عبدالعلی معصومی
دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹
نگاهی به گذشته
در بمبارانهای نیروهای آمریکایی و همدستانشان در عراق در
فروردین ۱۳۸۲، که تقریباً تمامی
پایگاههای سازمان مجاهدین را به ویرانهیی تبدیل کرد، «وزارت اطلاعات» رژیم
آخوندی به فکر نابودکردن کامل سازمان مجاهدین افتاد و آخوند یونسی، در روز ۲۵اسفند ۱۳۸۳ در تلویزیون رژیم
گفت: «چند روز پیش بیش از صد تن از آنها به ما پناهنده شدند.
تعداد خیلی زیادی هم به نوبه هستند... عناصری که گول خوردند، رفتند گرفتار اینها شدند، به شدت اینها مورد شکنجه واقع شدند. من امروز به معاونم دستور دادم که این جنایتها را، سریع، به عرض مجامع بینالمللی برساند و ثبت شود که معلوم بشود که چه جنایتهایی در عراق اینها مرتکب شدند... هزاران صفحه اسناد مستند، از فیلم و... این اسناد را به موقع در اختیار محاکم ذیصلاح قرار خواهیم داد».
تعداد خیلی زیادی هم به نوبه هستند... عناصری که گول خوردند، رفتند گرفتار اینها شدند، به شدت اینها مورد شکنجه واقع شدند. من امروز به معاونم دستور دادم که این جنایتها را، سریع، به عرض مجامع بینالمللی برساند و ثبت شود که معلوم بشود که چه جنایتهایی در عراق اینها مرتکب شدند... هزاران صفحه اسناد مستند، از فیلم و... این اسناد را به موقع در اختیار محاکم ذیصلاح قرار خواهیم داد».
در گام اول، برای اجرای اوامر آخوند یونسی، روز ۱۲ فروردین۸۴، ۲۴ تن از ایادی مافیای آخوندی، به شهر اُوِرسوراُوآز (مقر شورای
ملی مقاومت) در حومهی شمالی پاریس رفتند تا به لجن پراکنی علیه مقاومت ایران و رئیس
جمهور برگزیدهی آن، خانم مریم رجوی، بپردازند («مجاهد»، شمارهی ۷۳۱، ۲۲فروردین ۱۳۸۴).
از آن پس نیز، کارزار افشاگری مزدوران وزارت اطلاعات آخوندی علیه
مجاهدین ادامه یافت تا در ۵ آبان ۸۶ با برگزاری یک «میتینگ بزرگ»! به نقطهی اوج خود رسید! در این روز
مزدوران شناخته شدهی همیشگیِ وزارت اطلاعات رژیم سفّاک آخوندی، در گوشه یی از میدان
«تروکادرو» (میدان حقوق بشر)، در نزدیکی سفارت رژیم در پاریس گردآمدند. اما این
بار برای رد گم کردن با پرچم خورشید نشان.
در ابتدای «میتینگ» قطعه موزیکی از یک دستگاه ضبط صوت کوچک پخش شد. سپس
فیروزمند، از «مزدوران» حاضر در صحنه، در سخنانی کوتاه و چند دقیقه یی از این که
هنرمندان و سخنرانانِی که قرار بود در این مراسم، سخنرانی و هنرنمایی کنند،
نتوانستند حضور پیداکنند، عذرخواست و پایان مراسم را اعلام کرد. بدین ترتیب،
تظاهرات، شروع نشده، پایان یافت.
«صدای آمریکا» ـ گزارش محمدرضا شاهید از پاریس: «...در همین ساعات
میتینگی در میدان "تروکادرو" برقرار است که عنوان آن "میتینگ ضد
جنگ" [جنگ آمریکا علیه ایران!] است. تعداد بسیار کمی، ظاهراً ۱۱نفر، تا این لحظه، که در نیمهی این تظاهرات است، فقط جمع شدند. قرار
بود کنسرتی هم برگزار بشه که نشده و بیانیه و قطعنامهیی را این گردهمایی برای ما ایمیل
کردند...».
«انجمن حمایت از مهاجرین و ایرانیان مقیم فرانسه (آریا)»، که به نام
شادانلو، مزدور شناخته شدهی وزارت اطلاعات رژیم است، حدود دو ماه پس از این تظاهرات
۱۱نفره، در تاریخ ۱۰آذر۸۶، در اطّلاعیه یی تحت
عنوان «شکست یا پیروزی» (دروغ پردازیهای مجاهدین و افشای پشت پردهی تجمع ضد جنگ پاریس)،
اعلام کرد: «عصر روز شنبه ۵ آبان ۱۳۸۶ برابر با ۲۷ اکتبر ۲۰۰۷ میلادی به دعوت "انجمن حمایت از مهاجرین و ایرانیان مقیم
فرانسه" تجمعی در میدان تروکادروی پاریس برگزار شد... از یک ماه قبل در تدارک
یک کنسرت هنری با شرکت هنرمندان ایرانی و فرانسوی بودیم که آغازگرِ این برنامه
باشد. فعالیتهای گستردهیی را در جهت تبلیغات و هماهنگی با گروههای صلح طلب
ایرانی و فرانسوی در پاریس انجام داده بودیم و با برخی از احزاب و گروههای سیاسی
و اجتماعی و فرهنگی فرانسوی و ایرانی هماهنگی های لازم را انجام داده بودیم. در
کمتر از ۱۰ روز بیش از ۱۲۰ هزار اطّلاعیه و تراکت ضد جنگ در مهمترین مناطق و مراکز
اجتماعی و فرهنگی پاریس پخش شده بود. بیش از ۱۵ سایت اینترنتی این حرکت ضد جنگ را تبلیغ کرده و ۴ گروه ضد جنگ از فرانسه و انگلستان و آمریکا در حمایت از این
حرکت به ما پیوسته بودند. رادیو فرانسه نیز در ۲ نوبت اطلاعیهی "انجمن" را پخش کرده بود. اما به دلیل
مشکلات و سنگ اندازیهایی که سازمان مجاهدین خلق و شورای ملّی مقاومت از ابتدای اعلام
این برنامه بر سر راهمان قرار دادند»، این برنامه به دلخواه ما برگزار نشد. «... درست
رأس ساعت ۱۵،
"اس.ام.اس" هایی از طرف هنرمندان به موبایل ما ارسال میشود که...
"متأسفانه به دلیل مشکلاتی که به وجودآمد، نمیرسیم در کنسرت و میتینگ شرکت
کنیم... برنامه در زمانبندی تعیین شده برگزار نشد و با یک ساعت تأخیر برگزار شد...
بعد از تجمع ۳۵ نفرهمان در میدان
تروکادرو... گزارشی از طرف آقای شاهید، خبرنگار رادیو آمریکا در پاریس، از رادیو
آمریکا پخش شد که تعداد شرکت کنندگان این برنامه را در بخش اول ۱۱ نفر! ذکر کرده بودند».
این «میتینگ بزرگ»! با آن همه دوندگی و هزینهی گزاف، به روشنی
رسوایی و آبروباختگی مزدوران رژیمِ پابه گور ولایت رجالگان را در اوج رونق سیاست
مماشات جویانهی غرب و شرق، در میان ایرانیان خارج کشور نشان داد. این رسوایی و آبروباختگی
مزدوران ولایت پا به گور، شتابانتر از همیشه، همچنان ادامه دارد.
وب سایت «رهیافته»، «پایگاه جامع مبلّغین و تازه مسلمانان»،
از مجریان سیاست «سازمان اطلّاعات سپاه» (ساس)، وابسته به دربار خلیفهی ارتجاع، خامنهای،
در روز ۹خرداد۱۳۹۹، می گوید: مزدورپروری «وزارت اطّلاعات» دولت روحانی، که «با
کارهای شبانه روزی خود برخی توابین منافقین، مانند سلطانی، خدابنده، عزّتی، حسینی،
یغمایی، کریمدادی، مصداقی، پورحسین و... [را] استخدام کرده» و «با انررژی گذاری
کلان و البتّه تأمین مالی، توابین را به رویارویی روانی با خود منافقین میکشاند،
بسیار عالیست»، اما، کافی نیست و برای حفظ نظام لرزان، باید کاری بسیار فراتر از
آن انجام داد.
