جعل نام من و چسباندن حرفهای منتسب به من در فیس بوک یک پرویز خزایی دیگری که کارمند ایران خودرو در ایران بود- بیاناتی از من چاپ میکند که من دارم یک خواهر برادر موهوم در ایران را تشویق میکنم که جلوی هواداری خود و دیگران از این شارلاتان را بگیرید و نگذارید این دائی جان ناپلئونک رهبر جنبش داخل کشور شود! و رقیب شورای ملی مقاومت و سازمان و رهبران مقاومت بشود!!!. مشابه همین را در باره چندعضو دیگر شورا کرده بود. همه مدارک این جعل و تقلب موجود است که قابل تعقیب هم در نزد موسسه فیس بوک و هم در دادگاه به اتهام تقلب و جعل سند است.
اما مفلوکترها خیالتان راحت باشد رزم آوران آزادی و کانونهای شورشی دمار از روزگار رژیم در میآورند و ما هم رژیم و مماشات گران را در دادگاه های جهان و در نزد نمایندگان ملت های دمکراتیک و افکار عمومی جهان محکوم میکنیم و پوزهشان را به خاک میمالیم و آن وقت شمایید و ملت ایران و دادگاههای صالحه که باید پاسخگو باشید به خاطر مشارکت در جنایات این رژیم و سوخت رساندن به ماشین سرکوب و ترور آن. بروید به حال و روز خودتان بخندید که آمدید در کشورهایی که برای آزادی آنها میلیون نفر در کانون های شورشی و مقاومتهای سازمانیافته جان باختند و به کشور آنها پناهنده شدید اما حتی احترام آن شهدا را حفظ نکردید و تنها کار عمدتان روز شب حمله و تهمت و عناد به خواهران و برادران ایرانی همرزم تاریخی آن شهدای مقاومتهای جهان شد. بقول لرها «جفتم ودار سیتو» ترجمه: وای به حال و روزو روزگاران باد.
دویست و اندی سال پیش هم در مقابل سرکوب روزانه و کشتار و سرنیزه کشیدن پاسدارهای کت قرمز (رد جاکت) امپراطور استعمارگر انگلیس- ناگهان یک سروان میهن دوست بنام وبر در آمریکا طپانچه خود را کشید و تیری در هوا شلیک کرد که آنزمان رسانههای دنیا گفتند که آن تیری بود که جهان صدای آنرا شنید. آن صدا فراخوان به تشکیل کانونهای شورشی بود و مبارزه مسلحانه بود که تا آخر راه بزرگ و بزرگتر میشد و سرانجام باعث شکست انگلیس و استقلال آمریکا گردید.
۲. رژیم گیج در ایران از همان ۳۰ خرداد تا همین ساعت مرتب میگوید که اینها تمام شدند. اما این چه تمام شدهای است که چهل سال است خواب را ازچشم سران این رژیم و دستگاههای امنیتیاش ربوده تا جاییکه هنوز هم دارد مستمراً هزاران فیلم و سریال و کتاب و نوشتار و مصاحبه و گفتگو علیه مجاهدین ترتیب میدهد. چهل سال و میلیونها ساعت کار در ارگانهای مختلف رژیم علیه این مقاومت بویژه در اداره کلی که در گشتاپوی آخوندها برای مجاهدین درست کردهاند با عنوان اداره کل نفاق. آره علیه همین «تمام شده ها»! که دارند خود حاکمیت ولایت مطلقه را تمام میکنند!. روزی نیست که صدای خود خلیفه دوم و تمامیت دستگاه نماز جمعهای و اطلاعاتی و رسانهای رژیم زنهار زنهار سر ندهند و هشدار ندهند که مواظب باشید جوانان جذب اینها نشوند. البته گیجی آنها قابل فهم و مشروع است. چون هم در داخل کشور و هم در سراسر جهان اینها تمام نمیشن که هیچ زیادتر هم میشن، هم سپاهی و بسیجی و حوزه جهلیه در سراسر کشور از دستشان به امان است و هم در مقابل سازمان ملل و کاخ سفید و در پاریس و لندن و استکهلم وووو با قدرت نمایی با شکوه خود رژیم را ذله کردهاند.
