شهادت امام چهارم، حضرت سجاد”ع” بازمانده توفان عاشورا
به مناسبت ۱۲ محرم شهادت امام
چهارم، حضرت سجاد”ع” بازمانده توفان عاشورا
در قیام عاشورای حسینی، حضور سهنسل از ۱۲پیشوای تاریخی شیعیان را مشاهده میکنیم:
امام حسین(ع)، فرزندش علیابن الحسین امام چهارم(ع) و نوادهاش محمد ابن علی
(باقر) امام پنجم(ع).
یعنی پس از بهخون نشستن این قیام، دونسل بازمانده از امامان شیعه در میان
بودند که دستاندرکار و شاهد این قیام بوده و عملاً عهدهدار بیان و انتقال معنی
عقیدتی و انقلابی قیام عاشورا بهصورت جنبش و مذهب خاندان پیامبر(ص)، یعنی «مذهب
تشیع» شدند.
در نوشته حاضر بهمناسبت دوازدهم محرم، شهادت امام سجاد(ع)، شمهیی از
زندگانی و نقش ماندگار این امام عظیمالشأن را مطالعه میکنیم.
امام سجاد، علی ابن الحسین(ع)، چهارمین پیشوای تاریخی شیعیان اهلبیت پیامبر
که با لقبهای «سجاد»، «سیدالساجدین»،
«زین العابدین»، «ابن الخیرتین»۱ هم شناخته
میشود، فرزند حسین(ع) و «شاه زنان» یا «جهانشاه» دختر یزدگرد سوم، آخرین پادشاه
ساسانی است که از اول پیوندش با خاندان پیامبر(ص)، توسط امیرالمؤمنین علی(ع) به
نام فارسی «شهربانو» خوانده شد و همانوقت از زبان آنحضرت بشارت یافت که مادر
«خداپسندترین مردم» تا ۹نسل پیدرپی خواهد
بود. مطابق روایت اصول کافی، نام عربی این بانو «سلامة» (سلامت) است.
امام سجاد(ع)، در ۵شعبان یا ۱۵جمادیالاولی از سال۳۶ یا ۳۸هجری متولد شد. یعنی در زمانی که امیرالمؤمنین علی(ع) هنوز در کوفه و زمامدار جهان اسلام بود، چشمانش به این نواده ارجمند روشن شد۲ . این نخستین پسر امامحسین(ع) «علی» نامیده شد. در روزهای استقرار در صحرای کربلا، امام سجاد(ع) گرفتار بیماری و تبهای شدیدی شد که آن حضرت را باز میداشت تا سلاح، برگرفته و جانش را نثار جانان کند. امری بس دردناک و دشوار.
امام سجاد(ع)، در ۵شعبان یا ۱۵جمادیالاولی از سال۳۶ یا ۳۸هجری متولد شد. یعنی در زمانی که امیرالمؤمنین علی(ع) هنوز در کوفه و زمامدار جهان اسلام بود، چشمانش به این نواده ارجمند روشن شد۲ . این نخستین پسر امامحسین(ع) «علی» نامیده شد. در روزهای استقرار در صحرای کربلا، امام سجاد(ع) گرفتار بیماری و تبهای شدیدی شد که آن حضرت را باز میداشت تا سلاح، برگرفته و جانش را نثار جانان کند. امری بس دردناک و دشوار.
اما تقدیر خداوند، برای او آزمایشهای دشوارتری مقرر داشته بود که البته بسی
شگفت و درخشان اما در گرو محرومیت حضرتش از رزمآوری در کربلا بود. چنین شد که
حضرتش در سلک اسیران به کوفه و شام برده شد. در دوران اسارت اما، خطابهها و موضعگیریهای
بلیغ و قاطع امام سجاد(ع)، که همنفس با زینب کبری و دیگر بانوان بزرگوار آلمحمد(ص)
بر دشمن فرو میریختند، دوران اسارتشان را سرانجام به سامان پیروزی رسانید تا آنجا
که یزید آشکارا از کرده خویش ابراز ندامت کرد. در این برهه که رهبری ادامه جنبش
عاشورا و کاروان اسیران را زینب کبری(ع) به عهده داشت، حقیقت بسیار چشمگیر و شایان
تأمل این است که امام سجاد(ع) با تمامی منزلت پیشوایی و امامت، و با همه اعتبارش
در خاندان محمد(ص) به عنوان یگانه پسر بازمانده از حسین(ع)، این مرحله را تحت
راهبری زینب(ع) عمل میکرده و مهمترین مدافع فرمانپذیر این رهبری بوده است. و این
در تاریخ و سنت امامان خاندان محمد(ص) برجستگی بینظیری است.
