از: طاهر اقبال
۱۱ مرداد ۱۳۹۹
خواهش میکنم بهاین جملات توجه کنید: «مجاهدین
خودشان گفتند که ما باید دریایی از خون بین سازمان مجاهدین و جمهوری اسلامی ایران
ایجاد بکنیم… سازمان مجاهدین با این تز وارد مرحلهیی از ترور شد! (ایموجی
پسرک دست روی صورت. خودتان تصور کنید)» – «این تصاویر را دیدم
و سرگیجه گرفتم از المانهایی که در این شو میبینید نشانههایی که واقعاً
ترسناکند»، «چه ارزش خبری داره که ۹۰دقیقه از
وقت این شبکه رو در اختیار گروهی مثل مجاهدین قرار میدین؟»، «همه اون گروههایی
که شورای ملی مقاومت باهاش شروع کرد، الآن دیگه عضو اون شورا نیستن! (سه،
چهار تا علامت تعجب دیگر)»، «سازمان مجاهدین باید به این سؤالات جواب بده!».
نخست مشخص کنیم که این یادداشت، واژههایش را قربانی پاسخگویی بهچنین
گفتارهای باطلی نخواهد کرد؛ بلکه وقف یک مرزبندی خونین میان حق و باطل خواهد
کرد، میان جلاد و قربانی و میان استثمار کننده و استثمار شونده. حرف یک چیز
بوده و هست و خواهد بود: سرنگونی رژیم بههر
قیمت. هستید یا نیستید؟ آزادی ایران از چنگال خونریزان ضد دین و ضد مردم. هستید
یا نیستید؟ جانب جلاد را میگیرید یا جانب مردم را؟ جانب قاتلان مردم از ۳۰خرداد ۱۳۶۰ تا
قتلعام زندانیان در سال۱۳۶۷ و قیامهای۱۳۷۸ و ۱۳۸۸
و ۱۳۹۶ و قیام آبان۱۳۹۸ را میگیرید یا جانب مردم در زنجیر و
محروم ایران زمین را؟ آیا با عملکرد و گفتارتان به کیسهی پر از خون و پول رژیم کثیف، آدمکش و چپاولگر آخوندی میریزید
یا از منافع و رفاه و آسایش خود میگذرید تا حق مردم را پس بگیرید؟ هر انسان مسئول
(پاسخگو) و آگاه (صاحب دانش و نظر) باید این پرسشها را هر لحظه در برابر خود قرار
دهد تا مرزبندیاش با این رژیم تیزتر شود. همهی حرف همین
است. مرزبندیکردن با جلاد و سرنگونکردن آن بههر قیمت. با چنگ و ناخن و دندان.
ایران باید آزاد شود و خواهد شد. رژیم ولایتفقیه باید
و باید و بینهایت بار دیگر باید که سرنگون شود و چنین خواهد شد. آیا خودبخودی
سرنگون میشود؟ هرگز؛ این هدف توسط مردم و مقاومت ایران محقق میشود.آیا مجاهدین منکر نکردهها و انتقادات خود هستند؟ این دیگر از خندهدارترین طنزهای تاریخ است. یکی از اصول بسیار پایهیی که در بدو ورود بهسازمان مجاهدین هر کس باید آموزش بگیرد و بهعنوان شرط عضویت در سازمان بپذیرد، اصل انتقاد و انتقاد از خود است. اصلاً یکی از رازهای ماندگاری مجاهدین انطباق فعال آنها با شرایط است. اشکالات خود را شنیده، انتقادات خود را یادداشت کرده و تلاش میکنند خود را اصلاح و آمادهی نبرد مستمر کنند. حال مضحکهی سیرک ولایتفقیه را ببینید. هم انتقاد و انتقاد از خود مجاهدین را هدف قرار میدهند و مسخره میکنند که اینها نشستهای اینچنینی دارند و هم حرفهای مفت بیمشتری خود را مانند این که مجاهدین انتقادپذیر و پاسخگو نیستند در بلندگوهایشان پخش میکنند. بهخدا مشکل اینها نه اشکالات مجاهدین است و نه انتقاداتی که بهمجاهدین