۵ تیر ۱۳۹۹
برخی از مزدوران اطلاعات آخوندی، سالها پیشینه خوشخدمتی برای جلادان و شکنجهگران در داخل ایران را در کارنامه خود دارند. بیژن رضاوندی، مسعود تقی پوریان، محمدباقر مؤمن زاده، علیرضا نصراللهی، بتول ابراهیمی و علی بخش آفریدنده ( رضا گوران) از ابتدا با مأموریت نفوذ در صفوف مجاهدین به منطقه مرزی رفته و پس از لورفتن مأموریتشان، قرارگاههای مجاهدین را ترک کرده یا اخراج شدند.
ذیلاً به برخی از وظایف مزدور بیژن رضاوندی اشاره میکنیم:
علی بخش آفریدنده در انتهای دروغپردازیهای خود، وضعیت یأس و ناامیدی آخوندها به خاطر تسلیمناپذیری مجاهدین را، همانند خمینی دجال، اینگونه بیان میکند:
ناصر رضوی ازسردژخیمان وزارت اطلاعات آخوندها: «ما در مورد سازمان همه
کارکردیم اما نتوانستیم نفوذ اساسی بکنیم. اینیک واقعیت است، در دستگیر کردن،
ضربه زدن، فراری دادن و در همهجا خدا کمک کرد ولی در مورد نفوذ به سازمان نمیدانم
چرا [خدا] کاری نکرد!». (انصاف نیوز- ۹ آبان ۹۸)
برخی از مزدوران اطلاعات آخوندی، سالها پیشینه خوشخدمتی برای جلادان و شکنجهگران در داخل ایران را در کارنامه خود دارند. بیژن رضاوندی، مسعود تقی پوریان، محمدباقر مؤمن زاده، علیرضا نصراللهی، بتول ابراهیمی و علی بخش آفریدنده ( رضا گوران) از ابتدا با مأموریت نفوذ در صفوف مجاهدین به منطقه مرزی رفته و پس از لورفتن مأموریتشان، قرارگاههای مجاهدین را ترک کرده یا اخراج شدند.
چندتن از مأموران
وزارت اطلاعات برای نفوذ در تشکیلات مجاهدین
آنها در اولین فرصت خود را به اربابانشان در وزارت اطلاعات در تهران رسانده،
یا به وزارت اطلاعات وصل شده و پس از دریافت مأموریت جدید علیه مجاهدین و مقاومت،
این بار به نام «جداشدگان» از سازمان مجاهدین، به
صحنه فرستاده شدند.
عوامل نفوذی، ازماموریت ترور تا شیطانسازی برایترور
وزیر اطلاعات وقت رژیم، نفوذ به درون تشکلات مخالف رژیم را یکی از وظایف
وزارت اطلاعات برشمرده و گفته بود:
«نفوذ در تشکلهای سیاسی ضدانقلاب، یکی از هدفهای وزارت اطلاعات
است و در این زمینه وزارتخانه موفق شده است عواملی را به داخل این گروهکها بفرستد
تا بتواند از برنامههای آنها اطلاع حاصل کند…» (آخوند
فلاحیان – رادیو رژیم- ۱۸ خرداد ۱۳۷۴)
آخوند فلاحیان - وزیر اطلاعات رفسنجانی
اطلاعات منفور آخوندی اضافه بر خط مزدورسازی افرادی که سختیهای مبارزه را
نکشیده و به عهد و پیمان خود برای مبارزه درراه آزادی مردم پشت کردهاند، با تهدید
و تطمیع، رأساً نیز به استخدام مزدور اقدام کرده و آنان را برای اعمال تروریستی میفرستاد.
تا آنجا که مزدوران اطلاعاتی، پس از سپری کردن دورههای آموزشی در قالب هواداران
مقاومت با مأموریتهای اطلاعاتی و تروریستی به پایگاههای مجاهدین و ارتش آزادی
اعزام شدند تا علاوه بر جمعآوری اطلاعات، به انجام اقدامات جنایتکارانه علیه جان
و مال مجاهدین؛ مبادرت نمایند. روند این قبیل دسیسهچینیهای جنایتبار در سالهای
بعد، هم به کشتار مجاهدین انجامید و هم برخی از آنها در ایران و اروپا بکار نفوذ،
جمعآوری اطلاعات، تبلیغات و برای شهادتهای دروغ نزد مراجع حقوق بشری و سیاسی
بکار گرفته شدند. ذیلاً به چند نمونه از این عناصر خودفروخته میپردازیم:
بیژن رضاوندی؛ نفوذی لورفته با مأموریت کشتن مجاهدین
بیژن رضاوندی صحنه چرخان شعبه وزارت اطلاعات در استان البرز تحت نام انجمن
«نجات»، یک نفوذی لورفته در ارتش آزادیبخش ملی ایران است.