مرحله بعدی مبارزه امام سجاد که ۳۴سال بقیه از عمر ۵۷ساله تا وفاتش در سال ۹۵هجری را دربر میگرفت، دوران تعیینکنندهیی بود که پایههای اندیشه و سنن مبارزات آتی در آن گذاشته شد.
مرحله بعدی مبارزه امام سجاد که ۳۴سال بقیه از عمر ۵۷ساله تا وفاتش در سال ۹۵هجری را دربر میگرفت، دوران تعیینکنندهیی بود که پایههای اندیشه و سنن مبارزات آتی در آن گذاشته شد.
جای یادآوری است که این دوران، سراسر با تلخی و شدتعمل دشمن مواجه بوده و
راهبری امام سجاد(ع) در شرایطی بهپیش برده میشد که حضرتش با ۴خلیفه از شومترین سلاطین بنیامیه، معاصر و در تعارض بود که
عبارتند از یزیدابن معاویه۳، مروان
ابن حکم۴، عبدالملک ابن مروان
و ولید ابن عبدالملک.
اشاره داشتیم که در روز عاشورا، بیماری و تب امام سجاد(ع) چنان شدید بود که
حضرتش را از شرکت در جهاد باز داشت. شدت این بیماری بهحدی بود که امام حسین(ع)
ناگزیر آخرین وصایای خود با رهبری آینده را بهصورت وصیتنامه مکتوبی تنظیم و آن را
به دختر خویش «فاطمه بنت الحسین» سپرد تا در تمام دوران اسارت از آن حفاظت کرده و
پس از رسیدن به مدینه، تسلیم برادر خویش علی ابن الحسین(ع) نماید. فاطمه بنتالحسین
که خود، یکی از زنان برجسته و فعال در دوران این اسارت بود و خطابههای تکاندهندهاش
در کربلا و شام معروف است، این مأموریت را با موفقیت به انجام رسانید. این وصیتنامه
سری که هرگز متنش فاش نشد، آشکارا در شیوه و خطوط مبارزاتی امام سجاد(ع) و خاندان
پیامبر(ص) منعکس و قابل رؤیت است و لذا، مشی امام سجاد(ع) همانا امتداد قیام
عاشورا در شرایط مبارزاتی-تاریخی جدید متفاوتی است که فهم درست آن برای درک مبانی
استراتژیک مکتب و مبارزه خاندان پیامبر(ص)، امامان شیعیان، ضرورت دارد. اما این
مشی در شرایطی اتخاذ شد که مبارزات توحیدی، بیش و پیش ازهمه نیازمند پیشوایی بود
که مرزهای توحید را از شبهاسلامهای ارتجاعی متمایز ساخته و با بهرهگیری از خون
حسین(ع)، چشم خرد مردمان پرهیزکار و فداکار را به هدف و مرزهای حقیقتی بگشاید که
شایان نثار جان و جانان است.
آنچه که امام سجاد(ع) را نهتنها نسبت به دیگر مسلمانان و عالمان و آگاهان
زمانه بلکه در کل مسیر تاریخ عقیدتی و مبارزاتی آلمحمد(ص) متمایز و برجسته میکند،
پاسخ حضرتش به همین نیاز است. امام سجاد(ع) معمار بنای جدید دیانت توحید است، بنای
رفیعی که وی شخصاً به پیریزی شالوده عقیدتی آن همت گماشت. یعنی شالودهریزی و
بنیانگذاری یک «انقلاب عقیدتی» در جهان و تاریخ اسلام که البته مانند همه انقلابهای
از این دست، مؤمنان و مبارزان قشری از درک آن در میمانند.
پرچم و منشور «انقلاب عقیدتی»
منشور آن تجدید بنای انقلابی که بر دوش امام سجاد(ع) گذاشته شد و زمینهیی
برای کارهای فکری و تفاسیر دینی عظیم در دوران امامهای بعدی یعنی امام باقر(ع) و
امام صادق(ع شد، همانا «صحیفه سجادیه» است. یگانه کتابی که بهدست یک امام معصوم
نوشته و تدوین شده و توسط وی در چند نسخه تکثیر و با دقت و امانت بینظیر به
پیروان اسلام، تقدیم و به همان صورت، تاکنون در میان مسلمانان باقی است۵. «صحیفهٌ سجادیه» پس از قرآن، یگانه اثر مدون اصیل و دستنخوردهیی
است که در اختیار مسلمانان و شیعیان قراردارد. این کتاب کمحجم، مجموعهی مدونی
شامل ۵۴قطعه از متن نیایشهای امام سجاد(ع) است.
