آخـرین خنـدهٴ لیـلا - از مهری حاجی‌نژاد



«آخرین خندهٴ لیلا»، خاطرات خواهر مجاهد مهری حاجی‌نژاد از سالهای اسارت در زندانهای قرون‌وسطایی ولایت‌فقیه است.
مهری حاجی‌نژاد در این کتاب که در ۱۴۰صفحه منتشر شده، با خاطرات خود، در یک‌سو نهایت شقاوت، کینه برای نفی و نابودی انسانیت و از سوی دیگر تلاش برای بارز کردن ارزشهای انسانی و تواناییهای انسان را بیان کرده است.

لینک دانلود کتاب

نام کتاب از نام لیلا ارفعی (شیدا) میلیشیای پرشوری است که در بخش داش‌آموزی مجاهدین فعالیت می‌کرد. لیلا در مهرماه ۱۳۶۱ در هفدهمین بهار عمرش به جرم هواداری از مجاهدین به جوخه‌های تیرباران سپرده شد.

مجاهد شهید لیلا ارفعی

مهری حاجی‌نژاد که سالهای اسارتش را در زندانهای اوین، گوهردشت و قزل‌حصار گذرانده و در این سالها همسر و سه برادرش توسط دژخیمان آخوندها به‌شهادت رسیده‌اند، می‌نویسد:
«تجربه زندان در یک کلام چیزی نبود جز عبور لحظه به‌لحظه از یک تراژدی فوق متناقض. … ای‌کاش خمینی فقط آدمها را می‌کشت و به‌همین بسنده می‌کرد، ولی بازماندگانش هرگز به کشتن انسان اکتفا نکردند. آنها نه‌تنها ۱۲۰هزار تن از بهترین فرزندان مردم ایران را کشتند، بلکه به نابود‌کردن یک نسل و طغیان علیه بشریت نیز کمر بسته بودند. آن‌هم به سفاکانه‌ترین شکل. با کشتن کودکان ۱۳ـ ۱۴ساله، زنان باردار و زنان ۷۰ ساله، با زجرکش‌کردن به شیوه‌های مختلف، شکنجه‌دادن تا مرگ، تجاوز به دختران باکره، کشیدن خون زندانی قبل از اعدام و…
رژیم ولایت‌فقیه با انواع ابزارهای شرعیش دست دژخیمانش را به‌طور مطلق باز گذاشته بود. قانون حاکم در زندان قانون وحش بود. اگر بازجو می‌نوشت ۴۰۰ ضربه شلاق، مجری می‌توانست، ۴۰۰ را ۶۰۰بکند و کسی هم مانعش نمی‌شد. و اگر هم می‌خواست که متهم اعدام شود، حتماً به خواستش می‌رسید.
وقتی زنی دستگیر می‌شود، با شکنجه‌گری وحشی یا به‌عبارت روشنتر با حیوانی درنده روبه‌رو می‌شود که نه‌فقط از مبارزه آن زن خشمگین است، بلکه از او به‌عنوان یک زن نیز عقده و تنفری مضاعف به‌دل دارد.
ولی شکنجه‌گر رژیم آخوندی با تمام قدرقدرتی که در لحظه صید شکار و به‌چنگ‌آوردن اسیر خود احساس می‌کند، در یکجا به‌تمام و کمال درهم‌ می‌شکند، آنجاکه شلاق و داغ و درفش، «واحد مسکونی»، «بند آسایشگاه»، «تاریکخانه» و «سگدانی» و صد و چند ده نوع شکنجه را بر زن زندانی که از نظر او ضعیفه‌یی بیش نیست، بی‌اثر می‌یابد.
در این جنگ نابرابرکه هیچ فریادرسی از بیرون وجود نداشت، چیزی اما با تمام عظمت و ابهت در حال رقم‌خوردن بود، وقتی روی تخت شکنجه و در صف اعدامهای جمعی، آن شیران و شیراوژنان می‌ایستادند و سینه سپر می‌کردند و ابهت پوشالی شکنجه و اعدام را در زیر پای ایمان و اقتدار و شهادت حماسی خود خرد و نابود می‌کردند، از مشاهدهٴ آنها غرور و افتخار سراسر وجودم را فرا می‌گرفت. این احساس به‌خصوص هنگام مشاهده خرد شدن دژخیمان حقیری که تنها حربه‌شان شکنجه و اعدام بود، با سرفرازی مضاعف همراه بود.
آنها که می‌رفتند، سبکبال بودند. مثل کبوترهای دربند که ناگهان از قفس رها شده باشند. سختی و درد برای ما بود که هر روز و هر شب باید قلب و روحمان را جراحی می‌کردیم و به‌شمارش تیرهای خلاص می‌نشستیم…
یکی از آنها زهرا بود آخرین حرفش به من این بود: «محکم باش! هر وقت دوباره به سازمان وصل شدی، سلامم را به مسعود برسان بگو من حتی اسمم را هم نگفتم».
صف آنها هم‌چون یک رود در حرکت بود، از لابه‌لای جمعیت می‌گذشت و به‌سر بند می‌رسید. فرح را درآغوش کشیدم، گفت فرصت کم است باید زودتر بروم! بسیار عجله داشت.

بخشهایی از کتاب «آخرین خندهٴ لیلا» :
کودکان در اسارت
… شرایط زندان، تأثیرات روحی و جسمی وخیمی روی این کودکان معصوم می‌گذاشت. آنها به‌جای بازی با همسن و سالهای خود و اسباب‌بازیهایشان، از صبح تا شب شاهد شکنجه‌ها و سر و صورتهای مجروح و خونین و پاهای آش و لاش والدین و نزدیکان خود بودند. شبها صدای تیربارانها را می‌شنیدند و در ترس و اضطراب دائم به‌سر می‌بردند. اواخر اردیبهشت61، یکی از این بچه‌ها را به سلول ما آوردند و برای نگهداری موقت تحویل سودابه، یکی از زندانیان دادند. اسم این بچه را مهدی گذاشته بودند، وقتی او را به بند آوردند، چهار، پنج‌ماهه به‌نظر می‌رسید. بسیار ضعیف و مریض بود. او را همراه با دو بچه دیگر از یکی از خانه‌های مجاهدین که مورد حمله قرار گرفته و کلیه افراد آن را به‌شهادت ر سانده بودند، به‌اسارت گرفته بودند. وقتی حمله پاسداران شروع شده بود، مادر مهدی، او را در پتو پیچیده و همراه دو بچهٴ دیگر در حمام خانه که مکان امن‌تری به‌نظر می‌رسید، گذاشته بود. مزدوران وقتی خانه را با سلاحهای مختلف درهم‌ کوبیده و وارد آن شده بودند، جز این سه بچه، هیچ‌کس را زنده نیافته بودند.
آن روز دم غروب بود که این بچه را به بند ما آوردند. همه دور او جمع شدیم، وقتی نگاهش می‌کردم غم سنگینی تمام وجودم را فرا می‌گرفت. مثل بچه گنجشک پرپر می‌زد و فقط گریه می‌کرد. لابد می‌فهمید که مادرش نیست. مادرش را که نمی‌شناختم. بعدها فهمیدم که علی فرزند دلبند مجاهد شهید فاطمه ابوالحسنی، دانشجوی۲۴ ساله بود که در روز ۱۵اردیبهشت۶۱ در درگیری با پاسداران به‌شهادت رسید.
روزانه چند ساعت را صرف رسیدگی و پرستاری او می‌کردم. بعداً گفتند اشتباه شده و اسم او علی است، یکبار هم یک یادداشت کوچک در جیب کیفی که همراهش بود پیدا کردیم که نوشته بود امیر و آخرش نفهمیدیم که اسم اصلی او مهدی بود، علی بود یا امیر؟!
علی کم‌کم بزرگ شد، جثه بسیار ریز و کوچکی داشت. در دو ـ سه سالگی به‌طور عجیبی همه ۶۰۰ نفر زندانیان بند را می‌شناخت. وقتی زندانی جدیدی وارد بند می‌شد او اولین کسی بودکه سر و صدا و خوشحالی می‌کرد. چون برایش یک تنوع بود. با خوشحالی فریاد می‌زد جدیدی؟ و بلافاصله سراغ آن خاله می‌رفت و سعی می‌کرد با او آشنا شود؛ با همان زبان شیرینش می‌پرسید اسمت چیه؟ … و بلافاصله به پای او خیره می‌شد.
هرگاه صدای بلندگو بلند می‌شد هراسان به جلوی بند می‌دوید و گوشش را تیز می‌کرد ببیند چه کسی را می‌خواهند ببرند وقتی اسمها را می‌شنید بی‌قرار به در هر اتاقی می‌دوید و سراغ خاله‌یی که برای بازجویی صدا زده بودند، می‌رفت و با نگرانی می‌گفت خاله بازجویی، بازجویی. و غروب حتماً دنبال می‌کرد که آیا همه برگشته‌اند؟
هرگاه هر خاله‌یی با پاهای ورم‌کرده در راهرو بند راه می‌رفت او هم کنار آن خاله راه می‌افتاد و با هرقدمی که خاله روی زمین می‌گذاشت علی می‌گفت اوخ، اوخ! و واقعاً انگار که درد می‌کشید. علی بسیار دوست‌داشتنی بود و جزیی از زندگی همه ما شده بود. هر کس سعی می‌کرد برای او کاری بکند.
شهین خانم همیشه خاک‌قندها را برای علی جدا می‌کرد. آذر از پارچه چادری که داشت برایش لباس قشنگی دوخت. من هم هر روز چند ساعت با او در راهرو باریک و دراز قدم می‌زدم. …
کمی که بزرگ شده بود دیگر نمی‌توانستیم او را در بند نگهداریم. هرگاه گوشه در بند باز می‌شد تا سر برمی‌گرداندیم مثل فشنگ از بند در رفته و به در بند۲۱۶  رسیده بود. دلش می‌خواست از این چاردیواری فرار کند و از شر این دیوارها خلاص شود، …

یک روز لاجوردی نمی‌دانم برای چه کاری. به‌جلو بند آمده بود که علی جلو رفته و با همان شیطنت کودکانه‌اش به او گفت خاله چرا قیافه‌ات این‌طوری است؟ من می‌ترسم. لاجوردی که وحشی شده بود داد می‌زد بچه منافق! کدام زن منافقی به تو یاد داده که به من خاله بگویی؟ و بعد عربده‌ می‌زد…
… یکی از روزهای بهار ۶۴  او را از سودابه گرفتند و بردند. بعدها در گوهردشت از طریق فریبا که در بند۲۴۶ زندانی بود، شنیدم که علی را به‌ یک خانواده داده‌اند که بزرگش کنند. به مادربزرگ علی گفته‌ بودند شما صلاحیت بزرگ کردن او را ندارید و او را منافق بار می‌آورید.
از آن‌سال تا همین چند ماه قبل، به‌رغم گذشت نزدیک به ۲۰ سال، همواره علی در خاطراتم زنده بود و با خود فکر می‌کردم بالاخره او چه شد؟ به‌تازگی به‌طور اتفاقی فهمیدم او به ارتش آزادیبخش پیوسته و اکنون از رزمندگان این ارتش است. صابر همان علی یا مهدی است. این خبر یکی از خوشحال‌کننده‌ترین خبرهایی بود که در زندگیم شنیده‌ام.


