بحران ژئوپولیتیک هنگامی که بارز می
شود، منافع ملی کشور درگیر را دستخوش تهدید میکند.
در حوزه جایگاه رژیم در جغرافیای سیاسی خاورمیانه، مؤلفه هایی چون منافع حاکمیت (نه مصالح ملی و منافع ملت)، مترادف است با حیثیت، خدشه دار شدن توان نفوذ و بی اعتبار شدن منزلت سیاسی در منطقه، که زمینه ساز منازعات بین میکندی ذی نفوز را در دستور کار خود منظور کرده است. با عنایت به این اصل که امنیت نظام به دلیل نفوذ ایدئولوژیک درطیف شیعیان با امنیت منطقه گره خورده است، و با توجه به اصل "شبکه زنجیره ای در ژئوپولیتیک"؛ هر تحولی تاثیرات خود را در دکترین امنیت نظام بارز میکند.
در حوزه جایگاه رژیم در جغرافیای سیاسی خاورمیانه، مؤلفه هایی چون منافع حاکمیت (نه مصالح ملی و منافع ملت)، مترادف است با حیثیت، خدشه دار شدن توان نفوذ و بی اعتبار شدن منزلت سیاسی در منطقه، که زمینه ساز منازعات بین میکندی ذی نفوز را در دستور کار خود منظور کرده است. با عنایت به این اصل که امنیت نظام به دلیل نفوذ ایدئولوژیک درطیف شیعیان با امنیت منطقه گره خورده است، و با توجه به اصل "شبکه زنجیره ای در ژئوپولیتیک"؛ هر تحولی تاثیرات خود را در دکترین امنیت نظام بارز میکند.
قیام با شکوه مردم ایران در اعتراض به گرانی، بیکاری و فساد نهادینه شده در
استبداد دینی در آبان ۱۳۹۸ (پائیز امسال)، در امتداد شورش مردم عراق و لبنان، که از اقمار
پریفری (پیرامونی) هلال شیعه (خمینیسم)، منصوب می شوند، تداعی کننده فروپاشی
اروپای شرقی و سقوط جماهیر شوروی است. به عبارتی، استراتژی رشد اقمار ارتجاع دینی
بمنظور تقویت کمربند شیعی، اقمار شوروی در اروپای شرقی که نقش بازدارنده برای
تهدیدات خارجی و پیمان معروف ورشو بود را یاد آوری میکند.
ضروریست تاکید شود که قبل از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، ابتدا نافرمانی و
اعتراضات از کشورهای پریفری (عضو پیمان ورشو)، تحت هژمونی روسها شروع و به مسکو
راه یافت. تابستان ۱۹۸۸ لهستان شروع به نا فرمانی کرده و بعد این نافرمانی به مجارستان
سرایت یافت، در پی آن از لیپزیک به فروپاشی دیوار برلین رسید. متعاقباً شهرهای
صوفیه، پراگ، تیمی سورا، بخارست و ویلنیوس در جمهوری لیتوانی در مارس ۱۹۹۰ اعلام استقلال کردند. موج انقلاب رهایی و آزادیخواهی از سلطه شوروی، در
نهایت در سال۱۹۹۱ به مسکو راه یافت. به نقل قول از بسیاری تاریخ نویسان، عوامل
اصلی در فروپاشی "بلوک شرق"، عبارت بودند از:
الف: فساد در دستگاه هیئت مرکزی حزب کمونیست اتحاد جماهیر شوروی (پولیت
بیرو)، نهادینه شده بود و چون ویروس سرطانزا به اقمار پریفری (پیرامونی) نیز
سرایت کرده بود.
ب: هژمونی طلبی و انحصار طلبی و بیاعتنایی به حقوق دمکراتیک مردم و ایجاد
فضای اختناق، که در هیئت سلطه جویی مستبدین وابسته به مسکو در این کشورها شکل
گرفته بود، باعث طغیان تودههای تحت اسارت گردید.
فصل مشترک قیام مردم عراق و لبنان با اروپای شرقی پیش از سقوط نیز، فساد دستگاه
بروکراتیک تحت نفوذ رژیم ولایت فقیه و انحصار قدرت سیاسی در دست ایادی و دست
نشاندگان نظام ولایت فقیه می باشد.
استراتژی امنیتی رژیم استبداد دینی از همان آغاز حاکمیت خود، به منظور تقویت وزن و
موقعیت سیاسی-نظامی در توازن و تعادل قوا در منطقه، گسترش نفوذ بنیادگرایی
"خمینیسم" را وجه همت خود قرار داده و این استراتژی در رأس الویت سیاست
برون مرزی خلافت خمینی جای گرفت. در این راستا علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت
می گوید: "رویکرد منفی دیگران، نه به دلیل ماهیت تهدید آمیز فعالیتهای هسته
ای، موشکی و منطقهای، بلکه به دلیل مخالفت با قدرتمند شدن ایران است. بر این مبنا
تنها با تولید قدرت در حوزههای سخت و نرم در منطقه میتوان به امنیت ملی و پایدار
دست یافت". (۱۳۷۷).
البته دکترین صدور بنیادگرایی برای نخبگان نظام ولایت فقیه دو ویژه گی دارد:
نخست آنکه دیوار امنیتی برای رژیم برپا میشود.
دوم آنکه اهداف صدور ارتجاع خمینیسم نیز عملی می شود.
اصل ۱۹۴ قانون اساسی نظام ولایت فقیه نیز این مجوز را صادر کرده که
"از مبارزه حق طلبانه مستضعفین در برابر مستکبرین در هر نقطه از جهان حمایت میکند".
در این راستا حکومت مسأله صدور به اصطلاح انقلاب را به عنوان یکی از مؤلفه های مهم
سیاست خارجی رژیم در دستور کار قرار می دهد. با عنایت به اهداف فوق، تاکتیک رژیم
بمنظور پیشبرد اهداف خود بر دو محور شکل گرفت:
الف: بازدارندگی سخت، به معنای حضور مستقیم نظامی و مستشاری در
عراق، سوریه، لبنان و یمن برای پیشگیری از تهدیدات مستقیم ضد منافع نظام در
منطقه.
ب: بازدارندگی نرم، به معنای تقویت ائتلافهای سیاسی و روابط
با نیروهای شیعه مذهب و عناصر محلی همچون حزب الله در لبنان و نیروی بدر، عصائب
اهل الحق و کتائب حزب الله در عراق، برای توسعه حوزه نفوذ رژیم در سطح میکندی
دوست و متحد برای پرکردن خلاء سیاسی جاری در منطقه به ویژه پس از تحولات بهار عربی
که راه نفوذ را هموار میکند.
حسین سلامی روز دوشنبه ۴ آذر ۱۳۹۸در تجمع هواداران جمهوری اسلامی در میدان انقلاب تهران تاکید میکند
که: "رژیم توسعه نفوذش را هزار کیلومتر آنطرف برده است."
در پی حادثه تروریستی ۱۱ سپتامر۲۰۰۱ در آمریکا و تغییر سیاست خارجی آمریکا
در منطقه خلیج فارس که اشغال عراق را موجب شد، فرصتی مغتنم برای پیشبرد خطوط
استراتژیک استبداد دینی نیز ایجاد شد که شامل طراحی نابودی مقاومت سازمان یافته
مستقر در کمپ اشرف در عراق، و استقرار هژمونی و انحصارطلبی در آن کشور بود. نظام
الیگارشی دینی با سود جویی از جبر تاریخی- اجتماعی، یعنی فارس و شیعه بودن در یک
محیط سنی و متفاوت، ضمن فراهم کردن فضای مناصب در محیط ژئوپلیتیک پیش آمده، و فعال
نمودن دخالتهای مخرب و تحریک آمیز با اتکاء به نیروی تروریستی قدس و گروه های
نیابتی، زیر سایه سیاستهای استمالت جویانهی غربی، توانست موقعیت استراتژیک خود
را در لبنان، عراق و بعد درسوریه و یمن قوام بخشد.
بر این سیاق، به منظور سازگاری با تحولات جدید در محیط ژئوپلیتیک که بلطف و
برکات باد آورده که توسط آمریکا و انگلیس برای آخوندها فراهم شده بود، نظام ولایت
فقیه را به این نظریه رهنمود می سازد که بهترین راه پیشبرد استراتژی سیاست
"امنیت سازی و حفظ خلافت" نظام ولایت فقیه، این است که دو اصل کلان را
با توجه به ویژگی های ژئوپلتیک محلی در منطقه، مد نظر بگیرد تا به تعادل برساند.
