آرمان مبارزه برای آزادی، سیر مداوم از
قلمرو اجبار و ضرورت، به قلمرو اختيار و آزادي
جنبش آزادیخواهی بالاترین، دیرپاترین
وشکوهمندترین ارزش انسانی و اجتماعی است.حقیقتی است که هیچ قدرتی توان متوقف کردن
آنرا ندارد گرچه با ترفندها و جنایتها، موقتا برآن سرپوش گذاشته و تبلیغ کنند که
اغتشاشگران را زدیم، دستگیرکردیم و کشتیم و اغتشاش را مهار کردیم.اما گواه تاریخ
از هزاران سال قبل تا امروز براین حقیقت تأکید کرده وبعنوان واقعیتی غیر قابل
تغییر به ثبت رسانده است که دیکتاتورها بغایت خام خیالند و یا نمیخواهند به
سرنوشتشان بدست مردم فکرکنند.آفتاب آزادی را نمی بینند که ابرهای تیره هراندازه
مانع درخشش آن شوند اما بی تردید در پرتوها و گرمای آن آب میشوند و راه را برای
درخشش بیشتر باز میکنند.
آزادیخواهان ممکن است موقتا تحت
ابرهای تیره جنایتها پنهان شوند اما قویتر وکوبندهتراز گذشته چنان بر سراسر
جامعه پرتوافشانی میکنند که بساط ستمگران را صدها بار بیش از گذشته زیرو رو میکنند.چنانچه
علی (ع) میگوید:«روز ستمکشان علیه ستمگران بسا سخت تر از روز ستمگران بر ستمکشان
است »
بانگاهی به قیام آفرینان و کانونهای
شورشی در شهرهای شورشی را به عینه میبینیم:
درحالیکه سلطنت فقیه در این ۴۰ سال جای آبادی درکشورمان باقی نگذاشته ودر سرکوب آزادیخواهان از هیچ جنایتی
فروگذار نکرده اما برغم تمامی ظاهرسازیها برای دلگرمی به نیروهاو اوج جنایت از
ترس و وحشت، نه تنها جنبش آزادیخواهی را متوقف نکرده که برعکس گویی با جنایتهایش سوخت بیشتری به این
موتور پیشبرنده تاریخ رسانده است.
جنبش ضد دیکتاتوری با شعار مرگ
بردیکتاتوری در سال ۷۸ از دانشگاه تهران و به سطح جامعه گسترش یافت و تمامیت رژیم را
نشانه رفت که توسط محمد خاتمی مدعی اعتدال مورد تهاجم قرار گرفت.
سال ۸۸ جنبشی در مدار
عالیتر تمامیت رژیم را هدف قرار داد که با خیانت میرحسین موسوی و مهدی کروبی ظاهرا
سرکوب شد اما ۸ سال بعد در سال ۹۶ تظاهراتی با شعارهای «مرگ بردیکتاتور» و«
اصولگرا واصلاح طلب دیگه تموم ماجرا»، تمامیت رژیم را زیرضرب گرفته و چنان تهاجمی
علیه رژیم بود که بارها و بارها روحانی و خامنهای که سردمدارانش آن را شورش، به
رهبری مجاهدین اعلام کردند و به قول روحانی بعد ازآن بود که تحریمهای فلج کننده
شروع شد. این جنبش دگرگون کننده نیز ظاهرا سرکوب شد اما این بار بعد از۲ سال به قیام کنونی منجر شد و قیامی که سران رژیم آن را جنگ جهانی و یا فروغ ۲ نامیدند.
راستی اگر جنبشهای آزادیخواهانه سرکوب
شده و یا سرکوب میشد چرا هربار با فاصله زمانی کوتاهتر و با شدتی غیرقابل قیاس
با گذشته، زبانه میکشد، و رژیم از آن بعنوان یک جنبش سازمانیافته نام میبرد.چرا
تمامی اماکن غارت و سرکوب همچون مراکز بسیج و کلانتری و بانکها و فروشگاههای
زنجیرهای سپاه ودفاتر و خانههای نمایندگان خامنهای را ویران کرده است. جنبشی
که ضرباتش به رژیم در یک روز بیش از تمامی ضربات در دوهفته سال ۹۶ بود و خامنهای را مجبور کرد در دومین روز به صحنه بیاید و تمامیت ضد بشریش
را با فرمان آتش به اختیار افشا کند. جنبشی مقتدر با ۴۵۰ شهید و با ۱۰ هزار زندانی و۴هزارمجروع در ۱۸۱ شهر بطوریکه هر شهر و خیابان را به صحنه جنگ
رو در روی تبدیل کردند
نتیجه اینکه: مبارزهای که هدفش آزادیخواهی
است نه تنها سرکوب شدنی نیست که باسرعت برشدت آن افزوده میشود.همواره بر وحدت و
یک پارچگی و بیرنگ شدن مرزهای قومی وعقیدتی تأکید میکند و عشق به یکدیگر
وفداکاری برای هم به اوج میرسد و ارکان نظام را بلرزه میاندازد تاآنجاکه خامنهای
و روحانی و باندها، به ناچار از وحشت سرنگونی آخرین دست و پازدنهایشان را با
جنایت هرچه بیشتر بکار میگیرند، اما همچنانکه به زبان میآورند خطر سرنگونی را
باتمام وجود احساس وآنرا بیان میکنند.
بنابراین با ایمان به اینکه سرنگونی در دسترس
است با تمام قوا تمامیت نظام را هدف قرار داد و از هیچ ضربهای دریغ نباید کردیقین
کنیم که پیروزی دردسترس است آزادی حق مردم قیام آفرین است پس باید :
– مبلغ مبارزه برای آزادی باشیم
– مدافع آزادیخواهان باهرمرام، هر مذهب، هر قومیت و زبان و…باشیم
– هر جنبش وهرجریانی که قیمت بیشتری برای آزادی میدهد با هرعقیده
ومرام قابل اعتمادتر است.
– پیوستن به آزادیخواهان بالاترین ارزش و شرافت هر انسان است.
حاکمیت ضد بشری در قیام آبان ماه هرگونه
ابهامی را برطرف کرد که تنها و تنها را رهایی ملت وکشور از تبهکاران حاکم فقط وفقط
«آتش جواب آتش» است.
لینک قسمتهای دیگر همین مطلب: