جنگ باعراق بستری برای سرکوب مجاهدین
جواد منصوری معاون اسبق وزارت خارجه آخوندها: «نتایج جنگ برامون عالی بود!
عالی بود! باجنگ بود که توانستیم ضدانقلاب داخل را سرکوب کنیم! گروهکها را سرکوب
کنیم»
درقسمت پیش دیدیم که با مشاهده تظاهرات موفقیتآمیز نیم میلیونی مردم تهران
در سی خرداد۱۳۶۰، که یک نمایش
قدرت مجاهدین و
یکمعجزه بسیج غیرعلنی اجتماعی در سنگینترین فضای خفقانآور روزهای پایانی خرداد۶۰ بود، خمینی آنچنانکه هادی غفاری بعدها گفت «واقعاً در ۳۰ خرداد احساس خطر جدی کرد» و تصمیمی که برای قتلعام مجاهدین گرفتهبود
را عملیاتی ساخت تا از خطر روآمدن تنها جایگزین واقعی نظامش که آنرا دیگر بالفعل
احساس کردهبود، فرارکند، اما چنین کشتاری با توجه بهرفتارهای قانونی و دمکراتیک
مجاهدین، نیاز بهبهانه، دستاویز و محملی سیاسی اجتماعی داشت تا جنایت را درمنظر
اجتماعی قابلپذیرش کند، یکی از تاکتیکها مورداستفاده دجالانه او، بهانه «جنگ با
عراق» برای سرپوش گذاشتن بر جنگ واقعی بنیادینش با مردم و فرزندان راستین ایران
یعنی مجاهدینخلق بود. درمطلب حاضر، این موضوع را بهکمک
اسناد کمی باز میکنیم:
درشرایطیکه صلح، همراه با دریافت غرامت، ازآغاز سال۶۰ براساس پیشنهاد غیرمتعهدها، کاملاً امکانپذیر بود و درظاهر هم
بهنظر میرسید که مسئلهی اصلی رژیم، مسئلهی جنگ با عراق است، اما از آنجا که
علت اصلی ادامه جنگ، نیاز خمینی به صدور ارتجاع بهعنوان سرپوش اختناق برای بقای
نظامش بود، تصمیم بهپسزدن پیشنهادهای صلح و ادامه جنگ گرفت. تا توجیه سیاسی و
اجتماعی سرکوب خودرا از دست ندهد و بهاینوسیله آخرین مانع «تثبیت مطلق» حکومتش
یعنی مجاهدین را ابتدا منزوی و سپس نابود کند. خمینی درحالیکه میدانست بهطور
استراتژیک جنگ شیره رژیمش را میکشد و ادامه آن اصلاً بهنفعش نیست اما وقتی بهاستفاده
از آن دردستگاه جنگروانی برای حل مشکل اصلی داخلیاش برمیگشت همچنانکه بارها بهصراحت
هم گفت، برایش «مائدهای آسمانی» بود. بههمینخاطر میبینیم از فردای شروع جنگ
ایران و عراق بههر تحرک آزادیخواهانه مجاهدین، درهمین دستگاه جنگروانی، اتهام
«ستون پنجم» میچسباند و ازطریقآن، فشارهای نظامی و پلیسی خود بهمردم و پیشتازانآن
را افزایش میداد تا جلوی مطالبات عادلانه آنها، بااینتوجیه که «کشور درحال جنگ
است»، سد ببندد. نزدیکبه چهاردهه بعد، جواد منصوری اولین سرکرده سپاه پاسداران و معاون اسبق وزارت خارجه آخوندها
همین رویکرد را درتلویزیون حکومتی «آستان رضوی» درتاریخ ۱۵مهر۹۶، با صراحتتمام
اعترافکرد:
– «اگر جنگ نشدهبود من فکر میکنم انقلاب اسلامی از بین رفتهبود، من
اعتقادمه! و جنگ بود که انقلاب اسلامی را سازمان داد! قدرت داد! تجربه داد! روحیه
داد و موقعیت داد! خیلی ما، نتایج جنگ برامون عالی بود! عالی بود! با جنگ بود که
توانستیم ضدانقلاب داخل را سرکوب کنیم! گروهکها را سرکوب کنیم!»
نگاهی هم به عملکردهای خمینی، بلافاصله پساز شروع جنگ نیز، بهخوبی چنین
فرصتطلبیهای اورا نشانمیدهد:
– روز ۷آبان۵۹ (حدود یکماه پس از شروع جنگ) دادستانی ارتجاع خمینی، انتشار روزنامههای «فریاد گودنشین» و «بازوی انقلاب»
راکه روزنامههای بخش اجتماعی و بخش کارگری مجاهدین بودند، ممنوعه اعلامکرد.
بهانه سخیف آن سوءاستفاده از فضای جنگ بهاینصورت بود که «…این گروهکها درروزنامهها
و نشریات خود نهتنها این جنگ تحمیلی را محکوم نکردند، بلکه بهتضعیف روحیه
سپاهیان و رزمندگان دلیر اسلام پرداختهاند…».
– ۱۱آبان۵۹، دادستانی ارتجاع، درادامه همین موقعیتسنجی ضدانقلابی خود
برای خفهکردن مخالفین، نشریه مجاهد و سایر انتشارات مجاهدین را هم بالکل ممنوع
اعلامکرد.
– ۱۳آبان۵۹، محاکمه عجولانه مجاهد شهید محمدرضا سعادتی که مظلومانه درگروگان
آخوندها بود را تشکیل داد، این درحالیبود که کیفرخواست اولیه در ۲۰تیر۵۸ صادر شدهبود و خمینی
بهدلیل فقدان هرگونه ادله در کیفرخواست و مخالفت اجتماعی، نتوانسته بود طی حدود
یکسالونیم پیشازآن، جلسات بیدادگاه خودرا پیش ببرد و بنابراین آنرا متوقف کردهبود.
سعادتی درسخنان خود درهمان بیدادگاه، روی همین سوءاستفاده دجالانه از جنگ و سمتدادن
آن دردستگاه جنگروانی بهسوی خفهکردن مجاهدین انگشت گذاشت و گفت: «مورد اختلاف
این دو متن، تنها مقدمهای است که درچند صفحه متناسب با جو سیاسی موجود بهمتن
سؤالات اضافهشده که ازنظر من بهرهبرداری از جوساختگی سیاسی است… من درشرایط
بهار آزادی دستگیر شدم، ولی پروندهام درشرایط جنگی رسیدگی میشود.»
– ۲۴آبان۵۹ حکم محکومیت سعادتی برخلاف نظر پدرطالقانی و بسیاری از شخصیتها
و جریانات سیاسی آن ایام که اورا بیگناه میدانستند، توسط موسوی تبریزی [که بعداً
بهپاداش همین خوشخدمتی، سمت دادستان کل خمینی را گرفت] برای ده سال صادر شد.
– ۲۵آبان۵۹، خمینی حکم احضار و تعقیب رهبری سازمان مجاهدینخلق ایران را
از طریق دادستان ارتجاعش صادر کرد. مجاهدین دراطلاعیهای آنرا یک فرصتطلبی برای
جبران «بزرگترین خطای شاه» از سوی ارتجاع حاکم معرفی کردند و پیشبینی کردند که
«بدون شک جریان تصفیه وسرکوبی که از نیروهای انقلابی شروع شود درحد آنها متوقف
نشده و بهتدریج تمام نیروهایی را که حتی کمترین جنبه و عنصری از ترقیخواهی داشته
باشند دربر خواهد گرفت»
– همزمان، روز ۲۵ آبان۵۹، خمینی از طریق دادستان ارتجاع درآبادان با صدور حکمی مقررکرد،
مجاهدین بایستی ظرف ۲۴ساعت سنگرهای جبهه و
شهرهای جنوبی را تخلیه کنند. اما قبل از خشکشدن مرکب همین حکم ظالمانه، تعقیب،
دستگیری و شکنجه صدها مجاهد جانبرکف درجبههها آغاز شد. دو سه ماه بعد، مجموعاً
احکام ۲۸۶سال زندان برای مجاهدان دستگیرشده درجبهههای
جنگ که جدا از صفوف خمینی بهدفاع مشروع از وطن و خاک خود اشتغال داشتند، صادر شد،
حکمی که دربسیاری از موارد بعداً منجر بهاعدام همین مجاهدین که از مدتها قبل درزندان
بسر میبردند، پس از شروع موج اعدامهای سال۶۰ شد.
(۳) «جنگ با عراق»، از مهمترین
بسترهای کشتار مجاهدین دردهه۶۰
همچنانکه قبلاً دیدیم، تصمیم خمینی برای کشتار مجاهدین از مدتها پیش گرفته
شدهبود، نگاهی به وقایع تاریخی آن ایام بهخوبی ریل تسلسل آمادهسازیهای اجراییاو
زیر هیاهوی تبلیغاتی جنگ را نشانمیدهد، نکته حائز توجه ایناست که بهرغم این
پرداختنهای غلیظ بهجنگ، بنابراعتراف رفسنجانی، رژیم خمینی درآن ایام، درپشتصحنه،
هیچ موضوع روی میزی جدیتر و مهمتر از مشکلات داخلی و رویارویی با مجاهدین،
نداشته است:
– «عصر درجلسه دفتر سیاسی حزب [جمهوری] شرکت کردم. بیشتر بحثها دراطراف
کیفیت معارضه با دفتر هماهنگی و خط بنیصدر بود؛ متأسفانه اکثر اوقات ما صرف همینگونه
چیزهاست واین خیلی زیانبار است. بهجای کار، وقتمان صرف خنثی کردن معارضهها میشود
و وقت معارضها هم همچنین و وقت امام و بسیاری دیگر از نیروها و مردم نیز؛ باید
فکری کرد.» (خاطرات رفسنجانی سال۶۰ سه شنبه ۲۹اردیبهشت)
مبارزه مسالمت آمیز مجاهدین برای دفاع
از آزادی و حقوق مردم، تضاد را به درون حاکمیت میریزد طوریکه که دیگر غیرقابل
تحمل میشود
بااینحال دروجه تبلیغاتی و بیرونی، همیشه مهمترین تیترها و عناوین خبری
حکومت، برجستهکردن «جنگ خارجی» و بااهمیت نشاندادن آن و پوشاندن «جنگ اصلی با
مردمایران» بود.
با نگاهی به وقایع ماههای اول سال۶۰، همین
توطئهریزیهای روزانه سردمداران رژیم علیه مردم و مجاهدینخلق درپشتصحنه را زیر
پوش جنگ باعراق دررویصحنه، میبینیم:
جنگ باعراق بستری برای سرکوب مجاهدین – عزم جزم! خمینی برای ادامه جنگ با
عراق و تصفیه مجاهدین از هر ارگان حکومتی
– خاطرات رفسنجانی، پنجشنبه ۱۳فروردین۱۳۶۰:
«ساعت نهصبح بهزیارت امام رفتم. چیزهایی که درارتباط با جنگ و هیأت صلح میدانستم
گفتم. امام ضمن اینکه مایلند جنگ زودتر تمام شود، صلاح نمیدانند که ما کوتاه
بیاییم و از اینکه شرط شود که بعد از صلح نباید بهملت عراق علیه صدام کمک کنیم،
نگرانند… با آقای موسوی اردبیلی تلفنی صحبت کردم. گفتند که امام جازمند که آقای
بنیصدر باید دفترشان را تصفیه کنند و با گروههای ضدانقلاب، علناً و صراحتاً باید
مخالفت کنند…»
شاخص برای خمینی دجال نه جنگ با عراق
که دوری و نزدیکی هرفرد و جریان با مجاهدین است
پاسدارجنایتکار سرلشکر علی شمخانی، ازسرکردگان جنگ ضدمیهنی با عراق که ۸سال جانشین سرکرده کل سپاه پاسداران، وزیراسبق سپاه پاسداران،
سرکرده نیروی دریایی سپاه، ۸سال وزیر
دفاع رژیم و دبیرشورای عالی امنیت نظام آخوندی از سال۹۲ بهبعد بوده است. در یک برنامه گفتگو در تلویزیون حکومتی
آخوندها به تاریخ ۴مهر۱۳۸۴ اعتراف کرد که:
«هیچکس! هیچکس! [هیچگروهسیاسی، درحاکمیتوبیرونازآن] غیراز
[مجاهدینخلق] درداخلکشور وجودندارد که بعداز [عقبنشینی قوای دولت عراق از]
خرمشهر اطلاعیه ویا بیانیهای دادهباشد که جنگ باید خاتمه پیدا کند!»
روند تصمیمگیریهای توطئهگرانه مخفی با ارگانهای امنیتی و زمینهچینی سرکوب، درپناه جنگ
– خاطرات رفسنجانی، چهارشنبه ۱۹فروردین۱۳۶۰:
«شب مسئولان سپاه و اطلاعات بهخانه آمدند و اطلاعاتی از عملکرد ضدانقلاب
دادند و از … حرکتهای ضدانقلابی دربعضی محافل روحانیت … نگران بودند…»
توطئه چینی علیه مجاهدین در خفا
درحالیکه درظاهر دغدغه جنگ با عراق تبلیغ میشود
گسترش اختناق و کشتار مجاهدین به بهانه جنگ با عراق و حوادث عجیبی که زیر اینبهانه
صورتمیگیرد، کشتهها تنها از مجاهدین هستند و قاتلان مسلح درتمامی اینوقایع
ناشناس!!!
– روزنامه حکومتی کیهان ۸اردیبهشت۱۳۶۰صفحه اول:
«مهدوی کنی وزیر کشور دریک مصاحبه رادیوتلویزیونی پیرامون درگیریهای دیروز
تهران و شهرهای مختلف کشور مطالبی بیان داشت.
وزیر کشور درآغاز این مصاحبه درمورد درگیریهای دیروز تهران گفت:
طبق اطلاعاتی که من بدست آوردم بعنوان مسئول و فردی که شاید اکثر مردمایران
بهعنوان یکفرد بیطرف میشناسند من احساس میکنم که سربازان و ارتشیان ما درجبهه
یک موفقیتهایی بدست آوردند. دوباره باز دستهائی درپشت پرده دارند کارهایی را میکنند
که جو داخلی را متشنج کنند که دراثر تشنج جو داخلی جبهههای جنگ ما تضعیف بشود و
ما نتوانیم کار خودمان را انجام دهیم. البته ممکن است جوانهائی که این کارها را میکنند
سوءنیت هم نداشته باشند و بخیال خودشان دارند مبارزه میکنند ولی آن کسیکه کار را
پشت پرده میگرداند دررابطه با حوادثی که ملاحظه میکند میبیند حوادث پشت سر هم میآید
و درموازات یک حادثه یک حادثه داخلی بوجود میآید.
هرموقعی که ما پیروزی داریم یک حادثه درست میشود. این حوادث درسراسر ایران
باهم مربوط است و نمیشود گفت که حادثه شهرکرد با قائمشهر بدون رابطه است و حادثه
امروز بدون رابطه با آن حادثه است. اگر یک مسائل عادی بود میشد گفت عدهای جمع
شدهاند و تظاهرات میکنند ولی پیداست که این تظاهرات باهم پیوسته است و دستهائی
اینها را میگرداند. درمقابل این حوادث دولت چه باید بکند…
وزیر کشور درادامه سخنان خود گفت بما میگویند شما درآن رژیم چطور جوانهای
خود را از درس بازمیداشتید و بهتظاهرات و اعتصابات می کشاندید. جواب آنها اینست
که محمدرضا مهدوی این حرف را میزند. محمدرضا پهلوی این حرف را نمیزند. یکدولت
قانونی مطلبی را بمردم میگوید یا دولتی که غیرقانونی بوده است؟ او میخواسته است
بر مردم مسلط باشد اختناق بهوجود بیاورد حقوق مردم را تضییع کند دراینجا میگفته
است که سروصدا نکنید ولی این دولت بخاطر مصالح خود مردم این حرف را میزند، خیلی
فرق میکند.
