۹فروردین۱۴۰۱
شکاف بین حاکمیت و مردم
علی خامنهای در تلاشی مضحک برای جمعوجور کردن زهوار نظام پوسیدهٔ ولایت فقیه، دست به قماری سنگین زد؛ او با تقلید از پیر کفتار جماران، در دام «خود خمینی انگاری» افتاد و میخواست با حذف رقبا و سهم خواهان سفرهٔ قدرت و غارت و چپاول، از رشد شکافها و گسلهای ساختار حاکمیت جلوگیری کند.
خامنهای که فراموش کرده بود با خروش مردم علیه باندهای «اصلاح طلب ـ اصولگرا» ماجرا تمام شده، چنین فکر میکرد که جریان تسریع شوندهٔ تزلزل و ریزش در بدنهٔ نظام، با یکدست شدن قدرت و قلع و قمع بقایای لجنزار سبز و باند شیخ بنفش درمان خواهد شد.
بنابراین در گام اول مجلس ارتجاع را از مشتی پاسدار و بسیجی و آخوند مجیز گوی خود انباشت و چماقدار لمپنی مانند قالیباف را پس از رسوایی دزدیها و اختلاسهای سنگین در شهرداری تهران، به ریاست مجلس گماشت. به این امید که «منویات» پلید وی بهسرعت و بهراحتی و بدون نیاز به هزینه گذاری مستقیم و حکم حکومتی، در مجلس تأمین خواهد شد.
سپس در گام دوم خیز بلندی برای کرسی ریاستجمهوری باسمهای نظام برداشت و جلاد بیسواد، ابراهیم رئیسی را بر آن الصاق کرد؛ از این اقدام خودش همچنان ذوقزده شده بود که تاب نیاورد و پس از نزدیک به یک سال، در سخنان آغازین سال۱۴۰۱ آن را بهعنوان بهترین خاطرهاش در سال گذشته (چه بسا سالهای اخیر!) معرفی کرد!
در ادامه هم با عزل و نصبهای گسترده در مدیران میانی و استانداران و فرمانداران، تعداد زیادی از پاسداران سپاه را با تغییر لباسشان از فرم نظامی به سیویل، در مناصب دولتی به مزدوری گماشت؛ این اقدام بهطور خاص برای مقابله با قیام و شورشهای مردمی در استانها انجام شد.
اما این روزها هر چه جلوتر میرویم، نشانههای معکوسی در نظام به چشم میخورد که نشان میدهد خروجی دستگاهی که خامنهای چیدهاست، چیزی جز آشفتگی، بحران، بنبست و تشدید تضادهای درونی نیست!
یکی از بهترین شاخصهای این موضوع، واکنشهای گماشتهٔ چاقوکش خامنهای در مؤسسهٔ کیهان است. پاسدار حسین شریعتمداری که این روزها از جویدن استخوانهای باند مغلوب فراغتی حاصل کرده، به پاچهٔ خودیها و «خواص با بصیرت» باند خامنهای آویخته است!
در جدیدترین نسخه از این سریال، شریعتمداری لمپن بازجوی کیهان، سخنان حسین امیر عبداللیهان، وزیر خارجهٔ رژیم آخوندی را در مورد مذاکرات با آمریکا برای خروج نام سپاه از لیست تروریستی، زیر ضرب برده و آن را «اتهام تسلیم» به سپاه پاسداران خواند!
در واکنش به سخنان امیر عبداللهیان در تلویزیون حکومتی در ۶فروردین ۱۴۰۱، شریعتمداری در مصاحبه با خبرگزاری حکومتی فارس تا جایی پیش رفت که حتی وزیر خارجهٔ نظام را فاقد «اشراف» در موضوعات حیطهٔ مسئولیتاش دانست. او همچنین سخنان وزیر خارجهٔ نظام آخوندی را بهمثابه «تسلیم» شدن سپاه در مقابل آمریکا خواند. شریعتمداری در ادامه با وسط کشیدن پای مقامات بالای سپاه، خواستار تصحیح گفتههای امیر عبداللهیان توسط فرماندهی سپاه پاسداران شد و پرسید «کدام فرمانده سپاه چنین حرفی را به شما گفته است؟»
این در حالی است که همین پاسدار شریعتمداری و رسانههای باند خامنهای در گذشتهای نه چندان دور حسین امیر عبداللهیان را «حلوا حلوا» کرده و او را «دیپلمات مقاومت» میخواندند! (سایت حکومتی صاحب نیوز- سهشنبه ۱تیر ۱۳۹۵)
پس اکنون چه مشکلی باعث پدید آمدن چنین شکافهایی در درون همان باندی شده که خامنهای به امید «یکدست شدن قدرت حاکمیت» رئیسی و قالیباف و اژهای و انبوهی پاسدار را به کار گمارد؟
واقعیت این است که خامنهای تلاش میکند که با گسل اصلی که همانا شکاف عمیق شونده میان مردم و حاکمیت جنایتکار آخوندی است با به کار گماردن جلاد و قاتل و پاسدار مقابله کند، اما بعد از گماشتن رئیسی و بهزعم خودش یکدست کردن حاکمیتش، واقعیت صحنه تشدید و تعمیق بحران درونی در باند و بیت خود او است و پروژه گماشتن جلاد با شکست روبهرو شده است. حالا اگر خامنهای باز هم بخواهد هزینه بپردازد و در درون باند خودش دست به غربال کردن و جراحی و حذف و تعدیل بزند، ترکها و شکافهای ساختار حاکمیت به درونیترین حلقهٔ نزدیکانش هم رسیده و نتیجهیی جز سرنگونی ندارد.
به عبارت دیگر در همه این تلاشهای مذبوحانه بهدلیل شکاف عمیق بین حاکمیت و مردم میتوان پژواک هول و هراس خامنهای را نسبت به سقوط و سرنگونی نظام ولایت فقیه به عیان دید.