در سالهای دهه هفتاد، مأموران بدنام وزارت اطلاعات که دیگر به لباس «نفوذی» درآمده بودند پس از کسب آموزشهای لازم برای کشتن و تخریب، بهصورت گلهای روانه عراق شدند. «بیژن رضاوندی» از زمره آنان بود. نامبرده در سال ۷۹ به دلیل هواداری از سازمان در تور وزارت اطلاعات افتاده و دستگیر شد و دژخیمان اطلاعات آخوندی پروسه براندن، به ندامت کشاندن و استخدام را با او رفته و پس از توجیه و آموزش، برای نفوذ در ارتش آزادیبخش تحت عنوان هوادار با مأموریت کشتن مجاهدین به عراق اعزام شد که پس از مدتی کشف و به مأموریت خود اعتراف نمود:
در سالهای دهه هفتاد، مأموران بدنام وزارت اطلاعات که دیگر به لباس «نفوذی» درآمده بودند پس از کسب آموزشهای لازم برای کشتن و تخریب، بهصورت گلهای روانه عراق شدند. «بیژن رضاوندی» از زمره آنان بود. نامبرده در سال ۷۹ به دلیل هواداری از سازمان در تور وزارت اطلاعات افتاده و دستگیر شد و دژخیمان اطلاعات آخوندی پروسه براندن، به ندامت کشاندن و استخدام را با او رفته و پس از توجیه و آموزش، برای نفوذ در ارتش آزادیبخش تحت عنوان هوادار با مأموریت کشتن مجاهدین به عراق اعزام شد که پس از مدتی کشف و به مأموریت خود اعتراف نمود:
اعتراف بیژن رضاوندی
به مأموریت نفوذ و ترور در ارتش آزادیبخش ملی ایران
بیژن رضاوندی پس از کشف هویت واقعی و مأموریتش، از مناسبات اخراج شد تا دنبال
زندگی مطلوب خودش برود ولی با اصرار درخواست کرد که در کنار مجاهدین بماند؛ بعد از
حمله آمریکا و نیروهای ائتلاف به عراق و تغییر حاکمیت قبلی عراق که امکان دیدارهای
خانوادگی ساکنان اشرف فراهمشده بود، وزارت اطلاعات اجیرشدگان خود را نیز در قالب
دیدارهای خانوادگی به اشرف فرستاد و از این طریق به بیژن رضاوندی پیام داد که برای
اجرای مأموریتهای جدید به داخل کشور برگردد. بدین ترتیب نامبرده در اسفند ۱۳۸۳ به نزد همان دژخیمانی که او را اعزام کرده بودند، بازگشت.
رضاوندی بهمحض برگشت به زیر حاکمیت آخوندها، نسبت به مأموریت جدید در اشکال
جدید توجیه گردید تا با دروغپردازی علیه مناسبات مجاهدین، وظایف محوله خود را
اجرا کند. در این رابطه وی با خطی که وزارت اطلاعات داده بود، نقش قربانی را بازی
میکند تا قربانی اصلی گم و نامعلوم شود. او بهعنوان صحنهگردان انجمن «نجات»
رژیم در استان البرز گمارده شد که به دلیل هراس از فاش شدن ماهیت واقعی خود، ابتدا
بانام جعلی «رضا» به خانوادهها برای انجام وظایفش مراجعه میکرد و بعدها فقط با
نام «بیژن» به اجرای خطوط وزارت بدنام مبادرت مینمود و از نوشتن نام کامل خود،
پرهیز میکرد.
«انجمن نجات» توسط وزارت اطلاعات و با استفاده از نفوذیها و مزدوران جدیدالاستخدام برای سوءاستفاده از خانوادهها، علیه مجاهدین تأسیس گردید. این مزدوران برای اهداف دجالگرانه اطلاعات آخوندی بکار گرفته شدند. بیژن رضاوندی نیز در راستای خطوط ابلاغ شده وزارت اطلاعات و مأموریت جدیدش در جنگ روانی علیه مجاهدین به تخلیه خانوادهها و ملأ هواداران مجاهدین به لحاظ اطلاعاتی میپردازد و با تطمیع و تهدید و جذب مشتی اجیرشده تحت پوش خانواده، عناصر لازم بهمنظور پیشبرد خط سرکوب و کشتار مجاهدین را فراهم میکند.
وی هماکنون نیز یکی از دستاندرکاران دون پایه جمعآوری امضا برای طومارهای وزارت بدنام به منظور بازگشایی سیرک جیرهخواران ولایت در اشرف۳ میباشد.
