۲۱آبان۱۴۰۰
افشاگری مقاومت ایران
شناخت وحدت و تضاد در روابط بینالملل
این قسمت از این سلسله مقالهها را میتوان هم مبنای شناخت دیپلماسی مقاومت ایران دانست و هم جمعبندی پایانیِ این مقالهها.
این قسمت را بهطور خاص عطف به بحثی که درباره قانونمندیهای جهان تکقطبی داشتیم، باید بهعنوان چراغ روشنگری بر فعالیتهای بینالمللی و دیپلماتیک مقاومت ایران مد نظر داشت.
گفته بودیم که مبانی رابط دولتها، کشورها و احزاب بر مبنای منافع متقابل شکل میگیرد. نکتهٔ مهم در توضیح این مبنا این است که در سیاست جهانی، با ماهیتها کاری ندارند؛ مثل اینکه طرف مقابل چه ماهیت سیاسی یا هویت ایدئولوژیکی دارد. مهم کیفیت و هدف از رابطه برای تأمین منافع متقابل است. بنابراین باید به چنین شناختی از مبانیِ رابطهها که موجب وحدتها و تضادها میشود، مشرف بود تا از فعالیتهای بینالمللی و دیپلماتیک، درکی درست داشت.
معنای استفاده از اهرم فشار بینالمللی علیه رژیم آخوندی
اکنون با چنین زمینه و مقدمهیی، به تشریح معنای استفاده کردن یا نکردن از اهرمهای بینالمللی علیه رژیم آخوندی میپردازیم. واضح است که این تشریح را با شاقول یا معیار وحدت و تضاد بر سر منافع ملی ایران پیش میبریم.
در پلهٔ نخست، همهچیز بستگی به این دارد که تضاد اصلی ایران را چه تشخیص بدهیم و منافع ملی ایران را چه بدانیم. پلهٔ دوم این است که با تعیینتکلیف تضاد اصلی و منافع ملی، راهبرد چه دیپلماسی را در عرصهٔ پرتلاطم سیاست بینالملل پیش بگیریم.
مثال ۱: با رفتن شاه و آمدن خمینی، چه سیاستی در مناسبات بینالمللی ایران با قدرتهای جهانی تغییر کرد؟ آیا تضاد اصلی ایران کماکان بقایای شاه و آمریکا بودند؟ (مراجعه شود به قسمت دوم همین سلسله مقاله.)
مثال ۲: اگر شخص یا نیرویی تضاد اصلی ایران را از سه یا چهار دههٔ پیش تا حالا آمریکا معرفی کند و نه حاکمیت ولایت فقیه، نتیجهٔ بالفعل چنین تشخیصی، منافع ملی ایران را آزادی، برابری، دموکراسی و حقوقبشر نمیداند، بلکه «صدور انقلاب» و دخالت در کشورهای دیگر و دسترسی به بمب اتم میداند. چنین انتخابی، فقیرتر شدن مردم و پرتر شدن زندانها را توجیه و تجویز میکند تا سیاست «صدور انقلاب» و «پروژهٔ هستهیی و اتمسازی» پیش برود.
مثال ۳: آیا بنیاد مشکلات و رنجهای اقشار مردم ایران که همه هفته در خیابانها فریاد دادخواهی سرمیدهند، صنفی است یا سیاسی؟ اگر صنفی است و با پاسخ صنفی جمع میشود و دولت هم خلاص میشود، پس چرا نظام ملایان با درصدی از هزینههای موشکسازی و هستهیی و دخالت در کشورها، مطالبات اقشار را پاسخ نمیدهد و این فریادها را تعیینتکلیف نمیکند؟
یافتن دیپلماسی راهنما در دو صحنهٔ داخل و بینالملل
مشاهده میشود که در بررسی مثالهای فوق، اگر تضاد اصلی ایران و منافع ملی آن را درست تشخیص دهیم، همهٔ عناصر برشمرده در این مثالها سر جایشان قرار میگیرند و به راهحل واقعی دست خواهیم یافت.
حالا پیام و معنای همین مثالها را عیناً در مناسبات بینالمللی و دیپلماتیک بیاوریم تا ببینیم برای پاسخ به تضاد اصلی ایران و تأمین منافع ملیاش باید از چه اهرمهایی با شاقول و معیار وحدت و تضاد استفاده کنیم. نخست نگاهی داریم به زمینههای روابط بینالملل با حاکمیت ولایت فقیه.
در صحنهٔ سیاسیِ بینالمللی شاهدیم که کشورهای اروپایی و آمریکا، چه در مماشات با رژیم ملایان و چه در تحریم آن، تأثیر بهسزایی بر تحولات ایران داشتهاند و دارند. این تأثیر، قدمتی لااقل ۷۰ساله دارد. این تأثیر، آمیختهیی از اقتصاد و تجارت و سیاست است. بنابراین منافع این کشورها در ارتباط یا تبادل با نظام ملایان باید از طریق اقتصاد و تجارت و سیاست تأمین شود. از این رو مبنای وحدت و تضادشان با رژیم آخوندی، همین سه عامل هستند.
در صحنهٔ سیاسی داخل ایران شاهد یک دیکتاتوری مطلق سیاسی ــ مذهبی هستیم که تضاد سیاسیاش با کشورهای فوق بر سر توسعهطلبیاش و صدور بهاصطلاح انقلاب است. اما همین دیکتاتوری، بیشترین تجارت و معامله را با کشورهای اروپایی و آمریکا داشته است.
اکنون صحنهٔ بینالمللی و صحنهٔ داخلی را ـ که هر دو تشریح شدند ـ با هم تلفیق کنیم تا راهبرد سیاسی ـ دیپلماتیک را برای پاسخ به تضاد اصلی ایران و حفظ منافع ملی کشورمان بیابیم. حاصل این تلفیق چنین است:
یک دیکتاتوری مذهبی بیمهابا جنایت و چپاول میکند و صاحبان اصلی سیاست دنیا هم برای تأمین منافعشان با آن مماشات میکنند و چشمشان را به جنایات و چپاول آن علیه مردم ایران، میبندند. به این عامل که در عمر نظام آخوندی چهار دهه جریان داشته است، عامل جدید «جهانی شدن» را هم بیافزاییم که در چنین جهانی، رقم زدن سرنوشت ملتها با منافع قدرتها رابطهٔ متقابل پیدا کرده است؛ یعنی اگر قدرتهای اقتصادی و سیاسیِ جهان بخواهند یا نخواهند که یک دیکتاتوری سرنگون بشود یا نشود، این عامل میتواند در مبارزات و مطالبات ملتها علیه دیکتاتوریها تأثیر مثبت یا منفی بگذارد.
درک یک نکتهٔ ظریف روی میز منافع ملی ایران
مشاهده میشود که پیچیدگیِ چنین وضعیتی، هوشیاری فوقالعادهیی در تشخیص راهبرد سیاسی ـ دیپلماتیک برای پاسخ به تضاد اصلی ایران یعنی حاکمیت ولایت فقیه میطلبد. عطف به بحثی که دربارهٔ جهان تکقطبی در قسمت دوم این سلسله مقاله صورت گرفت، باید سراغ اهرمهای فشار بینالمللی علیه نظام ملایان رفت تا هم تیغ سیاست مماشات با آن را کند کرد و در صورت ممکن، شکست و هم حمایت از مبارزه و قیام علیه نظام ملایان را کسب کرد؛ تا جایی که حقانیت و مشروعیت این مبارزه و تشکلهای موجود را بهرسمیت بشناسند.
نکتهٔ ظریف انقلابی و مردمی در این دیپلماسی این است که این سیاستمداران و حقوقدانان بینالمللی هستند که به میز منافع ملی ایران میپیوندند؛ نه آنکه نیرویی که سراغ حمایت اینان رفته است، خدمتگزار منافع آنان شده است. یاسر عرفات فقید که برای احقاق حقوق مردم و کشور فلسطین، بیشترین روابط دیپلماتیک را با رهبران جهان داشت، همواره تأکید میکرد که ما داریم جهان را به حمایت از حقوق فلسطین میآوریم.
بنایراین هدف مقاومت ایران از آوردن شخصیتهای سیاسی و حقوقی از پنج قارهٔ جهان به حمایت از مبارزه با نظام ملایان، هم خنثی کردن سیاست دیرینهٔ مماشات است، هم فشار بر رژیم آخوندی برای کند کردن تیغ سرکوب و کشتار و نقض حقوقبشر و هم معرفی آلترناتیو سازمانیافته برای جایگزینی دیکتاتوری ولایت فقیهی.
محصول بالفعل یک دیپلماسی چهل ساله
نکتهٔ پایانی اینکه رژیم آخوندی با صرف میلیونها دلار و تومان، در کار شیطانسازی بر سر تغییر دادن تضاد اصلی و منافع ملی ایران است. آماج اصلی این سیاست، مقاومت ایران در هیأت شورای ملی مقاومت و مجاهدین خلق میباشد؛ چرا که عطف به مواد بحثی که ارائه شد، دیپلماسی مقاومت ایران با درک قانونمندیهای جهان تکقطبی و ضرورت آوردن وجدانهای بیدار بشری به میز منافع ملی ایران، توانسته است ضربات کاری و گاه کمرشکن بر صدور ارتجاع و مماشات و توسعهطلبی و بمبسازی آن وارد نماید. حالا گو عدهیی در دام و بلندگو و ترفند شیطانسازی آخوندها بیافتند و با نشناختن تضاد اصلی، منافع ملی و دیپلماسی راهبردیشان، برای دیکتاتوری ضدبشری ولایت فقیهی عمر و زمان بخرند!
واقعیتهای اثبات شدهٔ داخلی و بینالمللی ـ که نمونههای اصلی را تشریح کردیم ـ اکنون با هزار زبان گواهی میدهند که دیپلماسی مقاومت ایران منطبق بر پاسخ به تضاد اصلی یعنی نظام ملایان و پایداری بر منافع ملی یعنی آزادی، برابری، دموکراسی و حقوقبشر اتخاذ شده است. محصول بالفعل آن، رقم خوردن تعادلقوای داخلی و بینالمللی به نفع مردم ایران بوده است.
پایان