۶خرداد۱۴۰۱
سخن روز
خامنهای بعد از ۳روز سکوت در برابر فاجعه متروپل آبادان انتظار میرفت که در دیدار با مجلس دستنشانهٔ خود در روز ۴خرداد، در حد چند کلمهای هم که شده در رابطه با این موضوع صحبت کند. اما نه اینکه چنین نکرد بلکه حتی با زبان خاص خود به طلبکاری از مردم معترض نسبت به جنایات رژیمش پرداخت و گفت: «شما یک قانونی تنظیم میکنید، روی آن کار میکنید، تصویب میکنید امّا به مردم توضیح نمیدهید که این قانون چیست و چرا تصویب شده. وقتی توضیح نمیدهید، یک عدّهای فرصت پیدا میکنند علیه آن قانون بنا کنند جوسازی کردن، هیاهو کردن».
قبل از آن همپیمان جبلی گماشته خامنهای در صدا و سیمای رژیم صراحتاً اعتراف کرد که خط کار، بستهبندی خبر این فاجعه بوده است و گفت: «ما برای متروپل شبکه خبر را به خط کردیم از همه جا خواهش و تقاضا و جاهایی دستور بود که حتی یک ساعت و دو ساعت (به این موضوع بپردازید) و بس است دیگر».
بنابراین روشن است که تصمیم خامنهای این بوده که مسأله را جمع وجور کرده و از کنار آن بگذرد. اما یکباره روز ۵خرداد خبرگزاریهای رژیم از تسلیت خامنهای خبر دادند. البته در کنار تشکر از مسئولان نظام!
اما چه عاملی باعث شد که خامنهای بهناگزیر دست از سکوت و خفهخون خود دست بردارد؟
واقعیت این است که شعله کشیدن آتش خشم مردم آبادان و گسترش آن به سایر شهرها در ادامه و استمرار قیامها باعث شد که خامنهای بهرغم خواست خود سراسیمه به میدان آمده و با ریختن اشک تمساح آن چند جمله را سرهمبندی کند. رئیسی جلاد هم بلافاصله یک باید درمانی ۴مادهای صادر کرد.
از آنجا که خامنهای با این واقعیت روبهرو شد که میلیونها نفر از مردم در این فاجعه متوجه شدند که در معرض خطر ریزش بناهای فرسوده و یا سست بنا شده هستند، و ابعاد بازتابهای اعتراضی این واقعیت و گسترش آن را به عینه دید، وحشت زده، تلاش کرد با این اقدام بلکه بحران بهوجود آمده را تا هر حدی هم که شده کنترل کند.
اما چند ساعت از تسلیت دجالانه وی نگذشته بود که مردم در شهرهای آبادان، خرمشهر، شاهینشهر، بندرعباس و بهبهان با شعار: «مرگ بر خامنهای»، «خامنهای حیا کن مملکتو رها کن»، به صحنه آمدند و پاسخ او را به روشنترین وجه داده و به او فهماندند که تیغ دجالگری او دیگر برشی ندارد و مردم دقیقاً شخص او و جلادش را بهعنوان عامل اصلی این فجایع هدف گرفتهاند.
این وضعیت بیانگر شرایط انقلابی جامعه ایران است. شرایطی که در آن با هر حادثه و فاجعهیی نه تنها آتش خشم مردم بهسرعت شعلهور میشود بلکه گسترش پیدا کرده و یک گام دیگر بر رادیکالیزم قیام میافزاید و جبهه مردم و جوانان شورشی را در برابر جبهه حاکمیت غارت و جنایت خامنهای دست بالاتر قرار میدهد.
این همان واقعیتی است که خامنهای و نظامش را مجبور میکند که هرازگاهی اشک تمساحی برای مردم بریزند اما با جوابی که از مردم میگیرند، از اینکه یک گام دیگر به مرگ نظام ولایت نزدیک میشوند، لرزه سرنگونی را بیشازپیش حس میکنند.