اما رژیم مفلوک را نگاه کنید با کبریتهای بیخطر و پرت و پلا گویش- که یک مینی بوس را هم پر نمیکنند- روزی نیست که با دسیسه مستقیم و غیر مستقیم وبا تشویق و تطمیع- یک گروه و دستهای با نامهای بسیار گنده و گندهگویی در مقابل این بزرگترین مقاومت سازمانیافته تاریخ ایران علیه دیکتاتوری علم نکنند، مثل اینکه بگویی که راسو از فیل بزرگتر است و جوجه تیغی روی دوپا ایستاده از برج ایفل بلندتر است. انگار تشکیل مقاومت مغازه است که بگویی اینجا جای خوبی نیست ببریمش به خیابان دیگر و بگذاریمش به اسم دیگر. نه مقاومت در طول تاریخ شکل میگیرد و با پنج عنصر عشق و آرمان- تشکیلات منسجم- رهبری ذیصلاح و مدیر و مدبر- گرای درست و پایدار و سرانجام پرداخت بالاترین بها از جان و هستی، میتواند بنیاد دیکتاتوری را فرو بریزد.
همانطور که در بزرگداشت مرجان عزیز در مقابل پارلمان نروژ گفتم: در کنار درد مشترک که بقول شاملو باید فریادش کرد، باید به یک درک مشترک رسید و آن تعیین تکلیف بموقع برای پیوستن به صفبندی تاریخی در طرف حق و آزادگی در مقابل طرف ناحق و خود کامگی و فاشیسم است. مدت کوتاهی پس از پیروزی مرحله اول انقلاب بهمن- من ابتدا بعنوان معاون سفیر و سپس جانشین سفیر به سوئد آمدم و مستقرشده بودم. همان موقع هم اولین انتخابات رئیس جمهوری در ایران در حال تدارک بود و ما هم صندوق رأی در سالن ساختمان سفارت گذاشته بودیم. تمام مفسران و اغلب رسانه ها میگفتند که جامعه ایران دو شقه شده است- دستههایی از مسلمان مرتجع و سایرگروههای هم پیمان از تودهای گرفته تا مرتجعین رنگ و وارنگ پشت سر خمینی و در مقابل گروههای مترقی مسلمان وغیرمسلمان و چپ و آزا دیخواه و میهندوست و مصدقی در پشت سر مسعود رجوی. اکثراً میگفتند که در این انتخابات رجوی شانس بسیار بالایی دارد. این تهدید آنقدر خمینی را نگران کرد که با صدور یک شبه فتوا، نوشت کسی که به قانون اساسی رأی نداده حق کاندیداتوری ندارد. درحالیکه رای دادن به قانون اساسی که البته مجاهدین بخاطر اصل ننگین ولایت فقیه به آن رأی نداده بودند، شرط کاندیداتوری نبود، التزام به قانون اساسی شرط کاندیداتوری بود که مجاهدین و مسعود رجوی برای اینکه زندگی مسالمت آمیز سیاسی را امکان پذیر کنند رسماً به آن ملتزم شده بودند. از آنجایی که هیچکس در رژیم جرأت نداشت کاندیدای مجاهدین، با حمایت گستردهای که حول او شکل گرفته بود را حذف کند خمینی شخصاً وارد شد تا از اتوریتهای که بسا فراتر از قوانین رژیم خودش بود، مسعود را حذف کند...
این فراز دیگری از مبارزه مقاومت ما با فاشیسم دینی بود که یکسال ونیم بعد در تظاهرات بزرگ ۳۰ خرداد به بلوغ رسید. با این استراتژی درست بود که مجاهدین و رهبر آنها به همه جهان ثابت کردند که خمینی از تبار دمکراسی سالهای نوری دور است و از قماش پاپ قرون وسطی و هیتلر و موسیلینی و فرانکو و هیروهیتو و پل پوت است. حافظه تاریخ پاک نشده و نخواهد شد وقتی مسعود رجوی در زندانهای شاه میگفت: ارتجاع دینی و آخوندهای مرتجع بزرگترین تهدید و مشکل انقلاب ایران بعد از سقوط شاه هستند ... بیجهت نبود بیانات آتشین مسعود برای تودههای بزرگ مردم در سالهای ۵۸ و ۵۹: مگر میخواهیم لعنت بشیم....... هدف انقلاب آزادی بود و بس.......
