۹اردیبهشت۱۴۰۱
سردار شهید خلق، موسی خیابانی
قسمت بیستم و دوم: کارکرد اجتماعی شعائر- نظم اجتماعی
... از طرف دیگر جامعه نیاز به «انضباط» دارد. اصلاً «اجتماعی» شدن یعنی «منضبط» شدن، یعنی به دست آوردن روحیهٴ «انضباطپذیری». در تشکیلات و در سازمان سیاسی، انضباط خیلی مهم است و نمیشود هر کس هر چیزی را که دلش میخواهد انجام دهد (لیبرالیسم). بنابراین، شعائر باید نقش ایجاد روحیه انضباط را هم بازی کنند.
چرا باید از دست راست وضو گرفت؟ به همین علت، باید ترتیبات شکلی را دقیقاً رعایت کرد؛ باید روحیه انضباط پذیری در ما ایجاد شود. اجتماعی کردن، تشکیلاتی کردن، یعنی القاء انضباط. شعائر این کار را هم میکند. مکتب اصرار دارد که انضباط ایجاد کند. به این ترتیب وضو بگیر، به این نحو غسل کن، با این ترتیبات نماز بخوان و با این ترتیبات روزه بگیر. (از دم فجر تا دم غروب) حالا نمیشود یک کمی دیرتر یا زودتر؟ خیر! حساب و کتابی دارد؛ همینطور بیجهت نیست. البته همهٴ اینها مضامین دیگری هم دارد: از نظر اجتماعی، سمت دادن و توجیه مردم در جهت آرمانهای مشترک، در جهت تحقق بخشیدن به محتوای ایدئولوژیکی مکتب، به مضمون اجتماعی مکتب.
اسلام توده را در حرکت اجتماعی سمت میدهد، در جهت همان مقصد تاریخی که دیروز اشاره کردم. جامعه قسط، نظام بیطبقه توحیدی. بنابراین هر عنصر اجتماعی، هر واحدی از این اجتماع باید به این اشکال مقید باشد، به آنها ملتزم باشد. در غیراینصورت، کم بها دادن به شکل، روحیهٴ بیمبالاتی، بیانضباطی و لیبرالیستی ایجاد میکند. این ویژگیها و گرایشات را دامن میزند. بنابراین اهمیت اشکال تا این اندازه است. یعنی اسلام به علت غنای عظیم ایدئولوژیک جهان بینی و شعائرش، در این زمینه خیلی موفق است. اگر شعائر اسلامی را بررسی کنید، از یک طرف انسان را در متن ایدئولوژی قرار میدهد و از طرف دیگر اجتماع را به سامان و به نظام میکشاند. بنابراین ما نمیتوانیم، حق نداریم که در شکل شعائر، به دلخواه خود دستکاری کنیم. مانند سمبلها که قانونمندیهایی دارند، یعنی در یک جریان اجتماعی پدید آمدهاند، شعائر هم همین طور هستند. نکته مهمتر اینکه شعائر مذهبی نه فقط افراد جامعه را در یک مقطع مشخص، بلکه یک امت را در طول تاریخ میخواهد جهت واحد بدهد و بین آنها ارتباط برقرار کرده و تداوم بخشد. آن هم در حرکتی که بهسمت تحقق ارزشهای اجتماعی صورت میگیرد.
بنابراین امروز همانطور باید نماز بخوانیم که در صدر اسلام خوانده میشد. این زمینهٴ مشترک بین ما است، نشان دهندهٴ راه مشترک ما و آرمانهای ما است. بنابراین ما نمیتوانیم خودمان اشکال را تغییر دهیم. حضرت علی در خطبه مالک اشتر، در آن عهد نامهیی که برای مالک اشتر فرستاد، توصیهای دارد:
«ولا تنقض سنته صالحه عمل بها صدور هذه الامه و اجتمعت بها الالفه و صلحت علیه الرعیه»...
«مواظب باش هیچ سنت نیکویی را که این مردم به آن عمل کردهاند و به آن خو گرفتهاند نقض نکنی! سنتی را که باعث الفت شده، مردم را فراهم آورده و جمع کرده، و توده بر اساس آن سامان گرفته و نظام یافته (خاصیت سامان بخشی، نظام بخشی و نظام دهی این سنتها را نقض نکنی!) ».
اسلام برخی از سنتها را خواه در جامعه عربستان بوده، خواه در ممالک دیگر، با آنها روبهرو شده و آنها را حفظ کرده و تلاش کرده حتی المقدور با حفظ آنها، محتوای جدیدی در آن سنتها تزریق کند. (از موضع توحیدی) برای نمونه عید نوروز. همانطور که میدانید عید نوروز یک سنت ایرانی است، اسلام این را گرفت، نفی نکرد، اما تلاش کرد محتوای جدیدی به آن تزریق کند. میدانید برای عید نوروز هم بهلحاظ مذهبی آداب و رسومی است. بنابراین اسلام با سنتها به این ترتیب برخورد کرد.
بهعنوان نمونهای از شعائر و سنن اسلامی، به موضوع «سلام» توجه کنید. این یک سنت و شعار اسلامیست که در برخورد با همدیگر میگوییم «سلام». سلام یعنی چه؟ یعنی صلح و صفا. نمیدانم در جوامع دیگر، فرهنگهای دیگر، وقتی مردم به هم میرسند و با هم برخورد میکنند، به همدیگر چه میگویند و آن کلمهای که میگویند معنای تحت الفظی آن چیست؟ ما میگوییم سلام، یعنی پیام صلح و صفا، یعنی عناصر متعلق به یک مکتب روابطشان روابط صلحآمیز است. باز هم تکرار میکنم که این امر نمیتواند بیمحتوا باشد. یعنی مبانی عینی و مادی و تولیدی وجود نداشته باشد و بگوییم سلام. در آن صورت سلام هم بیمحتوا است و هم بیمفهوم. باید مبانی وجود داشته باشد و اسلام دقیقاً به این توجه دارد.
اشاره کردم که در سورهٴ ماعون، آن که دین را تکذیب میکند، کیست (أرأیت الّذی یکذّب بالدّین)، آخرش از کجا سر در میآورد؟ (ویمنعون الماعون) ابزار تولید را حصر میکند، منع میکند. تودهیی گرسنه بماند، اینها سیر بخوابند و استثمار کنند. اینها پیروان واقعی دین نیستند. پیروان این مکتب نیستند.
سلام یعنی پیام صلح و صفا، روابط صلحآمیز در چهارچوب پیروان یک مکتب، پیروان واقعی. سلام یعنی اینکه باید تناقضات و تضادهای داخلیمان را بهطور صلحآمیز و مسالمتآمیز حل کنیم. آیه قرآن:
«و اذا جائک الذین یومنون بایاتنا فقل سلام علیکم»...
«وقتی برخورد میکنی با کسانی که به آیات ما ایمان دارند، به آنها بگو سلام بر شما».
«و لله یدع الی دار السلام و یهدی من یشاء الی صراط مستقیم»...
«و خدا فرا میخواند بسوی خانهٴ سلام، جامعه سلام، آنجا که دوگانگیها رخت بر بسته باشد، که دشمنیها از جامعه رخت بربسته باشد».
وقتی ما بهم دیگر میرسیم و میگوییم سلام، یعنی این پیام را رد و بدل میکنیم که ما در مقصد تاریخی هم به چنان جامعهای نظر دوختهایم، به جامعه «سلام»، به جامعهای که تضادهایش دیگر حل شده باشد؛ همان جامعه بیطبقه توحیدی و ما به سمت چنان مقصدی است که حرکت میکنیم. سلام بر شما!