۲۲شهریور۱۴۰۱
کابوس اعدام
ایران تنها کشوری است که در آن کودکان معصوم و نازنین ایران در عنفوان کودکی با کابوس «مرگ» و «اعدام» آشنا میشوند. آنها به جای بازی با ناز ابریشمی عروسکها و بنا کردن کاخ رویاهای کودکانهٔ خود در خلوت امن آغوش مادر، روزها در پشت دیوار قطور زندان به سر میبرند تا فریاد «اعدام نکنید» سر بدهند.
ایران تنها کشوری است که در آن مادران دیگر نمیتوانند به کودکانشان در مورد نبود پدر توضیح قانعکننده بدهند. دیگر نمیتوانند بگویند: «بابا به سفر رفته است و بهزودی برمیگردد»! زیرا این کودکان در همنشینی مدام با مادر، آثار گریههای پنهان او را در سرخی چشمان و لحن محزوناش درمییابند. در صحبتهای درگوشی او با همسایگان درمییابند که واقعیت، هولناکتر از آن چیزی است که آنها در دنیای لطیف کودکانهٔ خود میپندارند. برای نخستین بار آنها با استعارهیی به نام «سفر» آشنا میشوند که مفهوم «مرگ» بابا را نمایندگی میکند.
ایران تنها کشوری است که در آن کودکان زود بزرگ میشوند. خیلی زودتر از آن درمییابند که جهان ما انسانها در چشمان آبی عروسکها خلاصه نمیشود. عفریت مرگ با داس تاریک اعدام برای حفظ حاکمیت سیاه فقر و استثمار در کمین زندگی نشسته است. برای آنها «روزهای خوب»، «روزهای سالم و سرشار»، «آسمانهای پر از پولک»، «شاخساران پر از گیلاس»، «خانههای تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر»، «بامهای بادبادکهای بازیگوش» و «کوچههای گیج از عطر اقاقیها» ی شعر «فروغ فرخزاد» خیلی زود «میروند». آنها هرگز «طرح سرگردان پرواز کبوترها» را در «در جامهای رنگی شیشه» تجربه نمیکنند. در اولین لرزش شانههای مادر در هقهقی طولانی پی میبرند که زندگی روی دیگری هم دارد باز بهقول فروغ در شعر «ایمان بیاوریم به آغاز فصل سرد»:
«... این جهان به لانهٔ ماران مانند است
و این جهان پر از صدای حرکت پاهای مردمیست
که همچنان که تو را میبوسند
در ذهن خود طناب دار تو را میبافند. ».
آری، ایران تنها کشوری است که در آن کودکان بیش از «طناب تاب»، «طناب دار» را میشناسند.
ایران تنها کشوری است که در آن کودکان با شمارش قطرههای اشک مادرانشان روزها را دوره میکنند و لالایی شبانهٔ آنها مرثیههای جانسوز فراق است....
ایران اما تنها کشوری است که در آن کودکان، از همان کودکی دست بر تن آتشین خشم میسایند.
ایران تنها کشوری است که در آن کودکان از همان کودکی «سیاسی» و «شورشی» میشوند. آنها هشتگهای داغ شده در توئیتر را دست به دست به کوچهها میبرند و خود به جای هشتگها، ترند میشوند. پلاکاردهای کوچک آنها خبرگزاریها را قرق میکند و در فضای مجازی وایرال میشود.
ایران تنها کشوری است که کودکانش مانند بزرگسالان، پرچمدار قیام میشوند. صدای نازکشان، پژواکی به ارتفاع فریاد پیدا میکند، خود را بر قطور زمخت دیوار زندانها فرومیکوبد، وجدانهای خفته را برمیآشوبد و در همه جا رسوخ میکند.
ایران تنها کشوری است که در آن کودکان به دفاع از پدران خود برمیخیزند و در برابر گزمههای مسلح آوای «نه به اعدام» سر میدهند و سماجتشان دیوارها را فرو میریزد.
ایران تنها کشوری است که در آن بشارت سپیدهٔ آزادی، پیشاپیش از حدقهٔ نگاه معصوم کودکانش طلوع میکند.