بررسی فیلمسازیهای رژیم دربارهی مجاهدین
آیا «ماجرای نیمروز۲» در رساندن
پیامهایش علیه مجاهدین به مخاطبان موفق بوده است؟
دیدیم که:
دیماه گذشته یعنی چند ماه بعد از اینکه «ماجرای نیمروز۲» روی اکران رفت یک میز گردی در خبرگزاری ایرنا برگزار شد که سه
نفر کارشناس امنیتی نظام این فیلم را بررسی کردند. اینها کسانی هستند که حداقل دو
نفرشان مسائل مجاهدین را در وزارت اطلاعات برای سالیان دنبال میکردند که یکی از
آنها میگوید کار من اساساً بررسی و رصد مجاهدین است و میگوید برای ساخت این فیلم
با وی مصاحبه شده است.
این افراد در همین میز گرد میگویند که از این فیلم راضی نیستند. برای مثال
یکی از آنها میگوید چه نیازی بود که در فیلم رد خون برای نشان دادن بیرحمی و خونریزی
سازمان به سمت دروغ بروید؟
لازم به توجه است که این حرفها را کارشناسان امنیتی خود نظام میزنند.
کارشناس مربوطه میگوید این دروغ است که سازمان آدمها را دار زد. چرا باید برای
نشان دادن خشونت آنها به دروغ متوسل شویم تا بعد متقابلاً نشان دهیم نیروهای خودی
نیز این کار را کردهاند . یعنی اذعان میکند که اینکه مجاهدین افراد را در اسلامآباد
دار زدند دروغ محض است ولی اینکه نیروهای خودی اینکار را کردند صحیح است، چون
عکسهایش هست. او میگوید این صحنه را آوردیم که بعدش کارهای خودمان را توجیه کنیم.
یا در مورد صحنه کشتار فجیع توسط مجاهدین همین کارشناس امنیتی نظام میگوید:
وقتی آنها میخواهند چهره مخوفی از سازمان نشان بدهند جنازهها را وسط میریزند و
آتش میزنند. نیرویی که میخواهد خود را با سرعت ۴۸ ساعته به تهران برساند چطور مرده میسوزاند؟! اگر بیننده ذرهای
باهوش باشد این نکته را بهسرعت میگیرد و آن را به کل ماجرای فیلم تعمیم میدهد و
میگوید در جای دیگری نیز ممکن است دروغ گفته باشد.
یعنی خودشان اعتراف میکنند که جای جای فیلم وقتی میرسد به پرداختن به
مجاهدین که قرار است روی ذهن جوانان تاثیر بگذارد مملو از این دروغهاست.
اینجا سؤالی که پیش میآید این است که چرا این فیلمها که زیر نظر وزارت
اطلاعات ساخته میشود مورد اعتراض همین نفرات در وزارت اطلاعات قرار میگیرد؟
در پاسخ باید گفت که این تناقض ناشی از دخالت دستگاههای مختلف
نظام ولایت است که در تهیه این فیلم دست داشتهاند. بالاخره از یکطرف یکسری سفارشها
بوده که باید حتماً در فیلم یک مطالبی علیه مجاهدین میگفتند و از طرف دیگر فیلم
باید یک داستان داشته باشه که بیننده را جذب کند ضمن اینکه یکسری واقعیتها هم
هست که نمیتوانند به آنها نزدیک بشوند. بنابراین حاصل همه اینها شده است فیلمی که
هیچ طرفی را راضی نکرده است. برای مثال در مورد حضور گسترده زنان در مجاهدین در
فیلم میگوید اینها اسرای جنگی بودند در حالیکه همین کارشناس امنیتی میگوید اسیر
زن که به سازمان پیوسته باشد نداشتیم. ولی چون میخواستند داستان را در بیاورند،
یک واقعیت تاریخی را دستکاری میکنند. به عبارت دیگر نفر رژیم میگوید در بین
اسرایی که در جنگ اسیر شده بودند و بعد به مجاهدین پیوستند حتی یک زن هم نبوده ولی
فیلم چارهیی ندارد و نمیتواند به واقعیت نزدیک بشود لذا مجبور است کل داستان را
روی این دروغ سوار کند. یا نمونه دیگر در مورد توجیه تراشی برای قتلعام۶۷ است که در فیلم این دروغ را وارد کردند که مجاهدین به زندانیهایشان
اطلاع داده بودند که شورش کنید، باز همین کارشناس امنیتی که دستش در کار بوده میگوید:
«من باز هم تأکید میکنم سازمان هیچ شبکهای در داخل نداشت که در مورد این عملیات
با آنها هماهنگ کند». یعنی میگوید این هم دروغ است و در ادامه میگوید «اما اینکه
هوادار داشته باشد، بله داشت. صبحی که عملیات کردند و از مرز عبور کردند، فوراً
رادیوی آنها شروع کرد که به ارتش آزادیبخش بپیوندید که ما به تهران میآییم»، یعنی
میگوید از طریق رادیو به همه مردم اعلام کردند که ارتش آزادیبخش در راه است.
آیا کارشناسان حکومتی «ماجرای نیمروز۲» را یک موفقیت برای نظام میدانند؟
بهخاطر پیچیدگی مسأله مجاهدین برای رژیم، نظر یکدستی در درون رژیم نسبت به
این فیلم وجود ندارد. از یکطرف در جشنواره سینمایی اصلیشان که این فیلم رونمایی
شد جایزه جدی به آن ندادند. از طرف دیگر در خیلی از برنامههای نقد فیلم در صدا و
سیمای آخوندی و حتی برخی از تلویزیونهای اینترنتی نقدش کردند و بعضی گفتند که این
فیلم بیشتر از پاسداران تصویر منفی ارائه کرده و متقابلا برای مجاهدین سمپاتی
ایجاد کرده است.
بعد از اینکه کارگردان و تهیهکننده فیلم ناراحت شدند و قهر کردند، تلویزیون
و سینماهای حکومتی پشت آن رفتند و ۲۰۰سالن سینما
به آن اختصاص دادند. اما باز در میزگردهایی مثل آنچه فوقا اشاره شد گفته شد فیلم
پر از دروغ است و این باعث شد که دست آخر کارگردان فیلم بگوید من دیگر از این فیلمها
نمیسازم.
سرنوشت فیلمسازی سینمای آخوندی دربارهی مجاهدین
اینکه رژیم نیازش هست که علیه مجاهدین کاری بکند نه تنها تغییری نکرده بلکه
بیشتر هم شده پس تا روز سرنگونیاش هم ادامه خواهد داد. ولی هر تلاشی هم در همین
راستا انجام دهد جز سر همبندی یکسری دروغ دیگر کار بیشتری نمیتواند انجام بدهد.
علت این است که رژیم در هیچکدام از مستندها و فیلمهایش هرگز نمیتواند به چند
سؤال اساسی در مورد مجاهدین پاسخی بدهد و به واقعیت نزدیک بشود.
اول اینکه این انسانهایی که در مجاهدین اینهمه سال مانده و ایستادهاند بر
اساس چه منطقی پایداری کردند؟ آخر ۲۰سال، ۳۰سال، ۴۰سال که زمان کمی نیست
که دائم بگویید اینها را به اجبار نگاه داشتهاند. اینها مغزشویی شدند و ...
از یکطرف مجاهدین را پشت اینترنت نشان میدهند و میگویند علیه نظام شبانه
روز تبلیغ میکنند و از طرفی میگویند اینها از همه دنیا قطع هستند و هیچ امکاناتی
ندارند.
پس هیچگاه نمیتواند به این سؤال پایهیی که چرا مجاهدین در مبارزه هستند و
ماندهاند نزدیک شوند.
دوم اینکه با چه منطقی حضور زنان در این سازمان اینقدر پررنگ شده است؟ چرا
فرماندهی آنها یکدست دست زنان است؟ هیچکس در نظام ولایت نمیتواند بهدلیل واقعی
این موضوع نزدیک بشود، چون بهدلیل اسارت در اندیشه ارتجاعی زنستیزانه، برایشان
قابل فهم نیست تا به آن بپردازند. حالا دائم بگویند طلاق اجباری، مگر میشود بعد
از ۳۰سال طلاق اجباری باشد؟ بعد اگر طلاق اجباری است
چگونه به فرماندهی زنان رسیدهاند؟ و...
بنابراین هر فیلم دیگری هم که بسازند تفاوت زیادی با این قبلیها نخواهد کرد.
آیا رژیم به اهدافش در فیلمسازی علیه مجاهدین دست یافته؟
بهتر است پاسخ به این مسأله را از زبان همان نفرات و کارشناس امنیتی در
میزگرد فوقالذکر دنبال کنیم که بهروشنی به ناتوانی رژیم در برابر مجاهدین اعتراف
میکنند. یکی از آنها میگوید: «ما گویی با این همه قدرت اطلاعاتی نتوانستهایم به
اندازهای که آنها ضربه زدند، با آنها مقابله کنیم.». بعد هم اضافه میکند که
«سازمان بهعنوان یکی از مهمترین آلترناتیوها در اپوزیسیون شناخته میشود و همین
الآن میتینگهایی برگزار میکند و روابطش با سناتورهای آمریکایی و سیاستمداران
اروپایی بسیار جدی و گسترده است ... در کنار این مسائل برخی نیروهای ایرانی در
خارج که نسل جدید هستند و اساساً با مفهوم انقلاب آشنایی ندارند، جذب شدهاند».
یا کارشناس امنیتی میگوید: «اساس ماجرای ۹۶ زیر نظر منافقین بود. یعنی کل آن ماجرا بعد از مشهد توسط سازمان
رقم زده شد ... . سازمانی که این توانایی را دارد که همچنان آشوب آفرینی کند نشان
میدهد همچنان زنده است و قدرت عملیاتی خود را از دست نداده است. چنین سازمانی را
نتوانستهایم منحل کنیم و این سازمان با وجود ضربات متعدد، خود را باز تولید میکند.
وقتی کالبد فیزیکی سازمان را که اشرف است از او میگیریم، خود را به جایی دیگر میرساند».
حالا این سؤال را باید از آنها پرسید که در برابر چنین سازمانی که خودتان
اعتراف میکنید و میگویید که قدرتمند است طبیعی است که هر دروغی هم که بگویید چند
صباحی بعد افشا و از دور خارج میشود.
ضروری است یکبار دیگر نکات بیان شده توسط کارشناس حکومتی را تیتر وار بیاوریم
تا روشن شود چرا رژیم در عرصه فیلم و مستند سازی شکستخورده است
کارشناسان حکومتی:
- نتوانستیم با مجاهدین مقابله کنیم
- مهمترین آلترناتیو هستند
- نیروهای ایرانی را جذب میکنند
- قدرت عملیاتیشان را از دست ندادهاند
- همچنان توان «آشوبآفرینی» دارند
- بهرغم ضربات متعدد خودشان را باز تولید
میکنند
- نتوانستیم آنها را منحل کنیم
- اشرف را از آنها گرفتیم و آنها خودشان را بهجایی دیگر رساندند