چه آرام و معصـوم می‌رفتند...
در یکی از روزهای بهمن بند باز شد و دو دختر بسیار تکیده را که در همان نگاه اول معلوم بود دو خواهر دوقلو هستند، با پاهای کبود و زخمی، به داخل بند هل دادند. ناهید و هایده اهل قزوین و هر دو دانشجو بودند. هر دو را می‌شناختم، آنها را در دانشگاه صنعتی شریف دیده بودم و خیلی دوستشان داشتم. در روزهایی که من دنبال گمشده خود، سازمان مجاهدین می‌گشتم، تنها مأمن من دانشگاه صنعتی شریف بود و هایده و ناهید به من خیلی کمک می‌کردند و در راه رسیدن به این گمشده، به من امید می‌دادند. همیشه به آنها مثل خواهرهای بزرگ خودم نگاه می‌کردم. هر روز که به دبیرستان می‌رفتم اشتیاق داشتم سر راه دبیرستان حتماً یکی از آنها را ببینم. با هر لبخندشان شارژ می‌شدم و احساس می‌کردم دوستان بزرگ و تکیه‌گاههای مهمی دارم. آنها مخفیانه زندگینامه شهدای سازمان را به من می‌دادند و کمک می‌کردند تا با مجاهدین هر چه بیشتر آشنا شوم. طی دو هفته‌یی که این دو خواهر در بند ما بودند، هر روز زیر بازجویی و فشار بودند و هر روز بر پاهای شکنجه شده آنها کابل می‌زدند. طوری که با هر قدمی که برمی‌داشتند، در جاپایشان آثار خون و چرک باقی می‌ماند.
ناهید و هایده به‌غایت صبور و آرام و باوقار بودند و من حتی یک‌بار هم ناله یا آخ آنها را نشنیدم. آنها هیچ جرمی جز هواداری مجاهدین نداشتند.
صبح روز ۲۰بهمن ۶۰ هر دو را با هم برای بازجویی صدا زدند. ولی بر خلاف همیشه آنها خیلی زود و هر کدام به فاصله نیم ساعت از دیگری برگشتند. سراغ آنها رفتم و پرسیدم چه شد که امروز زود برگشتید؟ ناهید گفت: «امروز ما را بالای سر اجساد اشرف و موسی بردند و خواستند که به آنها توهین کنیم، ولی من قبول نکردم و بازجو گفت برو فکرهایت را بکن، یا تا بعدازظهر درخواست کن بیایی مصاحبه کنی یا آماده‌باش که امشب حکم اعدامت اجرا بشود».
عین همین حرف را به هایده هم گفته بودند. هر دو خواهر از وقتی به بند رسیدند وسایلشان را که فقط یک دست لباس بود جمع کردند. حمام رفتند و نماز خواندند و منتظر ماندند تا صدایشان بزنند. آنها به هیچ‌کس غیر از من نگفته بودندکه امشب قرار است اعدام شوند و در تمام آن لحظات ساکت و آرام بودند.
ساعت حدود شش بعدازظهر، زن زندانبان، در حالی که به نحو کریهی می‌خندید، در بند ظاهر شد و آهسته گفت: «ناهید را از اتاق سه صدا بزنید». وقتی ناهید آمد، گفت: «وسایلت را بردار و بیا!». وقتی ناهید برگشت، همان زن گفت هایده را هم صدا بزنید! و همین حرف را به هایده هم گفت. احساس کردم قلبم متوقف شده است. آخر به همین سادگی دو انسان معصوم و پاک را دارند از کنارم می‌برند تا تیرباران کنند، بدون این‌که بتوانم هیچ کاری بکنم!
همانجا ایستادم، حتی پنج دقیقه هم طول نکشید که ناهید به در بند آمد. نگاهی به من کرد. همدیگر را در آغوش کشیدیم. هیچ‌گاه آن لحظه را فراموش نمی‌کنم. هیچ کلمه‌یی پیدا نمی‌کردم که به او بگویم، انگار همه چیز از ذهنم پریده بود. گفتم ناهید خدا نگهدارت باشد! بعد از او، هایده آمد. با او هم همین‌طور خداحافظی کردم. چه روز عجیبی بود. ناهید و هایده هر دو به‌خاطر اشرف و موسی روزه گرفته بودند و دژخیم از آنها می‌خواست که به سردارانشان توهین کنند. هایده و ناهید آن شب به عهد خود وفا کردند و به‌خاطر وفاداری به آرمان مجاهدین شهید شدند. در واقع بایستی آنها را با تمام معصومیتشان، جزو شهیدان عاشورای مجاهدین حساب کرد.


