مهدی سامع
چهارشنبه ۱۱ تیر ۱۳۹۹
سخنان خامنهای در روز چهارشنبه ۱۴ خرداد امسال به طور کامل پیرامون «تحول خواهی و تحول انگیزی» خمینی بود.
او به تفصیل در این مورد که به نظرش از «مهم ترین و برجسته ترین» خصوصیات خمینی بوده، صحبت کرد و نتیجه گرفت که: «امام برای دین، رسالت نظام سازی و تمدن سازی و جامعه سازی و انسان سازی و مانند اینها تعریف کرد.». خامنهای به مساله ولایتفقیه میپردازد و میگوید: «امام فقه را وارد عرصه ی نظام سازی کردند، امام این [ولایتفقیه] را وارد مسائل اصلی و فقهی کردند.» و برای این که دهان مراجع مخالف ولایتفقیه را ببندد، تاکید کرد که این «بدعتی در فقه نیست».
امروز واقعیت دردناک «تحولی» که خمینی با جمهوری اسلامی و قانون اساسی مبتنی بر ولایتفقیه به مردم تحمیل کرد، روشن تر از آن است که نیاز به شرح و تفسیر زیاد داشته باشد. خمینی «نظام سازی و تمدن سازی و جامعه سازی و انسان سازی و ...» را رسالت دین اعلام کرد که عصاره آن استبداد مذهبی مبتنی بر ولایتفقیه است و نتیجه این نظام برای کشور و مردم چیزی جز فاجعه، ویرانی و فلاکت نداشته و البته اقلیتی هم با زندگی اشرافی، با چپاول و غارت و البته با اتکا به سرنیزه حکومت میکنند.
آن چه برای خامنهای از تحول طلبی خمینی مهم است، موضوع «امنیت و ماندگاری نظام» است. او در مسند قدرت با ظلم و ستم و نیرنگ، با سرکوب و زندان و کشتار، رسالت انجام کارهای ناتمام خمینی را در دستور کار خود قرار داده است. کارگزاران دربار خلافت او باید در ۲۴ ساعت روز به مردم گوشزد کنند که «آقا» هرچه میگوید، هرچه پیس بینی کرده و میکند و هر عمل او «درست و مدبرانه» است.
کتاب قطور «روایت رهبری» که توسط یاسر جبرائیلی نوشته شده و در سال پیش منتشر شده است، مانند بسیاری دیگر از کتابهای تاریخی که در جمهوری اسلامی منتشر میشود، تاریخ را بر اساس مسایل امنیتی و منافع قدرت و از زبان حاکم مستبد روایت میکند. زمین و زمان به هم بافته میشود تا کسی فکر نکند خامنهای در فضایی آکنده از حقه بازی و ترس به این مقام رسیده است. در معرفی کتاب آمده است: «در کتاب روایت رهبری برای اولین بار از مذاکرات شورای انقلاب و متن مذاکرات اجلاسیهی خبرگان در سال ۶۴ و اجلاسیهی خبرگان در سال ۶۸ استفاده شده است. همچنین بخشی از مذاکرات جلسه رؤسای قوا و مرحوم حاج احمد آقا در حضور امام رحمهالله در مهر۶۷ (۶ماه قبل از عزل آیتالله منتظری) در این کتاب منتشر شده که در آن برای اولین بار حضرت امام رحمهالله، حضرت آیتالله خامنهای را برای رهبری آینده نظام مطرح میکنند.» (سایت طاقچه)
بنابر این نتیجه مادی و مشخص تحول طلبی خمینی برای خامنهای در بخش پایانی جمله بالا قید شده تا همه ببینند و بشنوند که ولایت در اَمن و امان و حاکِم مسلط بر اوضاع است. خامنهای میخواهد از خود تصویر یک حاکم مسلط را ترسیم و به شکل آگاهانه ولایت بحران زده و اتوریته درهم شکسته اش را لاپوشانی کند. اما او مجبور است جا به جا با طرح مساله «دشمن» به سرکوبگران حافظ نظام هشدار دهد که مبادا از دشمن غافل شوند.
روز چهارشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۷، خامنهای در دیدار وزیر، دست اندرکاران و جمعی از کارکنان وزارت اطلاعات گفت: «ما در میانه یک میدان بزرگ جنگ قرار داریم که یک طرف آن، نظام جمهوری اسلامی و طرف دیگر آن، جبهه وسیع و قدرتمندی از دشمنان است. ... البته اگر در این جنگ دچار غفلت شویم مغلوب خواهیم شد و اگر دچار ساده اندیشی شویم ضربه خواهیم خورد. ... باید در این جنگ و در مقابل برنامههای جبهه مقابل ایستاد و برای غلبه بر دشمن، علاوه بر دفاع باید برنامه تهاجم نیز داشت به گونهای که زمین بازی بوسیله دستگاه اطلاعاتی ما تعیین شود.» (سایت خامنهای)
هشدارها و توصیههای خامنهای به ماموران وزارت اطلاعات نشان میدهد که «جنگ و دشمن» داخلی بوده و این کابوسی است که او را رها نمیکند.
حکومت شبکههای وسیعی با هزینههای کلان برای تبلیغ و ترویج جهل و خرافات بر محور ولایت خامنهای به راه انداخته و به طور مداوم تاکید میکنند که مقتدر است و همه تلاشهای «دشمنان» را خنثی میکند. اما در واقعیت تلاشهای مذبوهانه رژیم با تحریم گسترده جامعه روبرو شده است. روز شنبه ۲۴ خرداد، محمد قمی رئیس سازمان تبلیغات اسلامی در سخنانی در مجلس ارتجاع در مورد ظرفیتهای نظام در حوزه به اصطلاح فرهنگی گفت: «در کشور ۸۰ هزار مسجد، ۲۵ هزار کانون فرهنگی هنری مساجد، ۹۰ هزار هیات مذهبی و چهار هزار موسسه قرآنی» وجود دارد. (کبنا نیوز) با این حال وی از این که حاکمیت نمیتواند مانع تبلیغات «دشمنان» به ویژه علیه خامنهای شود، شکایت نمود و اضافه کرد که: «حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد پهنای باند اینترنت در ایران در اختیار اینستاگرام قرار گرفته ... و در فضای مجازی هر چه دلشان بخواهد درباره رهبری و مقدسات ما میگویند و ما هم نشستیم و نگاه میکنیم.» (ایران انترناسیونال)
نمونه دیگر، صحبتهای آخوند محمد یزدی است. او یکشنبه شب ۱۱ خرداد در برنامه «بنیانگذار» شبکه اول سیمای رژیم، در خصوص رهبری خامنهای گفت: «سربسته عرض میکنم که در عمق حوزه علمیه مرکزی اگر با شخصیتهای اثرگذار ملاقات داشته باشید کسانی را می بینید که می گویند ما را چه به سیاست و ما باید احکام شرعیه را توضیح دهیم و حاکم هرکسی باشد.» (انتخاب، دوشنبه ۱۲ خرداد ۱۳۹۹)
کابوسهای خامنهای
روز یکشنبه ۲۸ اردیبهشت خامنهای برای دانشجویان بسیجی سخنرانی کرد. در این سخنرانی ولی فقیه سه تهدید برای ولایتش را برشمرد. او بدون آوردن اسم سازمان مجاهدین خلق گفت: «برخی جوانان مسلمان که دارای مبانی معرفتی قوی نبودند، جذب گروههای التقاطی شدند.» سپس به مخالفان درونی نظام پرداخت و گفت: «برخی افراد در ابتدای انقلاب بسیار انقلابی عمل میکردند اما به دلیل مبانی ضعیف معرفتی اکنون جزو پشیمانها هستند که یکی از مسائل انقلاب اکنون همین حضرات پشیمان شده هستند.» و بالاخره به خطر نفوذ چپ پرداخت و گفت: «جریان چپ مارکسیستی دیگر در دنیا آبرویی ندارد و از فقر اندیشه ورزی، فقر سیاسی و فقر نیروی میدانی کارآمد در رنج است. اما به هرحال همیشه ممکن است عده ای با تصاحب شعارهای خوب، سوء استفاده کنند.» ولی فقیه به دانشجویان بسیجی هشدار داد که «اگر توجه نکنند این تهدید ها برای کشور [بخوانید نظام] بسیار گران تمام خواهد شد.» (سایت خامنهای)
چند سال پیش هم خامنهای در مورد نفوذ چپ مارکسیستی در دانشگاهها به دانشجویان بسیجی هشدار داد و گفت: “اگر برخی خبرها درباره فعال شدن دو باره جریان مارکسیستی در بعضی دانشگاهها، واقعیت داشته باشد، قطعاً پول آمریکایی حامی این جریان است تا دانشجویان متفرق و شقه شقه شوند.» (سایت خامنهای، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۴)
خامنهای در این سخنرانی با دور زدن آگاهانه و نادیده گرفتن جنبشها، خیزشها و قیامهای مردمی، این گونه وانمود کرد که با مردم مشکلی ندارد. این حقه بازی کهنه شدهای است که مستبدان به شمول خامنهای، چشم در چشم مردم به دروغ آنها را نه در «جبهه وسیع و قدرتمندی از دشمنان» بلکه در جبهه حکومت ثبت میکنند. اما تهدیدهایی که خامنهای شمارش میکند، هنگامی به طور واقعی تهدید است که بستر اجتماعی برای کُنش نیروهای سیاسی فراهم باشد و خامنهای که در دوران ولایتاش صدها خیزس و شورش توده ای به شمول خیزشهای سال ۱۳۸۸، قیامهای دی ۱۳۹۶ و آبان ۱۳۹۸ و چند ده هزار حرکت اعتراضی از جانب نیروهای کار را به خوبی رصد کرده و گزارشهای نهادهای اطلاعاتی و تحقیقاتی رژیم را در اختیار دارد، از خشم و نفرت اکثریت قاطع مردم به تمامیت رژیم و در راس آن ولی فقیه آگاه است. بنابرین این چنین دور زدن، در این واقعیت کوچکترین تغییری نمیدهد که خیزشهای توده ای بنیاد رژیم و همه دسته بندیهای درونی آن را به چالش گرفته و این کُنش تاریخساز تا سرنگونی استبداد مذهبی ادامه خواهد یافت.
رویارویی سختافزاری با تهدیدها
رژیم در رویارویی با شورشها مردمی و فعالیت نیروهای سیاسی از دو روش سخت
افزاری و نرم افزاری استفاده میکند.
حکومت و نهادهای سرکوبگر آن به نسبت حجم تهدید، نوع راهکار سخت را تعیین میکند. پس از سرکوبها و کشتارهای سبعانه دهه شصت و قتل عام زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، و با کسب مقام ولایت از جانب خامنهای، شاهد ترور فعالان سیاسی در خارج از کشور و قتلهای زنجیرهای در داخل ایران بودیم. در همین دوران شورشهای نه چندان محدود در شهرهای مشهد، بوکان، اسلامشهر و ... صورت گرفت که با خشونت سرکوب شد. خیزش دانشجویی طی روزهای ۱۸ تا ۲۳ تیر ۱۳۷۸ که با حمله به کوی دانشگاه آغاز شد، با سرکوب و کشتار روبرو شد. از آن زمان تا قیامهای سال ۳۸۸، حرکتهای اعتراضی نه چندان گسترده، اما مداوم به وسیله نیروهای کار و نیز دانشجویان جریان داشت. قیامی که با تظاهرات مسالمت آمیز روز ۲۵ خرداد سال ۱۳۸۸ و با شعار «رای من کو» آغاز شد، به سرعت با شعار «مرگ بر اصل ولایتفقیه» به شورش علیه کل نظام تبدیل شد و حکومت به شدت آن را سرکوب و تعدادی از زنان و مردان قیام کننده را به شهادت رساند. از آن زمان تا دی ماه ۱۳۹۶ هزاران حرکت اعتراضی صورت گرفت که رژیم توانست آنها را محدود و مهار کند. دی ماه ۱۳۹۶، مارش تهیدستان و فراموش شدگان کاخ اهریمنی خامنهای را لرزاند و حکومت تنها با سرکوب خشن و به شهادت رساندن شورشیان توانست شرایط را کنترل کند. به طور کلی در تمام خیزشها و منجمله در قیام آبان ۱۳۹۸، شدیدترین و خشنترین سرکوب در مورد زنان و مردان بپاخاسته انجام شده است. این سرکوبها با دستور مستقیم خامنهای صورت گرفته و برای نمونه در آبان سال گذشته دستکَم ۱۵۰۰ تن از شهروندان ایران زمین را با شلیک مستقیم گلوله به شهادت رسیدند.
راهکار سختافزاری در مورد نیروهای سیاسی، گوناگون و چند وجهی است. سیاست ولی فقیه در مورد افرادی که آنان را «پشیمان» شده و یکی از «مسائل» حاکمیت در شرایط کنونی معرفی میکند، استفاده از «چماق» و «حلوا» است. میزان زاویه این دسته افراد با ولایت خامنهای، و نه با اصل ولایتفقیه، تعیین کننده نحوه برخورد با آنان است. این افراد به خاطر سابقه شان در نظام و نفوذی که در لایه های میانی و پایینی هرم قدرت دارند و از برخی حمایتهای جهانی نیز برخوردار هستند، تهدید غیرفعال به حساب می آیند. اینان میتوانند در شرایط خاص، به ویژه در فقدان خامنهای، دردسر ساز باشند. هدف خامنهای به «ندامت» کشاندن این افراد است تا سهمی از حلوا، نه در حوزه قدرت، بلکه در عرصه اقتصادی نصیب شان شود. البته باید تفاوت «پشیمان»ها با اصلاحطلبان حکومتی و باند میانی موسوم به «اعتدال» که سرسپرده خامنهای هستند را در نظر گرفت.
اما برای خامنهای و نهادهای نظامی امنیتی حکومت سازمان مجاهدین خلق ایران تهدید اصلی است. ماندگاری و داشتن تشکیلات قوی و منسجم، فعالیت پیگیر روزمره در داخل و خارج از ایران، قدرت انعطاف در رویارویی با تحولات سیاسی، پایداری و ایستادگی بر سیاست سرنگونی و آمادگی برای پرداخت هزینه در این راه، فقدان فساد اقتصادی، خاص خوری و پدیده آقازادگی، ژن خوب و پارتی بازی در درون تشکیلات و بالاخره نفوذ به طور نسبی قابل توجه در مناسبات بین المللی دلایلی است که این جریان را از نظر سیاسی به دشمن اصلی نظام تبدیل کرده است. این واقعیتی است که هر نیرو و هرکس با هر میزان نزدیکی و یا دوری به این سازمان باید مورد توجه قرار دهد.
برخورد نظام با مجاهدین خلق بدون اما و اگر قهرآمیز برای نابودی آن است. موشک باران پایگاههای مجاهدین در عراق، ترورهای سیاسی، نفوذ به منظور کسب اطلاعات و ضربه فیزیکی زدن، مانند توطئه خنثی شده انفجار بمب در گردهمایی پاریس، دستگیری، شکنجه و صدور احکام سنگین برای فعالان این سازمان در داخل ایران، تحریک و به کارگیری تعداد اندکی از خانواده ها به منظور شکنجه روانی رزمندگان مجاهد و ... راهکارهای سخت افزاری برای نابودی و یا حداقل مهار فعالیتهای این سازمان است.
البته مجاهدین گرچه تهدید اصلی نظام هستند، اما تنها تهدید نیستند. جریانها و افراد سیاسی و اجتماعی دیگر به شمول گروهها و افراد چپ و مارکسیست و یا جریانهایی که علیه تبعیض قومی و ملی مبارزه میکنند و علیه کلیت نظام بوده و در این راه وارد سازمانیابی و عمل می شوند نیز دشمن ارزیابی شده و بستگی به میزان کارآیی آنان مورد سرکوب قرار میگیرند.
رویارویی نرم افزاری با «دشمنان»
همزمان با سرکوبهای گسترده، کارگزاران ولایت خامنهای تلاشهای پرشمار و البته پرتکراری را در حوزه نرم افزاری با هزینه های کلان سامان داده اند. هدف این حرکتها به شکل مستقیم و یا غیر مستقیم حقانیت دادن به حاکمیت، ترساندن از قیام و انقلاب، مرعوب کردن مردم و قدرتمند نشان دادن حاکمیت و بی اعتبار کردن مخالفان است.
ساخت فیلم سینمایی، مستند سازی، گزارشهای تصویری، برقراری نمایشگاه و جلسات سخنرانی، چاپ کتابهای گوناگون، انتشار مجلات نظری و کتابهای سیاسی تاریخی، انتشار اخبار دروغ و اسناد جعلی در رسانههای حکومتی، فعالیت دیپلماتیک و رسانه ای در اروپا و آمریکا، تزریق اطلاعات غلط به رسانههای غیرایرانی و تبلیغ گفتمان سازیهای انحرافی در این رسانهها، به خدمت گرفتن «جدا شدگان» و «پشیمان»های اپوزیسیون، مشارکت و تقویت آلترناتیو سازیهای جعلی، ترویج و تبلیغ گفتمان «سوریهای شدن، خطر جنگ و تجزیه ایران، خطر ناامنی و جنگ داخلی»، تلاش رذیلانه برای دامن زدن به اختلاف گروههای سیاسی و ... از جمله اقدامات نرم افزاری حاکمیت برای رویارویی با دشمنان نظام است.
در این حوزه نیز جهت عمده حمله به سمت مجاهدین خلق نشانه روی میشود، هرچند دیگران هم بستگی به میزان کُنشی که دارند، بی نصیب نمیشوند.
طی شش ماه گذشته بدون اغراق در هر روز حداقل یک عمل نرم افزاری در مورد مجاهدین خلق انجام شده است. از نمایش فیلم تا انتشار خبر و گزارش و چاپ مقاله در نشریات و مجله های حکومتی، از گزارش دروغ در نشریه معتبر اشپیگل تا پخش اراجیف پاچه ورمالیدهای که بِگم بِگم به راه انداخته، از چاپ نشریه مجاهد جعلی تا پخش شایعات و تبلیغات دروغ پیرامون دست داشتن مجاهدین خلق در این و یا آن اقدام تروریستی رژیم و ... در هر روز تولید و پخش میشود.
در مورد آن دسته از دشمنان که خامنهای آنان را چپ مارکسیستی نامید و به بسیجیان پیرامون دامنه نفوذ این جریان هشدار داد، رفتار نرم افزاری حکومت متنوع و چند وجهی بر محور جلوگیری از متشکل شدن این جریان است. ایجاد جریان دانشجویان بسیجی «عدالتخواه» در اساس برای مقابله با چپ است. دانشجویان عدالت خواه با تقلید از مارکسیستها با سیاست اقتصادی دولت به شدت مخالفت میکنند و کوشش میکنند دانشجویانی که به طور واقعی عدالتخواه و مخالف نظام هستند را جذب کرده و به ترتیب آنان را به زائده بسیج دانشجویی تبدیل کنند.
برای حاکمیت کارهای تئوریک، ترجمه برخی آثار کلاسیک و وجود کانونهای بحث نظری تا جایی که به متن زندگی واقعی ربطی نداشته و به نیروی محرکه برای عمل تبدیل نشود، قابل تحمل است. آن چه برای رژیم غیرقابل تحمل است، ایجاد تشکیلات به منظور عملی کردن ایده ها، حضور در صحنه واقعی مبارزه و اعتقاد به ایجاد واحدهای مخفی مبارزه و شورش است. دستگاههای امنیتی رژیم بارها به رفقای چپ که در حرکتها و اعتراضهای خیابانی دستگیر شدهاند، مرز تحمل خود را گوشزد کردهاند. خامنهای که از عمق تضادهای موجود در جامعه باخبر است و میداند که این شرایط بستر مناسب برای فعالیت مارکسیستها است، برای عوامل اطلاعاتی خود این خط قرمز را ترسیم کرده است. همزمان نهادهای امنیتی حکومت با رواج برخی از گفتمانسازیهای انحرافی که در بالا چند نمونه آن را برشمردم، در ایجاد هماهنگی و اتحاد فعالان چپ کارشنی میکند. میدان دادن به نیروی موسوم به «محور مقاومت» که تضاد اصلی را نه داخلی که خارجی ارزیابی میکند، نادیده گرفتن فعالیت برخی از مدعیان چپ که کاری جز ایجاد تفرقه در مبارزه از دست شان بر نمی آید و کسانی که مبارزه علنی را جنبه اصلی مبارزه معرفی میکنند، از دیگر اقدامات نرم افزاری حاکمیت در رویارویی با مارکسیستها و کمونیستهایی است که برای سرنگونی رژیم تلاش میکنند.
یکی از ابزارهای مهم در راهکار نرم افزاری، چاپ مجله های پر ملاط است. در این رسانهها با پوشش بحثهای نظری، تحقیق تاریخی، دیدگاههای فلسفی اجتماعی و ...مقالههایی منتشر میشود که فشرده آن ضدیت با تحول انقلابی و سازمانیابی انقلابی است.
در میان دهها نشریه و وبسایتی که سپاه پاسداران منتشر میکند، مجله پرحجمی به نام «ترجمان» وجود دارد که در آن بیش از صد مقاله از نویسندگان غیر ایرانی، که برخی از آنان افراد معتبری هستند، ترجمه و منتشر میشود. برآیند نظرات مندرج در این مجله به شکل موذیانه ضد «چپ و انقلاب» است.
ماهنامه اصولگرای «عصر اندیشه» که صاحب امتیاز و مدیر مسئول آن، محمدمهدی دانی است، از دیگر رسانههای کاغذی پرحجمی است که به جدالهای نظری درون نخبگان اسلامی میپردازد. در شماره ۱۲ این ماهنامه مقاله تحت عنوان «چرا انقلاب فرزند خود را خورد؟» وجود دارد که به بررسی احتمال به وجود آمدن «منتظری دوم» میپردازد. در شماره ۱۵ این ماهنامه مقالهای با عنوان «نیک و بد عملگرایی» درج شده که در آن سیاستهای اقتصادی هاشمی رفسنجانی با سوتیتر «سیری در مدیریت اقتصادی دولت سازندگی» بررسی شده است. هدف این رسانه، آب بندی کردن فرهنگی، اجتماعی نظام در مقابل نفوذ سکولاریسم در نخبگان مذهبی است.
سلسله مجلات کارگزاران که از طرف موسسه فرهنگی با مدیریت کرباسچی منتشر میشود، همان رسالت مجله «ترجمان» با سس «اصلاح طلبی و تحول خواهی» را به دوش میکشند. در مجلات پرحجمی چون «اندیشه پویا»، «سیاست نامه»، «تجربه»، «آسمان» و «هم میهن» که تاثیر معینی در برخی از کارگزاران حکومتی و نخبگان در حاشیه قدرت دارند، از بنیاد استبداد مذهبی در پوشش «تحول خواهی» و «اعتدال سیاسی» دفاع و به شدت با انقلاب، تحول تودهای و سرنگونی مخالفت میشود.
مجموعه این رسانهها معرف لایههای مختلف بورژوازی رانتخوار، غارتگر و فاسدی است که از قدرت تغذیه میکنند و ادا و اطوار تحول خواهی و اصلاحطلبی هم از خود نشان میدهند.
برگردیم به حرفهای خامنهای در مورد «تحول خواهی» خمینی. مساله اصلی برای ولی فقیه حفظ قدرت بر بنیاد استبداد دینی و ولایتفقیه است. او تصویر روشنی از دشمنان نظام و راهکارهای مشخصی برای رویارویی با این دشمن دارد. اما در یک ارزیابی واقعبینانه از تحولات، به ویژه پس از قیامهای دوسال گذشته به این نتیجه میرسیم که او شکست خورده است.