قیام قهرمانانه مردم تبریز به‌رهبری ستارخان

۷تیر۱۴۰۱

قیام مردم تبریز

۷ تیر۱۲۸۷ - ۲۸ژوئن ۱۹۰۸:

روز ۷ تیر سال ۱۲۸۷ بلافاصله پس از این‌که خبر کودتای محمدعلی شاه و شکست انقلاب مشروطه در تهران به‌شهرستانها رسید، طرفداران استبداد در تمام شهرها بر سر مجاهدان و مشروطه‌طلبان ریخته و آنان را دستگیر و یا انجمن‌هایشان را تعطیل کردند. اما در تبریز که از مدتها قبل، ستارخان و سایر انقلابیون، خطر را حس کرده و به‌تشکل و بسیج مردم پرداخته و به‌آموزش نظامی دسته‌های مسلح مردمی اقدام کرده بودند، تسلیم نشدند.

وجود جنگ‌آوران مسلح و آموزش‌دیده و نیز فرماندهی و رهبری ستارخان و پایمردی مجاهدانی چون باقرخان، علی‌مسیو، حاج‌علی دوافروش، حاج مهدی‌آقا و دیگران، مانع از خاموشی چراغ آزادی در تبریز گردید و از آنجا نیز به‌سراسر ایران گسترش یافت.

 ستارخان سردار بزرگ انقلاب مشروطه ایران، سال ۱۲۴۵ خورشیدی در آذربایجان به دنیا آمد و سال ۱۲۹۳ دیده از جهان فرو بست.

سال ۱۲۸۶ خورشیدی پس از به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی در تهران توسط قوای محمدعلیشاه (به سرکردگی لیاخف فرمانده روسی نیروی قزاق) فرماندهی نبرد در برابر قوای استبداد در آخرین سنگر آزادی یعنی تبریز را به‌دست گرفت و در مقابل دیکتاتور ایستاد تا سرانجام محاصره تبریز بعد از یازده ماه در هم شکست و دیگر نیروهای مشروطه‌طلبان از گیلان، اصفهان، لرستان و آذربایجان روانه تهران شده، شاه مستبد را اخراج کرده و مشروطه را بازگرداندند.

ستارخان ۴۸ سال، قهرمانانه زیست و پاکدست و مظلوم و شرافتمند جاودانه شد.

او انقلاب بزرگ مشروطیت ایران را از شکست کامل نجات داد، گرچه خود بعدها گرفتار فاجعه میوه چینان تازه به‌دوران رسیده شد و به تیر خیانت، از پای افتاد.

 

مروری گذرا بر قیام ستارخان

انقلاب مشروطه ایران در سال ۱۲۸۵ خورشیدی و با امضای فرمان مشروطیت توسط مظفرالدین شاه به پیروزی رسید و صفحه‌یی ورق خورد اگر چه فعلاً یک پیروزی مقطعی بود. کمی بعد و پس از درگذشت مظفرالدین شاه و روی‌کار آمدن ولیعهدش محمدعلیشاه، تمامی دست‌آوردهای انقلاب به خطر افتاد تا جایی که بیم نابودی انقلاب می‌رفت.

سرکوب مشروطه خواهان، قتل و اعدام مجاهدان و مبارزان مشروطه، به توپ بستن مجلس شورا و تعطیل کردن آن، بستن روزنامه‌ها و انجمنهای آزادی‌طلب همگی به دست محمدعلیشاه و به کمک بازوی استعماری وی (نیروی قزاق) در عرض کمتر از ۳ سال، دوباره دست‌آوردهای مردم ایران در جنبش مشروطه را به نقطه صفر رساند. تنها کانونی که خاموش نمی‌شد تبریز بود که آن هم پس از جنگهای بسیار شعله‌اش کم فروغ شده و بر سردر بسیاری خانه‌ها پرچم سفید تسلیم برافراشته شده بود. در چنان شرایطی ستارخان برخاست، پرچمهای سفید را پایین کشید و آتش انقلاب را جانی دوباره بخشید. 


در جریان محاصره تبریز و مجاهدان مشروطه تحت فرماندهی ستارخان، رضاخان قزاق مسلسل‌چی لشگر استبدادی محمدعلیشاه و از دشمنان مشروطه بود که به روی مجاهدان مشروطه و ستارخان شلیک می‌کرد.

محمدعلیشاه پس از سرکوب انقلاب مشروطه و نهادهای آن در تهران، متوجه آذربایجان یعنی تنها نقطه‌ای که هنوز آتش مشروطه‌خواهی از آنجا شعله می‌کشید، شد.

شاه برای سرکوب آذربایجان، لشگری به فرماندهی عین‌الدوله را با ساز و برگ فراوان روانه کرد.


نویسنده کتاب «رضا شاه از تولد تا سلطنت» در صفحه ۱۲۶ کتابش درباره این لشکرکشی می‌نویسد:

«روز ۱۹ مهرماه ۱۲۸۷ قزاق‌ها آماده حرکت (برای حمله به تبریز و شکست ستارخان) شدند. کلنل لیاخف، فرمانده کل قزاقخانه، از ستون اعزامی بازدید کرد و نطقی ایراد نمود و رجزخوانی بسیار کرد. رضاخان هم در شمار همان قزاق‌هایی بود که لیاخف روانه تبریز کرده بود.


در آن نطق، لیاخف روسی به قزاق‌ّها گفت:

«تخت پادشاه در خطر است. مردم تبریز گروهی از اوباشان توده (یعنی مجاهدان مشروطه خواه تبریز به فرماندهی سردار ملی ایران ستارخان) را گرد آورده، تفنگ و توپخانه دولت را به چنگ آورده‌اند. آگهی جنگ به شاه داده و از اطاعت دولت سر باز زده‌اند.

آنها می‌کوشند که دوباره شاه را به بازگشت مشروطه ناگزیر نمایند. این مشروطه حقوق و مزایای بریگاد قزاق را محدود و ناجور می‌سازد و عملاً کنترل را بر دستمزد شماها برقرار می نماید.

مشروطیت بدترین دشمن شماهاست. شما بر ضداین دشمن باید تا آخرین قطره خون خود بجنگید... . برای این‌که در دوران جنگ و رزمگاه در تنگنا نیفتید، من برای شما خوراک‌های سرد حاضر و گوناگون آماده کرده‌ام.

شما باید بدانید که در بازگشت فیروزمندانه، از پول و سایر انعامات از طرف پادشاهان روسیه و ایران سرشار برخوردار خواهید شد. هرآنچه دارایی و ثروت در درون دیوارهای تبریز باشد، همه از آن شما خواهد بود!

شما باید بدانید که دست یافتن به تبریز یا شکست، برای شما امری حیاتی و مماتی است. اگر فتح نمودید، مشروطیت از پای به درخواهد افتاد، اگر برد با هواداران مشروطه باشد، بریگاد متلاشی شده، خود، زنان و کودکانتان در بدر و گرسنه خواهید ماند. این نکته را فراموش نکرده، مانند شیران بجنگید.

یا شما یا مشروطیت!‌»

در واقع نیروهای قزاق یکی از نیروهایی بود که ستارخان باید با آنها می‌جنگید.

البته عین الدوله و رضاخان قزاق اصلاً قابل مقایسه با ستارخان نبودند. رضاخان یک قزاق مزدور بی‌سروپا بود در حالی‌که ستارخان در همان مقطع تاریخ با بزرگ‌ترین قدرتمداران آن روزگار می‌جنگید:

از یک‌طرف امپراتور روسیه که مخالف انقلاب مشروطه ایران بود و لشگر قزاقش دست‌اندرکار قتل ایرانیها بودند، از یک‌طرف امپراتوری بریتانیا بود که خواهان بقای استبداد محمدعلیشاهی بود

و از یک‌طرف هم خود شاه ایران که تمامی فئودالها به‌ویژه فئودالهای بزرگ آذربایجان هم با او همراه شده بودند. مانند صمدخان مراغه‌ای و خانهای قره داغ که با تمام قوا به نفع شاه و علیه ستارخان می‌جنگیدند.

ستارخان جلوی تمامی اینها ایستاده بود. 

اشتراک:

مطالب مرتبط:

3333

پخش زنده سیمای آزادی

Popular Posts

مسعود رجوی-۲۲بهمن ۱۴۰۱: «اتوبوس مجانی» استبداد و وابستگی با سرنشینان ساواکی، آزادیخواهان و ...

مسعود رجوی: درماندگی بچه شاه از «سلطنت انتخابی» تا «فراسوی» سلطنت و جمهوری

مسعود رجوی: درماندگی بچه شاه از «سلطنت انتخابی» تا «فراسوی» سلطنت و جمهوری

توییتر اختر شبانه

پیام مسعود رجوی در دومین سالگرد انقلاب ضدسلطنتی

بازدید از وبلاگ

468530

مانور بزرگ جنگی سیمرغ رهایی ارتش آزادیبخش ملی ایران