تاریکخانه و سگدانی
تا کنون ندیده‌ام کسی از «تاریکخانه» یا «سگدانی» گوهردشت حرفی نقل کرده باشد، شاید هم هیچ‌کس زنده نمانده تا بگوید در آنجا چه خبر بود و بر زندانیان چه گذشته است؟ اما من از طریق یک شاهد زنده یعنی برادرم علی، البته قبل از شهادتش و آنچه که مادرم در ملاقاتش با او شنیده و دیده بود، توانستم تصویری ناقص از تاریکخانه گوهردشت به‌دست بیاورم. برادرم علی ۹ ماه در تاریکخانه بود، ولی هیچ‌وقت امکان این پیدا نشد که در این‌باره به‌طور مستقیم از او بپرسم.
اوایل زمستان۶۲ مادرم پریشان‌خاطر به ملاقات من که در اوین بودم آمد و خبر نگران‌کننده‌یی برایم آورد. «آنا» گفت این بار وقتی مطابق معمول برای ملاقات علی که در قزل‌حصار زندانی بود و حکم هم گرفته بود، رفتم زندانبانان گفتند اصلاً چنین کسی در این‌جا نیست و هیچ خبری هم از او نداریم.
از آن لحظه به بعد آنا و همه ما وارد ماجرای تازه‌یی شدیم. سرگردانی و اضطراب بیش از ۹ ماه به‌درازا کشید. مادرم به هرجا که متصور بود سر زد، تا بلکه ردی از علی به‌دست بیاورد ولی گویا چنین کسی اصلاً هیچ‌وقت وجود نداشته است. تا این‌که بالاخره آنا‌ در مشورت با مادران دیگر و بر اساس تجارب زیادی که طی این مدت کسب کرده بودند روی زندان گوهردشت متمرکزشدند و احتمال دادند که علی و سایر نفراتی که مثل او یکباره مفقود شده‌اند، در زندان گوهردشت باشند. از این پس آنها همه روزه صبح تا ظهر جلو زندان گوهردشت می‌نشستند تا بلکه جواب بگیرند. سرانجام یکروز طلسم‌ شکسته شد و زندانبانان با دریافت پول و رشوه به‌حرف آمدند. آنها به مادرم گفتند هفته بعد بیا تا به تو ملاقات بدهیم.
آنا‌ گفت: هفته بعدکه رفتم و پشت شیشه ملاقات قرار گرفتم، علی را در حالی‌که به‌سختی راه می‌رفت، آوردند. از او فقط پوست و استخوانی باقی مانده بود. علی از فرط ضعف حتی نمی‌توانست حرف بزند. موهای سرش مانند درویشها بلند شده بود و روی شانه‌اش ریخته بود، ریشش هم آن‌قدر بلند شده بود که مانند آدمهای مجنون تا نیم‌متر می‌رسید. او به‌سختی حرف می‌زد و اصلاً حالت عادی نداشت و بیشتر سعی می‌کرد بفهمد که الآن کجاست چون حتی نمی‌دانست در کجاست؟!
او احساس زمان و مکان را از دست داده بود. علی گفته بود ۹ ماه در خانه‌های امن مختلف که حدس می‌زد در کرج و اطراف آن بوده باشد، بازجویی و شکنجه شده است. تمام این مدت همواره تنها بوده و از حمام و حداقل امکانات زیستی نیز برخوردار نبوده است. آن‌قدر در تاریکی و تنهایی مانده بود که حتی حرف زدن را فراموش کرده بود. آن روز هم که به‌ملاقات آمده بود، به او گفته بودند آماده اعدام بشود و او فکر نمی‌کردکه او را برای ملاقات می‌آورند. علی در آن شرایط، دچار سردردهای وحشتناک و پادردهایی شده بود که تا موقع اعدام در قتل‌عام سال۶۷ همواره از آن رنج می‌برد. علی از سال۶۲ تا اواخر سال۶۳ را در انفرادیهای مختلف گوهردشت گذرانده بود و مدت ۹ ماه را در تاریکخانه گوهردشت در انفرادی به‌سر برده بود. اواخر سال۶۳ به بند عمومی اما دربسته گوهردشت منتقل شد و تا روز ۱۰مهر۶۷ که در جریان قتل‌عام زندانیان حلق‌آویز شد در آنجا بود. علی از طریق مادرم فهمیده بود که او را به گوهردشت آورده‌اند. او بر اثر تاریکی دچار ضعف جدی بینایی شده بود. او در حالی زیر شکنجه و فشار رفته بود که ۱۰سال حکم زندان گرفته و در حال گذراندن محکومیت خود بود. آنچه در آن ۹ماه بر او گذشته بود را هیچ‌کس نفهمید، فقط می‌توانستیم از چهره یک جوان ۲۴ساله که حالا به یک مرد۴۰ ساله بیشتر شبیه بود، بفهمیم که ۹ ماه «تاریکخانه» به‌اندازه بیش از ۱۰سال بر او گذشته است.


مجاهدان شهيد، احد حاجی نژاد، علی حاجی نژاد و صمد حاجی نژاد


علی در این ملاقات برای مادرم فقط یک بیت شعر خوانده بود:
مژده‌ای دل که مسیحا نفسی می‌آید
که ز انفاس خوشش بوی کسی می‌آید
او در این مدت هیچ‌وقت تنها امیدش را که همانا سازمان مجاهدین خلق بود از دست نداده بود و با این سرمایه توانسته بود از پس این همه شقاوت و شکنجه برآید.
یکبار دیگر او در آخرین ملاقاتی که در اردیبهشت۶۷، پس از عملیات آفتاب و قبل از چلچراغ با «آنا» داشت، همان شعر را برای او خوانده و گفته بود: مادر توفان (یعنی ارتش آزادی‌بخش) در راه است. از آن پس دیگر، مادرم نتوانست با علی ملاقات کند.
روز ۱۰آذر لباسهای علی را همراه با همان طنابی که به‌گردنش انداخته و او را حلق‌آویز کرده بودند، به مادرم تحویل دادند. آنا تعریف کرد: روز ۱۰آذر وقتی به گوهردشت رسیدم، اسمم را خواندند و گفتند بیا! وقتی وارد اتاق شدم سه جلاد پشت میز نشسته بودند که هر سه معلوم بود آن‌قدر جنایت کرده‌اند که قیافه‌شان عین درنده‌ها بود. یکی از آنها با خونسردی تمام گفت تو چه نسبتی با علی حاجی‌نژاد داری؟ گفتم من مادر او هستم، جلاد گفت کار علی را تمام کردیم، او دشمن جمهوری اسلامی بود ما هم تمام کردیم. مادرم به آنها گفته بود: خدا را شکر که پسرم از دست جلادان و ظالمانی مثل شما خلاص شد. مادرم دستش را به آسمان بلند کرده و گفته بود خدایا شکرت! آن جلاد پرسیده بود آیا پسر دیگری هم داری؟
مادرم می‌گفت: برای این‌که آنها راخوشحال نکنم، نگفتم که پسرانم را شما کشته‌اید گفتم نه همین یکی 

بود که شما کشتید ولی افسوس، ایکاش چند پسر دیگر هم داشتم که در راه امام حسین می‌دادم.
مشاهده کتاب:


بیشتر بخوانید:

بیشتر بخوانید:

بیشتر بخوانید:
چشم در چشم هیولا هنگامه حاج حسن






بیشتر بخوانید:

آن ارجمندها – خاطرات زندان رضا شمیرانی


بیشتر بخوانید:

کتاب شکنجه و شکنجه گر- زنده یاد مجاهد صدیق حمید اسدیان

اشتراک:
3333

پخش زنده سیمای آزادی

Popular Posts

مسعود رجوی-۲۲بهمن ۱۴۰۱: «اتوبوس مجانی» استبداد و وابستگی با سرنشینان ساواکی، آزادیخواهان و ...

مسعود رجوی: درماندگی بچه شاه از «سلطنت انتخابی» تا «فراسوی» سلطنت و جمهوری

مسعود رجوی: درماندگی بچه شاه از «سلطنت انتخابی» تا «فراسوی» سلطنت و جمهوری

توییتر اختر شبانه

پیام مسعود رجوی در دومین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی

برچسب‌ها

۱۰شهریور ۱۲اردیبهشت ۱۳آبان ۱۴اسفند ۱۶آذر ۱۷ژوئن ۱۷شهریور ۱۸تیر۷۸ ۱۹بهمن۴۹ ۱۹بهمن۶۰ ۱۹فروردین۹۰ ۲۶مهر ۳۰تیر ۳۰خرداد ۳۰دی ۳۰فروردین ۳۰مهر ۳ژوئیه ۴خرداد ۵ مهر ۸ مارس آب آبادان آتش بس آتش سوزی آخوند کاشانی آخوندی آذربایجان آرژانتین آری به جمهوری دمکراتیک آزادی آزادی بیان آزادی هدایتگر مردم آزادیخواهان آژانس اتمی آستان قدس آستفیک آسوشیتدپرس آشنایی با شورای ملی مقاومت آشنایی با مجاهدین آفریقا آقازاده ها آگاهی آلبانی آلبرتو نیسمن آلترناتیو آلمان آلودگی هوا آمریکا آموزشی آموزه تاریخی آموزه سیاسی آموزه فلسفی آنالیا آنتورپ آنتونیو گوترز آندرانیک آهنگساز ابراهیم ذاکری ابراهیم مرادی ابواحسن صبا اپورتونیسم اپوزیسیون اتحاد اتحاد ملی اتحادیه اروپا اتمی اتوبوس خوابی اجباری اجتماعی احتکار احزاب سیاسی احمد رئوف بشری دوست احمد رضایی احمد مقدم احمد وحیدی احمدرضا جلالی اخبار اخبار جعلی اختلاس اختناق ادبیات اراذل اربعین ارتجاع ارتش آزادیبخش ارتش آزادیبخش ملی ایران اردشیر زاهدی ارز ارژنگ داوودی ارمنستان اروپا ارومیه اژه ای استاد استان استبداد استبداد دینی استثمار استراتژی استراتژیک استعمار استقلال استقلال آمریکا استکهلم اسدالله اسدی اسفند۹۸ اسکاتلند اسکاندیناوی اسلام اسلام انقلابی اسلامشهر اسماعیل خطیب اسماعیل شریف زاده اسناد اسیر جنگی اشپیگل اشرف اشرف پهلوی اشرف رجوی اشرف هادی اشرف۳ اشغالگر اصغر بدیع زادگان اصغر بدیع‌زادگان اصغر مهدیزاده اصفهان اصلاح طلب اصلاح طلبی اصلاحات اصلاحات ارضی اصلاح‌طلب اصولگرا اطلاعیه اعتراض اعتراض سراسری اعتراضات اعتراضات سراسری اعتصاب اعتیاد اعدام اعدام بنیانگذاران مجاهدین اف ای تی اف افتخار افسانه افشاگری افطار افغانستان اقتصاد اقتصادی اکبر صمدی الکساندر مدوید الله قلی خان المپیک امام جعفر صادق امام حسن عسکری امام حسن مجتبی امام حسین امام رضا امام زمان امام زین العابدین امام سجاد امام صادق امام محمد باقر امام موسی ابن جعفر امام هشتم امام هفتم امجدیه امیرپرویز پویان امیرخیزی امیرکبیر انتخاب انتخابات انتخابات قلابی انتخابات۱۴۰۰ انجمن نجات انجمن نجاست انجیل اندیشه اندیکا اندیمشک انسان انسانیت انفال انفجار امیا انفجار حرم امام رضا انقلاب انقلاب ۵۷ انقلاب اکتبر انقلاب ایدئولوژیک انقلاب دمکراتیک انقلاب سفید انقلاب صنعتی انقلاب ضد سلطنتی انقلاب فرهنگی انقلاب کبیر فرانسه انقلاب مشروطه انقلاب نوین انقلابی انقلابیون انگلستان انگلیس اوباش اوریانا فالاچی اوکراین اومیکرون اوین اهواز ای ایران ایتالیا ایدئولوژی ایذه ایران ایران آزاد۲۰۲۱ ایران آزاد۲۰۲۲ ایران اینترنشنال ایران فردا ایران گیت ایران مرز پرگهر ایرانیان ایلیرمتا اینترنت ایندیپندنت اینستاگرام أزادی بازجو بازرگان بازگشایی مدارس بازنشستگان بازیگر بالکان بانک بحران بحران آب بختیار بدهی برانداز براندازی برجام برف برق برلین برنامه ۱۰ ماده ای بسیج بسیجی بعثت بکتاش آبتین بگو نه بلژیک بلوچستان بمب اتمی بنان بند۲۰۹ بنزین بنی صدر بنیاد برکت بنیاد فرانس لیبرته بنیادگرایی بنیانگذاران سازمان مجاهدین بوچا بودجه بودجه۱۴۰۰ بودجه۱۴۰۱ بورس بویراحمد بهار بهبهان بهداشت بهرام عالیوندی بهرام عین اللهی بهزاد معزی بهشت زهرا بی بی سی بیانیه بیت کوین بیرجند بیروت بیژن جزنی بیژن مفید بیسواد بیکاران بیکاری بیوگرافی پابلو نرودا پارلمان اروپا پاریس پاسارگاد پایداری پدرطالقانی پرچم پرس تی وی پرستاران پرواز بزرگ پروپاگاندا پرویز خزایی پروین اعتصامی پمپئو پناهندگان پوریای ولی پول پهباد پهلوان پهلوان فیلابی پهلوی پیام پیامبر پیروزی پیشتاز پیک پنجم پیک شادی پیک ششم پیمان جبلی تابلو تاریخ تاریخ ایران تاریخ ا یران تاریخ اسلام تاریخ ایران تاریخ بیداری ایرانیان تاریخ جهان تاریخ شفاهی تاریخ فرانسه تاریخ مشروطه تاریخ معاصر تاریخچه مجاهدین تاریخساز تاریخی تاریکی تاسوعا تاکتیک تئاتر و سینما تأسیس سازمان مجاهدین تبریز تبعید تبیین جهان تجارت تجزیه تحریف تحریم تحریم انتخابات تحصیل تحلیل سیاسی تخت جمشید تختی تخریب ترامپ ترانه ترک تحصیل ترور تروریست تروریستی تروریسم تروریسم دولتی تریتا پارسی تشکیلات تشکیلات بیرون زندان تشیع تصنیف تظاهرات تفسیر تکامل تلگرام تلویزیون تمدن ایران تنگستان توحید تورم توسکا تولید توماج صالحی توماس سانکارا تهران تهران بزرگ تیرباران ثروت ثریا ابوالفتحی ثقه‌الاسلام جاسوس جام زهر جامعه جامعه المصطفی جان مترکه جاوید رحمان جایزه نوبل جایگاه انسان جدایی دین از دولت جریان اپورتونیستی چپ‌نما جعبه سیاه جعفر کاظمی جعلیات جمشید پیمان جمعه سیاه جمهوری خواه جمهوری دمکراتیک جنایت جنایت علیه بشریت جنبش برابری جنبش تنباکو جنبش جنگل جنبش دادخواهی جنسیتی جنگ جنگ ایران و عراق جنگ جهانی جنگ خلیج جنگ داخلی جنگ روانی جنگ سیاسی جنگ ضد میهنی جنگ قدرت جنگ کثیف جنگل جنگل تراشی جوانان جهاد کشاورزی جهان چارلی چاپلین چپ نما چپاول چریک فدایی چریکهای فدایی چماقداری چه باید کرد چه گوارا چهارشبنه سوری چهارمحال بختیاری چین حبیب خبیری حبیب خدا حبیب‌الله بدیعی حج حجاب حجت زمانی حزب توده حزب جمهوری حزب رستاخیز حزب‌الله حسن اشرفیان حسن ظریف حسن ظریف ناظریان حسن فیروزآبادی حسن نوروزی حسین امیر عبداللهیان حسین دهلوی حسین طائب حسین فارسی حسین فاطمی حسین گل گلاب حسینیان حشدالشعبی حضرت زینب حضرت علی حضرت فاطمه حضرت محمد حضرت معصومه علیها سلام حضرت مهدی حقوق حقوق بشر حقوق زنان حکایت حکومت حکومت علی حکومت نظامی حماس حمایت حمله خارجی حمید اسدیان حمید لاجوردی حمید مصدق حمید نوری حنیف عزیزی حنیف نژاد حنیف‌نژاد حوزه خائن خاتمی خاش خاطرات خاطرات زندان خاطرات سیاسی خامنه ای خامنه‌ای خانواده خانواده شفایی خاور میانه خاوران خاورمیانه خبرگان خبرگزاری خبرنگار خدا خدیجه خرمشهر خسرو گلسرخی خشک سالی خشونت خصوصی سازی خط فقر خطر خلق خلقت انسان خلیفه خلیل رضایی خمینی خواننده خواهران میرابال خودروسازی خودکشی خودمختاری خوزستان خیانت دادخواهی دادگاه دادگاه مردمی آبان دارو داستان دانش آموز دانشجو دانشگاه دانشگاه تهران دانشمند دانشیان دانیل میتران داوود باقروند داوود رحمانی دبیر کل سازمان ملل دجال دختر آبی درگذشت دروغ دزدی دستمزد دفاع مقدس دفاعیات مجاهدین دکتر حسین گل‌گلاب دلار دلتا دلوار دمکراتیک دمکراسی دمکراسی خیانت شده دوباره می‌سازمت وطن دوران آماده باش دورس دولت دهخدا دهقانان دهه ۶۰ دی دیالکتیک دیپلماسی دیدار صلح دیکتاتور دیکتاتوری دیکتاتوری سلطنتی دیکتاتوری مذهبی دین دین و مذهب دیوید ایمس دیوید کلیگور ذوالقرنین ذوب آهن رادیو مجاهد رانت راه حل سرنگونی راهرو مرگ رای من سرنگونی رئیس جمهور برگزیده رئیسی رباط کریم رپ اعتراضی رجوی رحمان کریمی رزمناو پوتمکین رزمنده رژیم آخوندی رژیم شاه رسانه رسانه حکومتی رستاخیز رستم قاسمی رسول تبریزی رسول خدا رسول مشکین فام رشنگری رشوه رضا پهلوی رضا خان رضا رضایی رضا شاه رضا شمیرانی رفراندوم رفسنجانی رمزارز رمضان رمضان۱۴۰۰ رمضان۱۴۰۱ رنگ روغن روح‌الله حسینیان روح‌الله خالقی روحانی روحانی مترقی روز جهانی روز جهانی حقوق بشر روز جهانی زن روز جهانی صلح روز جهانی کارگر روز جهانی کودک روز جهانی مبارزه با اعدام روز جهانی معلم روز دانشجو روز معلم روزجهانی منع خشونت علیه زنان روزنامه روس تزاری روسیه روشنایی روشنفکر روشنگری رها بحرینی رهایی رهبر مقاومت رهبری ریاست جمهوری ریچارد رابرتس زادی زاگرس زاهدان زاینده رود زباله گردی زبان زری اصفهانی زلزله زمستان زمین زن زنان زندان زندان تهران بزرگ زندان گوهردشت زندانی زندانی سیاسی زندانیان سیاسی زوربا زهرا مریخی زهره صمدی زیارت زینب زینب پاشا زینب کبری زینت میرهاشمی ژئوپلیتیک ژنرال اودیرنو ژنرال دوگل ژنو ژیلبر میتران سارق انقلاب سازمان چریکهای فدایی خلق سازمان خبات کردستان سازمان مجاهدین سازمان مجاهدین خلق ایران سازمان ملل سال تحصیلی سال میلادی سال نو سال۱۴۰۰ سالن مرگ سانسور ساواک سایبری سپ سپاه سپاه پاسداران سپاه قدس ستار بهشتی ستارخان سخنرانی سخنگوی مجاهدین سراوان سرجنگل سرکوب سرنگونی سرود سرویس جهانی سعدی سعید اقبالی سعید بهبهانی سعید سلطانپور سعید شاهسوندی سعید ماسوری سعید محسن سکولار دمکراسی سکولاریسم سلاح سلطنت سلطنت پهلوی سلطنت طلب سنگسار سواد سوئد سوئیس سوخت بر سوختبران سوریه سولماز ابوعلی سولیوان سونگون سهام سهراب سپهری سی ان ان سیاست سیاسی سیامک نادری سیاوش سیفی سیاهکل سیزده بدر سیستان سیل سیمای آزادی سیمین بهبانی سیمین بهبهانی سیمین دانشور سینما شادگان شاعر شام غریبان شاملو شانگهای شاه شاهزاده شاهنشاهی شب قدر شب یلدا شباهنگ شبکه تروریستی شبکه های اجتماعی شجریان شخصیتهای ایرانی شرایط ذهنی شرایط عینی شریف واقفی شستا شعائر شعار نویسی شعر شعر نو شکرالله پاک‌نژاد شکنجه شکنجه گر شکوفه شمال شورای امنیت شورای مرکزی مجاهدین شورای ملی مقاومت شورای ملی مقاومت ایران شورای نگهبان شورش شوروی شوش شهادت شهدا شهر شهر ری شهر کرد شهر مهران شهرداری تهران شهرزاد احسانی ناطق شهرقصه شهرکرد شهلا حریری مطلق شهیدان شیخ شیخ فضل الله نوری شیخ محمد خیابانی شیر و خورشید شیراز شیطان سازی شیلی شیوا ممقانی صادرات صالح کهندل صدام صدای مجاهد صدور انقلاب صدور بحران صدیقه مجاوری صلح صمد بهرنگی صنایع فولاد صنعت صیاد شیرازی صیانت ضربه شهریور ۵۰ ضرغامی طالبان طالقانی طبری طرح صلح طلسم جنگ طنز سیاسی ظریف ظلمت عارف قزوینی عاشورا عباس داوری عباسقلی صالحی عبدالرضا شهلایی عدالت عدالت در اسلام عراق عرفان عزت الله مقبلی عزیز فولادوند عزیمت از فرانسه عشق عفوبین الملل عقیده عکاسی عکس علم علمی علی علی اکبر اکبری علی اکبر دهخدا علی ربیعی علی صارمی علی صالح آبادی علی مطهری علی میهن دوست علی همتیان علیرضا جعفرزاده علیرضا خالوکاکایی عماد رام عملیات عملیات آفتاب عملیات چلچراغ عملیات مروارید عوام فریبانه عیاران عید فطر عید قربان عید مبعث عیسی آزاده عیسی مسیح غارت غارت و چپاول غرب غلامحسین اسماعیلی غلامحسین بنان غلامحسین ساعدی غلامرضا تختی غلامرضا مسعودی فاجعه فارسی فاز سیاسی فاشیسم دینی فاشیسم مذهبی فاصله طبقاتی فاطمه فاطمه امینی فاطمه زهرا فاطمه صادقی فاطمه مصباح فتانه زارعی فدایی خلق فرار شاه فرانسوا میتران فرانسه فرانکفورتر آلگماینه فرخی یزدی فردوست فردوسی فرشید نصر‌اللهی فرعون فرقه فروش اندام فروغ ایران فروغ جاویدان فرونشست زمین فرهنگ فرهنگی فرهنگیان فریدون مشیری فساد فشافویه فضای مجازی فعال محیط زیست فقر فلاکت فلسطین فلسفه فوتبال فولاد فولاد مبارکه فیزیک فیک نیوز فیلترینگ فیلم سینمایی قاتلان ۶۷ قاجار قاچاق قاسم سلیمانی قاسملو قاضی محمد قالیباف قانون اساسی قانون کار قتل عام قتل عام۶۷ قتلهای زنجیره ای قرآن قرارداد ننگین قرارداد۲۵ساله قربانعلی حسین نژاد. قربانیان قربانیان کرونا قرن پانزدهم قرنطینه قزاق قزلحصار قزوین قضاوت قطعی برق قم قوه قضاییه قهرمان قیام قیام ۲۱دی قیام 57 قیام ۸۸ قیام آبان قیام آبان۹۸ قیام بنزین قیام تنگستان قیام خوزستان قیام دی قیام دیماه ۹۶ قیام دیماه ۹۸ قیام روشنگری قیام سراسری قیام سراوان قیام ضد سلطنتی قیام عراق قیام کارگران قیام۱۴۰۱ قیام۳۰تیر قیصر قیمت کابل کابینه دولت کاخ سفید کارخانه کارگر کارگران کارگردان کارنامه کارنامه سبز کاروان بهار کاریکاتور کاظم رجوی کانادا کانون کانون شورشی کانونهای شورشی کتا صوتی کتاب کتاب اجتماعی کتاب امام حسین کتاب تاریخی کتاب سیاسی کتاب صوتی کرامت الله دانشیان کربلا کربلای۴ کرج کردستان کرونا کریسمس کریمپور شیرازی کسری بودجه کشاورزان کشاورزی کشتار کشتی کشور کشیش کشیش دیباج