من گزارشی را که از قائمشهر رسیده برای ملت شریف ایران میخوانم که درقائمشهر
فرماندار از نمایندگان گروههای درگیر میخواهد عصر روز حادثه جهت بحث و گفتگو و
پیدا کردن راهحلی برای حفظ آرامش بهفرمانداری بیایند طبق اطلاع فقط نماینده حزب
توده میآید ولی سایر گروهها درمجاور محله تجمع میکنند و پس از درگیر شدن با
مردم دونفر کشته میشوند که ضاربین ناشناس هستند گرچه بما نوشتند که خودتان میزنید
بعد میگویند ضاربین ناشناس هستند، ما میدانیم که دراین درگیریها سوءاستفاده میشود
دونفر کشته میشود بعد جنازه میآید.
دراین گزارش آمده است که فردای آنروز برای تشییعجنازه اجازه میخواهند و
قول میدهند بدون درگیری جنازه را به قبرستان ببرند اما مسیر خود را تغییر داده
بطرف شهر میاورند باز درگیری روی میدهد و یکنفر دیگر کشته میشود و آنرا بهگردن
پاسداران میاندازند.
درنادیکلا نزدیک قائمشهر بهمسجد مسلمانها حمله میکنند و آنرا تسخیر میکنند.
باز یکنفر کشته میشود.»
کشتار مجاهدین و بعد ابراز بی خبری و
زدن خود به بی اطلاعی، یک ترفند کثیف آخوندها در دوران قبل از سی خرداد۶۰
تحریف دجالانه آیات محارب درقرآن و مطابقتدادن آنها بهمجاهدین، برای
بسترسازی اجتماعی، بهمنظور ایجاد جو اختناق و سرکوب آزادیها
– خاطرات رفسنجانی، سهشنبه ۸اردیبهشت۱۳۶۰:
«آقای محمد منتظری (درصحن مجلس) از فتنه مجاهدینخلق یاد کرد و آیات محارب
را بر آنها تطبیق کرد و تقاضای شدت عمل نمود … عصر درجلسه دفترسیاسی حزب جمهوری
[اسلامی] شرکت کردم و درباره فتنه مجاهدینخلق و کیفیت مقابله با آنها مذاکره شد و
تصمیماتی گرفتیم؛ مخصوصاً درتقویت تبلیغات که نقطهضعف ما است… کاملاً روشنشده
که بنیصدر درکنار ضدانقلاب است. حاضر نیست منافقانی را که میخواهند جنگ داخلی
را شروع کنند، محکوم نماید، بااینکه امام از او خواستهاند.»
زمینه سازی برای کشتار مجاهدین زیر
هیاهوهای کرکننده جنگ ضدمیهنی
زمینهچینی تبلیغی اجتماعی سرکوب مجاهدین، درگستردهترین صور دولتی، همراهبا
تبلیغاتغلیظ جنگی برای شروع کشتار
– خاطرات رفسنجانی، پنجشنبه ۱۰اردیبهشت۱۳۶۰:
«جلسه علنی مجلس داشتیم. نطقهای پیش از دستور خوب بود و اکثراً علیه فتنه
مجاهدینخلق و من هم مشروحاً درباره … فتنه مجاهدین و … صحبت کردم.»
در روی صحنه توجهات متوجه جنگ با عراق
اما در پشت صحنه تمامی توجهات معطوف به مبارزه با مجاهدین
صدور فرمان درونحکومتی خمینی جهت درگیرشدن مقاماتنظام بامجاهدین! شاخصی
برای سنجش دور و نزدیکی افراد به خودش
– خاطرات رفسنجانی، سهشنبه ۱۵اردیبهشت۱۳۶۰:
«خبر دادند که روز یکشنبه آقای بنیصدر درخانه خواهرش دو ساعت با مسعود رجوی ملاقات
داشته است. همکاری رئیسجمهور با سران گروهی که درصدد مبارزه مسلحانه با جمهوریاند
و تحت تعقیب مقاماتند، عجیب و غیرقابلتحمل است. مخصوصاً که امام فرموده با آنها
درگیر شود.»
یک دیدار با مجاهدین کافی است که
فرمانده کل قوای خمینی در میانه جنگ با عراق، برایش غیرقابل تحمل شود
شرط قابلاطمینانشدن و گذشتن از جرائم قبلازانقلاب «شهربانیچیها»، بهزعم
بهشتی و رفسنجانی، مساویاست با امتحان شرکتآنها درمبارزه بامجاهدین (تحتعنوان
آشوبطلبان)!!!
– خاطرات رفسنجانی، ۱۸اردیبهشت۱۳۶۰:
«سرهنگ وحید [دستجردی] رئیس شهربانی آمد و گزارشی از فعال شدن پلیس و آگاهی
داد. گفت از مقدار سرقت بانکها و … کم شده و شکایت داشت که آقای بهشتی گفتهاند
”شهربانیچیها” حاضر نیستند، وظایف خودشان را درمورد مبارزه با آشوبطلبان انجام
دهند. من هم همین مطلب را تأیید کردم و گفتم باید این روحیه را از پلیس بگیرید.