دارند. مشکل اینها نه دین مجاهدین است و نه قوانین حاکم بر مبارزهی مجاهدین. مشکل اینها مرز نداشتن با رژیم جلاد و خونریز آخوندی است. مشکل اینها این است که بهجای قرار گرفتن در جبههی خلق، خواسته یا ناخواسته، با مدرک یا بیمدرک، دارند در جبهه ضد خلق، علیه خلق موضعگیری میکنند. دارند به کیسهی پر خون جلاد میریزند. مزدوری این جماعت برای وزارت اطلاعات، فرضیهیی نیست که در صدد اثباتش باشیم. اینان در عمل خط وزارتاطلاعات را پیش می برند و «مزدور وزارتاطلاعات» هستند. اتفاقاً اینها از همه بیشتر مخالف یک «جمهوری» هستند. جمهوری در زبان لاتین میشود Republica که بهزبان ساده بهمعنی حاکمیتی است که مشروعیت خود را از مردم خود میگیرد. یعنی حاکمیت با رأی مردم مشخص میشود و مردم در جهت منافع خود زندگی میکنند و نه در راستای منافع یک حکمران یا یک پادشاه و سلطنت. یعنی هیچ مدل «ولی» بر کشور حاکم نیست. چه «ولیفقیه» باشد و چه «ولیعهد». حاکمیت مردم که ارث پدر به پسر نمیشود. حاکمیت و سرنوشت مردم که بازیچهی چند عمامه بهسر ضد دین نمیشود. حاکمیت حق «مردم» است. باید دست «مردم» باشد. مجاهدین هم بههمین خاطر از ابتدا گفتهاند و خواهند گفت که ما بهدنبال حاکمیت نبوده و نیستیم. این تعارف نیست، عقیده و باور است. از روز نخست اینرا گفتند. آخر، اگر مجاهدین دنبال حاکمیت بودند که سادهترین کار رأیدادن بهقانون اساسی ولایتفقیه و بوسیدن دست کثیف و آغشته بهخون خمینی دجال بود. نبود؟ نمیتوانستیم؟ خود خمینی از خدایش نبود؟ پس، سرقت حاکمیت و ظلمکردن بهمردم که شاهکار نیست. آدمکشی و جنایت که شاهکار نیست. در تلویزیون و شبکهی اجتماعی فحش را نثار فرزندان ایرانزمین کردن و بافتن اراجیف همراه با تحریف تاریخ همچنان که در مثالهای آغازین این مطلب نوشتیم که شاهکار نیست. سادهترین کار گرفتن سر سلاح بهسمت خلق و مقاومت است. سادهترین کار بافتن اراجیف علیه سازمان مجاهدین است. دقیقاً بههمین خاطر که مجاهدین «ترسناک» نیستند. دقیقاً بهاین خاطر که سمت نبرد مجاهدین بهسوی جلاد مردم ایران است و هرگز این سمتگیری و هدفگیری را عوض نکرده و نخواهند کرد.
خواست مزدوران و همدستان ولایتفقیه دقیقاً همین است که مجاهدین سمتگیریشان را تغییر دهند. خیلی روشن میگویند که نباید نظم داشته باشند. نباید منضبط باشند. نباید بهخود برای آزادی مردم سخت بگیرند. مانند این است که در زمان جنگ جهانی دوم به پارتیزانها بگوییم، نباید در جنگلها و خانههای مخفی زندگی کنید. باید در هتلها و باشگاههای شبانه وقتتان را بگذارنید. نباید در نبرد علیه فاشیسم هیتلری جان خود را فدا کنید. باید در خانهتان نشسته و روشنفکرنمایانه بهگروهها و سازمانهای انقلابی ایراد بگیرید. باید هدفتان ژنرال شارل دوگل باشد و نه هیتلر. این مثال تاریخی را از این جهت زدم که در رابطه با جنگ دوم جهانی تمام مرزبندی ها روشن است و در رابطه با مرز بین ظالم و مظلوم هیچ شبههیی وجود ندارد.
حال اصلاً نباید از این اراجیف تعجب کرد. این خزعبلات مطلقاً تازگی ندارد. فقط در بیست و چند سالی که من در سازمان مجاهدین بودهام، بینهایت از این اراجیف دیده و شنیدهام که آمدهاند و رفتهاند و تاریخ مصرفشان که تمامشده، وزارتاطلاعات آنها را بهزبالهدان انداخته و اراجیفگویان و روشنفکرنمایان جدید و با تاریخ مصرف محدودتری را استخدام کرده است.
اینها میآیند و میروند و آنچه همواره باقی میماند، مقاومت است. کلمهی «مقاومت» را میگویم. ایستادگی مهم است. ایستادگی در برابر رژیم خونریز آخوندی.
ایران بهعقب باز نخواهد گشت، بلکه بهسمت آیندهیی روشن در حال پیشروی است و بهآن خواهد رسید. امید، چیزی است که مردم محروم ما بهآن نیاز دارند و خواهر مریم نور همیشه تابان امید برای مردم ایران است. بههمین خاطر است که ما قدم در مسیر خواهر مریم گذاشته ایم. با افتخار. نیازی بهقضاوت مزدوران در این رسانه و آن رسانه نیست، بلکه تاریخ ایران و مردم رنجدیده این سرزمین در این رابطه قضاوت خواهند کرد.
رژیم بذر نا امیدی میپاشد. رژیم با اعدام میخواهد رعب و وحشت ایجاد کند و با رعب و وحشت میخواهد یأس و دلمردگی را بپراکند. مزدوران و روشنفکرنمایان تحتامر او در این رسانه و آن رسانه با تاختن و شلیک رسانهیی بهمجاهدین، میخواهند مردم ایران را بدون آیندهیی روشن نشان دهند و عمر رو به پایان ولایت وقیح را کش بدهند. با مشروعیتبخشیدن بهکشتار و با لوثکردن قیام آبان با گفتن لطیفههای رکیک در تلویزیونهای فارسیزبان، میخواهند هدف اصلی را که سرنگونی است منحرف کنند و بهجای کوبیدن بر طبل سرنگونی، خودخواهی و خودپرستی خودشان را ارضاء کنند. آخر منفعتشان در حفظ همین رژیم است، چون با سرنگونی آخوندها دکانشان تخته میشود و روز حسابرسی هم فرا میرسد و باید پاسخ بدهند که اینهمه سال، وقتی مردم ایران زیر فشار فقر و سرکوب رنج می کشیدند و جوانانشان اعدام میشدند، چرا هدف این جماعت بهجای براندازی دشمن مردم، حمله به مقاومت مردم و کاسهلیسی آخوند بوده است؟
اما همچنان که پیشتر گفتیم، اینها همهاش تاریخ مصرف محدودی دارد و بهسادگی محو خواهد شد. روسیاهی نصیب خودشان میشود. باید بر طبل سرنگونی کوبید. باید قیام کرد. باید بههر قیمت سرنگون کرد. بهقول خواهر مریم که گفتند: «هر چند “تیر تبار تهمت” از جانب “دلقکان تاریخ و مشاطگان ابلیس”، “هر سو روان بهسویش” اما روزی میرسد که “گل برآید از باغ آرزویش”.
آری آن روز، روزی که از باغ آرزوهای مردم ایران، گلهای آزادی و حاکمیت مردم رویان و شکوفان شود بهطور قطع و یقین فرا میرسد».
درود بر سازمان مجاهدین خلق ایران – درود بر برادر مسعود و خواهر مریم
طاهر اقبال – عضو سربلند سازمان مجاهدین خلق ایران