«انجمن نجات» توسط وزارت اطلاعات و با استفاده از نفوذیها و مزدوران جدیدالاستخدام برای سوءاستفاده از خانوادهها، علیه مجاهدین تأسیس گردید. این مزدوران برای اهداف دجالگرانه اطلاعات آخوندی بکار گرفته شدند. بیژن رضاوندی نیز در راستای خطوط ابلاغ شده وزارت اطلاعات و مأموریت جدیدش در جنگ روانی علیه مجاهدین به تخلیه خانوادهها و ملأ هواداران مجاهدین به لحاظ اطلاعاتی میپردازد و با تطمیع و تهدید و جذب مشتی اجیرشده تحت پوش خانواده، عناصر لازم بهمنظور پیشبرد خط سرکوب و کشتار مجاهدین را فراهم میکند.
وی هماکنون نیز یکی از دستاندرکاران دون پایه جمعآوری امضا برای طومارهای وزارت بدنام به منظور بازگشایی سیرک جیرهخواران ولایت در اشرف۳ میباشد.
ذیلاً به برخی از وظایف مزدور بیژن رضاوندی اشاره میکنیم:
۱. برگزاری نمایش توبه و ندامت در استان البرز با بهکارگیری
مزدوران جدیدالاستخدام
۲. شرکت در فیلمهای سفارشی رژیم علیه مجاهدین
مزدور بیژن رضاوندی
در تلویزیون حکومتی آخوندها
۳. مراجعه به خانواده مجاهدین برای بهکارگیری آنان علیه
سازمان با تطمیع یا تهدید و آماده کردن مشتی اجیرشده برای سیرک ولایت در اطراف
اشرف یا لیبرتی در زمان حضور مجاهدین در عراق
۴. مصاحبه باهدف تأثیرگذاری بر هواداران سازمان در ایران و
مخدوش کردن چهره مقاومت در خارج ایران
۵. امضای تومارهای ساختهوپرداخته وزارت بدنام
۶. دروغپردازی علیه مناسبات مجاهدین تحت عنوان «خاطره»
در شرایطی که رژیم در موقعیت سرنگونی است، ازآنجاکه دستش از حمله و هجوم و
کشتار مجاهدین و موشکباران و عملیات تروریستی کوتاه شده، بیشتر از همیشه به اهرمهای
مستعمل و ترفندهای لو رفته رو آورده و گماشتههای اطلاعات آخوندی در استانهای
مختلف جایگزین آدمکشان قبلی شدهاند. ولی لازم است همه مأموران و گماشتههای
اطلاعات آخوندی مطمئن باشند که مردم ایران پروندههای آنها را برای روز حساب؛ در
حافظه تاریخی خویش خواهند داشت.
نگاهی به سوابق مزدور علی بخش آفریدنده (رضا گوران)
علی بخش آفریدنده به گواهی اسناد و مدارک و اعترافات خودش، سوژه استخدام
وزارت اطلاعات برای نفوذ به درون ارتش آزادیبخش ملی ایران با وعده زمین و ماشین
وزندگی بوده است.
علی بخش آفریدنده (رضا گوران)، اخیراً روایت خاطرات جعلی خودش را در کتابی به اسم «میان دودنیا» با هدایت وزارت اطلاعات روانه بازار مکاره شیطان سازی علیه مجاهدین کرده تا با اشتراک و همکاری تواب تشنه به خون (مصداقی) و شرکا، اراجیفی را علیه مجاهدین تکرار کند و بعد بهوسیله برخی دیگر از پادوها و سایتهای زنجیرهای اطلاعات باز تکثیر شود.
نامبرده از سال ۱۳۸۵ بهطور گسترده توسط وزارت اطلاعات و سایتها و رسانههای زنجیرهای اطلاعات از قبیل ایران دیدبان، اینترلینک، پژواک، آوا، «پنجرهای رو به خانه پدری» مزدور اجارهای (علیرضا نوری زاده)، شعبات مختلف نجات رژیم و شبکههای خارج کشوری آخوندها و… برای نشخوار یاوههای گشتاپوی آخوندی علیه مجاهدین و مقاومت ایران مصرفشده است.
مأموریت آنها هم چیزی جز همان یاوههای هزار بار تکرار شده بر اساس خط وزارت اطلاعات برای شیطانسازی علیه مجاهدین مبنی بر اینکه مجاهدین خودشان، خودشان را شکنجه میکنند و وجود زندان و شکنجه و قتلهای مشکوک در مجاهدین، نیست.
