مریم رجوی، رئيسجمهور
برگزیدهی مقاومت
در قسمت سوم این نوشتار گفتیم رئیسجمهور
برگزیدهی این مقاومت حماسی، سراسری و خونبار پیش و بیش از آنکه یک «رئیسجمهور»
در معنی متعارف آن باشد، یک رهبر سیاسی تمامعیار برای مقاومت سراسری است.
یک چهرهی
ملی و میهنی برای سمتوسو دادن به اعتراض و قیام مردم ایران است. نقطهی امید و اتکای
خلقی تحت ستم است که در نام، سیما و صدای او آرزوهای سرکوبشدهی خود را بازمییابند.
او باید از آنچنان صلاحیت و ظرفیتی برخوردار باشد و چنان سطحی از بردباری دموکراتیک
و پلورالیسم را نمایندگی کند که رنگینکمانی از تنوعات قومی، ملی، میهنی و جنسیتی
او را بازتاب مادی خواستههای خود و سمبلی برای رهایی و آزادی از قید و بندهای
بهرهکشانه بدانند.
این رئیسجمهور در عینحال باید صدایی
بلند برای زنان تحت ستم میهنمان باشد و این پتانسیل عظیم و انفجاری را برای
سرنگونی این نظام زنستیز و سازندگی ایرانی آزاد و آباد رهبری نماید.
انتخاب مریم رجوی بهعنوان رئیسجمهور
این مقاومت بهاتفاق آرا از سوی اعضای شورای ملی مقاومت نشان داد که این توان و
ظرفیت در مریم رجوی وجود داشت.
او بیش از هر کسی دیگر در این مقاومت به
صعوبت و سنگینی مسئولیتی که بر دوش گرفته بود، آگاهی دارد و برای آن با گفتن جملات
زیر سوگند یاد کرده است؛ سوگندی معادل عبور از هفتاد خوان ابتلا و آزمایش:
«نقشهمسیر ما این
است که اگر برای رسیدن به آزادی، باید از هفتخوان سرکوب و زندان و شکنجه و
تیرباران گذشت،
اگر برای رسیدن به آزادی باید از هفتخوان
اتهام و شیطانسازی و خنجر و خیانت عبور کرد،
اگر برای رسیدن به آزادی باید از هفتخوان
۷۰ابتلا و آزمایش گذشت،
آری، آری، ما در نبرد آزادی، برای صدها
هفتخوان دیگر حاضر و آمادهایم»!
(از سخنرانی مریم
رجوی در ویلپنت پاریس ۶تیر ۹۳)
خمینی مرد، مجاهدین
از مریم و با مریم متولد شدند
انتخاب مریم رجوی بهعنوان رئیسجمهور
دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران، یک جهش جدی در فعالیتهای مقاومت ایران ایجاد
کرد. اگر به آن سالیان برگردیم خواهیم دید که بعد از مرگ خمینی، رفسنجانی درصدد
بود با مدرهنمایی خود را به غرب عرضه کند و تعادل را بهنفع خود بچرخاند.
در این اثنا اشغال کویت از سوی عراق
توجه جهانی را از روی دیکتاتوری آخوندی و نقش توسعهطلبانه و تروریستی آن در منطقه
برداشت و جنگطلبی این رژیم به بوتهی فراموشی سپرده شد. این یک فرصت طلایی برای نظام
ولایت فقیه بود تا از یکطرف عراق را ببلعد و از طرف دیگر مجاهدین را از سر راه
خود بردارد. تعرض او با شکست مواجه شد و اینبار نوبت مجاهدین بود که تعرض تمامعیار
سیاسی خود را آغاز کنند.
در یککلام مجاهدین با مریم رجوی وارد
دوران نوینی از شکوفایی و بنبستشکنی شدند. مقاومت ایران با داشتن چنین منتخبی در
داخل و خارج ایران دستآوردها و پیروزیهای زیادی را بهدست آورد.
روزنامهی اکسپرسن در ۱بهمن ۷۲ نوشت: «در سراسر ایران به این زن(مریم رجوی) امید بستهاند».
