رحمان کریمی
دوشنبه ۱۶ تیر ۱۳۹۹
تعدادی با عناوین روشنفکر و هنرمند و فعال سیاسی، اخیرا بیانیه یی
برخلاف عادت مألوف در دادخواهی قتل عام تابستان سال ۱۳۶۷ صادر فرمودهاند که در نهایت از آن بوی نامطبوعی صادر میشود که
ما از طریق امثال مصداقی با آن آشنا هستیم.
اعم از آگاهانه یا ناآگاهانه این بو خوشایند رژیم و وزارت ننگین اطلاعات اوست. از دور هم که نیشگونی به دشمن سرسخت آنها (سازمان مجاهدین خلق) گرفته شود، راضی و مورد امتنان قرار خواهد گرفت. این نکتهیی ادعایی نیست چرا که سالیان است که ما آن را به اشکال و شیوههای مختلف آزمودهایم. برای فهم بیشتر از مسئله کافیست که خوانندگان عزیز این نوشتار به مقاله بسیار ارزنده و منطقی و روشنگر رفیق «زینت میرهاشمی» با عنوان «دادخواهی یا موضعگیری سیاسی»؟ که هم اکنون روی سایت همبستگی ملی در دسترس است، رجوع کنند. مقاله ایشان واقعاً خواندنیست. من آن را کافی و وافی میدانم.
اعم از آگاهانه یا ناآگاهانه این بو خوشایند رژیم و وزارت ننگین اطلاعات اوست. از دور هم که نیشگونی به دشمن سرسخت آنها (سازمان مجاهدین خلق) گرفته شود، راضی و مورد امتنان قرار خواهد گرفت. این نکتهیی ادعایی نیست چرا که سالیان است که ما آن را به اشکال و شیوههای مختلف آزمودهایم. برای فهم بیشتر از مسئله کافیست که خوانندگان عزیز این نوشتار به مقاله بسیار ارزنده و منطقی و روشنگر رفیق «زینت میرهاشمی» با عنوان «دادخواهی یا موضعگیری سیاسی»؟ که هم اکنون روی سایت همبستگی ملی در دسترس است، رجوع کنند. مقاله ایشان واقعاً خواندنیست. من آن را کافی و وافی میدانم.
آنچه نگارنده میخواهد مطرح کند این است که بیش از یک قرن است که روشنفکران
ایران در شرایط مختلف در پی آزادی و دموکراسی و عدالت نسبی اجتماعی بوده و هستند.
دراین رهگذر تلفات و صدمات بیشمار دیدهاند.
آدمی مثل«جلال آل احمد» کتابی در این زمینه دارد بنام «خدمت و خیانت روشنفکران» بهتر آن بود که گفته میشد «خدمت، خطا و خیانت روشنفکران». بحث مبسوطی ست که در این مختصر جای آن نیست. واقعاً بسیار کجرویها حاصل خطاها بوده است و نه فقط خیانت. خطاهایی که تأثیرات آن کم از خیانت نبوده است.
بنابراین روشنفکر هم میتواند آمیب شود و تغییر شکل دهد. البته به این تغییر شکل دادنها نمیتوان تحول و تکامل فکری گفت. آنگونه تغییرات که امروزه به برکت استبداد بدوی و لگام گسیخته مشتی ملا و مکلای مافیایی به وفور میتوان دید. این بیانگر یک بحران عمیق اجتماعی – سیاسی و نیز شخصیتیست. زیرساخت و بنیاد شخصیتی که ضعیف بود حیات آمیبی هر آن در کمین فرد است. مشخصه یک روشنفکر آگاه، تیزبینی و ژرفنگری و نیز به همه جانبهٌ یک امر نگریستن است. پای اصول و حساسیت های الزامی زمانی که میرسد روشنفکر دستخوش رفیق بازی نمیشود. برای امضایش ارزش و اعتبار قایل است. در بیانیه کذایی آدم به امضاهایی میرسد که باورش آسان نیست. طرف روزگاری فکر و اندیشه و عملکردهای مترقی داشت. چگونه ممکن است چنین فردی به تله مزدوری چون مصداقی معلوم الحال بیافتد؟ من به سهم خود اعتراف میکنم که مصداقی خائن در چاچولبازی و مردم فریبی چیزی کم و کسر ندارد بل از ملایان هم پیشی گرفته است. چرا باید در پهنه غربت به تدریج حل و سرد شویم؟ چرا باید در جاهایی که نباید، باری به هرجهت برخورد کنیم؟ به سهم خود عمرم را با روشنفکران کشورم سپری کردهام. بنابراین هرگز دلم نمیخواهد که کوره سوزان احساس مسئولیت در قبال مردم ایران در آنان سرد شود. این به سود دیکتاتورهای بیرحم فاسد حاکم است و بس. حق داریم زندگی کنیم و خوب هم زندگی کنیم اما مثل یک روشنفکر آگاه و متعهد به میهنش. عبور ما دراین مرحله سخت و ناگوار تاریخی، عبور روی یک تیغه نازک است که غفلت برنمیدارد. روشنفکر جنوبی در غرب دستخوش سیاستهای احزاب چپ که فقط نام چپ را یدک میکشند نمیشود زیرا میداند که مجموعه شرایط و نیازهای یک جامعه جنوبی با غرب بسی متفاوت است. روشنفکر برخاسته از جامعه ستمدیده و استبداد زده ایران نمی تواند مثل روشنفکر غربی بیاندیشد. ما هنوز باید راههای ناهموار و پر از مانع و رادع را بکوبیم و بهپیش رویم. درود به مسعود و مریم که این پرچم را افراشتند و زیر انبوهی صدمات و مشکلات و رجزخوانیهای ملاپسند آن را بر زمین نگذاشتهاند. ای روشنفکر! با مجاهدین نیستی نباش اما با ملت خود و خواستههای او باش و جدی هم باش.
آدمی مثل«جلال آل احمد» کتابی در این زمینه دارد بنام «خدمت و خیانت روشنفکران» بهتر آن بود که گفته میشد «خدمت، خطا و خیانت روشنفکران». بحث مبسوطی ست که در این مختصر جای آن نیست. واقعاً بسیار کجرویها حاصل خطاها بوده است و نه فقط خیانت. خطاهایی که تأثیرات آن کم از خیانت نبوده است.
بنابراین روشنفکر هم میتواند آمیب شود و تغییر شکل دهد. البته به این تغییر شکل دادنها نمیتوان تحول و تکامل فکری گفت. آنگونه تغییرات که امروزه به برکت استبداد بدوی و لگام گسیخته مشتی ملا و مکلای مافیایی به وفور میتوان دید. این بیانگر یک بحران عمیق اجتماعی – سیاسی و نیز شخصیتیست. زیرساخت و بنیاد شخصیتی که ضعیف بود حیات آمیبی هر آن در کمین فرد است. مشخصه یک روشنفکر آگاه، تیزبینی و ژرفنگری و نیز به همه جانبهٌ یک امر نگریستن است. پای اصول و حساسیت های الزامی زمانی که میرسد روشنفکر دستخوش رفیق بازی نمیشود. برای امضایش ارزش و اعتبار قایل است. در بیانیه کذایی آدم به امضاهایی میرسد که باورش آسان نیست. طرف روزگاری فکر و اندیشه و عملکردهای مترقی داشت. چگونه ممکن است چنین فردی به تله مزدوری چون مصداقی معلوم الحال بیافتد؟ من به سهم خود اعتراف میکنم که مصداقی خائن در چاچولبازی و مردم فریبی چیزی کم و کسر ندارد بل از ملایان هم پیشی گرفته است. چرا باید در پهنه غربت به تدریج حل و سرد شویم؟ چرا باید در جاهایی که نباید، باری به هرجهت برخورد کنیم؟ به سهم خود عمرم را با روشنفکران کشورم سپری کردهام. بنابراین هرگز دلم نمیخواهد که کوره سوزان احساس مسئولیت در قبال مردم ایران در آنان سرد شود. این به سود دیکتاتورهای بیرحم فاسد حاکم است و بس. حق داریم زندگی کنیم و خوب هم زندگی کنیم اما مثل یک روشنفکر آگاه و متعهد به میهنش. عبور ما دراین مرحله سخت و ناگوار تاریخی، عبور روی یک تیغه نازک است که غفلت برنمیدارد. روشنفکر جنوبی در غرب دستخوش سیاستهای احزاب چپ که فقط نام چپ را یدک میکشند نمیشود زیرا میداند که مجموعه شرایط و نیازهای یک جامعه جنوبی با غرب بسی متفاوت است. روشنفکر برخاسته از جامعه ستمدیده و استبداد زده ایران نمی تواند مثل روشنفکر غربی بیاندیشد. ما هنوز باید راههای ناهموار و پر از مانع و رادع را بکوبیم و بهپیش رویم. درود به مسعود و مریم که این پرچم را افراشتند و زیر انبوهی صدمات و مشکلات و رجزخوانیهای ملاپسند آن را بر زمین نگذاشتهاند. ای روشنفکر! با مجاهدین نیستی نباش اما با ملت خود و خواستههای او باش و جدی هم باش.