دو اصل ثابت "صدور ارتجاع مذهبی یا بحران به بیرون از مرزهایش" و
"بازدارندگی ورود تهدید از منطقه به درون کشور" به منظور تقویت امنیت
داخلی و تسلط بر مردم تحت ستم ایران. این استراتژی وقتی اهمیت بیشتری پیدا میکند
که در نظر بگیریم که در دوران ریاست جمهوری اوباما و اوجگیری سیاست مماشات با رژیم،
آخوندهای حاکم جری تر شده و از فُرصت تاریخی که نصیب آنها شد، به گسترش و تقویت
جایگاه هژمونی طلبانه در منطقه، که در راستای استراتژی آنها بود، روی آوردند. بدین
ترتیب چهار پایتخت عربی-اسلامی در خاورمیانه (بغداد- دمشق- بیروت و صنعا) از حوزه
نفوذ سیاسی به سمت حضور مستقیم نظامی ارتقاء یافت. شکلگیری نیروهای نیابتی و محلی
طرفدار رژیم، همانند حزب الله در لبنان، حشدالشعبی در عراق و حتی حوثیها در یمن
برای رفع تهدید فوری خارجی در مرحله اول و بقای گروه سیاسی-قومی خود (در ساختار
قدرت کشور در جهت اهداف جمهوری اسلامی) در مرحله بعدی، با کمک رژیم سازماندهی
شدند. یکی از شیوه های رژیم در تعمیق و گسترش نفوذ خود در منطقه استفاده از واژه
" جمهوری اسلامی" منهای "ایران"! است. این تاکتیک نشان دهنده
حوزه وسیعی از عملیات برون مرزی در ژئوپولتیک منطقه است.
"عرب ویکلی" در اکتبر۲۰۱۹ در گزارشی از بسیج بیش از ۵۰ سازمان اسلامی که وابسته به رژیم بوده و در عراق و سوریه در بخش نظامی
مشغولند خبر می دهد.
نیویورک تایمز در شماره روز یکشنبه (۱۸ اوت ۲۰۱۹) خود گزارشهای اطلاعاتی برملا شده از
برنامه نفوذ منطقهای ایران را انتشار داده و تاکید کرد که نفوذ ایران بر عراق از
پاییز ۲۰۱۴ تحکیم شد. اطلاعات درج شده در این روزنامه بر مبنای اسناد نوشته
شده از سوی افسران اطلاعاتی و امنیتی ایران در دو سال ۲۰۱۴ و ۲۰۱۵ تدوین شده است.
به نوشته نیویورک تایمز: "گزارشهای درز کرده نشان میدهد، قاسم سلیمانی
فرمانده سپاه قدس برای پشتیبانی از عادل عبدالمهدی نخستوزیر عراق راهی این کشور
شده و شخص سلیمانی است که سیاستهای ایران در لبنان، سوریه و عراق را مشخص میکند".
نیویورک تایمز میافزاید "فرودگاه بغداد همواره شاهد حضور ایرانیها بوده و
جاسوسهای ایران در این فرودگاه، سربازان امریکائی و پروازهای نیروهای همپیمانِ
جهانی برای نبرد با داعش را زیر نظر داشتند".
این روزنامه اضافه میکند: "سفرای ایران در لبنان، سوریه و عراق از افسران
عالیرتبه سپاه پاسداران هستند و مسئولان سیاسی، امنیتی و نظامی عراق، مناسبات
محرمانهای با ایران بر قرار کرده و ایران در انتصاب مسئولان بلندپایه عراق نقش
اساسی دارد و "بیان جبر" وزیر کشور پیشین عراق از برجستهترین مسئولان
عراقی نزدیک به ایران بود."
به موجب گزارش نیویورک تایمز، اسناد سری روشن میکند که چگونه ایران توانست در
عراق بر آمریکا تفوق یابد. نیویورک تایمز با اشاره به دو پیشینه قبل از عقبنشینی
امریکا از عراق و عضوگیری یک مسئول سازمان سیا از سوی ایران نوشته است که:
"ایران ماموران سیا را در وزارت خارجه آمریکا استخدام کرد تا برنامههای
واشنگتن در عراق را در اختیار ایران قرار دهند و اوباما رئیسجمهوری پیشین آمریکا
برکناری نوری المالکی را به عنوان پیش شرطی برای تجدید حمایت نظامی از عراق مطرح
کرد". در ادامه میخوانیم که "اوباما سیاستهای وحشیانه و سرکوبگرانه
المالکی، محبوبترین شخصیت برای ایرانیها، علیه سنیها را علت اصلی ظهور «داعش»
میدانست". در اسناد افشا شده توسط نیویورک تایمز آمده است که: " در
آوریل ۲۰۱۴ نمایندگان اخوان المسلمین با نماینده نیروی قدس سپاه پاسداران
در ترکیه دیدار کرده و برای هماهنگ کردن عملکردشان در یمن علیه عربستان سعودی، به
توافق رسیدند."