دلسوزان «حفظ نظام» پا به گور «ولایت»، پیش از این نیز،
دربارهی این «دشمن اصلیِ نظام»، بسیار، سخن گفته اند، از جمله، دو نمونهی زیر:
ـ سایت حکومتی «بهارستانه»، ۲۵ شهریور۹۷: «دشمن اصلی انقلاب و نظام باید به مردم شناسانده شود و آمادگی
لازم جهت برخورد با "منافقان" ایجاد شود... اسراییل و آمریکا و ... دشمن
هستند ولی آیا آمریکا میتواند جمهوری اسلامی را براندازد؟ اسراییل چطور؟ قطعاً
اینطور نمیباشد، پس واقعگرایی حکم میکند که در گام اول معین کنیم دشمن اصلی،
نیروی خارجی نیست بلکه دشمن اصلی، داخلی است... "منافقین" هم آرزوی
براندازی و هم تواناییِ بالفعل برای تحقّق این آرزو را دارا هستند... در اینجاست
که انگشت نشانه، همه، متّفقاً به سوی "سازمان منافقین" خواهد رفت. لذا،
ضروری است که بی هیچ ملاحظه یی آنها را به مردم معرفی کنیم و تمام افراد خودی را
نسبت به این حریف واقعی و جدی، هوشیار و مهیا سازیم».
ـ شبکهی اطّلاع رسانی «قابوسنامه» (استان گلستان)، ۲۹شهریور۹۷، «پندی برای خواص و
عوام: مواظب باشید "منافقین" سفرهی انقلاب را پاره نکنند!».
آخوند علیزاده، مسئول نمایندگی خامنه ای در «فرماندهی حفاظت سپاه» در سخنانی در شیراز گفت: «در دههی چهارم انقلاب دچار غفلت شدهایم، خواب، به ویژه، خواص را فراگرفته است... بعد از سالیان، امروز شرایطی به وجود آمده که "منافقین" احیا شدهاند و به صحنه آمدهاند و نبض بسیاری از ناآرامیهای کشور در دست همین افراد است... دشمن از غفلت ما سوء استفاده کرده و به سازماندهی جوانان میپردازد و به قول خودشان از آنان "کانون شورشی" درست میکنند. به گفتهی سران "منافقین"، این "کانونهای شورشی" در به وجود آوردن اغتشاشات و ناآرامیها هم نقش هدایت دارند و هم نقش سازماندهی و هم نقش جرقه و هم نقش موتور متحرک».
آخوند علیزاده، مسئول نمایندگی خامنه ای در «فرماندهی حفاظت سپاه» در سخنانی در شیراز گفت: «در دههی چهارم انقلاب دچار غفلت شدهایم، خواب، به ویژه، خواص را فراگرفته است... بعد از سالیان، امروز شرایطی به وجود آمده که "منافقین" احیا شدهاند و به صحنه آمدهاند و نبض بسیاری از ناآرامیهای کشور در دست همین افراد است... دشمن از غفلت ما سوء استفاده کرده و به سازماندهی جوانان میپردازد و به قول خودشان از آنان "کانون شورشی" درست میکنند. به گفتهی سران "منافقین"، این "کانونهای شورشی" در به وجود آوردن اغتشاشات و ناآرامیها هم نقش هدایت دارند و هم نقش سازماندهی و هم نقش جرقه و هم نقش موتور متحرک».
ایرج مصداقی در مصاحبهی چهار و نیم ساعتهاش با تلویزیون «مزدورنشان» «میهن.
تی. وی» در روز ۱۰ ژوئن ۲۰۲۰، با لحنی پرخاش جویانه به شماری از اعضای «شورای ملّی مقاومت
ایران» یورش میبرد و همراه با «در»افشانیها و دهن دریدگیهایی که درخور او و
همزادان اوست، میگوید: «اگر جرأت دارید بیایید و دربارهی نوشتهی "رهیافته"
بنویسید تا ببینید چه برسرتان میآورم»!
یکی از نامبردگان مربوطه من بودم با این خطاب: «آن میرزا بنویسش، علی
معصومی، آن بیشرم تاریخ نگارش، جرأت نمیکند. من آرزومه بیاد [جرأت] بکند، رو سنگ
قبرش میزنم».
تهدید و ارعاب این «دُن کیشوت» شمشیرِ چوبی به دست، آنچنان «هراس
افکن»! بود که منِ باریک گردن، پس از دو سه هفته، توانستم اندکی «جرأت» پیداکنم و
با صدای رسا بگویم که «نوشتهی رهیافته» را تأیید میکنم و از پیامدهای سنگ قبریِ
آن هم، ذره یی، بیم و باک ندارم!
مصداقی در همین مصاحبهی طولانی از شنوندگانش میپرسد: «فکر میکنید یک
سیستم امنیتی، درست زمانی که فرقهی رجوی مثل نون شب نیاز داره
به همچو افشاگری، مزدور خودش، یکی اسماعیل یغمایی و یکی مصداقی را افشا میکند؟
کدام سیستم امنیتی در دنیا چنین کاری میکند؟».
جواب روشن است: کشوری که دارای سیستم امنیتی و اطلاعاتی واحد است،
نیازی به چنین افشاگری ندارد. اما خلیفهی ارتجاع وقتی پای حفظ نظامش به میان می آید،
ناچار است بین دو سیستم امنیتی موازیِ ظاهر و پنهانش: («وزارت اطّلاعات» دولت
روحانی و «سازمان اطّلاعات سپاه»)، آن سیستم کارآتر را، که همان «ساسِ» دربار
ولایت است، مقدم قراردهد و «نقشهی مسیرِ» آیندهی نظام را، روشن و قاطع، مشخص کند
تا به طور منسجمتر و بیشکافتر، بر دشمن اصلی نظامش، مجاهدین خلق، یورش ببرد و آن
را قاطعانهتر سرکوب کند، در غیر این صورت، پل نظامش آن ور سیلاب خواهد ماند و جز
فرورفتن در غرقاب سرنگونی راه گریزی نخواهد داشت.
«آن چه "خوبان"، همه، دارند، تو، تنها، داری»!
ایرج مصداقی در «گزارش۹۲ ـ نامهی سرگشاده
به مسعود رجوی» در اردیبهشت۱۳۹۲، سعی دارد
در چهرهی یک «منتقد» مسعود رجوی و مجاهدین ظاهرشود. با نگاهی به چند عنوان نامهی
سرگشاده به این موضوع پی میتوان برد: «آقای رجوی به کجا میروید؟»، «تکذیب طلاق اجباری
در مجاهدین»، «آزادی بیان و استقبال از انتقاد درمورد مجاهدین»، «من و مجاهدین و تبلیغات
دشمنان مجاهدین»، «"انقلاب مریم" و "بند"های رهایی بخش»،
«تأثیرات شگرف انقلاب ایدئولوژیک در مجاهدین»، «اشرف کانون استراتژیک نبرد و
پابرجایی آن»، «تشکیل یکانهای ارتش در داخل کشور»، «انتخابات در مجاهدین و ملاکهای
دموکراتیک» و...
در سرتاسر ۲۳۰ صفحهی این «نامهی سرگشاده»
حتی یکبار کلمهی «فرقه» یا «فرقهی رجوی» درمورد سازمان مجاهدین، که وِرد زبان و قلمِ
مزدوران شناخته شده و پیشانی سیاه وزارت اطلاعات آخوندی است، به کار نمیرود و مسعود
رجوی نیز به شکل «آقای مسعود رجوی» یا «آقای رجوی» مورد خطاب قرار میگیرد. آن زمان،
رژیم آخوندی تا این اندازه مفلوک و درمانده و مزدوران اینچنین تمام سوخته و جنگ
گرگهای اطلاعاتی این چنین شدید نبوده که «رهیافتگان» ولایت را کاملاً با «جنس» و
«رنگ» خودش به بازار عرضه کند.
اما در این مصاحبهی طولانی با تلویزیون «مزدورنشان» «میهن.تی.وی»، این
دگردیسیِ «خامنهای» پسند، در گفتههای ایرج مصداقی، نقش غالب را به خود میگیرد و
به رنگ و جنس «شهید قاسم سلیمانی» درمیآید.
این همرنگی و همجنسی با خونخوارترین «مزدوران تشنه به خون» مجاهدین (از
«سر» تا «بدنه»؛ از صدر تا ذیلشان) را در «فرافکنی»ها و هرزه دراییهای او در همین
مصاحبه به روشنی میتوان دید، آن هم بسا فراتر از سایر «مزدوران»؛ مصداقِ کاملِ
«تواب تشنه به خون».
***
نمونهها:
ـ «من مجاهدین را دشمن خلق می بینم»؛
ـ «... من امروز فرقهی رجوی را در میان جبههی خلق نمیبینم
و آن را دشمن میبینم؛ فرقهی رجوی را یک نیروی اهریمنی میدانم؛
شخص رجوی را یک نیروی اهریمنی میدانم که بهترین نسل ایران را به تفاله تبدیل
کرد... آن چه از مجاهدین باقی مانده، چه در آلبانی و چه در جای دیگر تفالهیی بیش
نیستند؛ عناصری هستند که ذرهیی شرافت در وجودشان نیست؛ انسانیت از اینها روی
برتابیده، اینها همجنس رجوی شدهاند، به اندازهی نزدیکی که به رجوی دارند، دارای وقاحت
و شرارت و بی غیرتی و بی حیثیتی هستند؛ این را به صدای بلند میگویم...».
