هر کجا که ذره یی عدالت و قانون باشد، پیروزی با مردم و مقاومت ایران است – اشرف هادی

۸آذر۱۴۰۰


روزهای آبان و آذر امسال در امتداد و به موازات دادگاه محاکمه ی حمید نوری ملقب به حمید عباسی در دادگاه سوئد، قرارگرفتن دژخیم در برابر عدالت و قانون و شهادت شاهدان و شاکیان قتل عام خونین سی هزار سرخ گل سر به دار در قتل عام تابستان ۶۷ و بزرگداشت این شهیدان در اشرف ۳ و سوئد احساسات متناقض و گاها در دو سر طیف را در من زنده کرد.

از یک سو صداقت،‌ شجاعت و جسارت انقلابی و وفاداری به ارزشهای انسانی و توحیدی را در یکایک برادران و خواهران مجاهد همرزمم و همچنین اشرف نشانهای دلیر و بی‌باک،‌ بیش از هر زمان دیگر به روشنی می‌دیدم و با تک تک یاخته‌های وجودم حس کرده و به آن می‌بالم و افتخار می‌کنم و از سوی دیگر گوشه‌ای اندک از شقاوت،‌ دریدگی،‌ دجالیت و وقاحت بی‌نظیر یک نظام استبداد دینی،‌ که در یکی از پاسداران و مهره‌های دست چندم رژیم فاشیستی ولایت فقیه در این دادگاه متبلور شد ذهن و ضمیرم را آزرده و مشوش می‌کرد و بار دیگر در تونل زمان، تاریکترین زوایای تاریخ بشریت را در جرثومه و موجوداتی شقی و قسی‌القلب همچون حمید نوری‌ها و حاج داوود رحمانی‌ها مشاهده کردم.


 از یک سو حس افتخار،‌ شرافت، انسانیت،‌ بالندگی و از سوی دیگر حس خشم و انتقامی مقدس با مشاهده بخش ناچیزی از پیکره‌ی هیولای هفت سر ولایت فقیه و پاسداران وحشی و جنایتکارش جانم را در نوردید.

اما در ورای همه‌ ی اینها،‌ صدایی از درونم می‌گفت: «چه خوب شد! اگر به قول سمبل زن انقلابی مجاهد خلق اشرف رجوی، جهان خبردار نشد که بر مردم ما (در سالهای دهه ۶۰) چه گذشت! این روزها در این دادگاه تاریخی که البته از گامهای نخستین پروژه‌ی ادامه دار و دنباله دار دادخواهی عظیم خلق ایران برای خون همه شهیدان راه آزادیست،‌ جهانیان شاهد اندکی از این شقاوت، دجالیت و خصم بشر بودن را ببینند و بشنوند. «که خود بخوانند حدیث مفصل از این مجمل…»


اما حقیقتا حمید نوری یا عباسی چه موجودی است و از کجای تاریخ سر در آورده است؟

این جمله‌ای بود که حین شنیدن حرفهای این جانور در دادگاه به ذهنم خطور کرد. وقتی شاهد بودم چگونه در منتهای درماندگی و البته در سطحی بسیار نازل و هزل – در مقابل شهادتهای بسیار قوی شاهدان و شاکیان پرونده بخصوص ۷ مجاهد خلق در دادگاه دورس در آلبانی،‌ از شکنجه و اعدامهای جمعی و گروهی، انتظارهای طولانی و روبرویی چند باره با پرکشیدن در راهروهای مرگ‌‌‌ و تمامی‌ اعمال قرون وسطایی در زندان گوهردشت که همه وجدانهای بیدار را لرزاند، دژخیم تنها راهی که دارد این است که همه چیز را از پایه و اساس انکار کند و با لحن لمپن پاسداری که البته برازنده اوست و بس، در جواب سوالات دادستان پرونده بگوید: «این مجاهدین در آلبانی دروغ می گویند!…»؛


یا وقتی که در راستای پوشاندن حقایق و جنایت قاتلین و دژخیمان زندانهای رژیم آخوندی نامی از آنها نمی‌برد و به قول دادستان با پررویی می‌گفت: «اگر هم بدانم، نمی‌گویم…»؛

یا بارهای متمادی که به توهین به نام سازمان مجاهدین با گفتن عبارت «گروهک منافقین» که نامی خمینی‌ساخته است، خزعبلاتش را بلغور می‌کرد که تذکرات مستمر رئیس دادگاه را به دنبال داشت و البته به درستی دلیل می‌آورد که: «این نام در ایران ممنوع است و اگر این نام را بگویم برای من دردسر درست می شود و من را دستگیر می‌کنند و…».


یا زمانی که به چاپلوسی و بادمجان دور قاب چینی برای دادستان پرونده می‌پرداخت و به شکلی مشمئزکننده خودش را لوس کرده و تعریف و تمجید بی ربط می‌کرد ولی باز در ادامه پرت و پلاگویی‌هایش، خر خود را می‌راند و همان حرفها را تکرار می نمود؛

یا اوقاتی که دروغهای خود برای کتمان حقایق را به گردن مترجمین انداخته و وقیحانه می‌گفت: «مترجمین اشتباه ترجمه کرده‌اند! من این را نگفته ام!…»؛

یا هنگامی که بصورتی کمدی و خنده آور گفت: «من از تک تک کسانی که به دماغ من توهین کردند شکایت خواهم کرد…»؛

یا آن موقع که در کمال وقاحت داشتن زندانی سیاسی در ایران را از اساس انکار کرد و تعداد زندانیان گوهردشت را به دروغ تا سه هزار نفر تقلیل داد و تمامی خانواده شهیدان قتل عام ۶۷ را که ساک وسایل باقیمانده از عزیزان شهیدشان را به عنوان مدرک در دادگاه به ثبت داده بودند انکار کرد و گفت: «اینها دروغ می گویند و باید از (قضائیه جلادان که خود عاملان قتل عام هستند) استعلام شوند و… و … و….»


دور بسته و بی نتیجه یی که در طول استماع دژخیم حمید نوری ادامه یافت. چرا که او پازلی از پیکره‌‌ی متعفن و پوسیده‌ی ولایت فقیه در ایران کنونی ماست. هرچند که خودش در جای جای پرت و پلاگویی‌هایش سعی دارد که بگوید همه اینها حرفهای خودش است و در مدت این دو سال آنها را کشف کرده است!

دژخیم حمید نوری در فقدان مطلق منطق سعی بر این دارد که ملغمه یی از دروغ و فریب با یک خط در میان تعریف و تمجید اندر باب باهوش بودن و بی همتا بودنش را به خورد دادگاه بدهد. اما کیست که این ادا و اطوارهای مسخره را نفهمد و متوجه نشود که تماما خطوط دیکته شده وزارت بدنام اطلاعات آخوندی و برخاسته از یک ایدئولوژی منحط است که دنبال می‌شود.

رژیم آخوندی به زعم باطل خود می‌خواست با این پروژه یعنی دستگیری و دادگاهی کردن حمید نوری با يك تير دو نشان بزند. هم جنبش دادخواهی خون شهیدان قتل عام ۶۷ را دست بگیرد و با جابجا کردن جای جلاد و قربانی،‌ آن را علیه مجاهدین که قربانی اصلی این قتل عام خونین اند به کار گیرد و هم اينكه زمینه تاریک مزدور خود ایرج مصداقی را سفیدسازی کرده و برای بکارگیری‌اش در پروژه‌های فریب و نیرنگ آینده آماده سازد.‌


غافل از اینکه طهارت و پاکیزگی خون ۳۰۰۰۰ سر به دار، همراه با عزم جزم بازماندگان این قتل عام خونین و عهد سرخ و سپید وفا و صداقت آنها سیلابی است که در نهایت،‌ بنیان پوسیده اش را ویران خواهد ساخت!

آری، باز هم به یمن ایفای نقش تاریخی،‌ برخورد هوشیارانه و سیاستهای درست و مردمی سازمان مجاهدین خلق ایران در این پرونده، ورق چرخید و چهره اربابان جلاد عیان شد.

اینچنین شد که به یمن همت و تلاش و کوشش همه یاران مقاومت ایران،‌ دژخیم حمید نوری در چنین موضع فلاکت باری در دادگاه قرار می‌گیرد. به قول برادر مسعود، تردید نباید بکنیم که در هر جای جهان که ذره‌یی عدالت و قانون وجود داشته باشد،‌ بی‌تردید جبهه خلق قهرمان ایران و سازمان پیشتازش،‌ برنده آن صحنه خواهند بود.


بی‌تردید تاریخ در رابطه با سازمان مجاهدین خلق ایران در آینده بسا بیشتر خواهد گفت که چگونه، با سری افراشته از توفان اتهامات و توطئه‌های ۳۰ پرونده قضایی و حقوقی در این سالهای مبارزه عبور کرده است و در یکایک آنها پاکی و بی‌گناهیش سیاوش‌وار به اثبات رسیده است. در کنج زندانها هم، زمانی که تنها مجاهد بود و دژخیم، دست رد به سینه جلاد زد و با وفاداری به آرمان آزادی مردمش که راه و رسم مسعود رجوی بود سنگین‌ترین بها را پرداخت.

البته که ما نیز تا آخرین لحظه حیات، دمی دست از مجاهدت در مداری بس بالابلندتر در دادخواهی خون شهیدان راه آزادی خلق و میهنمان برنخواهیم داشت و بی‌تردید این وظیفه ملی،‌ انسانی و انقلابی را تا زمانی که حقوق آزادی مردم‌مان را بر کرسی ننشانیم، بر دوش خواهیم کشید. یکایک ما اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران برای همین زنده ایم و نفس می‌کشیم!


درود و سلام بی‌پایان بر ارواح پاک و پاکیزه ۱۲۰ هزار شهید راه آزادی که جان بر سر پیمان آزادی خلق و میهن خویش نهادند و هزاران درود بر ۳۰هزار سر به دار در قتل عام گلها در سال ۶۷ که به فتوای جنایتکارانه خمینی ضدبشر که بنیانگذار اصل دروغین و جعلی ولایت فقیه در دین مبین اسلام است،‌ جانهای شیرین خود را بی‌اندکی تعلل و تردید فدای آزادی خلق و وطن کردند.

ما و خلقمان هرگز و هیچگاه این جنایات و این دریای خونی که بین ما و رژیم بنیادگرای مذهبی حاکم بر میهنمان است را نه می‌بخشیم و نه فراموش می‌کنیم!


اشرف هادی – ۶ آذر ۱۴۰۰ ( ۲۷ نوامبر ۲۰۲۱) اشرف ۳ – آلبانی 

اشتراک:

مطالب مرتبط:

3333

پخش زنده سیمای آزادی

Popular Posts

مسعود رجوی-۲۲بهمن ۱۴۰۱: «اتوبوس مجانی» استبداد و وابستگی با سرنشینان ساواکی، آزادیخواهان و ...

مسعود رجوی: درماندگی بچه شاه از «سلطنت انتخابی» تا «فراسوی» سلطنت و جمهوری

مسعود رجوی: درماندگی بچه شاه از «سلطنت انتخابی» تا «فراسوی» سلطنت و جمهوری

توییتر اختر شبانه

پیام مسعود رجوی در دومین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی

بازدید از وبلاگ

477456

مانور بزرگ جنگی سیمرغ رهایی ارتش آزادیبخش ملی ایران