اما در پی پیروزی جمهوری خواهان و قرار گرفتن ترامپ در کاخ سفید، تمام امتیازاتی
که ملاها از اوباما به ارث برده بودند با تهدید مواجه شد. مایک پمپئو وزیر خارجه
وقت آمریکا در گفتگویی با "بن شاپیرو" گفت: "همچنین ما، بر خلاف
دولت قبلی [اوباما]، اوباش رژیم را از منابع [مالی] محروم کرده ایم. دولت سابق
آمریکا ۱۵۰ میلیون دلار (منظور احتمالا همان یک و نیم میلیارد دلار است که
ترامپ اشاره کرد) پول در هواپیما گذاشت و به ایران فرستاد. ما هرکاری که میتوانستیم
انجام دادیم تا دستیابی رژیم به منابع برای گسترش رفتار بد و تمایلات سلطهخواهیشان
در منطقه را قطع کنیم." (حکومت دینی دزدسالار دیگر بس است، ایران پرس نیوز، ۷ آذر ۱۳۹۸)
با خروج آمریکا از برجام و اعمال تحریم های اقتصادی و سیاسی علیه رژیم،
استبداد دینی وارد بحرانی می شود که چشم انداز آن بهم خوردن تعادل استراتژیک
درژئوپولتیکِ منطقه و هموار شدن مسیر فرو پاشی توسط کانونهای شورشی و هسته های
مردمی است.
تعمیق تحریم های مالی رژیم و قرار گرفتن نام سپاه پاسداران و دفتر خامنه ای
در لیست تحریم های آمریکا، نخبگان نظام را با معضل جدی مواجه نمود. با این سوال
مواجه شدند که آیا بایستی منابع مالی کماکان در اختیار نیروهای نیابتی رژیم قرار
بگیرد و مردم ایران محرومیت را همچنان تجربه کنند، یا گروه های تروریستی نیابتی در
لبنان، سوریه، یمن و عراق را به حال خودشان رها کند، چرا که ممکن است در داخل کشور
با توجه به کانونهای شورشی قیام مردم ایران شکل گیرد.
برایان هوک، نماینده ویژه وزارت خارجه آمریکا در امور ایران روز ۳۱ اکتبر ۲۰۱۹ در مصاحبهای با شبکه العربیه عربستان گفت: "جمهوری اسلامی
۱۶ میلیارد دلار برای شبهنظامیان عراقی و سوری هزینه کرده است.
وزارت خارجه آمریکا مهر ماه پارسال طی گزارشی ۴۸ صفحهای که در سایت
رسمی خود منتشر کرد، گفته بود از سال ۲۰۱۲ تا اکتبر سال ۲۰۱۸، ایران ۱۶ میلیارد دلار برای شبهنظامیان سوری، عراقی و یمنی هزینه کرده است".
خبرگزاری بلومبرگ نیز سال ۹۴ بر اساس برآوردها و تحقیقات خود گزارش داده
بود که تهران سالانه شش میلیارد دلار هزینه حکومت اسد میکند و در مواردی این کمک
تا ۱۵ میلیارد دلار نیز رسیده است.
ایران در سالهای گذشته تنها در دو مورد، خط اعتباری یک میلیارد دلاری و ۳.۶ میلیارد دلاری برای صادرات کالا به این کشور ایجاد کرده است. همچنین بر اساس
برآورد شرکت ردیابی نفتکشها، ایران طی ماههای مه تا سپتامبر سال جاری در مجموع ۹.۵میلیون بشکه نفت به سوریه ارسال کرده که ارزش آن بیش از ۶۰۰ میلیون دلار است. در حالیکه اکثریت مردم ایران زیر خط فقر در رنج هستند. در
همین راستا، آخوند روحانی روز دوشنبه ۲۰ آبان ۱۳۹۸ در کرمان به فقر عظیم حدود یک سوم مردم
ایران اعتراف کرد و با وقاحت گفت: طبق محاسبات ما تقریباً در کشور ما حدود ۷ میلیون خانوار وضع زندگیشان خوب است یا نسبتاً خوب است و ۱۸ میلیون خانوار نیاز به مساعدت و کمک دارند یعنی از این جمعیت عظیم کشور یک
اکثریت قاطعی نیاز به کمک دارند. ٦۰ میلیون ایرانی محتاج کمک های غذایی هستند
سخنگوی دولت روحانی و دستیار او در امور ارتباطات اجتماعی، امروز چهارشنبه ٢٢ آبان
۱۳۹۸ گفت که ٦۰ میلیون ایرانی محتاج حمایت های غذایی هستند.
برای شناخت هر پدیدهای احاطة کامل بر ابعاد مختلف آن پدیده است، که ما را به
واقعیت صحنه رهنمود میکند. رشد فساد افسار گسیخته در ایران تحت اشغال آخوندها، یک
پدیده خود بخودی نبوده و بلکه محصول عملکرد چهار دهه ایدئولوژی ولایت مطلقه فقیه و
بی لیاقتی و خیانت نخبگان نظام در راستای حفظ جایگاه رهبر، در تضاد با منافع و
مصالح ملی، حراج منابع ملی مملکت در تمام شئون آن بوده است. طبیعی است که این
پدیده چون غده سرطانی شیوع یافته و به عناصر رژیم در بیرون از مرزهای کشور نیز راه
یافته است. بطوری که ابعاد رشد فساد توسط حزب الله لبنان و دولت مردان و نیروهای
نیابتی در عراق موجب طغیان و خشم توده های محروم آن کشورها شده است. رژیم الیگارشی
دینی نزدیک به چهار دهه است که زیر چتر مبارزه با صهیونیسم و آمریکا، تلاش کرده تا
در منطقه به یارگیری پرداخته و راه نفوذ خود را گسترش دهد. اما دو اتفاق موجب شد
که میز سرمایه گذاری رژیم در خاورمیانه واژگون شود.
۱- دخالت مستقیم نظامی در سرکوب مردم بی دفاع سوریه.
۲- تغییر سیاست آمریکا و واژگونی میز مماشات با رژیم ملاها در
ایران.
پیامدهای خورد شدن استخوانهای ولایت فقیه در منطقه:
حاصل جمع ناکارآمدی مخرب سیاستهای منطقه ای و افزایش تصاعدی معضلات منطقه ای برای
نظام بسیار پرهزینه و خارج از حیطه و ظرفیت خامنه ای است. تخریب زیرساختها در
منطقه و انباشت مطالبات مردم در نظام های پریفری، موجب بهم خوردن تعادل استراتژیک
رژیم در منطقه شده است. بازتاب قیام توده های محروم که بلحاظ مذهبی و فرهنگی شیعه
هستند، زنگ خطر فرو ریختن دیوارهای امنیتی رژیم در بیرون از مرزهایش را به صدا در
آورد. این تحولی است که به سادگی نمی شود از آن عبور کرد. چرا که بطور مستقیم به
استراتژی حفظ خیمه عمود نظام ربط دارد. تحولات لبنان و عراق می تواند آغاز پایان
هژمونی طلبی رژیم در این منطقه باشد. بدلیل آن که امنیت رژیم با این مناطق گره
خورده است. اهمیت قیام پائیزی مردم عراق و لبنان که بهار دوم عرب نیز به آنها
اطلاق می شود، در این است که:
الف: شکست ایدئولوژی تفکر شیعه بنیادگرا (خمینیسم) را در طیف وسیعی از مناطق شیعه
نشین در عراق و لبنان برجسته میکند. به عبارتی شیعیان تنفر خودشان از انحصارطلبی
و فساد وارداتی از رژیم به کشورشان را به چالش کشیده اند. در قوی ترین ابراز
احساسات علیه الیگارشی دینی در عراق، جوانان کنسولگری رژیم در نجف را آتش زدند.
(ایوینینگ استاندارد، لندن، ۲۸ نوامبر ۲۰۱۹)، این عملیات ضد
استبداد مذهبی در شهر نجف، که بلحاظ تربیت طلاب شیعه قلب جهان شیعه محسوب می شود،
گویای ورشگستگی ایدئولوژیک ولایت فقیه است. متعاقباً آیت الله سیستانی، مرجع تقلید
شیعه، ۸ آذر ۱۳۹۸ از مجلس این کشور خواست تا حمایت از دولت "عادل
عبدالمهدی" که دست نشانده خامنه ای بود، را متوقف کند. در پی این پیام نخست
وزیر عراق استعفای خود را به مجلس اعلام کرد. بدین ترتیب کلان ضربه دیگری بر کیان
رژیم در منطقه زده شد. جشن پیروزی قیام کنندگان عراق، عبور از خط سرخ رژیم، که
اعتراضات مردم عراق را " توطئه خارجی" نامیده بود، بلحاظ استراتژیک شکست
ولایت فقیه در مهمترین کشور حوزه نفوذ رژیم تفسیر می شود.
در نظامهای خودکامه و فاسد، به مجرد آنکه جنبش های اجتماعی شروع به بیان
مطالبات خود در چارچوب "حقوق مشروع" می کنند، بسیج جامعه مدنی صبغه
سیاسی می یابد. برهمین منوال، هنگامی که اعتراضات مردم برای اهداف اقتصادی و مادی
با سرکوب رژیم های تمامیت خواه مواجه می شوند، مطالبات حقوق سیاسی و مدنی شکل می
گیرد. تمام سعی و کوشش مستبدین این است که مانع رشد جنبش اجتماعی شوند، چرا که مرگ
خودشان را که در پروسه آن به تصویر کشیده شده است مشاهده خواهند کرد.
اکنون ملتهای تحت سلطه هژمونی ولایت فقیه، بعد از سالها مرارت و فساد ابواب جمعی
ملاها در کشورشان به رستاخیز جامعه مدنی روی آورده اند. به بیانی دیگر، مردم لبنان
و عراق در گذار دمکراتیک قرار دارند. این خروش کم نظیر مردمی درغالب خیزشهای جنبش
های اجتماعی جلوه یافته است. زنان، معلمان، دانشجویان و کارگران در این کارزار
بزرگ شرکت دارند. مردم عرب منطقه از چهره خامنه ای و سلیمانی تنفر دارند و آنها را
سفرای مرگ و فساد در خاورمیانه ارزیابی میکنند.
ب: برملا شدن ماهیت رژیم بر تودههای عرب مسلمان، نوید بخش شکستن استخوانهای
ولایت فقیه است. در واقع قدرت نمایی کاذبی که خریدار اصلی آن مماشاتگران در غرب
بودند، اکنون چون حبابی ترکیده است. چند هفته پیش از تهیه این مقاله گزارش مبسوطی
از جایگاه رژیم در منطقه و نقش مخرب آن، توسط انستیتوی استراتژیک و آموزش بین
الملل در لندن، تحت عنوان "خطوط نفوذ ایران در خاورمیانه" (۱)، منتشر شد. این گزارش ضمن برشمردن تهدیدات رژیم کوششی است در خصوص دخالتهای
رژیم، بدلیل ضعف نظامی و عدم توانایی در جنگ منطقه ای، که روی عناصر و نیروی
نیابتی سرمایه گذاری کرده است. از نظر انستیتو استراتژیک در لندن، نقطه اتکاء و
قوت رژیم در منطقه نیز همین استراتژی استفاده از نیروهای محلی است. سایت بی بی سی
جهانی؛ که همواره امداد رسان ولایت فقیه است نیز طبق معمول وارد صحنه شده و توسط
کارشناس نظامی اش با آب و تاب آن گزارش قدرت نمایی پوشالی رژیم را درج کرده و
تفسیر نموده است. اما قیام مردم منطقه علیه نفوذ مخرب و شیوع فساد برآمده از نظام
ولایت، میزمماشاتگران را چپه کرد. قطعاً اگر شورش مردم منطقه قبل از چاپ گزارش
انستیتو (آی.آی.اس.اس) رخ داده بود، در آن گزارش تجدید نظر می شد. در بعد سیاسی
تودههای عرب در خاورمیانه از فریبکاری سه دهه رژیم خلاصی یافته، به ماهیت این
رژیم در تحقق منافع ضد خلقی و به نقش مخربی که نیروهای نیابتی رژیم در آن کشورها
دارند پی بردهاند. از نظر اقتصادی مردم منطقه رشد افسار گسیخته فساد در طیف
تکنوکراتها و نیروهای نیابتی نظام که توسط ملاهای تهران هدایت می شوند برایشان
شفاف گردید. از طرفی نیز رژیم با معضل تحریمهای آمریکا در تنگنا قرار گرفته و
کمکهای مالی و لجستیکی به نیروهای نیابتی، با موانع جدی مواجه گردیده است. بدین
ترتیب مردم لبنان و عراق در شورش پائیزی در کشورشان خواهان خلع ید از آخوندها
شدند. طبق معمول هر گاه دیکتاتور با اعتراض مردم مواجه می شود، عامل خارجی را
مسئول می شمارد. خامنه ای نیز در فرار به جلو، قیام مردم لبنان و عراق را به
صهیونیسم و آمریکا و اینکه آنها عامل اصلی شورش مردم هستند حواله داده است. توهین
و بی احترامی به خواست بحق مردم، چیز جدیدی نیست و ملت محروم ایران و مقاومت
سازمان یافته آن چهل سال است که آن را تجربه کردهاند.