پیش از این اشاره داشتیم که امام علی ابن الحسین(ع) را با القابی نظیر
«سجاد»، «سیدالساجدین»، «زینالعابدین» (زینت اهل عبادت) که به سنت نیایشها و
عبادتهایش اشاره دارند، میشناختهاند. اما محتوای حقیقی این القاب، آنوقت به
درستی فهم میشود که با دقت در مضامین و پیامهای صحیفه، معنای دلنشین و سازنده
عبادت و نیایش و همچنین اعتبار و جایگاه حیاتی آن را در اسلام و مرام موحدان درک
کنیم. معنی و کارکرد دعا و عبادت در «صحیفه سجادیه»، یعنی در آموزش و مرام امام
سجاد(ع)، در یک کلام عبارت است از «مهرورزی»، «مرزبندی» و «پیمان» عقیدتی.
بلی، وقتی که این مجموعه دعاهای تدوینشده توسط زینالعابدین(ع)را مطالعه میکنیم،
تماماً بیان و تشریح موازین و ارزشهای توحید، آموزش روشهای موحدان و تحکیم
مرزبندیهای هویت عقیدتی است که نهایتاً پیوند و یگانگییافتن با این آموزشها را در
عمق شخصیت و وجدانها میسر کرده و عواطف و انگیزههای دینی و مبارزاتی را بالغ و
بارور میکند.
کوتاهترین گزارشی که در مورد پیام ومحتوای این کتاب، و مضمون آموزشهایش در
ترسیم «مکتب» و «انقلاب» مورد بحث، میتوان در گنجایش این نوشته عرضه کرد، عبارتند
از:
الف - خداوند،
مهربان قدرتمندی است برای تکیه کردن و امیدبستن، نه خداوند شکنجهگر. این در
مقابل سیمایی است که برخی مدعیان وجیهالمله از خداوند بدست میداده و میدهند.
چیزی که حتی در زمان پیامبر(ص) جمعی را به گوشهگیری و ترک زندگی تشویق کرده بود،
بهنحوی که تمام وقتشان را بهزاریکردن و بخششخواستن میگذراندند. این گرایش که
همانوقت پیامبر(ص) و قرآن از آن نهی فرمودند، بسیاری مردمان را که نیات خوبی هم
داشتند، بهعناصری بیتأثیر برای مردم و جامعه و بیزیان برای ظالمان حاکم و زمینگیر
صومعهها تبدیل نموده بود. آنچنان که گویی هرچه فشار معاویه و بنیامیه و سپس بنیعباس
شدت بیشتری میگرفت، این «خداترسان بیجهت» هم بیشتر بهگوشه میخزیدند.
ب ـ تنها کسانی که بهعنوان مرجع راه خدا و مفسر کتاب او، تکیهگاه
مردمند، اهلبیت محمد(ص) هستند که خداوند در قرآن، به «مودت» و ارادتورزی به آنان
امر کرده است. این اندیشه در برابر مرجعیت «صحابه» یا نسل بعدی آنها یعنی «تابعین»
بود که جز روایتهای پراکندهیی از پیامبر(ص) چیزی در دست نداشتند اما قدرت ارتجاعی
زمانه با ترویج روایتهای این عده کوشش داشت بیاموزد که مؤمنان، جهت سامان روزگار و
رزم و مبارزه خویش، نیازی به وارثان راهبری محمدیـص ندارند.
ج ـ محبت نسبت بهعامه مردم بهعنوان امانتهای محبوب خداوند و خدمت بهمردمان تحت ستم و مبارزه برای رهایی آنان و نواختن افراد آسیبپذیر، مانند یتیمان ، پیران و…
ج ـ محبت نسبت بهعامه مردم بهعنوان امانتهای محبوب خداوند و خدمت بهمردمان تحت ستم و مبارزه برای رهایی آنان و نواختن افراد آسیبپذیر، مانند یتیمان ، پیران و…
د ـ عمل و تلاش و مجاهدت جهت اعتلای عقیده، احقاق حق، استقرار
عدل و زدودن ستم و باطل و حفظ حریم و حدود و ثغور جامعه مسلمانان.
هـ - پیوند با
خداوند و دین و خاندان پیامبر، تنها در پیرویکردن از پیشوای جهاد و مبارزه و حفظ
و دفاع پیام خداوند است.
عشق پرشور عقیدتی و مبارزاتی
امام سجاد(ع)، وصی خاص حسین(ع) و منتقل کننده تجربه و معانی جنبش عاشورا بهجامعه
و نسلهای بعدی شیعیان بود و محورهای بالا در صحیفه سجادیه، ۵محور اصلی از تعالیم منشوری است که رهنمودهای جاودانه توحیدی این
امام است. چنانکه آوردیم، مسئولیت امامت و رهبری امام سجاد(ع) هرگز مانند انبوه
جنبشهای دیگر، محدود بهنفی حکومت بنیامیه یا خونخواهی برای حسین(ع) نبوده است.
بلکه بنیانگذاری عقیده و انقلاب توحیدی در یک موقعیت اجتماعیـتاریخی خاص بود،
یعنی پس از امحای آن در تطاول نیروهای ارتجاعی زمان و قدرت بنیامیه.
اینجا میتوان بهیک ویژگی و سنت بسیار دلنشین این امام راه گشود و آن را
فهم کرد، یعنی بهآن دلبستگی پرشور و عاشقانهاش نسبت بهحسین(ع) و بهعاشورا که
هرگز در زندگی آنحضرت، خاموشی نمیگرفته و حالات حضرتش در این باب، بسیار معروف
است. کلید فهم این ویژگی، همانا درک این واقعیت است که حضرت علی ابن الحسین(ع)
همواره و در همه حالات، حتی در لحظات عباداتش، یک انقلابی رزمآور بود. چنان که
وقتی برمنبر مسجد دمشق و در حضور دشمن جبار، یزید، سخن آغاز کرده بود، هنوز از
معرفی اعتبار خود و خاندانش به عنوان فرزندان و میراثداران حضرت محمد(ص) فارغ
نشده، بیمزدگی یزید شروع و آشکار شد. تا آنجا که امپراتور شام، نگران رسوایی خود
و بنیامیه و بروز شورش مردمان فریبخوردهیی که بیدار میشدند، دست به حیلههایی
زد تا مانع ادامهیافتن خطابه امام سجاد(ع) شد.
وضعیت آن حضرت در تمامی مراحل پیش و پس از عاشورا و دوران اسارت تا بازگشت
پیروزمندانه بهمدینه، مطلقاً جز این نبود و تا آخر عمر هم به رغم حاکمیت جبار
اموی، جز به دفاع از قیام حسینی و احیای آن نمیپرداخت.
و از سوی دیگر شاهد دلبستگی و عواطف استثنایی و بسیار عاشقانه آن حضرت به امام حسین(ع) و قیام عاشورا هستیم که در میان آلمحمد(ص) و شیعیان، همتا نداشت. اینجاست که موضوع سنت خاص امام سجاد(ع) دیگر بسی روشن فهمیده میشود. آری، انقلابی بنیانگذاری چون او که در حقیقت امتداد عاشورای حسین(ع) و مجری وصیت او است، چگونه میتواند پیوند زندگی روزانه خویش را از حسین(ع) بگسلد. این است که با هرچه که میبیند یا میشنود، از هرکودکی که میبیند، تا هریتیم یا تشنهیی یا کسی از خاندان پیامبر تا یکی از مشاهد مشرفه و تا…، پیوند همهچیز را با کار و رزمی که بهعهده دارد درمییابد و به مسئولیتی که اصولش در وصیتنامه حسین(ع) به وی ابلاغ شده، ربط میدهد. همین است که میبینیم تمامی زندگی امام سجاد(ع)، جز باحسین(ع) و عاشورا گره نخورده و فقط آنها را برایش تداعی میکند، البته با ژرفای عشق و عاطفه و سوزوگدازی عاشقانه.
و از سوی دیگر شاهد دلبستگی و عواطف استثنایی و بسیار عاشقانه آن حضرت به امام حسین(ع) و قیام عاشورا هستیم که در میان آلمحمد(ص) و شیعیان، همتا نداشت. اینجاست که موضوع سنت خاص امام سجاد(ع) دیگر بسی روشن فهمیده میشود. آری، انقلابی بنیانگذاری چون او که در حقیقت امتداد عاشورای حسین(ع) و مجری وصیت او است، چگونه میتواند پیوند زندگی روزانه خویش را از حسین(ع) بگسلد. این است که با هرچه که میبیند یا میشنود، از هرکودکی که میبیند، تا هریتیم یا تشنهیی یا کسی از خاندان پیامبر تا یکی از مشاهد مشرفه و تا…، پیوند همهچیز را با کار و رزمی که بهعهده دارد درمییابد و به مسئولیتی که اصولش در وصیتنامه حسین(ع) به وی ابلاغ شده، ربط میدهد. همین است که میبینیم تمامی زندگی امام سجاد(ع)، جز باحسین(ع) و عاشورا گره نخورده و فقط آنها را برایش تداعی میکند، البته با ژرفای عشق و عاطفه و سوزوگدازی عاشقانه.
آری، برای امام ســجاد(ع) این عشق در چنان عمقــی جــاری و در فوران است که
در اشک مدام و شوق و شیدایی تمام حضرتش ظهور پیدا میکند. میبینیم که امام
سجاد(ع) با گریههای متوالیش به یاد حسین(ع) و عاشورا، تنها و تنها نمایانگر بلوغ
یگانهدیدن و همبستگی و «توحید» خاصی است که اهل جدیت مبارزاتی بایستی چنین باشند.
و آیا محور این یگانگی و یگانهبینی و کانون شورهای مبارزاتی، چهکسی جز حسین(ع)
بود و همین بود که عشق او همواره بر قلب این عاشق حاکم بوده و هیجان احساسات این
عشق بهخونتپیده را در زلال اشکهای امام سجاد(ع) جلوه میبخشید.
این عشق همه شیعیان است و معنی گریستن بر حسین(ع) هم جز این نبوده و نیست، نه
که «ماتم» و ماتمزدگی ضعیفان بیعقیده و فراری از فدا و فدیه. و این، آن ارزشی
نیست که مرتجعان گریهفروش بتوانند رواج دهند که مرگشان باد. همآنان که پیشوای
سازنده بزرگی مانند امام سجاد(ع)را تا حد یک «بیمار» ترحمانگیز تنزل دادهاند تا
متاع دکان جهنمی خودشان باشد.
میماند یاد کنیم که این روح و سنت موحدانه، نه از امام سجاد(ع) شروع شده و نه به او خاتمه یافت. از سرشک دیدگان خود محمد(ص) در نیایشهایش، یا اشکهای معروف فاطمه(ع)، تا نمازهای علی و حالات حسین(ع)در عرفات، و تا همه پیشوایان توحید و تشیّع که کاش گنجایش نوشته اجازه میداد از همهشان مثال و نمونه بیاوریم. چنانکه باید بیفزاییم که خصلت عاشقانه «توحید» و «انقلاب عقیدتی»، چنان عمقی دارد که لاجرم تمام زندگانی مبارزاتی و حتی اعمال و شعائر عبادی موحدان عاشق را هم تحت تأثیر خود میگیرد و از دیگران متمایز میکند. میدانیم که امام سجاد(ع)، اولین پیشوای تاریخی اسلام و تشیع است که برای سجدهکردنش در نماز، مشتی از تربت مزار پیشوای عاشورا، یعنی حسین(ع) راهمراه برداشته و خداوند را بر آن تربت سجده میکرد، که به زبانحال یعنی، حتی ارزش خداپرستی و سجده بهدرگاه او، اگر در پیوند با حسین(ع)و عاشورای او نباشد، پس در پیوند با چه کسی است؟ نکند با عافیتجویان و یا با یزید؟!
میماند یاد کنیم که این روح و سنت موحدانه، نه از امام سجاد(ع) شروع شده و نه به او خاتمه یافت. از سرشک دیدگان خود محمد(ص) در نیایشهایش، یا اشکهای معروف فاطمه(ع)، تا نمازهای علی و حالات حسین(ع)در عرفات، و تا همه پیشوایان توحید و تشیّع که کاش گنجایش نوشته اجازه میداد از همهشان مثال و نمونه بیاوریم. چنانکه باید بیفزاییم که خصلت عاشقانه «توحید» و «انقلاب عقیدتی»، چنان عمقی دارد که لاجرم تمام زندگانی مبارزاتی و حتی اعمال و شعائر عبادی موحدان عاشق را هم تحت تأثیر خود میگیرد و از دیگران متمایز میکند. میدانیم که امام سجاد(ع)، اولین پیشوای تاریخی اسلام و تشیع است که برای سجدهکردنش در نماز، مشتی از تربت مزار پیشوای عاشورا، یعنی حسین(ع) راهمراه برداشته و خداوند را بر آن تربت سجده میکرد، که به زبانحال یعنی، حتی ارزش خداپرستی و سجده بهدرگاه او، اگر در پیوند با حسین(ع)و عاشورای او نباشد، پس در پیوند با چه کسی است؟ نکند با عافیتجویان و یا با یزید؟!
آری،این جاست که یاوهگوییهای مرتجعان دینفروش آشکار میشود . چرا که تاریخ
را تحریف کرده و رهبر و مقتدایی را «امام بیمار» و منزوی خواندهاند که با ۲۲بار سفر حج به خانه خدا، در بزرگترین تجمع مسلمانان، حضوری
تقریباً هرساله، علنی و شناختهشده داشته است. آنهم حضوری آنقدر فعال و در تماس
با مردمان که همگان، حضرتش را از نزدیک میشناختهاند. آنقدر که مطابق گفته
مورخان، وقتی امام سجاد(ع) بههنگام طواف کعبه وارد دائره مطاف میشد، برایش بهاحترام،
کوچه میگشودند و شکوهش در میان مردمی که در چنان موسمی از نقاط مختلف میآمدهاند،
چنان بود که وقتی حاکم اموی، این احترامات در هنگام طواف را دید، نتوانست حقد خود
را کتمان کند و با خشم میگوید که مگر او کیست که برایش چنین میکنند؟
اینجا بود که شاعر معروف، فرزدق، قصیده معروفی را خطاب به حاکم مزبور انشاد
کرد و امام سجاد(ع) را ازجمله چنین توصیف نمود:
«نگاهش را از شرم نجابت فرومیبندد اما مردمان، نگاههای خود را از هیبت وقار او فرومیبندند. هیچکس در محضر او یارای سخنگفتن در خود نمیبیند تا مگر که او بهرویشان تبسم کند».
نظر به تجربه یزید که در فاجعه قتل حسین(ع) کارش به بیآبرویی کشید، بنیامیه با همه قساوتشان، نسبت به اهلبیت پیامبر(ص) محتاط شده و کمتر جرأت میکردند تا بهطور علنی بهساحت آنان نزدیک شوند. اما نقش و تأثیر انقلابی و عقیدتی امام سجاد(ع) و اعتبار اجتماعی والایش که اشاره شد، نهایتاً دشمن را بیتاب کرد و بنیامیه چاره خود را در این دیدند که حضرتش را بزدلانه مسموم نموده، بهشهادت برسانند تا از
این کانون ارادت قاطبه فضیلتدوستان، خلاصی یابند.
شهادت امام سجاد، علیابنالحسین(ع) در مدینه و بنا برمشهور بهتاریخ
دوازدهم محرم سال ۹۴هجری، ۳۳سال پس از عاشورای حسینی، اتفاق افتاد و مزار آن حضرت درقبرستان
معروف «بقیع» در مدینه،
همچنان مورد احترام عموم مؤمنان است.
پاورقی:
۱- لقب «ابن الخیرتین» (زاده والاترین والدین)، به همین مناسبت بوده که حضرت سجاد(ع) از طرف پدر، فرزند برترین مرد آل محمد(ص) و از طرف مادر، زاده والاترین بانوی اسلام از خاندان ساسانی بود.
۲- یعنی در واقعه کربلا به سال۶۱هجری، امام سجاد(ع) مرد جوانی ۲۳تا ۲۵ساله بود. وی آنوقت دارای همسر و فرزندش محمدبنعلی، امام محمد باقر(ع) بود که به همین مناسبت، با کنیه «ابامحمد» خوانده میشد.
۳- همان قاتل امام حسین که پس از جنایتش در کربلا، به مدینه و مکه حمله کرد و در هرکدام از این دو شهر مقدس، تعدیهای بیشماری نسبت به جان و ناموس مردم و بزرگان و صحابه پیامبر(ص) رو اداشت.
۴- کارگزار بدنام دستگاه عثمان، خلیفه سوم که مردم، مصرانه خواهان برکناریش بودند. وی بعداً از مهمترین عوامل فتنه «جنگ جمل» علیه حضرت علی(ع) شد و سپس به شام و نزد معاویه گریخت.
۵ - مثلاً در قیاس با نهجالبلاغه از آثار حضرت علی(ع) که تألیف خودش نیست و فقط منتخبی از آثار حضرتش میباشد که در قرن چهارم گردآوری شد.