۳. همین استراتژی بود که حالا رژیم و خلیفه مفلوکش وقتی کارد به استخوانشان میرسد و برای اینکه از ریزش نیروهایشان جلوگیری ناگزیر اعتراف میکنند که تمام این نا آرامیها و قیامها و مشکلات ناشی از مجاهدین است، بعد از قیام دی ماه ۹۶ خامنهای شخصاً به میدان آمد و گفت قیام حاصل سه مؤلفه بوده است یکی آمریکا، دیگری عربستان سعودی و سوم عامل داخلی آنها سازمان مجاهدین. بگذریم که حالا دادگاه آلمان هم گفته است که اراجیف رژیم مبنی براینکه سعودی به مجاهدین کمک کرده که به آلبانی منتقل شوند، کذب است و به فرانکفورتر آلگماینه معروفترین روزنامه این کشور دستور داد این دروغ و چند دروغ دیگر را حذف کند و الا ۲۵۰ هزار یورو جریمه خواهد شد.
بعد از قیام آبان ۹۸ هم باز خامنهای به صحنه آمد و سخنرانی کرد. به کلمات دقت کنید، از این صریحتر میشود آدرس مجاهدین را داد: «در میدان مسائل امنیتی، همین قبل از این قضایای چند روز قبل از قضایای آبانماه، این قضایای مربوط به بنزین و این حرفها، در یک کشور اروپایی، یک کشور کوچک اما شریر واقعاً خبیث در اروپا، یک عنصر آمریکایی با یک تعداد ایرانی مزدور، وطن فروش، جمع شدند دور هم علیه جمهوری اسلامی بنا کردند برنامه ریزی کردن و نقشه درست کردن. نقشه هم همان چیزی بود که ما چند روز بعدش در قضایای بنزین دیدیم یعنی مردم از حادثه بنزین اوقاتشان تلخ بود یک عدهیی از مردم آمدند بیرون به عنوان اعتراض، به مجرد اینکه مردم، یک تعدادی از مردم البته خیلی هم نبودند وارد میدان شدند این فریب خوردگان، این مغرضین، این عمال دشمن همان برنامه را شروع کردند اجرا کردن. یعنی بیان تخریب کنند آتش بزنند آدم بکشند ویران کنند هم مراکز دولتی را هم مراکز مردمی را، جنگ راه بیندازند. این نقشه قبلی بود. البته اینکه میگم چند روز، قبل از این، این چند روز تجدید نقشه بود این کارهایی بود که از قبل کرده بودند افراد را آماده کرده بودند یک عده مزدور را پول داده بودند. این کارها را هم میکنند. هرچه بتوانند انجام میدهند».
۴. حالا این رژیم مفلوک هر جایی هم که خرش گیر میافتد و هر جنایتی میکند، به گردن مقاومت و مجاهدین میاندازد. همه داستان انفجار حرم امام رضا و قتل کشیشهای مسیحی در سال ۱۳۷۳ را به یاد دارند که چگونه این جنایت را به مجاهدین نسبت داد و بعدها در جنگ گرگها در درون رژیم اعتراف کردند که خودشان به این جنایت دست زده و بعد هم گردن مجاهدین انداختهاند. طبق مطالب منتشر شده در رسانه های بلژیکی، در طرح رژیم برای انفجار در اجتماع بزرگ ایرانیان در ویلپنت پاریس در تیرماه ۱۳۹۷ نیز قرار بوده است که رژیم ادعا کند این عملیات کار خود مجاهدین بوده است!! که با دستگیری دیپلمات تروریست اسدالله اسدی این طرح نقش برآب شد.
حالا هم بعد از اینکه در یکی از حلقات جنگ گرگها بر سر جانشینی گرگ پیر و فرتوت، گرگها همدیگر را میدرند، و برای راه باز کردن برای گرگ درندهتری به اسم رئیسی، یکی از گرگها از طبقه چندم هتل به سمت پایین سرازیر میشود بنحو مسخرهای باز هم سر و کله مجاهدین پیدا میشود!
سایت مشرق وابسته به باند خامنهای روز ۳۱ خرداد (نصف روز بعد از قتل غلامرضا منصوری در رومانی): در مطلبی تحت عنوان «نقطه ارتباط منافقین، رومانی و مرگ منصوری کجاست؟» نوشت: «با توجه به نفوذی که گروهک منافقین در کشور رومانی داره هیچ بعید نیست ماجرای از پنجره هتل به بیرون پرت شدن قاضی غلامرضا منصوری سناریویی برای حمله به سران جمهوری اسلامی با کلید واژه "اگر میآمد نام چه کسانی را فاش میکرد" باشه...».
روز بعد علیرضا زاکانی نماینده مجلس ارتجاع یک گام فراتر گذاشت و نوشت: «موضوع پرونده طبری یک مساله پیچیده است...اکبر طبری در ابتدای انقلاب به دلیل فعالیت در گروهک منافقان زندانی شد اما بعد از آزادی از زندان و با ساده انگاری عدهای، فرماندار شهرستان نور در مازندران شد و بعدازآن نیز با زبانبازی و رابطه وارد نهاد قضایی گردید. این فرد با فساد شبکهای و ارتباطاتی که داشت خود را تا معاونت قوه قضایی نیز رسانده است» (سایت انتخاب اول تیر).
دوم- مزدوران مفلوکتر
۱. ضربالمثل شیرین آذری میگوید بیله دیگ بیله چغندر، مزدوران این رژیم مفلوک هم از خودش مفلوکتر هستند. جماعت مفلوکتر خودش را به بیگناهی میزند اما وقتی هشتاد- نود درصد کارت زدن به مقاومت است و پخش جعلیات و ادعاهای مسخره و فحش و ناسزا علیه مقاومت، هر منطقی میگه که تو توی تیم رژیم باز میکنی- مثل نفر رزرو- دشمن دشمن شماره یک رژیم دوست رژیم است حتی اگر گاه گداری سوزنی هم به رژیم حواله کند، در این معامله تغییری ایجاد نمیکند. اینرا در همه مقاومتهای اصلی و اصولی دنیا میتوان دید و چه تف و لعنتهایی که بعد از آزادی نصیب اینگونه افراد شده و یا در دادگاههای عادلانه ملی محاکمه و یا مطرود و مفلوک شدهاند. حالا برخی از آنها مستقیم توسط گشتاپو و گشتاپوها استخدام شده بودند و چه غیرمستقیم و از روی حقد و حسد و کینه نسبت به مقاومت به خدمت دشمن در آمده بودند. مگر شما گزارشهای سازمانهای امنیتی آلمان و کشورهای دیگر اروپایی نشنیدید- که شنیدید- در باره کار اصلی گشتاپوی ولایت در خارج که مهمترینش هم همین یعنی تمرکز روی مقاومت ایران و استخدام اینگونه افراد است.
۲. این مقاومت که چهل سال شبانه روز درگیر نبرد سیاسی – نظامی- فرهنگی- اجتماعی و بین المللی با خلافت جهنمی خمینی و خامنهای بوده- کی وقت وحوصله داشته که بیاید سرخود به شما مفلوکترها حمله کند. این شما مفلوکترها بودید که به فرموده یا به تحریک جانیان حاکم بر ایران عزیز، بی دنده و ترمز پاچه یک مقاومت خونبار را گرفتهاید. دیگر تهمت و فحش و لجنی نمانده که قی نکنید که همگی در قاموس قانون هم افترا وجرم و قابل تعقیب است. مقاومت تنها وقتی به شما مفلوکترها پرداخته است که به فرموده مانع مسیر سرنگونی شدهاید!
۳. همین هفته پیش بود که یک دادگاه آلمانی با شکایت نمایندگی شورای ملی مقاومت علیه فرانکفورتر آلگماینه مهمترین روزنامه آلمانی حکم داد که اگر دروغهای مفلوکترها علیه مجاهدین را از سایتش پاک نکند باید در انتظار ۲۵۰ هزار یورو جریمه باشد و یا شش ماه تا دوسال زندان برود. فرانکفورتر آلگماینه هم دست از پا درازتر افاضات مفلوکها را پاک کرد. ۱۵ ماه قبل هم دادگاه حکم مشابهی در مورد اشپیگل مهمترین مجله آلمان داد که مطالب مفلوکترها را پاک کند و اشپیگل هم دستور دادگاه را اجرا کرد. لینک هردو حکم ضمیمه است.
۴. ما کی و در کجا ابتدا به ساکن به کسی به جدال با کسی برخاستهایم. داستان بسیار ساده است ما هیچ وقت چیزی برای خودمان نخواستهایم. فقط بر سر اصولمان یعنی استقلال و دمکراسی و حاکمیت مردم ایستادگی کردهایم و کوتاه نیامدهایم، یا نظام مفلوک خودش وارد شده و یا مزدوران مفلوکتر را فرستاده تا بخاطر این ایستادگی ما را از ادامه مسیرمان بازدارد. مگر ما در سالهای ۵۸ و۵۹ اینهمه بردباری و خویشتنداری در مقابل خمینی نشان ندادیم، مگر ۷۰ نفر ما را نکشتند مگر ۳۰۰۰ نفر را دستگیر نکردند اما دندان سرجگر گذاشتیم که پروسه سیاسی را هر چه میشود طولانیتر بکنیم، اما مگر خمینی ول کن معامله بود. چون خمینی حرفش این بود که یا باید ولایت فقیه را بپذیرید ویا بروید به آن دنیا.
در مورد اولین رییس جمهور خمینی مگر ما حداکثر صبر و بردباری را نشان ندادیم، مجاهدین و مقاومت همهگونه خدمتی در حق او کردند از زیر تیغ خمینی او را بیرون آوردند، رهبر مقاومت پایگاه امن و امکانات امنیتی خودش در تهران را در اختیار او گذاشت تا دست پاسداران نیفتد او را با امکانات و خلبانهای سازمان مجاهدین از ایران به پاریس منتقل کرد، او با اینکه در شورا بود از پشت سر به طرحهای شورا که خودش هم امضا و تصویب کرده بود از جمله طرح تاریخی صلح حمله میکرد و بنفع جنگ ضد میهنی تبلیغ میکرد و پاسداران جنایتکار را حافظان میهن توصیف میکرد، تا جایی که مجاهدین مجبور به خداحافظی با او شدند و بعد از خداحافظی هم تا وقتی که او همزمان با نامهنگاری به خمینی که میخواست بزرگی از سر گیرد، تعرض به مجاهدین و شورا را شروع نکرده بود، ما کلمهای در مورد او نگفتیم و بعد از انبوهی دروغپراکنی واتهام پراکنی علیه مقاومت، شورای ملی مقاومت از مسئول شورا خواست تا گزارش روابط شورا و بنی صدر و علت خداحافظی از او را برای اطلاع عموم تدوین نموده و به اطلاع عموم برساند که حاصل آن یک کتاب بسیار ارزشمند تاریخی در ۷۰۰ صفحه است.
آن دو نفر هم که بدون هیچگونه بحث و گفتگو و اطلاع قبلی یک روز دیدیم با یک اطلاعیه سراسر دروغ و اتهام علیه مجاهدین که در یک سایت معلومالحال منتشر شد، باصطلاح استعفا دادند، که البته هیچ چیزی نبود جز انجام یک ماموریت و تعهد (رجوع شود به دو مقاله مفصل نگارنده)
یا این شاعرک در زمین دشمن بازی کن است که علاوه بر اشعار تهوعآور و مستهجنی که امروز میگوید یک مشت شعرهای مستهجنی را هم که سالها قبل گفته است دوباره چاپ میکند، مطالبی که ما اصلاً عکسالعملی نشان نداده بودیم. جالب اینجاست که وقتی ما دلایل خدمتگذاری آنها به گشتاپوی ملایان را مستند و مستدل فاش میکنیم، میگویند وای بیایید که مجاهدین دارند فحش میدهند!!
مگر ما که ۲۴ ساعت درگیر تلاش سیاسی و دیپلماتیک و اجتماعی در داخل و خارج کشور هستیم وقت و انرژی داشتیم که افاضات این شاعر بیشعور و امثالهم را بخوانیم و پاسخ بدهیم. تا اینکه رفته رفته ثابت شد که خط خط شیطانسازی و جنگ روانی وزارت اطلاعات رژیم است که نهادینه شده و اینها دارند آنرا در خارج پیش میبرند.
۵. مفلوکترها نه شما قدر منزلتی دارید که ما علیه شما اقامه دعوا کنیم و نه ما پول و وقت اضافی که خرج شما کنیم. احکام دادگاه علیه اشپیگل و فرانکفورتر آلگماینه در حقیقت حکم علیه مفلوکترها و لاطائلاشان بود. دادگاه تکلیف اراجیف مفلوکترها را تعیین کرد و گفت باید به سطل آشغال ریخته شود و به تبع حساب خود مفلوکترها راهم روشن کرد. البته در چندین و چند دادگاه دیگر هم از آمریکا تا اروپا این حسابها روشن شده است.
حالا دیگر به اختیار خود شماست که به جعلیات خود ادامه دهید مخصوصاً توهینها و تهمتها و افتراهای زن ستیزانهتان که باید در یک هشتک «می تو» رسوایتان کرد. تهمتهای وافتراهایی که آینهای است از خوی بغایت پلید خودتان وعقدههای فروخورده و نرینگی و سفلگی عمیق در درونتان.