کشیش میکائلیان کلنل پسیان کلیسا کمیسیون اقتصاد کمیسیون کار کنفرانس کنکور کنگره کوثر کوچک خان کودتا کودتانی فرهنگی کودتای ۲۸ مرداد کودتای ۲۸مرداد کودتای سوم اسفند کودکان کودکان کار کوروش بزرگ کوروش کبیر کولبران کولبری کویت کهشکان کهکشان کهکشان۱۴۰۰ کهکشان۱۴۰۱ کهکشان۱۴۰۳ کهکشان۲۰۲۱ کهکیلویه کی‌را رودیک کیفرخواست گاردین گاندی گرانی گردهمایی گرسنگان گرسنگی گروگان گزارش گزارش خبری گزینه سرنگونی گلرخ ایرایی گلزاده غفوری گلستان گلسرخی گور جمعی گوهر مراد گیسو شاکری لاجوردی لاریجانی لاهیجان لباس شخصی لبنان لرستان لغت نامه لمپن لنین لوازم التحریر لوموند لویزان لوییزا همریش لوییزا هومریش لیبرتی لیبی لیست تروریستی لیست شهیدان مادر شایسته مادران آبان مادران خاوران مارکز مافیا ماکرون مالباخته مالیات ماه رمضان ماهشهر مایک پنس مایکل وایت مبارزات مبارزه مبارزه چیست مبارزه مسلحانه مبعث متروپل مثنوی مجازات مجاهد مجاهدین مجاهدین خلق ایران مجتبی اخگر مجروحان قیام مجلس مجمع عمومی ملل متحد مجید اسدی مجید صاحب جمع محاکمه محرم محسن رضایی محسن زادشیر محسن معصومی محمد اسلامی محمد تهرانچی محمد حنیف نژاد محمد حنیف‌نژاد محمد خدابنده‌لویی محمد ری شهری محمد زند محمد سیدی کاشانی محمد صادق محمد ضابطی محمد کاظم محمد کرد زنگنه محمد محدثین محمد مخبر محمد مهدی اسماعیلی محمدباقر شفتی محمدرضا ایرانپور محمدرضا سعادتی محمدرضا قرایی آشتیانی محمدعلی توحیدی محمدعلی حاج آقایی محمود رویایی محمود عسگریزاده محمود مهدوی محیط زیست مدارس مدرس مدرک تقلبی مدیا مذاکره مذهب مذهبی مرتجعین مرتضی حنانه مرجان مرد مردم مرز پرگهر مرضیه مرغ سحر مریلند مریم بختیاری مریم رجوی مریم قدسی مآب مریم گلزاده غفوری مزار شهیدان مزدور مزدوران مژگان پارسایی مژگان کوکبی مسجد سلیمان مسجد فاطمه زهرا مسعود احمدزاده مسعود خدابنده مسعود راتبی مسعود رجوی مسعود صفدری مسعود مقبلی مسکن مسیح مسیحی مشروطه مشهد مصباح یزدی مصداقی مصدق مطالبات قانونی مطبوعات معصومه عضدانلو معلم معلمان مقالات مقالات اجتماعی مقالات اقتصادی مقالات تاریخی مقالات سیاسی مقاومت مقاومت ایران مقاومت سراسری مقبره کوروش مکه ملا نصرالدین ملاقات ملک الشعرا ملی شدن نفت مماشات من اگر برخیزم مناسک حج منافقین منتظری منطقه منوتو منوچهر براتی منوچهر سخایی منوچهر طاهر زاده منوچهر هزارخانی منیره رجوی مواد مخدر موزه قتل عام۶۷ موزیک موسسات خیریه موسسان پنجم موسی خیابانی موسیقی موشک باران موشکی موقعیت انقلابی مولانا مهاجرت مهدی ابریشمچی مهدی دیباج مهدی رضایی مهندسی انتخابات میانجی میتران میتینگ میدان ژاله میدان میلیونی میرزا رضا کرمانی میرزا کوچک خان میرزاده عشقی میکونوس میکیس تئودوراکیس میلاد میلیشیا میلیونی میهن تی وی ناصر دیوان کازرونی ناصر صادق ناصرالدین شاه ناظم حکمت نافرمانی مدنی نامه نایاک ندا حسنی نرگس غفاری نروژ نسرین پارسیان نسل کشی نشریه مجاهد نصرالله زرین پنجه نطنز نظامی نظرسنجی نفت نفتگران نقاشی نقدینگی نمایشگاه نمایشنامه نماینده نورمراد کله جویی الوار نوروز نوروز۱۴۰۰ نوروز۱۴۰۱ نوروز۱۴۰۳ نوروز۹۹ نوری علا نوید افکاری نویسنده نهضت ملی نیروی انتظامی نیروی قدس نیشکر هفت تپه نیکسون نیما یوشیج نیمه شعبان نیویورک تایمز واشنگتن واکسن واکسن برکت واکسن چینی واکسن فایزر واکسیناسیون ورزش ورزشکاران وزارت اطلاعات وزارت خارجه وزرات اطلاعات وطن وفات ولادت ولایت فقیه ولی فقیه ولی‌الله فیض‌مهدوی ویتنام ویروس ویکتور خارا ویلیام هزلیت وین هائیک هوسپیان مهر هاشم خواستار هالیوود هامبورگ هایک هوسپیان مهر هجرت هجرت بزرگ هزارخانی هسته ای هلدینگ همایون کهزادی همبستگی همدان همیاری هنر هنرمند هواپیمای اوکراینی هورالعظیم هیتلر یادواره یارانه یاسرعرفات یروم ستاقیان یزدی یعقوب ترابی یغمایی یک شاخه گل یوسف نوری یونان یونایتد پرس یونسکو FATF

بازدید از وبلاگ

مانور بزرگ جنگی سیمرغ رهایی ارتش آزادیبخش ملی ایران