ج: ورشکستگی مالی و تناقض حضور فعال در منطقه، هیئت حاکمه ولایت فقیه را در یک بن
بست ایدئولوژیک-سیاسی قرار داده است که راه برون رفت ندارد. آخوند روحانی در
سخنرانی روز سهشنبه ۲۱ آبان ۱۳۹۸ در کرمان به افلاس مالی و خالی شدن خزانه حکومت آخوندی و سخت
ترین روزهای نظام اعتراف کرد. وی گفت: "حالا کی بوده که ما برای فروش نفت و
حرکت یک کشتی نفتکش از بندرها این همه مشکل پیدا کنیم. شما می دانید که ما در یک
شرایط عادی و سادهای در کشور نیستیم. شرایط ما یک شرایط سخت و پیچیده ای هست، اگر
ما از آن آغاز انقلاب اسلامی در نظر بگیریم تا آخر سال ۵۷ است و همینجور
بیاییم جلو تا امروز که سال ۹۸ هستیم در این ۴۱ سال سختترین سالها
این روزهای اخیر و این ماه های اخیر بوده سخت ترین روزها. من برایتان مثال خیلی
روشن میزنم شما بگید از اول انقلاب تا حالا کی بوده که ما برای فروش نفت و حرکت یک
کشتی نفتکش از بندرهای ایران به دنیا این همه مشکل پیدا کنیم. کی بوده؟ در طول
تاریخ ۴۱ سال بگویند آنهایی که همه این ایام را مرور کردهاند، یکبار در
جنگ تحمیلی در جنگ تحمیلی بعثیها علیه ایران یک بار در سال ۶۴ دو هفته نفت ما قطع
شد، فقط دو هفته، آن هم به خاطر این بود که خارک بمباران شدید شد و برای اولین بار
در تاریخ انقلاب ما دو هفته نفت قطع شد و دیگر هم تکرار نشد. خوب حالا یک کسی که
خیلی آشنا نیست به مسائل بودجه و اقتصاد کشور ممکن است بگوید خوب آقا نفت را
نگذارد بفروشیم خوب نفروشیم نفت را بگذارید باشد بعداً بفروشیم اشکال ندارد همه
این منابع و معادنی هم که ما استفاده میکنیم می شود درب آنرا قفل کنیم بعدا
استفاده کنیم. ۴۵۰ هزار میلیارد تومان ما پول نیاز داریم توی خزانه ما برای مصارفی
که دولت دارد این که میگویند دولت این کار را باید بکند آن کار را چرا نکرد این
کار چرا با تاخیر انجام داد؟ بی مایه فطیر است بدون پول که نمیشود کاری کرد منبع
می خواهد به هر حال پول می خواهد". (همبستگی ملی، ۲۱ آبان ۱۳۹۸)
جالب آنکه دو تن از چهرههای کلیدی سیاست مماشات در دوران اوباما، ویلیام برنز و
جک سالیوان، با عنایت به معضلات اقتصادی ناشی از تحریم های آمریکا، اقرار میکنند:
"شش سال پیش در چنین روزهایی ما در میان گفتگوهای پنهان با حکومت ایران
بودیم که به امضای توافق جامع هستهای انجامید. در آن زمان، دیپلماسی ریسک و وعدههای
قابل توجهی به همراه داشت. امروز وعدهها رنگ باخته اند و ریسک سرعت گرفته
است". آنها ادامه می دهند: "حکومت ایران فکر میکرد میتواند صبر کند تا
دونالد ترامپ از کاخ سفید برود و آمریکا در دوره یک رئیس جمهور دیگر در ۲۰۲۱ به راحتی به برجام بازگردد. اما فشار تحریم اقتصادی که دوباره به صورت
یکجانبه از سوی ایالات متحده وارد شده است، دشوارتر از چیزی بود که تهران پیش بینی
میکرد. (تائید میکنند که جمهوری اسلامی گرفتار شده است)" (۱۵ اکتبر، ۲۰۱۹ ایران پرس نیوز)
با توجه به بن بست نظام در تمام پهنه های سیاسی-اقتصادی و فرهنگی، خامنه ای و
ابواب جمعی بیت رهبری همچنان برسیاست تقابل و نه تعامل با آمریکا پافشاری می کنند.
با وجود تمام تحریم های مالی که اقتصاد ملی را فلج کرده است، کماکان بر استفاده از
حق بهره برداری از انرژی هسته ای که شامل حق غنی سازی اورانیوم است پافشاری میکند.
معلوم نیست اگر ایران در پی کسب سلاح اتمی نیست، چه مرض و غرضی است که مملکت را به
ورطه نابودی سوق داده است. هرچند در ظاهر مدعی است که نیت صلح آمیز دارد. شایان
ذکر است که نیت واقعی ولی فقیه دست یابی به سلاح اتمی است که مقاومت سازمان یافته
براساس منافع و مصالح ملی ایران در انظار بین المللی افشا نمود. تمام مشکلات و
معضلات نظام نزدیک به دو دهه نیز حاصل این احساس مسئولیت مقاومت ایران است. صنعت
امنیت سازی رژیم طی چهل سال اخیر برپایه صدور بحران و بنیادگرایی و سرکوب ملت
ایران شکل گرفت. اما در دوران تعیین سرنوشت، هر دو پایه های استراتژیک نظام ولایت
فقیه فرو ریخته است. در عراق و لبنان همان شیعیان که اهداف رژیم را تأمین کرده
بودند به شورش علیه آن برخواستند و آتش به منافع نظام زدند. در داخل نیز دیگر
سرکوب و کشتار مردم اثر خود را از دست داده و قیام آبان ۱۳۹۸ بهترین بینه
فروپاشی استراتژی امنیت سازی است.
خلیفه ارتجاع اگر تصور می کرد که عراق بعد از سقوط صدام، محل پیک نیک اوست؛ یا
سکوی تقویت عمق استراتژی "خمینی گرایی" در منطقه خاورمیانه، اکنون متوجه
شده است که عراق و لبنان محل دفن پروژه های او و ختم ایدئولوژی نظام در منطقه است
و استخوانهایش در حال شکستن است. به آتش کشیدن کنسولگری نظام ولایت در نجف؛ آنهم
سه بار، حاوی پیامی روشن و واضح به بیت خامنه ای است: مردم عراق بودن در سایه رژیم
را نمی پذیرند و خواهان برچیدن بساط فساد برآمده از هژمونی رژیم در کشورشان می باشند.
به عبارتی دکترین صدور ارتجاع و تروریسم، در عراق و لبنان کارایی خود را از دست
داده و ورشکستگی آن محرز است. الیگارشی دینی در عراق و لبنان، برای مردم منطقه نه
راه حل اقتصادی دارد، و نه قادر به ارائه فرمولی برای حل معضلات مردم؛ همچون فساد
و انحصارطلبی میباشد.
بی شک با سست شدن پایه های قدرت رژیم در منطقه و بهم خوردن تعادل رژیم در عمق
استراتژیک خود، عواقب آن بطور اتودینامیک به درون جامعه ایران سرایت خواهد کرد.
این مهم از دید صاحبنظران پوشیده نیست، از جمله فریدمن نویسنده سرشناس آمریکایی که
در نیویورک تایمز همواره طی سالها درج مقاله، هیچگاه در تضاد با رژیم مطلبی ننوشته
بود امّا تحولات منطقه و اعتراضات مردم ایران را جدی گرفته، می نویسد:
"مردم منطقه، لبنان و عراق خواهان حکومت قانون، محو فساد و فرقه گرایی هستند.
و بزرگترین دشمن دمکراسی در خاورمیانه رژیم ملاها در ایران است. این رژیم در سه
کشور در منطقه در حال سرکوب و کشتار مردم است." (۲)
در پایان فریدمن به این نتیجه رسیده است که:
"مردم منطقه بخصوص ایران، به یک جنبش سازمان یافته و متشکل نیاز دارند تا در
آینده بتوانند رژیم را سرنگون کنند."
در واقع در تعریف شرط و مبنا، پدیده داخلی و خارجی در هم آمیخته شده است و
عوامل ذهنی و عینی در ایران به نقطه تلاقی رسیده است. بهترین بینه همانا قیام مردم
جان به لب رسیده در ایران است که در پی رشد ناگهانی قیمت بنزین توسط هیئت حاکمه
نظام، واقعیت بی ثباتی صحنه سیاسی ایران را ترسیم کرده است. شورش مردم شیعه مذهب
علیه ایلغار آخوندی در منطقه، همچون تئوری" دامینو" در اروپای شرقی، به
داخل کشور کشانده شده است. به یقین زلزله ژئوپلتیک که استخوانهای ولایت فقیه در
منطقه را شکست، اکنون پیشقراول تحول عظیم در میهن اسیرمان است. آقای مسعود رجوی،
فرمانده کل ارتش آزادیبخش، در پیام ۷ آذر ۱۳۹۸ می گوید:
"امروز در ناصریه، با ۴۰شهید و بیش از ۳۰۰مجروح، براستی که
نقطهعطف درخشانی در مسیر آزادی عراق از یوغ استبداد دینی حاکم بر ایران خلق
کردید. امروز تاریخچه خونین قیام دو ماهه در عراق را ورق زدید. «توفان انقلاب
دموکراتیک عمق استراتژیک رژیم ولایت فقیه را در عراق و لبنان درمینوردد» و
آتشفشان قیام در ایران با خامنهای و دست نشاندگانش سر سازگاری ندارد". (سایت
سازمان مجاهدین خلق ایران)
بی تردید افزایش تنفر مردم منطقه بخصوص عراق و لبنان از رژیم آخوندها، که تبیین آن
در شورش شیعیان منطقه علیه ظلم نظام ولایت فقیه پدیدار شد، و امواج خروشان توده
های محروم ایران، پس لرزه های زلزله عظیمی است که در مداری بالاتر راه را برای
کانونهای شورشی با هدف سرنگونی نظام استبداد دینی و ننگ تاریخ معاصر ایران، هموار میکند.
(بخش دوم در نوشتار بعدی)
منشور وارسته،
کارشناس روابط بین الملل
(۱)- Iran’s Networks of Influence in the Middle East,
November ۲۰۱۹, Publisher: IISS
(۲)- Thomas Friedman, Iran is crushing freedom on country at a
time, The New York Times International Edition, ۵th December ۲۰۱۹.