دیکتاتوری آخوندی این پیروزیها را برنمیتافت.
ارسال یک خمپارهی غولپیکر ۳۰۰میلیمتری برای هدف قرار دادن مقر مریم رجوی در
پاریس یکی از اقدامات تروریستی آخوندها برای محدود کردن دامنهی فعالیتهای رئیسجمهور
برگزیدهی مقاومت بود.
مریم رجوی نقطهی وحدت
و همبستگی ایرانیان
طی سالهای ۷۳ تا ۷۵ بهیمن حضور مریم رجوی در پاریس حمایت ایرانیان خارج از کشور از مجاهدین
گسترش پیدا کرد. این گسترش خود را در گردهماییهای بزرگ نشان داد. در سال ۷۵ مریم رجوی در سالن ارلزکورت لندن سخنرانی کرد. ۲۵هزار نفر در این
گردهمایی شرکت کردند. این بزرگترین اجتماع ایرانیان تا آن تاریخ بود. تشکیل این
جنبش همبستگی در خارج از ایران، یک موج قوی برای حمایت از مقاومت بهوجود آورد؛
موجی که هنوز از حرکت و پویش بازنایستاده و به شکل آکسیونها، تحصنها، گردهماییها
و تظاهرات ادامه دارد و از اسباب افتخار و پیروزیهای مقاومت ایران است. جنبش
همبستگی ایرانیان با پاکباختگی و از جان گذشتگی قهرمانان و اعضای مقاومت، توانست
کودتای ارتجاعی ـ استعماری ۱۷ژوئن را به شکست بکشاند.
همزمان با گسترش جنبش همبستگی با مریم
رجوی در خارج، اعتراضات اجتماعی نیز افزایش یافت و منجر به خیزش در شهرهای شیراز،
اراک، زنجان، مشهد و قزوین شد.
یکی دیگر از آثار حضور مریم رجوی در
خارج از کشور بهوجود آمدن جبههای بزرگ متشکل از شخصیتهای سیاسی، حقوقی، هنری،
فرهنگی و مذهبی و پارلمانترها در حمایت از مقاومت ایران بود. مریم رجوی با شخصیت
استثنایی و تأثیرگذار خود توانست لشگری از وجدانهای حساس بینالمللی را در یک جا
گردآورد. گردآوری این گنجینهی نفیس از حمایتهای ارزشمند بیگمان مدیون اعتقاد
عمیق و قلبی مریم رجوی به عنصر ناب انسانی و ارزشهای اصیل در هر انسان است؛ ارزشهایی
که چون بارز شود قادر خواهد بود تغییرات شگرف ایجاد کند.
مریم رجوی در جریان یک مبارزه نفسگیر
نشان داد که قادر است نه تنها ایرانیان مشتاق آزادی، بلکه جهانیان را صرفنظر از
هر اعتقاد، مذهب، نژاد، زبان، ملیت و جنس و رنگ پوست گردهم آورد و حول ارزشهای
انسانی بسیج کند. او در پروسهی انطباق تئوری و عمل بهخوبی اثبات کرد میتواند نقطهی
وحدت و همقلبی اجتماع عظیمی از انسانها باشد. چه کسی جز مریم رجوی میتوانست
این مهم را محقق کند. ایران با همهی تنوعات فرهنگی، قومی و مذهبی خود به چنین رئیسجمهوری
نیازمند است تا بتواند پارههای از هم جدا شده را به هم پیوند بزند و به جداییها و
بیگانگیهای بهوجود آمده در نظام آخوندی پایان دهد و ایران را به شکوه و جلال
دیرینهی خود بازگرداند.
با کارزارهای پیدرپی و فشردهای که
مریم رجوی در ۵قارهی جهان بهوجود آورد، مقاومت ایران قادر شد محاصرهی اشرف و
لیبرتی را درهمبشکند و از تنگهها و تنگناهایی که نظام ولایت فقیه و حامیان سیاست
مماشات بر سر راه او ایجاد کرده بودند، به سلامت عبور کند.
