اشاره
در شمارهی قبل یادآوری کردیم که «تروریسم» هم در اندیشه و هم در رفتار رژیم ولایت
فقیه، از اجزای بنیادین و جداییناپذیر آن است. یک نیاز ذاتی بسان تار عنکبوتی است
تنیده پیرامون یک حاکمیت تا از آن بسان یک نیروی قدرت و توازن قوا در داخل و خارج
ایران سود ببرد.
در شمارهی قبل با نمونههایی که آورده شد، شاهد بودیم که «تروریسم» یک زبان ایجاد
ارتباط با مخالفان رژیم آخوندی است. عامل ترور برای صیانت از نظام، با مماشات و استمالت
مغربزمین، از قضا افسار گسیختهتر عمل میکند. نیمهی دوم دههی ۶۰و تمام دهههای ۷۰و ۸۰جلولانگاه بروز تروریسم دولتی آخوندی زیر سایهی مماشات و استمالت
آمریکا و اروپا بود که تجارت و معامله با ملایان بر حقوقبشر پیشی گرفته بود.
به آن سالها میرویم و حکایت تروریسم بنیادین و ذاتی حاکمیت ولایت فقیه را
در اروپا و سپس با تمرکزش بر مقاومت ایران و رهبری آن دنبال میکنیم...
***
جاسوس خدا!
در سال ۲۰۰۰کتاب «جاسوس خدا» در
فرانسه منتشر شد. این کتاب پر فروش ماجرای دستداشتن رژیم آخوندی و بهطور مشخص
سفارت رژیم در پاریس را در چند رشته عملیات تروریستی افشا کرده بود؛ عملیاتی که در
سالهای ۱۹۸۵و ۱۹۸۶(۱۳۶۴و ۱۳۶۵) در پاریس باعث مرگ و
جراحت شمار زیادی از شهروندان فرانسوی شد. در ضمن این عملیات، توطئهی تروریستی گستردهیی
نیز برای ترور رهبر مقاومت ایران طراحی شده بود. کتاب «جاسوس خدا» شرح این عملیات را
در ۴۲۰صفحه و با ذکر جزئیات بازگو کرد.
این کتاب توسط «پاتریک راپیه» نویسنده و سردبیر هفتهنامه فرانسوی ژورنال
دودیمانش و با همکاری ۲مأمور سرویس ضدجاسوسی
فرانسه(DST) نوشته شد. در این کتاب
از جمله شرح داده شده که چگونه وحید گرجی (از مأموران ساواک آخوندی) در پوش مترجم
سفارت با گروههای راست افراطی ارتباط برقرار کرد و با بهکار گرفتن امکانات
آنها تا سیمکشی پل تنگ و کوچکی در اورسوراواز پیش رفت؛ پلی که اتومبیل
مسعود رجوی از روی آن رد میشد. بر اساس این طرح قرار بود هنگام عبور اتومبیل
حامل مسعود رجوی، پل منفجر شود. اما سرویس اطلاعات و ضدجاسوسی فرانسه با نفوذ در
شبکه تروریستی، طرح را خنثی کرد.
رولان ژاکار نویسنده فرانسوی در کتابش بهنام «قاتلان بدون مرز» ـ چاپ ۱۹۸۵در پاریس ـ با اشاره به توطئههای تروریستی رژیم آخوندی در
فرانسه نوشت: «در مورد مسعود رجوی...رژیم خمینی بر آن بود که او را بعد از آن که
هزاران تن از هوادارانش را در داخل ایران از بین برده بود، از میان بردارد؛ چرا که
رجوی همچنان دارای صدها هزار مجاهد در ایران است که برای نبرد آموزش دیدهاند،
اما از رهبران خود که بهناچار از ایران خارج شدهاند، محرومند».
ژاکار با معرفی مسعود هندی، سرتروریست آخوندها در پاریس و برادر زاده خمینی،
مینویسد: «در سپتامبر ۱۹۸۲(شهریور ۱۳۶۱) DST (سازمان
اطلاعاتی فرانسه) «برادر زاده» را در جریان یک توطئه برای سوءقصد کشف کرد.
اطلاعات بهدست آمده نشان میداد که «برادر زاده» خمینی مسئول عملیات ترور رهبر
مجاهدین (مسعود رجوی) در اورسوراواز بود؛ تروری که هرگز صورت نگرفت».
پشت عینک مماشات و تجارت«چشمانمان را خواهیم بست»
اریک رولو، روزنامهنگار مشهور و سفیر سابق فرانسه در تونس، در دیماه ۶۵گوشههایی از ابعاد شگفتانگیز تروریسم رژیم آخوندی علیه مقاومت
ایران را برملا کرد. رولو میگوید که قبل از انتخابات سال ۱۹۸۶در فرانسه، وی از سوی فرانسوا میتران مأموریت یافت که مخفیانه به
ایران برود و بر سر آزادی گروگانهای فرانسوی(در لبنان) با مقامهای رژیم مذاکره
کند. او همین کار را کرد و در مذاکراتش در تهران به یک توافق نیز دست یافت؛ اما
در حالی که برای بازگشت به پاریس آماده میشد، طرف مذاکره(رفیقدوست) اعلام کرد
که همهٔ توافقهای پیشین لغو شده و معتبر نمیباشند.
رولو در ادامه میگوید: «محمد صادق (از همکاران رفیقدوست) بهمن گفت واقعیت
این بود که در اتاق کناری شما، نمایندگان اپوزیسیون فرانسه بودند و هر بار که شما
خواستهیی را میپذیرفتید، رفیقدوست بهدیدار آنها میرفت و میگفت آنها این را
قبول کردند، شما چه چیز بیشتری میدهید؟». رولو ادامه داد که مخاطبان فرانسوی رفیقدوست،
نه فقط «اخراج مسعود رجوی» را پذیرفتند، بلکه «حتی به طرفهای ایرانی خود گفته
بودند که اگر بخواهید میتوانید اشخاصی از مخالفانتان را هر کجا که خواستید و
توانستید بربایید و ما چشمانمان را خواهیم بست».(مصاحبه
با FRI - هشتم ژانویه ۲۰۰۲)
سرانجام یک ماه و اندی پس از عزیمت رهبری مقاومت به خاک عراق، محسن رضایی
فرمانده سپاه پاسداران در نماز جمعه ۳۰تیر ۱۳۶۵در تبریز، شکست طرحها و توطئههای ۵ساله را چنین توجیه نمود:
«چرا این همه ماشین ضدگلوله به او(رجوی) دادهاند؟ چرا این همه
پلیس امنیتی رد میشدند… عدهیی از رزمندگان لبنان و جاهای دیگر از راههای مختلف
پیام میدادند، یک صحبتی میکردند، میگفتند بابا شما میتران را بخواهید، ما دست و
پا بسته او را تحویل میدهیم؛ اما رجوی ۱۰برابر
میتران حفاظت میشود»!
تروریسم پس از مرگ خمینی
اما پس از مرگ خمینی، بازماندگانش شمایی از یک استراتژی جدید را دایر بر «زدن
سر» همه گروههای مخالف ارائه دادند. بیگمان این استراتژی ترور از تابستان سال ۱۳۶۷به دنبال فتوای خمینی درباره قتلعام زندانیان مجاهد «سرموضع»،
سرچشمه و الهام گرفته بود.
کشتار ۳۰هزار زندانی سیاسی طی
چند ماه، هر چند نخستین تجربه فاشیسم آخوندی در قتلعام مخالفانش نبود، اما این
روش را بهمثابه یک استراتژی ـ و «راهحل نهایی» نسلکشیِ مورد علاقه نظریهپردازان
فاشیسم هیتلریـ برای مقابله با «تهدید اصلی نظام» تثبیت کرد. از همین رو قتلعام
تابستان سال ۶۷نه فقط «سیاهترین برگ
تاریخ» این رژیم ـ بنا به توصیف گزارشگر ویژه ملل متحدـ بلکه پیامدها و
اثرهای ژرف آن بر سیاستگذاری هیأت حاکمه و شیوه «ادارهٔ بحران» توسط
سردمداران رژیم است. این کلید فهم سیاستهای جلادان حاکم ـ بهخصوص در قبال مقاومت
و مخالفان ـ طی سالیان بعد از آن فاجعه هولناک است.
این همان «خط قرمز» و راز مگویی است که با وجود افشاگریهای متقابل جناحها و
باندهای متخاصم علیه یکدیگر و روکردن گوشهیی از جنایتها و دزدیها در جریان جنگقدرت
درونی رژیم، به احدی در درون حاکمیت ارتجاع اجازه نزدیک شدن به آن داده نشده
است. اگر هم کسی، ولو به غامضترین بیان، به ریشه داشتن «قتلهای زنجیره»یی در
کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷اشاره کرده
است، بلافاصله ـ با تأیید و همکاری کامل سردمداران همه باندهای درونی رژیم ـ او
را روانه حبس نمودهاند.
بر چنین مبنایی بود که سیاست بازماندگان خمینی بعد از مرگ او در خرداد ۱۳۶۸شکل گرفت. «زوج» پرتضاد، اما جداییناپذیر خامنهای ـ رفسنجانی
که بقای رژیم را بار دیگر در خطر میدیدند، با این سؤال اساسی مواجه بودند که در
فقدان ۲منبع اصلی دینامیسم حکومت آخوندی ـ یعنی جنگ
خانمانسوز و زعامت بلامنازع خمینیـ چگونه میتوان معجون هفتجوشی از باندها و
دستهجات درون رژیم ـ «عصاره رذائل یک تاریخ»ـ را زیر چتر یک «نظام» واحد حفظ
نمود و بر بحرانهای گریبانگیر سیاسی، اقتصادی و اجتماعی ناشی از آن غلبه کرد؟
آنها با تأسی از «راهکار»ی که خمینی یک سال قبل برگزیده بود، سیاست «ترور
مخالفان» در خارج کشور را در دستورکار قرار دارند. بعد از مرگ خمینی که لاجرم
تعادلقوای پیشین دستخوش دگرگونی جدی شده بود، بهزعم آنان چنین ضربهای به رأس
اپوزیسیون ـ با وجود بهای سیاسی و بینالمللی گزاف آن ـ ضروری و صرفنظر ناکردنی
بود. هدف این بود که با ترور سران اپوزیسیون، تهدید بلافصل برای حاکمیت از بین
برده شود، موقعیت سیاسی رژیم تثبیت گردد و به مزدوران بهشدت روحیه باخته رژیم
قوت قلب داده شود.
ماشین ترور در اروپا
روز ۲۲تیر ۱۳۶۸تنها ۴۰روز بعد از مرگ خمینی،
شلیک سلاحهای پاسداران اعزامی از تهران در یک آپارتمان در وین، آغاز یک استراتژی
جدید را اعلام نمود.
عبدالرحمان قاسملو دبیرکل حزب دموکرات کردستان ایران بر سر میز مذاکره با
فرستادگان رفسنجانی بهقتل رسید. این ترور توسط اطلاعات نظامی سپاه پاسداران و
قرارگاه تروریستی رمضان به فرماندهی پاسدار جعفری صحرارودی صورت گرفت.
در ۲۳اسفند همان سال، تلاش
یک جوخه تروریستی اعزامی از ایران به ترکیه برای ترور مجاهد خلق محمد محدثین مسئول
کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت، شکست خورد و مجاهد خلق حسین میرعابدینی آماج
رگبار تروریستها قرار گرفت.
تروریستهای رژیم جنایت بعدی را در ۴اردیبهشت ۱۳۶۹در سوئیس مرتکب شدند. بهدنبال ماهها طرحریزی و آمادهسازی
گسترده، دکتر کاظم رجوی، حین بازگشت به منزلش در حومه ژنو، هدف قرار گرفت.
ماشین ترور بهراه افتاده بود و قصد ایستادن نداشت. بعد از چند ترور دیگر در
پاکستان، ترکیه، عراق، فرانسه و امارات، در ۱۵مرداد ۱۳۷۰، شاهپور بختیار و
دستیارش را در پاریس با استفاده از یک عامل نفوذی بهطرز فجیعی توسط مزدوران رژیم
آخوندی بهقتل رساندند.
از دی ۱۳۷۰تا ۱۶فروردین ۷۱، آنچنانکه
یکی از اطرافیان رفسنجانی گفته بود «حالا دیگر نوبت رجوی است» که ذیلاً به آن
خواهیم پرداخت.
در خرداد ۱۳۷۱مجاهد خلق علیاکبر
قربانی در ترکیه ربوده شد و زیر شکنجه به شهادت رسید.
