منشور وارسته
فرجام:
با عنایت به مطالبی که شرح آن رفت به این واقعیت رهنمون می شویم که صرف گفتار درمانی در سودای دست یافتن به قدرت با کمک ارتجاع – استعمار، در عصر تحول در ارتباطات و رشد تکنولوژی و پدیدار شدن فرهنگ دیجیتال و پدیده جهانی سازی، ساده اندیشی و خام خیالی است. ساختن آلترناتیو سیاسی برای استبداد دینی شاید در نوشته و تئوری قابل حصول باشد ولی در عالم واقع ابزار و ظرف خودش را می طلبد و نیازمند دانش و انسانهای باورمند، فداکار و آرمان خواه است....
از این منظر است که مبارزه سیاسی آنهم در جهت برپایی یک نظام دمکراتیک و لائیک، قانونمندی و پراتیکهای خود را نیازمند است تا توانایی تحقق آرمان پیروزی را داشته باشد. مبارزه با نظامی مستبد که خصوصیت بارز آن به خدمت گرفتن مذهب است، امری پیچیده است که مستلزم استراتژی و تاکتیکهای منطبق با آن میباشد و نه توهم پراکنی و ساده اندیشی. این مبارزه با تحلیل از شرایطی که در آن قرار دارد، نیازمند مکانیسمهای برآمده از ضرورتهای پیچیده در جریان عمل میباشد. این مهم وقتی در بوته آزمایش قرار میگیرد، نیازمند توانایی بر طرف کردن موانع و تحقق دستاوردهای امر مبارزه است. به عبارتی سازمانی که برای فروپاشی نظامی خودکامه شکل گرفته، اگر مختصات و الزامات لازم آنرا نداشته باشد، در همان تئوری درجا خواهد زد.
برهمین سیاق است که برای مقاومت سازمان یافته مردم ایران، چهار دهه مبارزه برای سرنگونی استبداد دینی، استراتژی و ارائه آلترناتیو شورای ملی مقاومت، برنامه ده ماده خانم رجوی برای دوران انتقال قدرت به ملت، با رهبری ذیصلاح و مشروعیت ناشی از فدای بیش از یکصد و بیست هزار انسان شیفته آزادی و تشکیلات انقلابی و مردمی در دخل کشور در هیئت کانونهای شورشی و شوراهای محلی، همه وهمه بهترین بینه از توانایی فروپاشی نظام و بدیل سیاسی ایران بعد سرنگونی آخوندها است.
خمینی و آخوندهای همپالکی او که در خلال دو سال و نیم ابتدای انقلاب ۵۷ اقبال وسیع تودهای مجاهدین و قدرت شگفتانگیزشان در جذب جوانان را تجربه کرده بودند، خوب میدانستند که قطع رابطه مجاهدین با مردم ضرورتی مبرم جهت حفظ نظام قرونوسطایی خمینی است. این سیاستی بود که رد پای آن را در تمامی زمینههای اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و حتی سیاست خارجی میشد پیدا کرد. اگر چه رژیم به بهای حبس و شکنجه و کشتار بیسابقه و صرف هزینههای هنگفت جهت تبلیغات و مخدوش کردن چهره مقاومت در تاکتیک شیطانسازی، توانست به شکل فیزیکی این رابطه را قطع کند، اما به گواه ماندگاری دیرپای مقاومت و به یمن رهبری ذیصلاح مجاهدین خلق، هرگز نتوانست ریشههای آنها را که در اعماق اجتماع تنیده بوده بخشکاند. ریشههایی که از آنها امروزکانونهای شورشی جوانه زده و به مقاومت این توانمندی را بخشیده که مشعل آزادی خواهی ملتی رنج کشیده را فروزان نگه دارد و با فعالیتهای خود در داخل میهن نظام را به زانو درآورند؛ و روزی نیست که با خفت و خواری زبان به شکوه و شکایت نگشایند. از این منظر است که... آنهایی که چشم دوخته تا استبداد شاهی به میهن استبداد زده باز گردد، در می یابند که درسراب و افسانه توهم خود سرگردانند. در یک کلام و در جمعبندی این حقیقت آشکار میشود که ترفندهای استعمار پسند، مطرح ساختن بازگشت به دوران دیکتاتور سلطنتی در سودای کسب قدرت با کمک سپاه ضد مردمی (نوستالژی کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲)، یا آلترناتیو سازی در غرب که هدفی جز امداد رسانی به ارتجاع دینی نداشته و در خدمت منافع حفظ نظام ولایت فقیه است. این توهم پراکنی که در راستای کمک رسانی برای دشمنان آزادی ... میباشد، ابزاری است در خدمت استعمار و ارتجاع، در جهت لطمه زدن به اعتبار انقلابیون و آزادی خوهان ایران.
دکتر منشور وارسته (کارشناس روابط بین الملل)
۱- تیلی، چارلز ( از بسیج تا انقلاب)، ترجمه علی مرشدیزاد. تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، (۱۳۸۵).
۲- از همان نویسنده
۳- کاستلز، مانوئل (شبکه های خشم و امید: جنبشهای اجتماعی در عصر اینترنت)، ترجمه مجتبی قلیپور، تهران: نشر مرکز. (۱۳۹۳).
۴- گر، تد رابرت،( چرا انسانها شورش میکنند)، ترجمه علی مرشدی زاد. تهرانریا، (۱۳۷۷).
یکشنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۹
مدتی است که در برخی محافل استعماری این گونه بحث میشود که گویی برگ سوخته و
بجای مانده از استبداد شاهی به رهبری پسر شاه مخلوع، مدلی مناسب و جایگزین برای
آینده سیاسی ایران است.
برای نمونه، کارشناسی بنام ایلان برمن “معاون ارشد رئیس اندیشکده شورای سیاست
خارجی آمریکا در واشنگتن“، در مقالهای در "نشنال اینترست" ماه فوریه۲۰۲۰ مینویسد: "ولیعهد ایران اکنون برجستهترین رهبر اپوزیسیون
دموکراتیک سکولار در برابر جمهوری اسلامی است". به موازات انتشار این مقاله،
عوامل وزارت اطلاعات و سپاه نیز به این توهم دامن زدهاند تا به مقصود خود در
فاصله انداختن میان مردم و مقاومت سازمانیافته نائل شوند. زیرا که برجسته کردن
وجود رضا پهلوی برای نظام، کبریت بیخطری است که برای انحراف افکار مردم بکار میآید
و در بطن خود هیچ خطری برای تمامیت نظام آخوندها در بر ندارد.
اما در ورای توهم آفرینی یا خوشباوری در برخی محافل سرمایهداری در غرب، یا نخبگان بیترهبری در داخل کشور، واقعیت موجود در مختصات سیاسی ایران تحت اسارت استبداد دینی خود حکایت دیگری است. این سوال مطرح است که آیا برای سرنگونی مهیبترین غول ارتجاع در تاریخ معاصر ایران، توسل به بیان شعارهای توخالی و دو پهلو در بیرون از مرزهای کشور، فروپاشی نظام را تسریع میبخشد؟ یا در واقع طرح این گونه ترفندهای توهمزا بطور قطع در متن خودش حاوی پیام دیگری است؟
از طرفی، آرایش واقعی صحنه سیاسی داخل ایران، این رهنمود را میدهد که سرنگونی نظام استبداد دینی، نیرویی را میطلبد که بیرون از توهم پراکنیهای مرسوم، دارای ویژگیها و قانومندیهای خاص و ضروری خود باشد. هدف از این نوشتار نیز روشنگری در این امر است. کوششی هرچند مختصر در شفافسازی ویژگیهای جنبش در مقایسه با توهم پراکنیهای محافل استعماری.
ویژگی نیروی انقلابی:
پرفسور چارلز تیلی جامعه شناس و استاد علوم سیاسی، که به لحاظ آکادمیک، شناخته شدهترین چهره در تبیین مبارزات تشکیلاتی است، مینویسد:
"بسیج منابع موجود در راستای تحقق اهداف مبارزه را کارسازمانی و تشکیلاتی میخوانند". از نظر او تشکیلات یک سازمان مبارز که دارای ویژگیهایی چون هویت مشترک اعضا (ایدئولوژی) و شبکه ارتباطی ...(کانونهای شورشی) باشد، تسهیل کننده بسیج منابع میشود. یعنی هرچه گروه سیاسی سازمانیافتهتر باشد، بسیج منابع آن گروه و امکان دستیابی به قدرت افزایش مییابد. به بیانی دیگر، سازماندهی را مقدم بر بسیج منابع در نظر گرفته و اذعان میدارد که انتقال قدرت زمانی ممکن است رخ دهد که مخالفان، با سازماندهی و بسیج منابع خود و "سازمان پاشی" و "بسیج زدایی" در چارچوب خلع ید از نظام حاکم، باعث افزایش قدرت خود و کاهش قدرت حکومت شوند. " (۱)
بهترین گواه در ترسیم خطوطی که چالرز تیلی تشریح نموده است را میتوان در نقش سازمان پیشرو و نیروی محوری جنبش انقلاب نوین مردم ایران (سازمان مجاهدین خلق) در تشکیل کانونهای شورشی و شوراهای محلی به اتکای تشکیلات و سازماندهی بیان نمود. مبارزهای که نقطه ثقل آن مرکز (یا کانون) هدایت کننده در اشرف ۳ در آلبانی است. آقای مسعود رجوی نیز با تأکید به همین اصل به نیروهای سازمان مجاهدین رهنمود میدهد که: (نقل به مضمون) "حرف آخر را عنصر جنگنده ضد رژیم است که میزند".
نقش ویژه ارتباطات در پیشبرد خطوط، عامل مهمی است تا تاکتیکهای آلترناتیو نظام را شکل دهد. ارتباطات البته در ظرف خودش که تشکیلات است محقق میشود. از این منظر است که میتوان ادعا نمود که تشکیلاتی که ماهیتی شبکهای داشته باشد (ارتباطات گسترده در طیف کانونهای شورشی و شوراهای محلی)، کمتر در معرض آسیب است. از دید نظریه پرداز معروف، پرفسورچارلز تیلی، نیروی آزادیخواه مخالف، جهت تحقق آرمان رهایی از یوغ دیکتاتور، به منابع بسیج جهت فروپاشی نظام نیازمند است که عبارتند از:
"منابع اجبارآمیز(قهریه) مانند سلاح، نیروی مسلح و فناوریهای کنترل کننده؛ این منابع ابزار تنبیه دیگر انسانها و محدودساختن بدیلهای دسترس پذیر برای آنهاست؛ منابع فایدهمند مانند کالا، خدمات اطلاع رسانی و پول؛ منابعی هستند که انسانها دستیابی به آنها را حق خود میدانند؛ منابع هنجاری مانند وفاداریها و تکالیف؛ یعنی تعهدات اعضایی از جمعیت در قبال دیگر اعضای گروه، خود گروه و آرمانهای آن". (۲)
تیلی خاطرنشان میسازد که؛ "اگر مردمِ محروم و ناراضی فاقد سازماندهی و منابع لازم باشند، نارضایتی به تنهایی نمیتواند به حرکت جمعی مؤثر منجر شود." او با این استدلال که نارضایتی و منازعه جزء طبیعیِ عرصه سیاست هستند، بر این نکته تأکید مینماید که "احتمال وقوع خشونت سیاسی تنها هنگامی وجود دارد که طرفهای ناراضی ازابزار و منابع لازم برای انجام یک خشونت مؤثر برخوردار بوده و به عبارت دیگر، منابع سازماندهی لازم را برای انجام اقدامات پر اهمیت داشته باشند. از نظر کیفی در سازمان انقلابی، تعیین کننده اصلی توان بسیج آن سازمان است".
هرچه سازماندهی با کیفیتتر و به لحاظ جغرافیایی سطح بزرگتری را شامل شود، توان بسیج آن بیشتر خواهد بود (کانونهای شورشی در سراسر کشور). درنتیجه، به اعتقاد تیلی، " هرقدر که یک گروه از هویت مشترک (ایدئولوژی و تشکیلات) و شبکههای داخلی وسیعتری برخوردار باشد، سازمانیافتهتر است". با عنایت به نظرات این محقق برجسته، شاخصهای سازماندهی در ناآرامیهایی که منجر به قیام و طغیان داخل کشور میشود را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
• وجود نامی استاندارد که نزد افراد عضو و غیرعضو به یکسان شناخته شده باشد؛
• وجود نمادها، شعارها، آوازها، مدلهای لباس استاندارد یا دیگر علائم مشخصه؛
• وجود تقسیم کار و نقشهای تخصصی در بین مخالفان؛
• میزان تمایز سلسله مراتبی در بین مخالفان (شکل گیری رهبری و کادرهای درون تشکیلات)
• وجود حداقل یک خزانه عمومی از منابع عمده مثل پول، سلاح، اطلاعات یا چیز دیگری؛
• وجود بستر یا سیستم ارتباطی در بین مخالفان؛
• وجود یک سیستم نظارتی در بین مخالفان؛
• شکل بسیج (تدافعی، تهاجمی، تدارکی)
لذا به روشنی میتوان فهم کرد که مبارزه با یک نظام دیکتاتوری، قانونمندیهای خودش را دارد و از توان نیرویی بر میآید که از سازماندهی مستحکم و تشکیلاتی منظم بر پایه رهبری و ایدئولوژی و اعضای فداکار و با ایمان تشکیل شده باشد. با چنین شاخصی است که دشمن آزادی، ارتجاع حاکم بر میهن، نزدیک به چهار دهه تمام تلاش خود را معطوف به فروپاشی و نابودی تشکیلات مقاومت ایران نموده است. با صرف هزینه های کلان و بخدمت گرفتن عناصر خائن و بریده از مبارزه با پشتوانه استعمار، تمام راه های ممکن برای نابودی این مقاومت را تجربه نموده است..... ضد انقلاب بدلیل ماهیت ارتجاعی و ضد ترقیخواهی عاجز از درک درست از ماهیت جنبش آزادیبخش، همواره در تلاش برای شیطانسازی و مخدوش کردن چهره مقاومت سازمانیافته است. رژیم الیگارشی دینی، بدرستی فهم کرده است که بود او تابع نبودن جنبش سازمان یافته میباشد. لذا از هر توطئه و نیرنگ برای نابودی تنها آلترناتیو خود کوتاهی نکرده است. از اعدام، شکنجه و تروریسم دولتی تا توطئه حذف رهبری جنبش و قرار دادن نام افتخار آمیز مقاومت در لیست تروریستی قدرتهای بزرگ سرمایهداری در غرب، و موشکپرانی به قرارگاههای مقاومت در عراق، فروگذاری نکرده است. در مقابل شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق نیز در بوته مبارزات چهل ساله، تهدیدات رژیم را با تمام وجود لمس کرده و در این مسیر تجارب ارزشمندی را نیز کسب کردهاند.
مانوئل کاستلز در کتاب "شبکههای خشم و امید: جنبشهای اجتماعی در عصر اینترنت" معتقد است:
"رسانه های دیجیتالی زیرساختی برای شبکه بندی مردم فراهم کردهاند به گونهای که پیوندهای ارتباطی عمیق و ظرفیتهای سازمانی در گروههای مخالف ایجاد شده است". (۳)
در این راستا، هجرت قهرمانانه اعضای سازمان مجاهدین خلق، به صفت اپوزیسیون اصلی رژیم از عراق به آلبانی، بمنظور ارتقاء سطح مبارزه، بیشتر ملموس میشود. واقعیت آن است که برای خلق قیام علیه استبداد، مردم باید برای پیوستن به آن ترغیب و تشویق شوند، حاضر شوند منافع فردی خود دل بکنند. با جرئت و جسارت، رویارویی با هر مانع و سرکوبی را تا رسیدن به اهداف که همانا فروپاشی نظام است، به جان بخرند. وجود بستری به نام شبکه های اجتماعی در جهت پیشبرد اهداف فروپاشی نظام و تمرکز تشکیلات مجاهدین در آلبانی بر سازماندهی نسل سرخورده از استبداد دینی مکمل فاز نهایی سرنگونی رژیم است. به بیانی، میتوان اذعان نمود که وجود سازماندهی، برای تداوم حرکت جمعی و کاهش هزینههای شکل گیری طغیان توده ها ضروری است.
"شبکههای اجتماعی مبتنی بر اینترنت، ابزارهایی اساسی برای بسیج، سازماندهی، هم اندیشی، هماهنگی و تصمیم گیریاند. با این همه، اینترنت فقط ابزار نیست، اینترنت شرایط را برای شکلی از عمل مشترک فراهم میکند که به جنبش، امکان بقا، هماندیشی، هماهنگی و گسترش میدهد". (کاستلز۱۳۹۳)
تحولات جدید در قرن ۲۱ که بدلیل اکتشافات دیجیتالی و سرعت بخشیدن به ارتباطات ملتها، در پیشبرد امر مبارزه برای آزادی؛ برای نظامهای استبدادی، تهدیدی است بالقوه، اما برای تشکیلات انقلابی و سازمان یافته فرصتی مغتنم است. بر همین سیاق، باید یادآوری کرد که این تحول ارتباطات در متن خود تهدیدهایی را نیز دارد که در راستای اهداف دیکتاتور، چون شیطانسازی علیه مخالفین و یا جاسوسی و سرکوب مخالفین بکار گرفته میشود. بطور مثال: وجود بستری به نام شبکههای اجتماعی، اگرچه امکان انتشار سریع اخبار و ارتباط مخالفان با یکدیگر و برنامهریزی برای رویدادها را تسهیل کرده است، اما از سوی دشمن آزادی نیز پیوسته تلاش میشود تا با بخدمت گرفتن عناصر مزدور و خائن به آرمان آزادیخواهی، بیاعتمادی بین مخالفان، فردگرایی منفی، پاسیفیسم و انفعال، کنارهگیری، اعتراض سرپوشیده و درنهایت کاهش یکپارچگی و اتحاد، مانعی برای تداوم حرکتهای اعتراضی ایجاد کند. در واقع میتوان ادعا کرد که اینترنت و شبکههای اجتماعی اگر چه به عنوان بستری برای سازماندهی و پیشبرد امر فروپاشی استبدادکارائی دارد اما هشیاری وآگاهی عناصر انقلابی در خنثیسازی تهدیدات دشمن نیز مهم تلقی شده و کارایی خودش را دارد. بنابراین سطوح سازماندهی تابعی از گستره نسبی سازمان مخالفان و میزان ِاز خودگذشتگی اعضاو حامیان آن در صحنه عمل است.
تد رابرت گر در کتاب" چرا انسانها شورش میکنند" بحث میکند:
"اگر پیروان شدیداً در خصوص حکومت خصومت داشته و آماده باشند که از خودگذشتگی زیادی برای جنبش مخالف انجام دهند، رهبران میتوانند جنبشهایی توطئهآمیز یا انقلابی را سازمان بخشند. اگر تعداد پیروان اندک باشد، امکان فعالیت توطئه آمیز بیش از فعالیت انقلابی خواهد بود. اگر پیروان تعلق خاطر چندانی نداشته باشند، تعداد آنها هرقدر هم که زیاد باشد، احتمالاً کنش آشکار به آشوب، تضاهرات ضدحکومتی و اعتصاب، محدود میشود".(۴)
بدین ترتیب مشاهده میشود که چگونه سازمان مجاهدین خلق توانسته با فداکاری و از خودگذشتگی اعضای خود، با خنثیسازی بحرانهایی که هر یک قادر به متلاشی کردن هر تشکیلات یا حتی دولتها بود، بتواند رشد کرده و خود را تکثیر نماید. زیرا که برای جنبش آزادیستان، مواجهه با هر چالشی، رهنمودی جهت جهش به قله رفیعتر است. به نحوی که این سازمان توانست تحقق شعار هزار اشرف در هزار کانون شورشی را در داخل ایران تجلی و تحقق بخشد.
از دیگر عوامل تاثیرگذار بر سازماندهی، میزان همگنی و میزان انزوای مخالفان است. به این معنی که هرچه مخالفان منزویتر بوده (با توجه به وسعت جغرافیای ایران)، و همگنی بیشتری داشته باشند، به صورت خودانگیخته پتانسیل بیشتری برای تشکل یابی دارند. بنابراین تلاش کمتری برای سازماندهی آنها مورد نیاز است.
در توفیق مقاومت سازمان یافته، نقش رهبری و هدایت سازمان مخالف امری ضروری در پیشبرد خشونت سیاسی و شکل دهی قیام سازمان یافته میباشد. رهبری با تبیین بینش جدید از شرایط متحول اجتماعی، ظرف مبارزه را سمت و سو میدهد. وقتی که رهبرسازمان مجاهدین خلق؛ مسعود رجوی، به خمینی و ایلغار آخوندی پاسخ «نه»، داد، و آن را تحریم کرد، توانست راه خودش را از ارتجاع مذهبی به رهبری خمینی جدا کرده و هژمونی طلبی او را با قاطعیت نفی کند. از لحظهی امتناع مسعود رجوی به رای دادن به قانون اساسی خمینی، مواضع آنان به گونهای موثر شفاف میشود. چرا که قانون اساسی انعکاسی بود از ایدئولوژی ارتجاع حاکم، و به قول مارکس، در هر جامعه طبقاتی شاهدیم که ایدئولوژی به سود طبقهی فرادست و به زیان طبقه فرو دست عمل میکند. عدم پذیرش قانون اساسی ولایت فقیه و امتناع از رأی دادن توسط مسعود رجوی، مرزبندی ترقی خواهی و ارتجاع را در صفبندی در تقابل با یکدیگر برجسته کرد. این انتخاب شجاعانه و مسئولانه، نقطه عطفی بود از نگرش متفاوت مجاهدین خلق و رهبری آن، از باورهایشان به محتوای قانون اساسی در ایران تحت حاکمیت فاشسیم مذهبی. آخر مجاهدین خلق بر خلاف بنیاد گرایان شیعه و سنی، عمیقاً معتقد به جدایی دین از دولت هستند. زیرا که در تبیین ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران، قرآن یک ارزش است و نه قانون. به عبارتی با احترام به شعائر اسلام، شریعت و قوانین اسلامی را دور زده و از آن تبری جستند، و قوانین امروز که ... دستاورد بشری است و مورد تفاهم ملتها و دمکراسیهای پیشرفته است را مد نظر دارند. این همان فهم و درک مجاهدین مسلمان از امر تکامل است که ارتجاع را عاجز از درک آن میباشد.
تمام قلب مسئله نیز در این اختلاف بنیادی میباشد. با استناد به چنین برداشت ماهوی و پایهای است که شاهد تجمع نیروها و چهرههای مترقی در اتحاد سیاسی با مجاهدین هستیم. و بر همین سیاق نیز شاهد تأسیس شورای ملی مقاومت، بزرگترین و با قدمت ترین تجمع و ائتلاف سیاسی تاریخ ایران و مهمترین بدیل سیاسی، توسط آقای مسعود رجوی هستیم.
اما در ورای توهم آفرینی یا خوشباوری در برخی محافل سرمایهداری در غرب، یا نخبگان بیترهبری در داخل کشور، واقعیت موجود در مختصات سیاسی ایران تحت اسارت استبداد دینی خود حکایت دیگری است. این سوال مطرح است که آیا برای سرنگونی مهیبترین غول ارتجاع در تاریخ معاصر ایران، توسل به بیان شعارهای توخالی و دو پهلو در بیرون از مرزهای کشور، فروپاشی نظام را تسریع میبخشد؟ یا در واقع طرح این گونه ترفندهای توهمزا بطور قطع در متن خودش حاوی پیام دیگری است؟
از طرفی، آرایش واقعی صحنه سیاسی داخل ایران، این رهنمود را میدهد که سرنگونی نظام استبداد دینی، نیرویی را میطلبد که بیرون از توهم پراکنیهای مرسوم، دارای ویژگیها و قانومندیهای خاص و ضروری خود باشد. هدف از این نوشتار نیز روشنگری در این امر است. کوششی هرچند مختصر در شفافسازی ویژگیهای جنبش در مقایسه با توهم پراکنیهای محافل استعماری.
ویژگی نیروی انقلابی:
پرفسور چارلز تیلی جامعه شناس و استاد علوم سیاسی، که به لحاظ آکادمیک، شناخته شدهترین چهره در تبیین مبارزات تشکیلاتی است، مینویسد:
"بسیج منابع موجود در راستای تحقق اهداف مبارزه را کارسازمانی و تشکیلاتی میخوانند". از نظر او تشکیلات یک سازمان مبارز که دارای ویژگیهایی چون هویت مشترک اعضا (ایدئولوژی) و شبکه ارتباطی ...(کانونهای شورشی) باشد، تسهیل کننده بسیج منابع میشود. یعنی هرچه گروه سیاسی سازمانیافتهتر باشد، بسیج منابع آن گروه و امکان دستیابی به قدرت افزایش مییابد. به بیانی دیگر، سازماندهی را مقدم بر بسیج منابع در نظر گرفته و اذعان میدارد که انتقال قدرت زمانی ممکن است رخ دهد که مخالفان، با سازماندهی و بسیج منابع خود و "سازمان پاشی" و "بسیج زدایی" در چارچوب خلع ید از نظام حاکم، باعث افزایش قدرت خود و کاهش قدرت حکومت شوند. " (۱)
بهترین گواه در ترسیم خطوطی که چالرز تیلی تشریح نموده است را میتوان در نقش سازمان پیشرو و نیروی محوری جنبش انقلاب نوین مردم ایران (سازمان مجاهدین خلق) در تشکیل کانونهای شورشی و شوراهای محلی به اتکای تشکیلات و سازماندهی بیان نمود. مبارزهای که نقطه ثقل آن مرکز (یا کانون) هدایت کننده در اشرف ۳ در آلبانی است. آقای مسعود رجوی نیز با تأکید به همین اصل به نیروهای سازمان مجاهدین رهنمود میدهد که: (نقل به مضمون) "حرف آخر را عنصر جنگنده ضد رژیم است که میزند".
نقش ویژه ارتباطات در پیشبرد خطوط، عامل مهمی است تا تاکتیکهای آلترناتیو نظام را شکل دهد. ارتباطات البته در ظرف خودش که تشکیلات است محقق میشود. از این منظر است که میتوان ادعا نمود که تشکیلاتی که ماهیتی شبکهای داشته باشد (ارتباطات گسترده در طیف کانونهای شورشی و شوراهای محلی)، کمتر در معرض آسیب است. از دید نظریه پرداز معروف، پرفسورچارلز تیلی، نیروی آزادیخواه مخالف، جهت تحقق آرمان رهایی از یوغ دیکتاتور، به منابع بسیج جهت فروپاشی نظام نیازمند است که عبارتند از:
"منابع اجبارآمیز(قهریه) مانند سلاح، نیروی مسلح و فناوریهای کنترل کننده؛ این منابع ابزار تنبیه دیگر انسانها و محدودساختن بدیلهای دسترس پذیر برای آنهاست؛ منابع فایدهمند مانند کالا، خدمات اطلاع رسانی و پول؛ منابعی هستند که انسانها دستیابی به آنها را حق خود میدانند؛ منابع هنجاری مانند وفاداریها و تکالیف؛ یعنی تعهدات اعضایی از جمعیت در قبال دیگر اعضای گروه، خود گروه و آرمانهای آن". (۲)
تیلی خاطرنشان میسازد که؛ "اگر مردمِ محروم و ناراضی فاقد سازماندهی و منابع لازم باشند، نارضایتی به تنهایی نمیتواند به حرکت جمعی مؤثر منجر شود." او با این استدلال که نارضایتی و منازعه جزء طبیعیِ عرصه سیاست هستند، بر این نکته تأکید مینماید که "احتمال وقوع خشونت سیاسی تنها هنگامی وجود دارد که طرفهای ناراضی ازابزار و منابع لازم برای انجام یک خشونت مؤثر برخوردار بوده و به عبارت دیگر، منابع سازماندهی لازم را برای انجام اقدامات پر اهمیت داشته باشند. از نظر کیفی در سازمان انقلابی، تعیین کننده اصلی توان بسیج آن سازمان است".
هرچه سازماندهی با کیفیتتر و به لحاظ جغرافیایی سطح بزرگتری را شامل شود، توان بسیج آن بیشتر خواهد بود (کانونهای شورشی در سراسر کشور). درنتیجه، به اعتقاد تیلی، " هرقدر که یک گروه از هویت مشترک (ایدئولوژی و تشکیلات) و شبکههای داخلی وسیعتری برخوردار باشد، سازمانیافتهتر است". با عنایت به نظرات این محقق برجسته، شاخصهای سازماندهی در ناآرامیهایی که منجر به قیام و طغیان داخل کشور میشود را میتوان به صورت زیر خلاصه کرد:
• وجود نامی استاندارد که نزد افراد عضو و غیرعضو به یکسان شناخته شده باشد؛
• وجود نمادها، شعارها، آوازها، مدلهای لباس استاندارد یا دیگر علائم مشخصه؛
• وجود تقسیم کار و نقشهای تخصصی در بین مخالفان؛
• میزان تمایز سلسله مراتبی در بین مخالفان (شکل گیری رهبری و کادرهای درون تشکیلات)
• وجود حداقل یک خزانه عمومی از منابع عمده مثل پول، سلاح، اطلاعات یا چیز دیگری؛
• وجود بستر یا سیستم ارتباطی در بین مخالفان؛
• وجود یک سیستم نظارتی در بین مخالفان؛
• شکل بسیج (تدافعی، تهاجمی، تدارکی)
لذا به روشنی میتوان فهم کرد که مبارزه با یک نظام دیکتاتوری، قانونمندیهای خودش را دارد و از توان نیرویی بر میآید که از سازماندهی مستحکم و تشکیلاتی منظم بر پایه رهبری و ایدئولوژی و اعضای فداکار و با ایمان تشکیل شده باشد. با چنین شاخصی است که دشمن آزادی، ارتجاع حاکم بر میهن، نزدیک به چهار دهه تمام تلاش خود را معطوف به فروپاشی و نابودی تشکیلات مقاومت ایران نموده است. با صرف هزینه های کلان و بخدمت گرفتن عناصر خائن و بریده از مبارزه با پشتوانه استعمار، تمام راه های ممکن برای نابودی این مقاومت را تجربه نموده است..... ضد انقلاب بدلیل ماهیت ارتجاعی و ضد ترقیخواهی عاجز از درک درست از ماهیت جنبش آزادیبخش، همواره در تلاش برای شیطانسازی و مخدوش کردن چهره مقاومت سازمانیافته است. رژیم الیگارشی دینی، بدرستی فهم کرده است که بود او تابع نبودن جنبش سازمان یافته میباشد. لذا از هر توطئه و نیرنگ برای نابودی تنها آلترناتیو خود کوتاهی نکرده است. از اعدام، شکنجه و تروریسم دولتی تا توطئه حذف رهبری جنبش و قرار دادن نام افتخار آمیز مقاومت در لیست تروریستی قدرتهای بزرگ سرمایهداری در غرب، و موشکپرانی به قرارگاههای مقاومت در عراق، فروگذاری نکرده است. در مقابل شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق نیز در بوته مبارزات چهل ساله، تهدیدات رژیم را با تمام وجود لمس کرده و در این مسیر تجارب ارزشمندی را نیز کسب کردهاند.
مانوئل کاستلز در کتاب "شبکههای خشم و امید: جنبشهای اجتماعی در عصر اینترنت" معتقد است:
"رسانه های دیجیتالی زیرساختی برای شبکه بندی مردم فراهم کردهاند به گونهای که پیوندهای ارتباطی عمیق و ظرفیتهای سازمانی در گروههای مخالف ایجاد شده است". (۳)
در این راستا، هجرت قهرمانانه اعضای سازمان مجاهدین خلق، به صفت اپوزیسیون اصلی رژیم از عراق به آلبانی، بمنظور ارتقاء سطح مبارزه، بیشتر ملموس میشود. واقعیت آن است که برای خلق قیام علیه استبداد، مردم باید برای پیوستن به آن ترغیب و تشویق شوند، حاضر شوند منافع فردی خود دل بکنند. با جرئت و جسارت، رویارویی با هر مانع و سرکوبی را تا رسیدن به اهداف که همانا فروپاشی نظام است، به جان بخرند. وجود بستری به نام شبکه های اجتماعی در جهت پیشبرد اهداف فروپاشی نظام و تمرکز تشکیلات مجاهدین در آلبانی بر سازماندهی نسل سرخورده از استبداد دینی مکمل فاز نهایی سرنگونی رژیم است. به بیانی، میتوان اذعان نمود که وجود سازماندهی، برای تداوم حرکت جمعی و کاهش هزینههای شکل گیری طغیان توده ها ضروری است.
"شبکههای اجتماعی مبتنی بر اینترنت، ابزارهایی اساسی برای بسیج، سازماندهی، هم اندیشی، هماهنگی و تصمیم گیریاند. با این همه، اینترنت فقط ابزار نیست، اینترنت شرایط را برای شکلی از عمل مشترک فراهم میکند که به جنبش، امکان بقا، هماندیشی، هماهنگی و گسترش میدهد". (کاستلز۱۳۹۳)
تحولات جدید در قرن ۲۱ که بدلیل اکتشافات دیجیتالی و سرعت بخشیدن به ارتباطات ملتها، در پیشبرد امر مبارزه برای آزادی؛ برای نظامهای استبدادی، تهدیدی است بالقوه، اما برای تشکیلات انقلابی و سازمان یافته فرصتی مغتنم است. بر همین سیاق، باید یادآوری کرد که این تحول ارتباطات در متن خود تهدیدهایی را نیز دارد که در راستای اهداف دیکتاتور، چون شیطانسازی علیه مخالفین و یا جاسوسی و سرکوب مخالفین بکار گرفته میشود. بطور مثال: وجود بستری به نام شبکههای اجتماعی، اگرچه امکان انتشار سریع اخبار و ارتباط مخالفان با یکدیگر و برنامهریزی برای رویدادها را تسهیل کرده است، اما از سوی دشمن آزادی نیز پیوسته تلاش میشود تا با بخدمت گرفتن عناصر مزدور و خائن به آرمان آزادیخواهی، بیاعتمادی بین مخالفان، فردگرایی منفی، پاسیفیسم و انفعال، کنارهگیری، اعتراض سرپوشیده و درنهایت کاهش یکپارچگی و اتحاد، مانعی برای تداوم حرکتهای اعتراضی ایجاد کند. در واقع میتوان ادعا کرد که اینترنت و شبکههای اجتماعی اگر چه به عنوان بستری برای سازماندهی و پیشبرد امر فروپاشی استبدادکارائی دارد اما هشیاری وآگاهی عناصر انقلابی در خنثیسازی تهدیدات دشمن نیز مهم تلقی شده و کارایی خودش را دارد. بنابراین سطوح سازماندهی تابعی از گستره نسبی سازمان مخالفان و میزان ِاز خودگذشتگی اعضاو حامیان آن در صحنه عمل است.
تد رابرت گر در کتاب" چرا انسانها شورش میکنند" بحث میکند:
"اگر پیروان شدیداً در خصوص حکومت خصومت داشته و آماده باشند که از خودگذشتگی زیادی برای جنبش مخالف انجام دهند، رهبران میتوانند جنبشهایی توطئهآمیز یا انقلابی را سازمان بخشند. اگر تعداد پیروان اندک باشد، امکان فعالیت توطئه آمیز بیش از فعالیت انقلابی خواهد بود. اگر پیروان تعلق خاطر چندانی نداشته باشند، تعداد آنها هرقدر هم که زیاد باشد، احتمالاً کنش آشکار به آشوب، تضاهرات ضدحکومتی و اعتصاب، محدود میشود".(۴)
بدین ترتیب مشاهده میشود که چگونه سازمان مجاهدین خلق توانسته با فداکاری و از خودگذشتگی اعضای خود، با خنثیسازی بحرانهایی که هر یک قادر به متلاشی کردن هر تشکیلات یا حتی دولتها بود، بتواند رشد کرده و خود را تکثیر نماید. زیرا که برای جنبش آزادیستان، مواجهه با هر چالشی، رهنمودی جهت جهش به قله رفیعتر است. به نحوی که این سازمان توانست تحقق شعار هزار اشرف در هزار کانون شورشی را در داخل ایران تجلی و تحقق بخشد.
از دیگر عوامل تاثیرگذار بر سازماندهی، میزان همگنی و میزان انزوای مخالفان است. به این معنی که هرچه مخالفان منزویتر بوده (با توجه به وسعت جغرافیای ایران)، و همگنی بیشتری داشته باشند، به صورت خودانگیخته پتانسیل بیشتری برای تشکل یابی دارند. بنابراین تلاش کمتری برای سازماندهی آنها مورد نیاز است.
در توفیق مقاومت سازمان یافته، نقش رهبری و هدایت سازمان مخالف امری ضروری در پیشبرد خشونت سیاسی و شکل دهی قیام سازمان یافته میباشد. رهبری با تبیین بینش جدید از شرایط متحول اجتماعی، ظرف مبارزه را سمت و سو میدهد. وقتی که رهبرسازمان مجاهدین خلق؛ مسعود رجوی، به خمینی و ایلغار آخوندی پاسخ «نه»، داد، و آن را تحریم کرد، توانست راه خودش را از ارتجاع مذهبی به رهبری خمینی جدا کرده و هژمونی طلبی او را با قاطعیت نفی کند. از لحظهی امتناع مسعود رجوی به رای دادن به قانون اساسی خمینی، مواضع آنان به گونهای موثر شفاف میشود. چرا که قانون اساسی انعکاسی بود از ایدئولوژی ارتجاع حاکم، و به قول مارکس، در هر جامعه طبقاتی شاهدیم که ایدئولوژی به سود طبقهی فرادست و به زیان طبقه فرو دست عمل میکند. عدم پذیرش قانون اساسی ولایت فقیه و امتناع از رأی دادن توسط مسعود رجوی، مرزبندی ترقی خواهی و ارتجاع را در صفبندی در تقابل با یکدیگر برجسته کرد. این انتخاب شجاعانه و مسئولانه، نقطه عطفی بود از نگرش متفاوت مجاهدین خلق و رهبری آن، از باورهایشان به محتوای قانون اساسی در ایران تحت حاکمیت فاشسیم مذهبی. آخر مجاهدین خلق بر خلاف بنیاد گرایان شیعه و سنی، عمیقاً معتقد به جدایی دین از دولت هستند. زیرا که در تبیین ایدئولوژی سازمان مجاهدین خلق ایران، قرآن یک ارزش است و نه قانون. به عبارتی با احترام به شعائر اسلام، شریعت و قوانین اسلامی را دور زده و از آن تبری جستند، و قوانین امروز که ... دستاورد بشری است و مورد تفاهم ملتها و دمکراسیهای پیشرفته است را مد نظر دارند. این همان فهم و درک مجاهدین مسلمان از امر تکامل است که ارتجاع را عاجز از درک آن میباشد.
تمام قلب مسئله نیز در این اختلاف بنیادی میباشد. با استناد به چنین برداشت ماهوی و پایهای است که شاهد تجمع نیروها و چهرههای مترقی در اتحاد سیاسی با مجاهدین هستیم. و بر همین سیاق نیز شاهد تأسیس شورای ملی مقاومت، بزرگترین و با قدمت ترین تجمع و ائتلاف سیاسی تاریخ ایران و مهمترین بدیل سیاسی، توسط آقای مسعود رجوی هستیم.
فرجام:
با عنایت به مطالبی که شرح آن رفت به این واقعیت رهنمون می شویم که صرف گفتار درمانی در سودای دست یافتن به قدرت با کمک ارتجاع – استعمار، در عصر تحول در ارتباطات و رشد تکنولوژی و پدیدار شدن فرهنگ دیجیتال و پدیده جهانی سازی، ساده اندیشی و خام خیالی است. ساختن آلترناتیو سیاسی برای استبداد دینی شاید در نوشته و تئوری قابل حصول باشد ولی در عالم واقع ابزار و ظرف خودش را می طلبد و نیازمند دانش و انسانهای باورمند، فداکار و آرمان خواه است....
از این منظر است که مبارزه سیاسی آنهم در جهت برپایی یک نظام دمکراتیک و لائیک، قانونمندی و پراتیکهای خود را نیازمند است تا توانایی تحقق آرمان پیروزی را داشته باشد. مبارزه با نظامی مستبد که خصوصیت بارز آن به خدمت گرفتن مذهب است، امری پیچیده است که مستلزم استراتژی و تاکتیکهای منطبق با آن میباشد و نه توهم پراکنی و ساده اندیشی. این مبارزه با تحلیل از شرایطی که در آن قرار دارد، نیازمند مکانیسمهای برآمده از ضرورتهای پیچیده در جریان عمل میباشد. این مهم وقتی در بوته آزمایش قرار میگیرد، نیازمند توانایی بر طرف کردن موانع و تحقق دستاوردهای امر مبارزه است. به عبارتی سازمانی که برای فروپاشی نظامی خودکامه شکل گرفته، اگر مختصات و الزامات لازم آنرا نداشته باشد، در همان تئوری درجا خواهد زد.
برهمین سیاق است که برای مقاومت سازمان یافته مردم ایران، چهار دهه مبارزه برای سرنگونی استبداد دینی، استراتژی و ارائه آلترناتیو شورای ملی مقاومت، برنامه ده ماده خانم رجوی برای دوران انتقال قدرت به ملت، با رهبری ذیصلاح و مشروعیت ناشی از فدای بیش از یکصد و بیست هزار انسان شیفته آزادی و تشکیلات انقلابی و مردمی در دخل کشور در هیئت کانونهای شورشی و شوراهای محلی، همه وهمه بهترین بینه از توانایی فروپاشی نظام و بدیل سیاسی ایران بعد سرنگونی آخوندها است.
خمینی و آخوندهای همپالکی او که در خلال دو سال و نیم ابتدای انقلاب ۵۷ اقبال وسیع تودهای مجاهدین و قدرت شگفتانگیزشان در جذب جوانان را تجربه کرده بودند، خوب میدانستند که قطع رابطه مجاهدین با مردم ضرورتی مبرم جهت حفظ نظام قرونوسطایی خمینی است. این سیاستی بود که رد پای آن را در تمامی زمینههای اجتماعی، اقتصادی، آموزشی، فرهنگی و حتی سیاست خارجی میشد پیدا کرد. اگر چه رژیم به بهای حبس و شکنجه و کشتار بیسابقه و صرف هزینههای هنگفت جهت تبلیغات و مخدوش کردن چهره مقاومت در تاکتیک شیطانسازی، توانست به شکل فیزیکی این رابطه را قطع کند، اما به گواه ماندگاری دیرپای مقاومت و به یمن رهبری ذیصلاح مجاهدین خلق، هرگز نتوانست ریشههای آنها را که در اعماق اجتماع تنیده بوده بخشکاند. ریشههایی که از آنها امروزکانونهای شورشی جوانه زده و به مقاومت این توانمندی را بخشیده که مشعل آزادی خواهی ملتی رنج کشیده را فروزان نگه دارد و با فعالیتهای خود در داخل میهن نظام را به زانو درآورند؛ و روزی نیست که با خفت و خواری زبان به شکوه و شکایت نگشایند. از این منظر است که... آنهایی که چشم دوخته تا استبداد شاهی به میهن استبداد زده باز گردد، در می یابند که درسراب و افسانه توهم خود سرگردانند. در یک کلام و در جمعبندی این حقیقت آشکار میشود که ترفندهای استعمار پسند، مطرح ساختن بازگشت به دوران دیکتاتور سلطنتی در سودای کسب قدرت با کمک سپاه ضد مردمی (نوستالژی کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲)، یا آلترناتیو سازی در غرب که هدفی جز امداد رسانی به ارتجاع دینی نداشته و در خدمت منافع حفظ نظام ولایت فقیه است. این توهم پراکنی که در راستای کمک رسانی برای دشمنان آزادی ... میباشد، ابزاری است در خدمت استعمار و ارتجاع، در جهت لطمه زدن به اعتبار انقلابیون و آزادی خوهان ایران.
دکتر منشور وارسته (کارشناس روابط بین الملل)
۱- تیلی، چارلز ( از بسیج تا انقلاب)، ترجمه علی مرشدیزاد. تهران: پژوهشکده امام خمینی و انقلاب اسلامی، (۱۳۸۵).
۲- از همان نویسنده
۳- کاستلز، مانوئل (شبکه های خشم و امید: جنبشهای اجتماعی در عصر اینترنت)، ترجمه مجتبی قلیپور، تهران: نشر مرکز. (۱۳۹۳).
۴- گر، تد رابرت،( چرا انسانها شورش میکنند)، ترجمه علی مرشدی زاد. تهرانریا، (۱۳۷۷).