مریم رجوی و تبدیل
کردن ناممکنها به ممکن
کارزار خارج کردن مجاهدین از لیست سیاه
تروریستی تنها و تنها با بنبستشکنی و هدایت مستقیم مریم رجوی امکانپذیر شد.
مریم رجوی با لشگری از نیروی حقانیت و وجدان توانست طی ۷سال کار طاقتفرسا
بر تصمیم دیکتهشدهی ۲۷کشور اتحادیهی اروپا پیروز شود و یک ناممکن ۱۵ساله یعنی خروج از لیست تروریستی آمریکا را نیز به ممکن تبدیل نماید.
چه کسی جز مریم رجوی میتوانست با هدایت
افشاگریها و فعالیتهای مقاومت ایران، به رؤیاهای اتمی آخوندها پایان دهد و برای
ایران و جهان صلح پایدار به ارمغان بیاورد؟
مریم رجوی در جریان
یک مبارزه نفسگیر نشان داد که قادر است نه تنها ایرانیان مشتاق آزادی، بلکه
جهانیان را صرفنظر از هر اعتقاد، مذهب، نژاد، زبان، ملیت و جنس و رنگ پوست گردهم
آورد و حول ارزشهای انسانی بسیج کند. او در پروسهی انطباق تئوری و عمل بهخوبی
اثبات کرد میتواند نقطهی وحدت و همقلبی اجتماع عظیمی از انسانها باشد. چه کسی
جز مریم رجوی میتوانست این مهم را محقق کند؟ ایران با همهی تنوعات فرهنگی، قومی و
مذهبی خود به چنین رئیسجمهوری نیازمند است تا بتواند پارههای از هم جدا شده را
به هم پیوند بزند و به جداییها و بیگانگیهای بهوجود آمده در نظام آخوندی پایان
دهد و ایران را به شکوه و جلال دیرینهی خود بازگرداند.
وارد کردن مقاومت به
دوران سرنگونی
انتقال معجزهآمیز اعضا و مسئولان
سازمان مجاهدین خلق ایران از زندان لیبرتی در عراق به خاک آلبانی(هجرت بزرگ) یکی
دیگر از دستآوردهای زرین مریم رجوی است. این انتقال مقاومت ایران را قادر ساخت تا
وارد فاز تهاجمی شود و با پیافکندن اشرف ۳ در خاک اروپا به فعالیتهای داخل ایران امید و
سمتوسو ببخشد. اوجگیری و گسترش کانونهای شورشی در داخل کشور و تأثیر آن بر شکلگیری
قیام دی ۹۶ و سلسله اعتراضات اقشار و شهرهای شورشی، یکی دیگر از دستآوردهای
مریم رجوی است. رونمایی از اشرف ۳ با برگزاری گردهمایی سالیانهی مقاومت در این
شهر آرمانی، بار دیگر جایگاه بیبدیل تنها آلترناتیو مشروع حاکمیت آخوندی را به
بام جهان برد و در دلهای منتظر ایرانیان بهستوه آمده نور امید و اعتماد کاشت.
رئیسجمهوری برای
رهایی خلق
آنچه گفته شد تنها خردلی از خروار بود.