وزارت اطلاعات مزدور علیبخش آفریدنده (رضا گوران) را در کنار مصداقی، تواب تشنه به خون، در خدمت پیشبرد خط خودش علیه مجاهدین بکار گرفت. مأموریت شیطانسازی علیه مقاومت این بار باید در شکل و قالب دیگری در ارتباط با مزدور مصداقی و شرکا پیش میرفت. لجن پراکنی علیبخش که هماکنون در یک کتاب منتشرشده است مشخصاً سال ۹۳ و ۹۴ بهتدریج در سایت پژواک وزارت اطلاعات که گرداننده آن مزدور مصداقی است منتشر شد. این نوشتهها رسواترین اتهامات و یاوههای رژیم و وزارت جعل و جنایت آخوندی علیه مناسبات مجاهدین است که سرجمع شده و پس از انتشار در سایتها؛ در اسفند ۹۸ بهصورت کتاب منتشر گردیده است.
علی بخش آفریدنده (رضا گوران)، اخیراً روایت خاطرات جعلی خودش را در کتابی به اسم «میان دودنیا» با هدایت وزارت اطلاعات روانه بازار مکاره شیطان سازی علیه مجاهدین کرده تا با اشتراک و همکاری تواب تشنه به خون (مصداقی) و شرکا، اراجیفی را علیه مجاهدین تکرار کند و بعد بهوسیله برخی دیگر از پادوها و سایتهای زنجیرهای اطلاعات باز تکثیر شود.
نامبرده از سال ۱۳۸۵ بهطور گسترده توسط وزارت اطلاعات و سایتها و رسانههای زنجیرهای اطلاعات از قبیل ایران دیدبان، اینترلینک، پژواک، آوا، «پنجرهای رو به خانه پدری» مزدور اجارهای (علیرضا نوری زاده)، شعبات مختلف نجات رژیم و شبکههای خارج کشوری آخوندها و… برای نشخوار یاوههای گشتاپوی آخوندی علیه مجاهدین و مقاومت ایران مصرفشده است.
مأموریت آنها هم چیزی جز همان یاوههای هزار بار تکرار شده بر اساس خط وزارت اطلاعات برای شیطانسازی علیه مجاهدین مبنی بر اینکه مجاهدین خودشان، خودشان را شکنجه میکنند و وجود زندان و شکنجه و قتلهای مشکوک در مجاهدین، نیست.
وزارت اطلاعات مزدور علیبخش آفریدنده (رضا گوران) را در کنار مصداقی، تواب تشنه به خون، در خدمت پیشبرد خط خودش علیه مجاهدین بکار گرفت. مأموریت شیطانسازی علیه مقاومت این بار باید در شکل و قالب دیگری در ارتباط با مزدور مصداقی و شرکا پیش میرفت. لجن پراکنی علیبخش که هماکنون در یک کتاب منتشرشده است مشخصاً سال ۹۳ و ۹۴ بهتدریج در سایت پژواک وزارت اطلاعات که گرداننده آن مزدور مصداقی است منتشر شد. این نوشتهها رسواترین اتهامات و یاوههای رژیم و وزارت جعل و جنایت آخوندی علیه مناسبات مجاهدین است که سرجمع شده و پس از انتشار در سایتها؛ در اسفند ۹۸ بهصورت کتاب منتشر گردیده است.
ازجمله این یاوههای رسوا اینکه «مجاهدین خودشان، خودشان را شکنجه میکنند
و میکشند و به کشتن میدهند» یا اینکه مسئول همه
محدودیتها، همه محرومیتهای پزشکی، همه فشارهای ضد انسانی، ممانعت از دیدار
خانوادههای واقعی… خود مجاهدین هستند.
تأکید و تکرار این اتهامات آخوند ساخته در زمانی که مجاهدین در عراق و در
قرارگاه لیبرتی بودند هدفی جز زمینهسازی و توجیه کشتار و سرکوب و اعمال فشار
بیشتر توسط دولت مالکی و رژیم آخوندی بر مجاهدان مستقر در زندان لیبرتی نداشت:
«آن بخت برگشتگان [مجاهدان اشرف و لیبرتی]، با کمترین امکانات
پزشکی و رفاهی، بدون هیچگونه رابطهای با جامعه و اجتماع، سالهاست با خانواده و
سایر بستگانشان تماسی ندارند، حتی از داشتن رادیو و تلویزیون و تلفن و نامه و…
محروم هستند از اینترنت نیز میخواهم هر چه بیشتر آنها را افشاء کنم تا نتوانند
این جنایت و خیانت را همسان گذشته و دنیای ارتباطات که دیگر مگو. آنها بیش از
بیست سال است که از دنیا بریدهاند… بیش از ۱۰۰ نفر را به کشتن و صدها نفر را مجروح و مصدوم و قطع عضو و از ریل
خارج کردند». (مزدور آفریدنده در
پژواک وزارت اطلاعات مصداقی، ۲۱ اردیبهشت ۹۳ / فیس رضا گوران – ۱۲ فروردین ۹۹)
پادوی وزارت، در ادامه مطلب فوق، رؤیای آخوندها مبنی بر از هم پاشاندن
مجاهدین را تکرار کرده و مینویسد:
«امیدوارم زندانیان لیبرتی هر چه زودتر آزاد شوند… تا مردم ما از
شر این خمینی و خمینی صفتان آسوده شوند». (۲۱ اردیبهشت ۹۳ – مقدمه کتاب «میان دودنیا» – فیس رضا گوران – ۱۲ فروردین ۹۹»
متهم کردن مجاهدین به بدرفتاری یا شکنجه و اعدام «اعضای ناراضی» یک ترفند
کهنهشده وزارت اطلاعات هست که از ابتدا یکی از مبانی استراتژی رژیم آخوندی برای
شیطانسازی از مجاهدین میباشد.
طی سالهای گذشته بارها عوامل نفوذی وزارت اطلاعات بعد از شناسایی و اخراج از صفوف مقاومت و یا برخی از عناصری که بعد از ترک مبارزه به استخدام وزارت اطلاعات درآمدهاند، به ارگانهای حقوق بشری ازجمله نماینده ویژه ملل متحد در امور حقوق بشر ایران مراجعه نموده و مدعی وجود زندان و شکنجه در مجاهدین شدند و حتی مجاهدین را متهم به اعدام ناراضیان خود نمودند.
طی سالهای گذشته بارها عوامل نفوذی وزارت اطلاعات بعد از شناسایی و اخراج از صفوف مقاومت و یا برخی از عناصری که بعد از ترک مبارزه به استخدام وزارت اطلاعات درآمدهاند، به ارگانهای حقوق بشری ازجمله نماینده ویژه ملل متحد در امور حقوق بشر ایران مراجعه نموده و مدعی وجود زندان و شکنجه در مجاهدین شدند و حتی مجاهدین را متهم به اعدام ناراضیان خود نمودند.
علی بخش آفریدنده در انتهای دروغپردازیهای خود، وضعیت یأس و ناامیدی آخوندها به خاطر تسلیمناپذیری مجاهدین را، همانند خمینی دجال، اینگونه بیان میکند:
«امکان ندارد یکذره رفرم و اصلاحطلبی در وجود این شخص [رهبر
مقاومت] به وجود بیاید». (پژواک وزارت
اطلاعات-۲۰ اردیبهشت ۹۳/ مقدمه کتاب «میان دودنیا» – فیس رضا گوران – ۱۲ فروردین ۹۹)
قابلتوجه اینکه همین مضمون آه و ناله علی بخش آفریدنده را در سوزش کارشناس
اطلاعاتی رژیم در مصاحبه با انصاف نیوز که در تاریخ ۲۴ فروردین امسال گفته بهخوبی میتوان دید که منشأ اراجیف مزدور
آفریدنده را لو میدهد. آنجا که کارشناس اطلاعاتی رژیم در پاسخ به سؤال مصاحبهگر
مبنی بر اینکه «نفوذ رژیم به سازمان چگونه است؟» از اینکه
مجاهدین زیر بمباران و انواع توطئهها و جنگ روانی از آرمان آزادی و استراتژیشان
دست نکشیده و تشکیلاتشان متلاشی نشده میگوید:
«سازمان خیلی دستنخورده؛ یعنی تحولات درونش خیلی نیست». (انصاف
نیوز-۲۴ فروردین ۹۹)
علی بخش آفریدنده (رضا گوران) قبل از اعزام به عراق برای نفوذ در ارتش آزادیبخش،
عنصر مناسب و مطلوبی برای هدف وزارت اطلاعات تشخیص دادهشده بود.
وی که به سابقه پاسداری و بسیجی خود اعتراف نموده، بارها مطرح کرده بود که چگونه توسط وزارت اطلاعات برای نفوذ در مجاهدین با وعده زمین و ماشین وزندگی، مورد تطمیع و… قرارگرفته بود. وی در بخشی از گزارش خود در مقطع تیر ۷۶ نوشته است:
وی که به سابقه پاسداری و بسیجی خود اعتراف نموده، بارها مطرح کرده بود که چگونه توسط وزارت اطلاعات برای نفوذ در مجاهدین با وعده زمین و ماشین وزندگی، مورد تطمیع و… قرارگرفته بود. وی در بخشی از گزارش خود در مقطع تیر ۷۶ نوشته است:
«در فکر این بودم که به ارتش آزادیبخش بپیوندم در خردادماه،
[وزارت] اطلاعات کمال را آزادکرده بودند اطلاعات کرمانشاه بهطور غیررسمی شخصی به
اسم حسن و سعید که خود را دوست حساب میکردند از طرف رفاقت خانوادگی (داماد و دائیام)
مرا در خانه دامادم خواست و در یک فضای دوستانه میخواست مرا بخرد حتی گفت هر چه
میخواهید یعنی ۳۰۰ متر زمین با یک مینیبوس
صفرکیلومتری و غیره به تو میدهیم ولی تو با ما کارکن توی مجاهدین برو و اطلاعات
بیاور».