مایل بود که کمیتهها را از کلانتریها بیرون کنند. گفتم اینکار مشروط بهفعال
شدن و قابلاطمینان شدن شهربانی است. خواست بهدادستانی انقلاب سفارش کنم که بهمأموران
شهربانی بهخاطر جرایم قبل از انقلاب، فشار نیاورند.»
تضاد اصلی خمینی نه جنگ با عراق بلکه
جنگ با مجاهدین خلق و خلق قهرمان ایران است
«پیشنهادی برای محافظت روحیه سپاه پاسداران» درآستانه اجراییکردن نسلکشی
از مجاهدین!
– خاطرات رفسنجانی، ۱۹اردیبهشت۱۳۶۰:
«آقایان محسن رضائی و محمدزاده آمدند و پیشنهادی برای محافظت روحیه سپاه
پاسداران درخط امام و ولایتفقیه داشتند و تصمیمی اتخاذ شد.»
نمونه ای از وحشت آخوندها و روحیه
باختگی از یک هماوردی مسالمت آمیز با مجاهدین
«سپاه معتقد است باتوجه بهوجود جنگ… باآنها [منظور مجاهدین] برخوردقاطع بشود
و سرکوب شوند»
– خاطرات رفسنجانی، یکشنبه ۲۰اردیبهشت۱۳۶۰:
«شب آقایان رضایی [فرمانده وقت سپاه] و محمدزاده [مسئول دفتر سیاسی سپاه]
آمدند و درباره تصمیمات اخیر دولت و شورای قضایی درخصوص برخورد با گروههای
ضدانقلاب بحثی داشتند. سپاه معتقد است که نباید بهآنها مشروعیت سیاسی بدهیم و با
توجه بهوجود جنگ و کارشکنیها، با آنها برخورد قاطع بشود و سرکوب شوند. حرکت
وزارت کشور را ضعیف میدانند. آنها را قانع کردم که اول باید اتمامحجت شود و راه
فعالیت آزاد و سیاسی باز باشد و اگر آنها نخواستند بهقانون احترام بگذارند و
طغیان کردند، که ظاهراً قانون ما را نخواهند پذیرفت، دراینصورت خشونت جایز میشود
و بهانهها و مظلومنماییها را از دستشان میگیریم و مردم میفهمند که آنها توطئهگرند.
ولی مشکل عمده، رابطه رئیسجمهور با آنها است.»
در روزنامهها تیترهای درشت در باره
جنگ است اما در جلسات پشت پرده صحبتها درباره سرکوب و کشتار مجاهدین
برنامهریزیهای پشتپرده برای برخورد باگروههای محارب! توسط بالاترینسرکردگان
حکومت
– خاطرات رفسنجانی، سهشنبه ۲۲اردیبهشت۱۳۶۰:
«شب در نخستوزیری با آقایان رجایی، بهشتی، باهنر، خامنهای و نبوی جلسه
داشتیم. از سپاه آمدند و راجع بهبرخورد با گروههای محارب مذاکراتی شد.»
برنامه ریزی برای برخورد با مجاهدین
در جلسات پشت پرده آخوندهای حاکم
– خاطرات رفسنجانی، شنبه ۲۶اردیبهشت۱۳۶۰:
«ساعت هشت و نیم بهمنزل امام رفتم. با آقایان خامنهای، جنتی و ناطق نوری… از
لزوم اعلان موضع آقای بنیصدر درمقابل گروهکهای محارب صحبت شد. امام گفتند باید
بکند، ولی او حاضر نیست و اگر فشار بیاوریم، ممکن است تشنج بهوجود آید»
شاخص برای رژیم جنگ ایران وعراق نیست
بلکه دوری نزدیکی هرفرد و جریان به مجاهدین خلق است
انقلاب جدید! از نگاه آخوندی، یعنی اعلانحمایت ازدستگاههای سرکوب و کشتار
مثل «سپاه»، «دادگاههای بهاصطلاح انقلاب»؛ تصمیمگیریهای پشتپرده برای مشخصکردن
خطکار دربرابر مخالفان و «تصمیمات خوب»! برای اینکه «دادگاهها قویاً عمل کنند»
– خاطرات رفسنجانی، چهارشنبه ۶خرداد۱۳۶۰:
«ساعت ۹صبح برای ملاقات
نمایندگان مجلس با امام بهمنزل امام رفتم… امام سخنرانی تاریخی مهمی کردند.