ـ «ذرهیی شرف در همهی آت و آشغالهایی که در "شورا" هستند،
نیست؛ یک سر سوزن شرافت، برای این که اینا نونشان را توی خون میزنند میخورن؛ توی
رنج میزنند، میخورن».
ـ «رژیم و فرقهی رجوی از یک جنساند، به هم پاس میدهند و اصلاً کارشان
جعل و حقّه بازیه، مریم رجوی هم همینه، مسعود رجوی هم همینه»؛
ـ «یک شیاد حقّه بازی نشسته تو اشرف این مزخرفات را میگه، جعل، خاطرهی جعل، تمام
فرهنگ فرقهی رجویه، فرقهی کثیف رجوی؛ این فرقهی پلید؛ تبلیغات ابلهانه و وقیحانه».
ـ «من دکّان شیادی و کلاهبرداری رجوی را گل گرفتم برای این با من دشمناند»؛
ـ «اینها، همه، رذلاند؛ کثیفاند؛ دست هر شیطونی را از پشت بستهاند،
من آنها را افشا میکنم از این جهت با من دشمناند»؛
ـ «توی قضیهی اخیر [نوشتهی رهیافته]: پاسکاری فرقه و دستگاه امنیتی رژیم»:
«دشمن اصلیِ هر دو من و اسماعیل وفا یغمایی هستیم».
ـ «کانون شورشی در ایران دروغه، فتوشاپه، حقّه بازیه»؛
ـ «همهی مردم ایران از "فرقهی رجوی" نفرت دارند ـ "فرقهی
کثیف رجوی"؛ "فرقهی رجوی، شیاد و کلاهبردارند"... "این فرقهی
رجوی"؛
ـ «مجاهدین در ایران طرفداری ندارند، شما خوبه توی فک و فامیلتون برید
یک آمار بگیرید و ببینید وقتی نام مریم رجوی را میآورید با چه نفرتی مواجه میشوید»
***
در پایان کلام، به این «اندیشهی قرن» بیست و یکم باید گفت:
اگر «همهی مردم ایران از "فرقهی رجوی" نفرت دارند و مجاهدین در ایران طرفداری
ندارند»، پس این جامه و عبادریدنهای امثال تو و رجالهزادگان خامنهای، خلیفهی سفّاک
و پا به گور نظام ورشکسته، و این همه گلوپاره کردنها و هرزهدراییها و مشت به سندان
کوفتنهای صدر تا ذیل شمایان برای چیست؟ اگر مسعود رجوی و مریم رجوی و مجاهدین و
کانونهای شورشی، هیچ در هیچاند، چرا شما «بادکنکهای پر از همه چیز»، این چنین از
هیچ میترسید و شب و روزتان رعشهدار و وحشتآلود شده است؟
مصداقی به مصداق ضرب المثل «دست پیش را میگیرد که پس نیفتد» در همین
مصاحبهاش میگوید: «من وقتی میخوابم با خیال راحت میخوابم. به قولی، مثل
"دیو" میخوابم»!
اما، خواب «دیوِ» اصلی نظام را از زبان یکی از ولایت معاشان خلیفهی ارتجاع،
«محمد خواجوی، استاد حوزه و دانشگاه»: (۲۹ آذر۱۳۹۸) بشنویم: «آقا (=خامنه ای) توی جلسهی خبرگان فرمودند:
"آقایون من در این سن ۸۰سالگی، پنج
صبح تا ده شب در دفترم هستم. ده شب دلم میخواهد بخوابم در این سن، اما، از شدت
گزارشاتی که از "تمهید دشمن برای نابودی انقلاب میرسد"، بسیاری از شبها
تا صبح قدم میزنم و نمیتوانم بخوابم».
***
ـ «باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد،
که مادران سیاه پوش؛
ـ داغداران زیباترین فرزندان آفتاب و باد ـ
هنوز از سجادهها،
سر برنگرفتهاند!» (احمد شاملو)