علی بخش آفریدنده در گزارش دیگری مراجعه اطلاعات و امنیت و تقاضای همکاری از
وی را توضیح داده است:
«حدود ۱۰-۱۲ خرداد ۷۶، ۲ نفر از افراد اطلاعات
و امنیت سپاه کرمانشاه که مقر آنها در میدان نفت کرمانشاه است از طریق دائی حمید
و دامادم ایرج مرا خواستند که در خانه دامادم بنام ایرج رستمی با آنها دیدار
داشته باشیم و به داماد و دائیام گفته بودند این درخواست نظامی و زور نیست و فقط
دوستانه است و منهم رفتم. اسم مستعار دو نفر اطلاعاتی یکی حسن (مستعار) و یکی سید (مستعار)
هست و حدوداً درجه حسن سرهنگ سپاه هست.
برخوردشان خیلی صمیمانه و دوستانه بود و سعی میکرد جذب کند. گفت عراق تابهحال رفتی. گفتم رفاقتی اگر بگم بله رفتم / گفت میدانم تو قاچاق تریاک [و] سلاح میکنی ولی بگو تا کجا رفتی/ گفتم حقیقتاً تا کلار رفتم بعد رفتم بابانور و دربندی خان و سلیمانیه و مسیر را ریزتر برایش گفتم و مثلاً گفتم جادهای است که میرود بهطرف پادگان کومله اما او اعتنائی نکرد و دنبال چیز دیگری بود.
گفت کلار سمت چپ کجاها رفتی. گفتم رفتم تا کفری/ پرسید از کفری کجا رفتی/ گفتم ازآنجا به بعد عربها هست و میگیرند/ گفت از نفت شهر و… نمیروی و ادامه داد که میدانم ترا هم میشناسم شجاع هستی و میتوانی بروی توی عربها؟ (منظورش نفوذ در مجاهدین بود و بهنوعی گفت نمیتوانی چند کیلومتر بیشتر بروی)/ گفتم من مخلص پول هستم ولی اگر مرا کشتند چی. خواهر و مادرم چی میشود. گفت چرا اینهمه زحمت و تلاش میکنی و خلاف میکنی و کارهای خطرناک. بدون اینها من به تو پول میدهم بدون زحمت. گفت بین من و تو این قرآن (یک قرآن کوچک درآورد) به کسی نگو من ۳۰۰ متر زمین، یک ماشین مینیبوس صفرکیلومتر به تو میدهم برای ما کارکن».
برخوردشان خیلی صمیمانه و دوستانه بود و سعی میکرد جذب کند. گفت عراق تابهحال رفتی. گفتم رفاقتی اگر بگم بله رفتم / گفت میدانم تو قاچاق تریاک [و] سلاح میکنی ولی بگو تا کجا رفتی/ گفتم حقیقتاً تا کلار رفتم بعد رفتم بابانور و دربندی خان و سلیمانیه و مسیر را ریزتر برایش گفتم و مثلاً گفتم جادهای است که میرود بهطرف پادگان کومله اما او اعتنائی نکرد و دنبال چیز دیگری بود.
گفت کلار سمت چپ کجاها رفتی. گفتم رفتم تا کفری/ پرسید از کفری کجا رفتی/ گفتم ازآنجا به بعد عربها هست و میگیرند/ گفت از نفت شهر و… نمیروی و ادامه داد که میدانم ترا هم میشناسم شجاع هستی و میتوانی بروی توی عربها؟ (منظورش نفوذ در مجاهدین بود و بهنوعی گفت نمیتوانی چند کیلومتر بیشتر بروی)/ گفتم من مخلص پول هستم ولی اگر مرا کشتند چی. خواهر و مادرم چی میشود. گفت چرا اینهمه زحمت و تلاش میکنی و خلاف میکنی و کارهای خطرناک. بدون اینها من به تو پول میدهم بدون زحمت. گفت بین من و تو این قرآن (یک قرآن کوچک درآورد) به کسی نگو من ۳۰۰ متر زمین، یک ماشین مینیبوس صفرکیلومتر به تو میدهم برای ما کارکن».
ناصر رضوی از سر دژخیمان دستگاه اطلاعاتی امنیتی رژیم که ۳۰ سال در اطلاعات سپاه پاسداران، سرکرده «بخش التقاط» و سپس در
وزارت اطلاعات از مدیران «اداره کل التقاط» بوده در مصاحبه خود درباره نفوذیهایی
که رژیم به درون ارتش آزادیبخش اعزام کرده بود به نکات قابلتوجهی اقرار نموده
است:
«یکی از معضلات همیشگی ما ارتباط باکسانی بود که در قرارگاه اشرف
نفوذ داده بودیم. این افراد اصلاً قادر به ارتباط با ما نبودند. اصلاً شدنی نبود؛
چون کسانی هم که در قرارگاه اشرف بودند، هیچ امکان ارتباطی نداشتند. ماکسانی را
نداشتیم که در سطح رهبری سازمان باشند و دسترسی به امکانات ارتباطی داشته باشند…
چندنفری که آنطرف فرستادیم، از ما قطع شدند و طرف گفته بود که مرا بهعنوان نفوذی به سازمان فرستادهاند… ما هیچ زمان در نفوذ به سازمان موفق نبودیم. ما در مورد سازمان همه کارکردیم اما نتوانستیم نفوذ اساسی بکنیم. اینیک واقعیت است، در دستگیر کردن، ضربه زدن، فراری دادن و در همهجا خدا کمک کرد ولی در مورد نفوذ به سازمان نمیدانم چرا [خدا] کاری نکرد! ». (انصاف نیوز- ۹ آبان ۹۸)
چندنفری که آنطرف فرستادیم، از ما قطع شدند و طرف گفته بود که مرا بهعنوان نفوذی به سازمان فرستادهاند… ما هیچ زمان در نفوذ به سازمان موفق نبودیم. ما در مورد سازمان همه کارکردیم اما نتوانستیم نفوذ اساسی بکنیم. اینیک واقعیت است، در دستگیر کردن، ضربه زدن، فراری دادن و در همهجا خدا کمک کرد ولی در مورد نفوذ به سازمان نمیدانم چرا [خدا] کاری نکرد! ». (انصاف نیوز- ۹ آبان ۹۸)
مزدور علی بخش آفریدنده همچنین در تیف به شبکه خارج کشوری وزارت و سایتهای
پوششی آن ازجمله اینترلینک، آوا، روشنا… وصل شد و با مأموران بدنامی هم چون بهزاد
علیشاهی و… در ارتباط قرار گرفت و این بار مأموریت خود را تحت عنوان «جداشده از مجاهدین» و «عضو سابق مجاهدین» پیش برد.
دروغپردازیهای او علیه مجاهدین برای هرزهدراییهای فرمایشی و متناوب رسانههای سپاه و اطلاعات رژیم از طریق خبرگزاری فارس، هابیلیان، اینترلینک و مزدور اجارهای شاه و شیخ، علیرضا نوری زاده… از سال ۱۳۸۵ علیه مجاهدین مورداستفاده قرار گرفت تا درازای آن، طبق معمول از «پولهای طیبوطاهر»! بهرهمند شود.
دروغپردازیهای او علیه مجاهدین برای هرزهدراییهای فرمایشی و متناوب رسانههای سپاه و اطلاعات رژیم از طریق خبرگزاری فارس، هابیلیان، اینترلینک و مزدور اجارهای شاه و شیخ، علیرضا نوری زاده… از سال ۱۳۸۵ علیه مجاهدین مورداستفاده قرار گرفت تا درازای آن، طبق معمول از «پولهای طیبوطاهر»! بهرهمند شود.
یاوهسراییهای مزدور آفریدنده در رسانههای سپاه و وزارت اطلاعات
«… این نامه را از بیابانهای خشک کمپ اشرف
برای شما مینویسم… رجوی که سالهاست هزاران زن و مرد را به گروگان گرفته است.
خمینیوار زندان انفرادی و شکنجه روحی و روانی با سرکوب و ارعاب راه انداخته. بنده
علی بخش آفریدنده سه سال تمام در زندان انفرادی بودم و چه شکنجهها که نشدم و چه
فحشها و توسریها که نخوردم- زندانی خمینی صدام حسین و رجوی و بوش. علی آفریدنده». (نامه
علی بخش آفریدنده –۱۱ شهریور ۸۵)
نوری زاده:
«خوب این نامه متأثرکننده بود… چه تفاوتی هست بین رژیم و رجوی؟ اینها
را برای این میگویم، این جوانانی که الآن فریب میخورند، این سازمان در همان
شرایطی است که رژیم جمهوری اسلامی است». (نوری
زاده- برنامه «دریچهای رو به خانه پدری»- ۲۰ شهریور ۸۵)
وضعیت نامساعد اعضای پیشین سازمان مجاهدین خلق در اردوگاه سربازان آمریکایی
در عراق
(پارس ایران و ایران دیدبان – ۱۸ آبان ۸۵)
(آوا و اینترلینک ۲ آذر ۸۵)
«منابع عراقی از اوضاع فلاکتبار تعدادی منافقین فراری از اردوگاه
اشرف و کمپ “تیف” آمریکاییها در این کشور خبر میدهند… این گزارش میافزاید:
آزادی این افراد به دنبال تصفیههای خونین و سرکوب توابین منافق به دستور مستقیم
مسعود رجوی که طی ماههای اخیر در اردوگاههای [مجاهدین] رویداده است، صورت گرفت…
اسامی بخشی از افراد جداشده از سازمان مجاهدین که هماکنون در شهرهای مختلف عراق
سرگردان و آواره هستند به شرح ذیل میباشد:
هادی افشار…، رضا گوران، میرباقر صداقی، حامد صرافپور، نادر نادری… » (مرکز اسناد انقلاب اسلامی و هابیلیان به نقل از خبرگزاری فارس ۳ بهمن ۱۳۸۶)
هادی افشار…، رضا گوران، میرباقر صداقی، حامد صرافپور، نادر نادری… » (مرکز اسناد انقلاب اسلامی و هابیلیان به نقل از خبرگزاری فارس ۳ بهمن ۱۳۸۶)
لجنپراکنیهای امروز مأموران گشتاپوی آخوندی و بهطور مشخص نفوذیهای لو
رفته، منشأ روشنی دارد. درواقع وزارت اطلاعات آخوندی که به خاطر کشف و شناسایی
مأمورانش در ارتش آزادیبخش نتوانسته بود سناریو نفوذیهای جنایتکاری امثال
عدالتیان و شوهانی را برای کشتار مجاهدین تکرار کند، آنها را برای ادامه مأموریت
شیطان سازی بکار گرفت تا به تکرار لجن پرکنیهای آخوندی بهمنظور مشروع کردن و صاف
کردن جاده کشتار و قتلعام مجاهدین بپردازند.
رژیم برای پیشبرد تبلیغات دروغ و کارزار شیطانسازی از مجاهدین، به انواع ترفندها، برای مخدوش کردن چهره مجاهدین بخصوص در بین ایرانیان خارج کشور متوسل میشود و به همین منظور این عناصر نفوذی را با ترفندهای مختلف و ازجمله تحت عنوان مخالف و اپوزیسیون، در بین ایرانیان وارد میکند تا توسط آنها، هم به جاسوسی و شناسایی ایرانیان مخالف بپردازد و هم با ایجاد بدبینی و ناامیدی یا منحرف کردن فعالیتها در مجاری انحرافی و جمعکردن آنها در انجمنهایی که سرنخشان به دست وزارت اطلاعات است، مانع از تشکل واقعی و کارآمد ایرانیان علیه رژیم شود. در این نوشته به نمونههایی از این مزدوران مانند علیبخش آفریدنده اشاره نمودیم که چگونه وزارت اطلاعات این قبیل پادوهای خود را در کنار مأموران کارکشتهای مانند مصداقی به کار میگیرد تا با توجه به بافت و ساخت متفاوت در پروژههای شیطانسازی وزارت اطلاعات، ترکیب این دو بتوانند همدیگر را تکمیل نمایند. ازاینرو شناسایی و افشای این مأموران یک ضرورت و یک وظیفه ملی و میهنی هر ایرانی آزادیخواه است.
رژیم برای پیشبرد تبلیغات دروغ و کارزار شیطانسازی از مجاهدین، به انواع ترفندها، برای مخدوش کردن چهره مجاهدین بخصوص در بین ایرانیان خارج کشور متوسل میشود و به همین منظور این عناصر نفوذی را با ترفندهای مختلف و ازجمله تحت عنوان مخالف و اپوزیسیون، در بین ایرانیان وارد میکند تا توسط آنها، هم به جاسوسی و شناسایی ایرانیان مخالف بپردازد و هم با ایجاد بدبینی و ناامیدی یا منحرف کردن فعالیتها در مجاری انحرافی و جمعکردن آنها در انجمنهایی که سرنخشان به دست وزارت اطلاعات است، مانع از تشکل واقعی و کارآمد ایرانیان علیه رژیم شود. در این نوشته به نمونههایی از این مزدوران مانند علیبخش آفریدنده اشاره نمودیم که چگونه وزارت اطلاعات این قبیل پادوهای خود را در کنار مأموران کارکشتهای مانند مصداقی به کار میگیرد تا با توجه به بافت و ساخت متفاوت در پروژههای شیطانسازی وزارت اطلاعات، ترکیب این دو بتوانند همدیگر را تکمیل نمایند. ازاینرو شناسایی و افشای این مأموران یک ضرورت و یک وظیفه ملی و میهنی هر ایرانی آزادیخواه است.