آنچنان مهم که اهل نظر گفتند انقلاب جدیدی است. نسبت بهمخالفان خط امام آنچنان
کوبنده بود که عدهای باور نمیکردند پخش میشود. لیبرالها و مخصوصاً بنیصدر و
نهضت آزادی را خوار و ضعیف کردند. بهآنها فضول و غلط کردی گفتند و تصمیمات مجلس
را غیرقابلخدشه معرفی کردند. روحانیت و خط امام و پاسداران را خیلی صریح تقویت
کردند… قبل از شروع ملاقات ما، اعضای شورای عالی قضایی خدمت امام بودند بهجز آقای
ربانی شیرازی. احمد آقا هم بود. من هم درقسمتی از جلسهشان رسیدم. بحث بر سر موضع
ما با مخالفان و لیبرالها بود. مطالب خوبی گفتهشد و تصمیمات خوبی گرفته شد. قرار
شد هیئت سهنفری، تخلفاتشان را بگویند، دادگاهها هم قویاً عمل کنند، حتی درمورد
تعطیل روزنامههای ضدانقلاب. امام گفتند که مجلس محکم روی موضع قانونیاش بماند و
گفتند که بنیصدر بهخاطر اطرافیان نابکارش، خودش را حذف میکند.»
اعتراف رفسنجانی به تصمیمگیری برسر
اینکه «دادگاهها قویا عمل کنند» یکماه قبل از سی خرداد و در هیاهوهای کرکننده
برای جنگ ضدمیهنی
تنهاگناه نابخشودنی مجاهدین ازنظر حکومت آخوندی، مخالفتبا استبداد زیرپرده
دین (فاشیسممذهبی) و ایستادگی بر سر آرمان آزادی مردمایران بوده و هست
– بخشی از نطقهای قبلازدستور نمایندگان مجلس ارتجاع دربهار۱۳۶۰ روزنامه حکومتی کیهان ۲۱خرداد۱۳۶۰:
«ناطق دربخش دیگری افزود: بنابراین مقیاس ما برای سنجیدن اینکه کدام نیرو،
کدام گروه، کدام حزب یا کدام جبهه، مترقی یا غیرمترقی است دراینمرحله معیار ما
سنجش آنهاست دررابطه با برخوردشان با امام و مسأله تقویت او یا تضعیف او میباشد.
اگر درجهت تقویت رهبری باشد مترقی و اگر درجهت تضعیف باشد غیرمترقی است.»
– بخشی از مقاله «حزبالله چیست؟» روزنامه کیهان بهسرپرستی آخوند شیاد محمد
خاتمی، ۲۱خرداد۱۳۶۰:
«حذرکنید از خشم حزبالله خشم مقدسی که وقتی سیل میشود درهم میکوبد هم آنچه
را که درخط رهبریش نمییابد. حزبالله – دست خداست که از آستین مردم بدر آمده
است. حزبالله از همان قماش ابوذر است مارکس و لنین و لیبرالیسم و کمونیست را
برسمیت نمیشناشد. ای گروههای روشنفکر شرم کنید از آنچه که بهحزبالله نسبت
میدهید. ای لعنت برشما – که هرچه این خلق میکشد از فکر و دستهای علیل شماست. حزبالله
امامش را دوست دارد خیلی بیشتر ازآنچه شما تصور میکنید.»
تهدید مخالفین نظام ولایت فقیه به
کشتار، دربحبوحه جنگ با عراق، توسط اراذلی که خمینی به آن نام «حزبالله» نهاده
بود
توجیهعمومی نیروهای حکومت، حول ضدیت هیستریک بامجاهدین و زمینهچینی سرکوب
آنان، توسط بهشتی، بالاترین مهره خمینی، باسوءاستفاده دجالانه از فضای جنگ باعراق
– روزنامه حکومتی کیهان ۲۱خرداد۱۳۶۰:
«وی [بهشتی] افزود: براساس اطلاعات وسیعی که از جبههها و از موضع قاطع
نیروهای انقلاب اسلامی جامعه داریم رزمندگان عزیز ما درجبههها نبرد خود را تا
پیروزی باقدرت هرچه بیشتر ادامه خواهند داد و این جوسازیها اراده آنها را دراین
جهاد مقدس قاطع کرده و خواهدکرد و قشرهای مسلمان جامعه ما نیز بیدار و آماده
مقابله با هرگونه حادثهآفرینی هستند و هرنوع توطئه را درنطفه خفه خواهند کرد.»
طرح برای خفه کردن مخالفان و مجاهدین،
توسط خمینی، زیر هیاهوهای کرکننده برای جنگ ضدمیهنی
روند تصمیمگیریهای پنهانی با سرکردگان سپاه برای بهدستآوردن بالاترین
«کیفیت» درکشتار مجاهدین و نه در «جنگ خارجی»
– خاطرات رفسنجانی، جمعه ۸خرداد۱۳۶۰:
«صبحانه را درخدمت آقای منتظری درمنزل ایشان [درقم] صرف کردیم. آقایان
محسن رضایی و رضا سیفاللهی [مسئول وقت اطلاعات سپاه] آمدند و درباره کیفیت عملکرد
پس از بیانات امام بحث کردیم.»
– خاطرات رفسنجانی، شنبه ۹خرداد۱۳۶۰:
«آقایان محسن رضایی و محمدزاده آمدند. درباره کیفیت حرکت بعد از بیانات امام
بحث کردیم.»
– خاطرات رفسنجانی، چهارشنبه ۱۳خرداد۱۳۶۰:
«آخر وقت آقایان رضایی و محمدزاده از سپاه آمدند و درباره خط حرکت سیاسی با
مخالفان بحثهایی کردیم. پیشنهاد کردند که گروهی خط دهنده و هدایتگر سیاسی شوند،
موافقت کردم، قرار شد افرادی را پیشنهاد دهند.»
درحالیکه درظاهر جنگ مسئله اصلی است
اما در پشت صحنه جنگ با مجاهدین و مردم ایران جنگ اصلی نظام آخوندی است
مشخصکردن «خط حرکت آینده» سرکوب و «آمادهباش»! دادن به «نیروهای سپاه و
کمیتهها»
– خاطرات رفسنجانی، دوشنبه ۱۸خرداد۱۳۶۰:
«امام امروز سخنرانی تند و جالبی فرمودند و سنگ تمام گذاشتند. از اقدام
دادستان حمایت کردند، مخالفان را تهدید کردند… عصر درشورای قضائی جلسه مشورتی با
حضور اعضای شورا و نخستوزیری داشتیم. وضع جاری را بررسی کردیم و خط حرکت آینده را
ترسیم نمودیم و بهنیروهای سپاه و کمیتهها، برای احتیاط آمادهباش دادیم.»
جنگ ضدمیهنی با عراق سرپوشی برای جنگ
اصلی با مردم ایران و خفهکردن هرگونه صدای مخالف در داخل میهن
نظرامام این بود که نگذاریم بگریزند!
– خاطرات رفسنجانی، پنجشنبه ۲۱خرداد۱۳۶۰:
«تظاهرات پراکنده درتهران و شهرستانها بهنفع بنیصدر انجام میشود که
عمدتاً توسط مجاهدینخلق است. بنیصدریها خیلی ترسیدهاند و احتمال فرارشان قوی
است. یک نظر این است که مانع فرارشان نشویم… نظر امام این بوده که نگذاریم
بگریزند.»
تصمیم به بزرگترین جراحی سیاسی توسط
خمینی زیر پوش جنگ ضدمیهنی او با عراق
نگاه رفسنجانی ضدبشر بهجان انسانهایی که یک هفته قبلاز سی خرداد۱۳۶۰ تنها خواهان آزادی، آنهم در مسالمتآمیزترین صورت، بودهاند:
«چندنفری تابهحال تلفشدهاند!»
– خاطرات رفسنجانی، شنبه ۲۳خرداد۱۳۶۰:
«تظاهرات پراکندهای علیه و له آقای بنیصدر درتهران و شهرستانها رخ میدهد.
چندنفری هم تابهحال تلفشدهاند.»
نمونهای از اعمال شقاوتآمیز
سرکردگان حکومت آخوندی زیر سروصدای جنگ ضدمیهنی
لودادن تصمیمگیریهای پشتپرده سرکوب، توسط سرکردگان فاشسیت سپاه پاسداران و
شهربانی تحتامر آخوندها
– روزنامه حکومتی کیهان ۲۳خرداد۱۳۶۰:
«هشدار سپاه پاسداران درمورد حرکات مشکوک ضدانقلاب
ستادمرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی طی اطلاعیهای از امت همیشه
درصحنهمان خواست که درمقابل هرگونه حرکت مشکوکی ایستادگی کنند
متن اطلاعیه چنین است:
بسمالله الرحمن الرحیم
آمریکای جهانخوار باید بداند که ملت عزیر و خمینی تا نابودی کامل منافعش اورا
راحت نخواهد گذاشت و تا قطع هردو دست آن بهمبارزه خدایی خود ادامه خواهد داد.
برابر اطلاعات واصله گروهکهای متحد ضدانقلاب اسلامی و سرسپرده شرق و غرب
نظائر مجاهدینخلق تصمیم دارند با گسترش جو تشنج و خشونت ازجمله تعدی بهجان بعضی
شخصیتها جلوی استقرار همهجانبه قانون اسلام را گرفته و با نسبت دادن اینگونه
اعمال ضدانقلابی بهمردم شریف و ارگانهای پیرو خط امام به مقاصد شوم اربابان خود
جامه عمل بپوشانند.
لذا سپاه پاسداران انقلاب اسلامی از امت مسلمان و همیشه درصحنهمان میخواهد
ضمن حفظ هوشیاری انقلابی گوشبهفرمان ولایتفقیه علیه هرگونه حرکت مشکوکی ایستادگی
نمایند.»
– روزنامه حکومتی کیهان ۲۳خرداد۱۳۶۰:
«پلیس با قاطعیت از بلوا و آشوب جلوگیری خواهدکرد
سرهنگ وحید دستگردی رئیس شهربانی جمهوری اسلامی ایران دررابطه با استقرار
کامل نیروهای پلیس درچهارراهها و مراکز حساس شهر تهران بهخبرگزاری پارس گفت: ما
طبق قانون اساسی تابع وزارت کشور و دولت جمهوری اسلامی ایران هستیم و باکمال
قاطعیت طبق مقررات برای ایجاد نظم و آرامش با هرگونه اغتشاش و راهپیمایی غیرمجاز
مقابله خواهیم کرد و هرگاه دولت جمهوری اسلامی ایران صلاح بداند مأمورین ما با
سلاح و تجهیزات نیز وارد عمل خواهند شد.
تهدید به قاطعیت توسط دستگاههای
کشتار خمینی، یک هفته قبل از سی خرداد۶۰، گواه
تصمیم پیشاپیش گرفته برای نسل کشی مجاهدین دارد
مرغ از «قفس توطئهچینیهای ارتجاعی» بهیمن هوشیاری و فداکاری مجاهدین پرید
– خاطرات رفسنجانی، سهشنبه ۲۶خرداد۱۳۶۰:
«سپاه از طرف امام مأمور شد که جلوی سفر ایشان [رئیسجمهور نظام] را بگیرد.
ولی آقای بنیصدر از محلی که بود بهجای دیگری منتقلشده و دیگر از زیر نظر بیرون
رفته.»
– خاطرات رفسنجانی، پنجشنبه ۲۸خرداد۱۳۶۰:
با فداکاری و پاکبازی مجاهدین تیرهای
خمینی برای به تلویزیون کشاندن بنی صدر به سنگ خورد
داستانسازیهای دروغین برای بهانهتراشی شروع سرکوب مجاهدین، توسط لاجوردی جلاد اوین، درفقدان هرگونه دستاویز و توجیه واقعی،
داستانیکه هیچگاه دیگر خبری از آن بیرون نیامد!!
– روزنامه حکومتی کیهان ۲۶خرداد۱۳۶۰:
«… دادستانی انقلاب اسلامی مرکز هرنوع تخلف از فرمان امروز امام امت را
سرسختانه پیگیری نموده و متخلفین را دردادگاه انقلاب اسلامی بهسزای اعمال خود
خواهد رساند. ضمناً جهت آگاهی مردم غیور مختصری از جریان آمریکایی درزندان اوین
بهاطلاع میرسد.
همزمان با نعرههای کریه تفالههای آمریکا جبهه بهاصطلاح ملی و گروهکهای
ضدخلقی درزندان دست بهآشوب و اغتشاش زده و بهبرادران پاسدار جانبرکف حمله
میبرند که برادران ما باروحیهای انقلابی با آنان برخورد کرده و از گسترش اغتشاش
جلوگیری مینمایند. هماکنون تحقیق از زندانیان شورشگر ادامه دارد تا عاملین اصلی
بهدادگاه معرفیشده و بهسزای اعمال ننگین خود برسند.»
یک نمونه از دروغسازی آخوندی توسط
لاجوردی قصاب اوین برای بهانهتراشی جهت اعدام بدون دلیل مجاهدین خلق
درفقدان هرگونه بهانه برای کشتار تظاهرات مسالمتآمیز علیه تصمیم مجلس
آخوندی، بنابهگفته رفسنجانی تظاهرات مسالمتآمیز میشود محاربه و «بهنحوی»!!!
اعلان مبارزه مسلحانه
– خاطرات رفسنجانی، شنبه ۳۰خرداد۱۳۶۰:
«طرح عدمکفایت سیاسی آقای بنیصدر دردستور بود… گروهکهای مجاهدینخلق و…
تدارک وسیعی برای ایجاد آشوب و جلوگیری از کار مجلس دیده بودند و بهنحوی اعلان
مبارزه مسلحانه کردهاند.»
رفسنجانی به همه کینهتوزیهایش علیه
مجاهدین نتوانست مسالمتآمیز بودن تظاهرات سی خرداد۶۰ را زیر سوال ببرد و نوشت «بهنحوی اعلان مبارزه مسلحانه کردهاند»
موضوعات «مختصر»! و بیاهمیت! ازنظر رفسنجانی (از نزدیکترین افراد به خمینیدجال)
کدامند: «۱۶کشته و ۱۵۶مجروح» و ۱۵اعدام بدون
محاکمه
– خاطرات رفسنجانی، یکشنبه ۳۱خرداد۱۳۶۰:
«درخیلی از شهرها هم آشوب مختصری … ایجاد شدهبود که با دخالت مردم سرکوب
گردید. درتهران ۱۶نفر کشته و ۱۵۶نفر مجروح از حوادث دیروز گزارش شدهاست… امروز علیرغم تهدیدهایی
که از طرف گروهکها شدهبود که درصورت عزل بنیصدر شهر را بهآتش میکشند،
کوچکترین حرکتی نکردند. شاید بهعلت قاطعیت دادگاه انقلاب که امروز صبح ۱۵نفر از عوامل آشوب را سریعاً محاکمه و مجازات کرده است؛ و بهعلت
حضور حزبالله»
اعتراف رفسنجانی به قتلهای فراقضایی
مجاهدین به شکل سریع و بدون هرگونه آئین دادرسی
وحشیگری و جنایات، عمیقاً نشانه ضعف حاکمیت و وحشت مطلق از قدرت پایگاه
مردمی مجاهدین
– خاطرات رفسنجانی، دوشنبه ۱تیر۱۳۶۰:
اعتراف رفسنجانی به استفاده از حربه
اعدام مخالفین زیر چتر جنگ با عراق برای ایجاد رعب و وحشت دردل مخالفان
شوری آش جنایات غیرقابلتوجیه، از زبان رفسنجانی، بالاترین آشپز نظام، پساز
خمینی
– خاطرات رفسنجانی، چهارشنبه ۳تیر۱۳۶۰:
«شب مصاحبه دادستان (اسدالله لاجوردی) و حاکم شرع دادگاه انقلاب تهران (محمدی
گیلانی) را درباره مبارزه با ضدانقلاب از تلویزیون دیدم. جالب نبود. تند، کم
محتوی و بی توجیه حرف زدند.»
اعتراف رفسنجانی به اعدامهای غیرقابل
توجیه توسط لاجوردی و محمدی گیلانی