چندین سال است که شبانه روز دارید تهمت میزنید و توهین میکنید و زهر عناد و حسد و نا امیدی و تفرقه میپاشید. چرا که جهان بر وفق مرادتان پیش نرفت. این مقاومت نه تنها جنگ را با زهرآتش بس به حلقوم خمینی پایان داد بلکه بر چندین و چند دولت مماشاتگر در دادگاههای خودشان پیروز شد و رژیم را با افشای اتمیاش و ۶۵ قطعنامه نقض فاحش حقوق بشر روی صندلی محکوم نشاند و در لیست تروریستی جهان طپاند.
اقبال نمایندگان مجلس ملی آمریکا و مجالس دیگر را که دارید روزانه میبینید و پشتیبانی از طرح ده مادهای خانم رجوی را که عصارهایست از اعلامیه جهانی حقوق بشر.
یکی از فعالانتان که من او را شارلاتان دوم مقیم استکهلم لقب داده ام (شارلاتان اول در لندن است)
از فرط کسادی داشت به پسر شاه سرنگون شده پیغام میداد- در حقیقت تقاضای کار- که بلی شما خودتان خوبید ولی اطرفیانتان بدند شما یک مشاور (بخوانید مثل من!) احتیاج دارید! و فحش وناسزا را به هر رسانهای میدهد که به او میکروفون نمیده. تنها یک بدبخت کیچننشین را با گرفتن هزینه کیچن تی ویاش هر هفته چندین ساعت مینشاند روبرویش که هی ازش تعریف کند و سپاس سپاس بگه و او هم با آن حالت روانی مرتب به زمین و زمان فحش بدهد. واقعاً بنشیند به عزای خودش. این یارو – که مرا بیاد شخصیت اصلی کتاب موشها و آدمها اثر جان اشتاین بک و یا پسر عباسقلی خان در کتابهای دبستانی ما میاندازد- هربار اول برنامه در مطبخاش میگوید توجه توجه که امروز روزچهارشنبه و روز خوشبختی است! چون قرار است شارلاتان بیاید یکریز چهار ساعت جیغ و داد کند و بقول مقاله خوب دوست عزیزم حسین فرشید در اپیزود پایانی دائی جان ناپئون با آن دهن دریدگی و اشمئزاز توهین کند که در حقیقت بیشتر شبیه قی کردن به روی مخاطب است تا صحبت کردن. همین شارلاتان مدتی پیش با جعل نام من و چسباندن حرفهای منتسب به من در فیس بوک یک پرویز خزایی دیگری که کارمند ایران خودرو در ایران بود- بیاناتی از من چاپ میکند که من دارم یک خواهر برادر موهوم در ایران را تشویق میکنم که جلوی هواداری خود و دیگران از این شارلاتان را بگیرید و نگذارید این دائی جان ناپلئونک رهبر جنبش داخل کشور شود! و رقیب شورای ملی مقاومت و سازمان و رهبران مقاومت بشود!!!. مشابه همین را در باره چندعضو دیگر شورا کرده بود. همه مدارک این جعل و تقلب موجود است که قابل تعقیب هم در نزد موسسه فیس بوک و هم در دادگاه به اتهام تقلب و جعل سند است.
اما مفلوکترها خیالتان راحت باشد رزم آوران آزادی و کانونهای شورشی دمار از روزگار رژیم در میآورند و ما هم رژیم و مماشات گران را در دادگاه های جهان و در نزد نمایندگان ملت های دمکراتیک و افکار عمومی جهان محکوم میکنیم و پوزهشان را به خاک میمالیم و آن وقت شمایید و ملت ایران و دادگاههای صالحه که باید پاسخگو باشید به خاطر مشارکت در جنایات این رژیم و سوخت رساندن به ماشین سرکوب و ترور آن. بروید به حال و روز خودتان بخندید که آمدید در کشورهایی که برای آزادی آنها میلیون نفر در کانون های شورشی و مقاومتهای سازمانیافته جان باختند و به کشور آنها پناهنده شدید اما حتی احترام آن شهدا را حفظ نکردید و تنها کار عمدتان روز شب حمله و تهمت و عناد به خواهران و برادران ایرانی همرزم تاریخی آن شهدای مقاومتهای جهان شد. بقول لرها «جفتم ودار سیتو» ترجمه: وای به حال و روزو روزگاران باد.