بررسی کارنامهی درخشان رئیسجمهور برگزیدهی مقاومت مجالی جداگانه میطلبد. بهراستی
چه رازی در مخالفت مریم رجوی با انتخابش به ریاستجمهوری دوران انتقال نهفته بود؟ در
اینجا لازم است بار دیگر به آن صحنهی تاریخی در اجلاسیهی شورای ملی مقاومت برگردیم؛
به سخنانی که او با چشمانی اشکآلود و قلبی متأثر در مورد مسعود رجوی به زبان راند:
«...اجازه بدهید در یک
جمله احساسم را بگویم. فکر میکنم که آنچه را که مسعود برای مجاهدین و برای
شورای ملی مقاومت تا به الآن کرده، کمتر کسی متوجه است؛ حتی خودم... نمیدانم آیا
یک روز مردم ایران، یعنی خلق قهرمانمان، به آن اشراف و آگاهی پیدا خواهد کرد یا
نه؟ ولی امیدوارم که حتماً چنین روزی برسد. فکر میکنم که این گنجینه اساسی، این
گنجینه تاریخی که دقیقاً ادامه راه مصدق کبیر است، برای ما ایرانیها در مسعود
سمبلیزه شده و زنده و حاضر است. این، آن چیزی است که وظیفه ماست تا آن را برای
مردم بهارمغان ببریم. فکر میکنم، هیچ چیزی بیش از این نه آنها را شاد میکند، نه
به غمهایشان پایان میدهد و نه دردهایشان را درمان میبخشد. من هم اگر ذرهای
توان، جسارت، و جرأت در آنچه که شما به عهدهام گذاشتید داشته باشم، این است که
همین را ببرم برای مردممان... و پیامآور ولو هر قدر کوچک و سادهای، برای مردم
ایران از طرف مسعود باشم. الآن هیچ حرفی بیش از این ندارم، آنچه را که همه شما در
مورد من گفتید ـ نمیتوانم بگویم «من» بلکه میگویم «مریم رجوی» ـ آنها همه گوشههایی
بود از اندیشه، کارکرد و محصولات خود مسعود. پیشاپیش به شما بگویم، برای من خیلی
روشن است که هیچیک از آنها به من برنمیگردد. از همه شما یک بار دیگر
قدردانی و تشکر میکنم».
آنچه به مریم رجوی برمیگشت او هیچگاه
خواهان کسب عناوینی همچون «رئیسجمهور» نبوده و نیست. این نقطهی افتراق او با تمام
نامجویان و شیفتگان پست و مقام و قدرت است. او هرگز جویای این پست نبود، مسئول
شورا و اعضای آن، در وی شایستگی آن را دیده و به مثابهی یک تکلیف تاریخی از او خواستند
تا آن را بهعهده بگیرد ولی وقتی مریم رجوی فروتنانه مسئولیت پذیرفت، آن را جانانه
و نیازمندانه اثبات کرد.
او با برنامهی ۱۰مادهایاش منادی
آزادی است، مبشر ایرانی آزاد، آباد، با مناسبات پیشرفتهی انسانی است. او خواهان
یک جمهوری بر اساس جدایی دین و دولت، برابری زن و مرد، لغو حکم اعدام و یک ایران غیراتمی
است. او آمده است میهنی بسازد «که در آن وسعت خورشید بهاندازه چشمان سحرخیزان است».
رئیسجمهور
پابرهنگان و ستمدیدگان
مریم رجوی نه برای برد و باخت و نه
رقابت انتخاباتی و نه برای ریاست که برای بر دوش کشیدن رنج انقلاب آمده است. او
رئیسجمهور پابرهنگان، ستمدیدگان، سرکوبشدگان، شکنجهدیدگان، مادران داغدار، دختران
بهتاراج رفته و کودکان خیابانی است.
«آره، آره آقا جون،
میزنن از ما میبرن، اصلاً اعلیحضرت رضاشاه کبیر میبره، اصلاً آریامهر از قبر
زنده میشه، اصلاً امام ملعون راحل برمیگرده. ما عقب میمونیم. به ما هیچی
نمیرسه. ما مطرح نیستیم. مطرح هم نخواهیم شد. چند سال باز باید اپوزیسیون باشیم.
آره آره آره، تا آخر عمر. من که تا آخر عمر اپوزیسیونم این رو خاطر جمع باشید.
در انتخابات ریاستجمهوری سال ۵۸، خمینی گفت، هر کی به قانون اساسی(یعنی منظورش ولایت فقیه) رأی نداده
صلاحیت ریاستجمهوری رژیم رو ندارد. نیم ساعت بعد من اطلاعیه دادم که خداحافظ شما.
ما نیستیم. ما اینکاره نیستیم. الآن چه میگویم؟
اول روشن باشه از روز اول ما هیچی نمیخواهیم.
ببین آقاجان هر کی میخواد بیاد تو ایران روی کار، خوب، ما ستادمون، آزادی بیان،
آزادی اجتماعات و اینکه شکنجه و اعدام نباشه. همین. دو تا چیز.
هیچی نمیخوایم، هیچی از هیچکس. هر کی
میخواد رئیس بشه هر کی میخواهد مرئوس بشه. هر کی میخواد انتخاب بشه. خون
شهدامون و رنج زندههامون و تاریخچهای که پشت سر گذاشتیم، بسا بسا بسا فراتر از
این حرفهاست. مگر به خمینی چی میگفتیم؟
باشه آقاجون ما ریاستجمهوری تو رو نخواستیم.
مجلست رو هم نخواستیم. ببین آقاجون، میگم اعدام و شکنجه نکن. آخه حق داشته باشم
حرفم رو بزنم.
یا آقا میریم، بالاخره خونهی یکی از شهدامون
رو پیدا میکنیم. اگر نشد، اجاره میکنیم. اگر نشد، یادتون باشه قرار ما خاورانه. محل
شهدای قتلعام و اشرف و موسی. اونجا چادر میزنیم. هیچی نمیخوایم، هیچی.
پس قرار ما خاوران است. ببین آقا جان
حقوق خلقم. دیگه دعوایی ما نداریم. بگذارید جلو بیفته. اگر آزادی رو مراعات کنه که
چه بهتر، اگر آزادی رو مراعات نکنه، وای بهحالش. از روزی که اگه مشت و گلوله
بیاره، بازم هکذا.
قرار است خسته بکنیم و خسته نشویم. ما
مجاهدیم. ما که از قبل گفتیم کسی بیشتر مقاومت کنه از ما جلوی این رژیم زانو هم میزنیم.
هژمونیاش را هم میپذیریم. با افتخار هم این کار رو میکنیم. هر کی از پس این
آخوندها برمیاد، بسمالله.
لکن اول روشن باشه، من آزادی بیانم رو
میخوام و آزادی خلقم. چرا؟ چونکه مجاهد خلقم.
مگر اومدم قدرت بگیرم؟ مگر اومدم حکومت
بگیرم؟ مگر اومدم تو مسابقه فرصتطلبی شرکت کنم؟
مگر اومدم توی موجسواری شرکت کنم؟
اول روشن باشد که ما کی هستیم. روشن
باشد که نسلمون و خطمون و سابقهمون و تاریخچهمون چیه.
نمیخوام، نمیخوام، نمیخوام، که جلو
بیفتیم. اینطوری یعنی جلو بیفتیم؛ با صدق و فدا آری.
ما یه مشت آدمیم. یه کارهایی بلد بودیم
کردیم، همه هم از ما جلوتر افتادهاند. باشه. لکن موجسوار میوهچین فرصتطلب
نیستم.
به ابوسعید بالخیر گفتند که مراجع
زمانش، تو در مقابل ما پشهای بیش نیستی. گفت من همون پشه هم نیستم. پشه هم خودتی.
ما آقا اشرفیان پشه هم نیستیم. هیچی
نیستیم. هیچی. بینام و نشان. چند ده نفر بودیم از زندان آزاد شدیم. حرفهای خودمون
رو زدیم دیگه، تف کردیم به ریاستجمهوری خمینی که لازمهاش ولایت فقیه باشه و
سرکوب خلایق؛ و خوردیم چماق و گلوله و شلاق و ۱۲۰۰۰۰شهید و آواره شدیم.
آواره هم هستیم. هیچی نیستیم. پشه هم نیستیم. اما به خودمون مطمئنیم.
دیگه بالای سر مزار شهدامون که میتونیم
بشینیم و حرفمون رو بزنیم. اگر حرف حق است، راه خودش رو باز خواهد کرد».
برای مطالعهی دیگر شمارههای همین سلسله مقاله به لینکهای زیر مراجعه کنید: