جنگباعراق چگونه ادامه یافت؟ چرا خمینی صلح را نمیپذیرفت؟
جنگ اینگونه ادامه یافت! و خمینی نپذیرفت که آتش جنگ خاموش شود!
به استناد اسنادی که اساساً متکی به منابع حکومتی است و در این مجموعه به
آنها اشاره شد، جنگ ۸ ساله توسط خمینی، زمینه سازی شد تا سرانجام در خرداد ۱۳۶۱ با آزادی خرمشهر و عقب نشینی رسمی و اعلام شده عراق به مرزهای
بین المللی، آن جنگ ویرانگر به نقطه صفر خود بازگشت.
در این نقطه امکان توقف زدن به این جنگ خانمانسوز فراهم شد.
از آن تاریخ به بعد، دوباره میانجیهای بینالمللی با حمایت مالی کشورهای
عربی روانه منطقه شدند تا با پرداخت غرامت و بازسازی مناطق جنگزده و پیگیری حقوقی
مساله تجاوز، آتش جنگ را خاموش کنند. اما باز هم خمینی نپذیرفت!
پاسدارجنایتکار سرلشکر علی شمخانی، ازسرکردگان جنگ ضدمیهنی با عراق که ۸سال جانشین سرکرده کل سپاه پاسداران، وزیراسبق سپاه پاسداران،
سرکرده نیروی دریایی سپاه، ۸سال وزیر
دفاع رژیم و دبیرشورای عالی امنیت نظام آخوندی از سال۹۲ بهبعد بوده است. در یک برنامه گفتگو در تلویزیون حکومتی
آخوندها به تاریخ ۴مهر۱۳۸۴ اعتراف کرد که:
«هیچکس! هیچکس! [هیچگروهسیاسی، درحاکمیتوبیرونازآن] غیراز [مجاهدینخلق]
درداخلکشور وجودندارد که بعداز [عقبنشینی قوای دولت عراق از] خرمشهر اطلاعیه ویا
بیانیهای دادهباشد که جنگ باید خاتمه پیدا کند!»
***
نگاهی به جنگ و تلفات آن، قبل و بعد از آزادی خرمشهر و بیرون کشیدن قوای
عراقی به مرزهای بینالمللی
رفسنجانی روز ۷ مهر ۱۳۷۹ در گفتگو با روزنامه جمهوری اسلامی گفته بود: ” امام به عنوان
فرمانده کل قوا، با مسائل نظامی آشنا نبود… .وقتی عملیاتی مانند والفجر، شکست میخورد
و ناموفق میشد، اسمش را والفجر مقدماتی گذاشتند که درعملیات بعد جبران کنند!
نظر امام بر ادامه جنگ، قاطع بود. حتی اجازه نمیدادند که این بحثها خدمت
ایشان مطرح شود“.
محسن رضایی سوم مهر ۹۵ در مصاحبه
با تلویزیون رژیم گفت: ”در سال اول جنگ، راهبرد نظامی نداشتیم!“ … در ”سلسله
عملیات والفجر“ همان مرحله اول، کافی بود و نباید مراحل بعدی اجرا میشد! و رضایی
همانجا گفت: ”در کربلای ۴ هم باید
گردانها را کم میکردیم!“
***
اکنون سؤال مردم و تاریخ ایران از خمینی و جانشیانش به این شرح عنوان میشود
که:
وقتی استراتژی جنگی نداری! وقتی با مسائل نظامی آشنا نیستی! وقتی طرح صلح
خودت را که به سازمان ملل هم بردهای و دشمن هم باضافه ملل متحد آن را پذیرفته،
وقتی دشمن به مرزهای بین المللی عقب نشینی کرده و کشورهای عربهم آمادهاند خسارتهای
جنگ تو را بدهند و مذاکره و دادگاه را هم، همه طرفها منجمله عراقیها پذیرفتهاند،
خرمشهر هم آزاد شده! چرا جنگ را ادامه دادی؟
به تلفات جنگ تا مقطع خرمشهر و تلفات بعد از آن تا پایان جنگ نگاه کنید و
جواب خانوادههای داغدار و متلاشی شده را از خمینی و جانشینانش بخواهید.
تفاوت نزدیک به ۲میلیون کشته و مجروح
است! ۲ میلیون!= ۲۰۰۰۰۰۰ نفر!!!
***
نگاهی به آمار: ۲ میلیون
کشته و مجروح! تلفات جنگ
طبق آمار رسمی رژیم، که در سایت مرکز ستاد تحقیقات دفاع مقدس و تمامی دیگر
سایتهای مشابه منتشر شده، ایران تا مقطع آزادی خرمشهر، بین ۱۴ تا ۲۰ رشته عملیات انجام
داد که تعداد کشتههای عراقی اعلام شده
توسط ایران برابر با ۴۵ هزار و ۲۲۰ نفر است.
در همین منابع حکومتی رژیم، تعداد تلفات ایران تا آن زمان، برابر با ۶ هزار و ۴۳۵ نفر اعلام
شده بود. هرچند این عدد باید اشتباه باشد و تعداد تلفات واقعی را باید حداقل ۷-۸ برابر این عدد تخمین زد. یعنی چیزی حدود ۵۰ هزار نفر.
اگر جنگ در همان مقطع که امکان صلح شرافتمندانه در دسترس بود، خاتمه پیدا میکرد
جان نزدیک به دو میلیون ایرانی و عراقی نجات پیدا میکرد.
آمار تلفات پایان جنگ در سال ۶۷ ، چیزی
برابر با ۲ میلیون نفر اعلام شد!
اما خمینی و دستیاران جنایتکارش یعنی خامنهای و رفسنجانی و تمامی عناصر فعلی حاکمیت، جنگ را
ادامه دادند تا جایی که خمینی میگفت اگر جنگ ۲۰ سال هم طول بکشد ادامه میدهیم!
برای اطلاع بیشتر به مقاله جنگ ایران و عراق- رازهای در محاق(جعبه سیاه جنگ ایران
و عراق- گزارش ویژه)- سازمان مجاهدین خلق ایران در لینک زیر مراجعه کنید:
جنگباعراق چگونه ادامه یافت؟ چرا خمینی صلح را نمیپذیرفت؟ مجاهدین خلق،
ستون پنجم یا میهن پرست؟ قسمت سوم
***
چه میشد کرد؟
در ایران و شاید در جهان، به جز خمینی و ایادی جنایتکار او و یک یا دو کشور
متحدش، هیچ حزب، گروه، دسته یا حتی کشوری نبود که خواهان پایان یافتن جنگ نبود.
اما در مقام عمل، هیچکس اقدامی برای ختم جنگ انجام نمیداد! حتی بعد از
آزادی خرمشهر که تمایل به صلح در مردم ایران هم به خواسته اکثریت تبدیل شده بود
باز خمینی نگذاشت که جنگ پایان پذیرد. کسی باید پیدا میشد و از نام و آبروی خود
میگذشت و جنگ را تمام میکرد و به آن خونریزی جنایتکارانه، به بیوه شدن زنها و
یتیم شدن کودکان! به ویرانی شهرها و نابودی روستاها! خاتمه میداد.
تنها کسی که شجاعت انجام این کار را داشت مسعود رجوی و سازمان مجاهدین خلق ایران بود.
مسعود رجوی پس از بیرون کشیدن قوای عراقی از خرمشهر و بازگشت عراق به مرزهای
شناخته شده بین المللی به امضای قرارداد صلح با وزیر خارجه عراق در پاریس مبادرت
کرده و رسماً اعلام کرد که قرارداد صلح را اگر خمینی بپذیرد، وی حتی بعد از
سرنگونی خمینی به الزامات آن ملتزم خواهد بود.
خمینی چگونه مجبور به آتش بس شد؟
قدرت ارتش آزادیبخش و حضور مجاهدین در تهران و قیام مردم
اما خمینی پای صلح نیامد.
سپس مجاهدین نامشروع بودن آن جنگ ضدمیهنی را در اکثر پارلمانهای دنیا به ثبت
دادند.
پس از آن، مجاهدین اقدام به درهم شکستن ماشین جنگی خمینی کردند.
سرانجام خمینی ناگزیر از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ و آتش بس با عراق در تیر۱۳۶۷ شد. چرا
که خمینی خطر ارتش آزادیبخش را کنار گوش خود در تهران حس کرد. آنجا که مجاهدین در
عملیات چلچراغ با فتح شهر مهران شعار داد امروز مهران فردا تهران. خمینی
از ترس سرنگونی به دست ارتش آزادیبخش ، جام زهر آتش بس را سرکشید و گرنه تا به
خمینی بود همواره این شعار را میداد که تا آخرین خشت خانه در تهران جنگ را ادامه
خواهد داد.
لرز و رعشه خمینی پس از فتح مهران توسط ارتش آزادیبخش ملی
سرتیپ پاسدارجنایتکار، احمد فتوحی، ازسرکردگان جنگ ضدمیهنی خمینی:
اشغال کردن مهران همان و لرزیدن دل «ولی امر» همان!
خمینی درجماران فرمانده سپاه را خواسته بود و گفته بود «چه شد مهران؟»
اشغال کردن مهران همان و لرزیدن دل «ولی امر» همان!
خمینی درجماران فرمانده سپاه را خواسته بود و گفته بود «چه شد مهران؟»
شروع کردند جنجال: «امروز مهران فردا تهران!»
خمینی چند بار پرسید «قصه مهران چی هست که اینقدر جنجال میکنند؟»
حالا فشار روانی جوری بود که «رهبر» را «دغدغهمند» کرده بود
خمینی چند بار پرسید «قصه مهران چی هست که اینقدر جنجال میکنند؟»
حالا فشار روانی جوری بود که «رهبر» را «دغدغهمند» کرده بود
تلویزیون حکومتی شبکه سه آخوندی، ۱۸اردیبهشت۹۹:
سرتیپ پاسدارجنایتکار، احمد فتوحی، ازسرکردگان جنگ ضدمیهنی خمینی:
منطقه مهران را برای سومین بار اشغال کردند! اشغال کردن همان و لرزیدن دل
«ولی» همان! آنموقع حضرت امام در جماران، وقتی جنجال تبلیغاتی شدید رادیوهای
بیگانه و رسانهها را رصد میکرد، فرمانده وقت سپاه را خواسته بود و گفته بود «چه
شد مهران؟» یک جورهایی [پرسیده بود] «چه شد مهران؟» آنطرف هم چه خبر بود؟ شروع کرد
جنجال «امروز مهران فردا تهران!» …
… با این بهاصطلاح تحلیل و فرایند، که جای حساسی دست گذاشته بود، گرفته بود و قابل مانور بود و تبلیغ هم میکرد. از آنطرف هم ما سرازیر شدیم به سمت گرمای شدید تابستان
… با این بهاصطلاح تحلیل و فرایند، که جای حساسی دست گذاشته بود، گرفته بود و قابل مانور بود و تبلیغ هم میکرد. از آنطرف هم ما سرازیر شدیم به سمت گرمای شدید تابستان
مجری تلویزیون حکومتی شبکه۳ آخوندها:
ماه رمضان و انرژی تحلیل رفته و تابستان و…؟!
سرتیپ پاسدارجنایتکار، احمد فتوحی، ازسرکردگان جنگ ضدمیهنی خمینی:
سه جبهه دیگر هم ما درگیر بودیم.
مجری تلویزیون حکومتی شبکه۳ آخوندها:
و فشار روانی رسانهای؟!…
سرتیپ پاسدارجنایتکار، احمد فتوحی، ازسرکردگان جنگ ضدمیهنی خمینی:
حالا فشار روانی هم که جوری که دیگه «رهبر انقلاب» را «دغدغهمند» کرده بود!
مجری تلویزیون حکومتی شبکه۳ آخوندها:
یعنی امام چند بار پرسیده بودند که «مهران چی شد؟»!
سرتیپ پاسدارجنایتکار، احمد فتوحی، ازسرکردگان جنگ ضدمیهنی خمینی:
آره که «قصه مهران چی هست که اینقدر دارند رویش جنجال میکنند؟»
-
-
خمینی جام زهر را سر کشید تا جلوی حضور ارتش آزادیبخش در تهران و قیام مردم
خسته از جنگ و خونریزی را سد کند و این چنین بود که از چیزی که میترسید یعنی توقف
جنگ را پذیرا شد هرچند هرگز حاضر به امضای قرارداد صلح نشد.
پاسدار اسماعیل کوثری روز ۱۹ تیر ۱۳۸۷ در مصاحبه با روزنامه جوان گفت:
«دشمنان, توطئههای واقعاً گستردهای را طرح ریزی کرده بودند, چون منافقین
قبل از عملیات فروغ جاویدان, در مهران, عملیاتی به زعمِ خود موفقیت آمیز انجام
داده بودند, و شعارِ ”امروز مهران فردا تهران“ را هم یکی دو ماه قبل, مطرح کرده
بودند, بنا براین, با در اختیارگرفتنِ انواع سلاحهای سنگین و نیمه سنگین همچون
نفربر و غیره, خود را سازماندهی کرده بودند.
پذیرش قطعنامه از سوی حضرت امام, تمام این توطئهها را خنثی کرد ».
پاسدار جنایتکار اسماعیل کوثری از سرکردگان سپاه پاسداران ولایت فقیه و از
عوامل جنگ افروز و تجاوزگر خارجی نظام
در آخرین قسمت بحث فوق به موضوع زیر خواهیم پرداخت:
حرف آخر- سؤال آخر و جواب آخر
خلاصه مطلب و نتیجه گیری که مجاهدین خلق ستون پنجم یا میهن پرست
پایان قسمت سوم
ادامه دارد…