۲۳اسفند۱۴۰۰
دیکتاتور در آتش
در ادامهٔ سیاهنمایی و تابو کردن چهارشنبهسوری، روزنامهٔ حکومتی سیاستروز اظهارات یکی از مهرههای رژیم را منعکس کرده و نوشته است که: چهارشنبهسوری دردسر نسازید»!
این مقام حکومتی که عنوان رئیس انجمن حمایت از بیماران سوخته» را یدک میکشد، شرح کشافی در مورد سوختگی و علاج آن قبل از وقوع داده. خرمردرندی و پاچهورمالیدگی او در اینجاست که با ساندویچ کردن آمار سوختگی سالیانه بر اثر سوانح مختلف با چهارشنبهسوری، تصویری ترسناک از این جشن ملی ایجاد کرده است. خامنهای و متولیان او به این تصویر ترسناک نیاز مبرم دارند. این یکی از سناریوهای رذیلانهٔ آنها برای تخطئه چهارشنبهسوری است. بدیهی است که سلامت مردم هرگز و هیچگاه مشکل سردمداران و نانخورهای حکومتی نبوده است.
آفتابی شدن عوامل ریز و درشت حکومت و سخن گفتن آنها در مزمت چهارشنبهسوری، یک نقطهعزیمت بیشتر ندارد.
آنها از فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین برای کارزار ملی چهارشنبهسوری دچار نگرانی و دلشوره شدهاند. میدانند چهارشنبهسوری میتواند به بهانهیی برای گر گرفتن شعلههای اعتراضات اجتماعی و انفجار خشم عمومی تبدیل شود.
مشکل آنها پیش و بیش از آنکه خود چهارشنبهسوری باشد، جوانانی هستند که میتوانند در سرفصلهایی مانند چهارشنبهسوری، آتشزنهٔ قیام و سرنگونی باشند.
آنها از این میهراسند که راهی که کانونهای شورشی آغازگر آن بودهاند، به یک سنت در بین جوانان تبدیل شود.
از این میهراسند که بتههای فروزان آتش در معابر، کوچهها، میدانگاهها و خیابانها، کانون جذب و محل تجمع جوانان شورشی شود و آنان حین پریدن از روی آتش، شعارهای اختناقشکن بدهند. دستهایشان را به هم گره بزنند و صدایشان را یکی کنند. روحیههای شاد و سرزندهٔ این جوانان برای حکومت خطرناک است؛ زیرا امید و تغییر و توانمندی همبستگی را به میان جامعه میبرد.
از این میهراسند سوزاندن جرثومههای خمینی، خامنهای و رئیسی در آتش چهارشنبهسوری، همهگیر شود و دیگر نتوان برای جلوگیری از آن کاری کرد.
میدانند نفرت از نظام شیادان به نقطهٔ خطرناک رسیده است. ممکن است موتور کوچک (کانون شورشی) موتور بزرگ (جامعه) را به حرکت درآورد. وقتی موتور بزرگ روشن شود دیگر نمیتوان آن را خاموش کرد. بههمین دلیل برای جوانان خط و نشان میکشند و از بههم خوردن امنیت رضاخانی واهمه دارند.
«برخورد دستگاه قضا با مخلان امنیت چهارشنبهسوری قاطع بوده و هیچ اغماضی با آنها نخواهیم داشت». ! (رئیس کل دادگستری گلستان. ۲۱اسفند ۱۴۰۰)
این قبیل اقدامات به جامعه این پیام را میدهد که شورشگری و درهمریختن امنیت آخوندساخته یک ضرورت مبرم است.
نقطهٔ هراس و نگرانی خامنهای و متولیان اختناق، همان نقطهٔ شکنندگی آنهاست. این نقطهٔ شکنندگی را باید نشانه گرفت و بر آن ضربههای کاری فرود آورد.
آنها این نگرانی و هراس را پنهان نمیکنند.
«نگرانیها درباره حوادث چهارشنبه پایان سال همچنان به قوت خود باقی است. از چند سال قبل با ورود مواد محترقه به مراسم آیینی چهارشنبهسوری، شیوه برگزاری آن دچار دگرگونی شد و با به کما رفتن آیین، رفتارهای پرخطر پنهان شده در ضمیر ساختارشکنان اجتماعی، خود را عیان کرد. با عیان شدن این رفتارهای پرخطر که با هزینههای مالی و جانی بسیاری همراه است، تلاشها برای آگاهسازی عمومی درباره پیامدهای حوادث روی داده و پیشگیری از بروز آن دنبال شده است. با وجود تلاشهای صورت گرفته و برخوردهایی که پلیس با مخلان امنیت صورت میدهد، امنیت در این شب به خیابانهای شهرها باز نگشته است» (روزنامه حکومتی جوان. ۲۱اسفند ۱۴۰۰).
بنابراین برخیزیم و بتههای آتش را با این نیت برافروزیم که خاموشی نپذیرند و دامنهٔ آنها در دامن ریاورزان و لبادههای بلند آنها درگیرد و ریشه و ریشهٔ آنها را به آتش بکشد.
از روی بتههای آتش دست در دست بپریم تا از آن گرما، صمیمیت، نشاط، سرزندگی، همبستگی و اعتماد و امید برگیریم و در جامعه تزریق نماییم. اگر صاحبان نعلین و عمامه، جامعهٔ ما را خاموش، دلمرده، سوگوار، در خود و زانوی غم در بغل میخواهند بر ماست که این خواست تحمیلی را در هم ریزیم و سیاستهای آنها را بر سرشان خراب کنیم.
بزرگترین قدرشناسی از سنتهای ملی و میهنی، ساختن سلاحی مهیب از آنها، برای جنگ با اشغالگران این آب و خاک است.
آری، نباید بگذاریم شهر خاموش بماند. زندگی در برپا داشتن و زنده نگهداشتن شعلههای رقصان مقاومت در برابر کشتارگران زندگی است....
آری آری زندگی زیباست
زندگی، آتشگهی دیرنده پابرجاست
گر بیفروزیش، رقص شعلهاش در هر کران پیداست
ورنه خاموش است و خاموشی گناه ماست...
زندگی را شعله باید برفروزنده
شعلهها را هیمه سوزنده