در ۲۶شهریور ۱۳۷۱جنایت میکونوس در برلین بهوقوع پیوست؛ صادق شرفکندی دبیرکل حزب
دموکرات کردستان ایران و ۳تن دیگر از
همراهانش ترور شدند.
در ۲۵اسفند ۱۳۷۱محمدحسین نقدی نماینده شورای ملی مقاومت در ایتالیا ترور شد.
در اول اسفند ۱۳۷۴ترور مجاهد خلق زهرا
رجبی عضو شورای رهبری مجاهدین و مجاهد خلق علی مرادی در استانبول بهوقوع پیوست.
در اسفند ۱۳۷۴آخوندها بهطور همزمان
برای ترور رئیسجمهور برگزیدهی مقاومت در پاریس و همچنین ترور مسعود رجوی در بغداد،
۲توپ غولپیکر ۳۲۰میلیمتری ارسال کردند؛ یک توپ در بندر آنتورپ بلژیک و دیگری در
آستانهی عمل در بغداد کشف و خنثی گردید.
طرح ترور در بغداد
روز چهارشنبه ۴دی ۱۳۷۰خبر «درهمشکستن توطئه رژیم ایران برای ترور مسعود رجوی» روی
تلکس خبرگزاریهای بینالمللی توجه بسیاری را بهخود جلب کرد. خبرگزاری رویتر نوشت:
«شورشیان مخالف حکومت تهران میگویند توطئه ترور رجوی خنثی شد. آنها روز چهارشنبه
اعلام کردند که توطئهیی را برای ترور رهبرشان در بغداد درهمشکستند».
از تابستان سال ۱۳۶۸که موج عملیات
تروریستی رژیم آخوندی علیه مخالفان در خارج کشور آغاز شد، برای ناظران و آگاهان
امور ایران جای تردیدی وجود نداشت که «مسعود رجوی در صدر لیست ترورها قرار دارد».
با این حال، انتشار خبر، با شگفتی محافل سیاسی مواجه شد.
هفتهنامه الاسبوعالعربی چاپ پاریس در شماره ۱۶دی ۷۰خود، با چاپ تصویر
مسعود رجوی در روی جلد، نوشت: «سفارت ایران در بغداد به اتاق عملیات تبدیل گردید
و مأموریت ترور مسعود رجوی رهبر مجاهدین خلق و مقاومت ایران بر عهده آن گذاشته
شد» زیرا «دشمنی شدیدی میان مسعود رجوی و رژیم ایران وجود دارد که این دشمنی دارای
دلیل و در چارچوب جایگاهی که رجوی در صفوف اپوزیسیون مسلحانه و سرسخت علیه ملایان
و سیاستهایشان دارد، قابل فهم است...رجوی بیشتر از سایر مخالفان دارای افرادی
برای حال و آینده میباشد. وی دارای پشتوانه یک زیرساخت نظامی است که کارآیی و
پایداری خود را بهخصوص پس از جنگ خلیج بهاثبات رساند. این نیروی نظامی در ۱۸اکتبر ۱۹۹۱در منطقه مرزی عراق و
ایران یک رژه نظامی با حضور تحلیلگران نظامی برگزار نمود. رفسنجانی رئیسجمهور
ایران در واکنش نسبت به این رژه در رادیو تهران گفت: «دشمنان انقلاب به فعالیتهای
خود ادامه میدهند».(۲۷اکتبر ۱۹۹۱)
هفتهنامه الاسبوعالعربی در علت هدف اصلی بودن مقاومت ایران چنین استدلال میکند:
«در کنار فعالیتهای نظامی که در رژهی نظامی و قبل از آن در نبرد علیه گروههای ایرانی
که پس از جنگ خلیج در ماه مارس گذشته به جنوب عراق نفوذ کردند، خود را نشان داد،
مجاهدین درگیر فعالیتهای سیاسی نیز میباشند...بههمین دلیل ترور مسعود رجوی در
صدر «لیست ترورها» قرار داشت. (اما) چندین اقدام برای ترور وی با شکست مواجه گردید».
ادامه دارد...
***
برای مطالعه سایر قسمتهای این سلسله مقاله به لینکهای زیر مراجعه کنید: