۷فروردین۱۴۰۱
نگاهی به سالی که گذشت
سال ۱۴۰۰ (آخرین سال قرن چهاردهم هجری شمسی) یکی از پرکشاکشترین سالهای میهنمان ایران بود. این سال را بهحق باید سال قیام و خیزش نامید.
خامنهای با گماردن یک جلاد پیشانی سیاه بر آن بود تا در برابر مقاومت ایران به مثابهٔ شرط ذهنی و جامعهٔ انفجاری ایران بهعنوان شرط عینی قیام و خیزش سد ببندد و حاکمیت خود را از سرنگونی محتوم به در ببرد. او به این منظور دست به تصفیهٔ باند اصلاحطلبان قلابی زد. سازوکارهای خود نوشته و خودخوانده را به کناری گذاشت و جلاد۶۷ را از صندوق انتخابات نمایشی بیرون کشید. در این انتصاب «اضطرار» و «اضطراب» داشت؛ زیرا میدانست اگر دیر بجنبد قافیه را خواهد باخت.
در نقطهٔ مقابل، مقاومت ایران با اتخاذ استراتژی درست و پیشروی متهورانه در این استراتژی، افزایش کمی و کیفی فعالیت کانونهای شورشی و رشادت تحسینبرانگیز آنها توانست ورق را بچرخاند و تمهیدات و تدابیر مذبوحانهٔ ولیفقیه ورشکسته را بر سر خود او خراب کند.
برای بهدست آوردن تصویری عینیتر از سالی که گذشت، مروری کوتاه خواهیم داشت بر مهمترین ویژگیها و دستآوردهای آن.
مهمترین پیامدها و دستآوردهای سال۱۴۰۰
۱ـ برخلاف نقشه مسیر خامنهای برای مهار قیامها، سال۱۴۰۰ به پرقیامترین سال سلطهٔ آخوندها در ایران تبدیل شد. در این سال قیامخیز، در مجموع چهار خیزش و قیام بزرگ بهوقوع پیوست که به ترتیب عبارتند از:
ـ قیام سوختبران در سیستان و بلوچستان (قیام سراوان)
ـ قیام سراسری تشنگان در خوزستان که در تداوم خود به سراسر کشور گسترش یافت.
ـ قیام آب و آزادی در اصفهان
ـ قیام در شهر کرد
۲ـ دوشادوش و در گرماگرم قیامها و خیزشهای بزرگ یا در فترت و تنفس بین آنها، اعتراضات گسترده و سازمانیافتهٔ اقشار مختلف مردم ایران در سراسر سال بهعنوان موزیک متن ادامه داشت. کمتر روزی را در سال۱۴۰۰ میتوان یافت که خالی از اعتراض و شورش باشد. بررسی نقش این اعتراضها در بارور کردن موقعیت انقلابی، مجالی جداگانه میطلبد و در وسع این نوشتار نیست.
۳ـ همانطور که در ابتدای این یادداشت اشاره کردیم، خامنهای برای سد بستن در برابر قیامها، بدنامترین مهرهٔ خود را برای ریاست این دولت گزینش کرد؛ کسی که منتظری، جانشین خمینی، هم در مورد او گفته بود جزو کسانی است که بزرگترین جنایت را در این رژیم انجام داده و اسمش در آینده بهعنوان جنایتکاران تاریخ ثبت خواهد شد. اما مردم ایران انتخابات مهندسی شدهٔ او را بهصورت سراسری بایکوت کردند. گزارشهای ارسالی از ۱۲۰۰خبرنگار و گزارشگر سیمای آزادی، از بیش از ۴۰۰شهر ایران نشان داد که کمتر از ۱۰درصد واجدان شرایط در نمایش انتخابات شرکت کردهاند. در این شعبدهبازی رسوا، بعد از رئیسی، آرای باطله با رقم ۳.۷۲۶.۸۷۰ در مقام دوم جا گرفت.
سال ۱۴۰۰، سال ترکیدن بادکنک دولت جوان حزباللهی در مواجهه با جامعهٔ جوشان و مطالبهگر ایران بود. این دولت که قرار بود نسخهٔ شفابخش برای نظام ولایت فقیه باشد، بنا به گفتهٔ یکی از مهرههای اصلاحطلب «بیپشتوانهترین دولت» نظام ولایت فقیه است. «بادکنکی است که هر کس بهقدر توان و تمایل در آن دمیده و بادش کرده اما هیچکس خود را متعهد به آن نمیداند» (اقتصاد نیوز. ۲۲دی ۱۴۰۰).
۴ـ خامنهای در ادامهٔ استفاده از «فرصت» و «نعمت» کرونا برای سد کردن شورشهای عظیم اجتماعی شکست خورد و نتوانست به استراتژی کلان تلفاتگیری با کرونا ادامه دهد. دلیل آن نیز سیاست پاکبازانه و هوشمندانهٔ مقاومت ایران در افشای این سیاست ننگین و اعتراضات پیگیر اجتماعی نسبت ممانعت حکومت از واکسیناسیون سراسری بود. به این ترتیب، فتوای جنایتکارانهٔ خامنهای در مواجهه با خطر قیام در هم پیچیده شد و این یک ناکامی بزرگ برای ولیفقیه طلسمشکسته بود.
۵ـ بهرغم گماشتن جلاد۶۷ در رأس دستگاه اجرایی، و یک مجری اعدام و شکنجهگر منفور به نام
اژهیی در رأس دستگاه قضایی، یک «چوبزن کف خیابان»! در رأس مجلس سرسپرده و انتصاب فرماندهای سپاه برای برای برخی استانداریها و تکمیل گلهٔ آدمخواران، خامنهای نتوانست مانع از خیزش و قیام در شهرها شود و جامعه انفجاری ایران را با سکون و سکوت سیاه مواجه سازد. برخلاف انتظار او، فعالیت کانونهای شورشی در سال۱۴۰۰ بهصورت کمی و کیفی گسترش یافت و آنها هر چه بیشتر با عنصر اجتماعی پیوند خوردند. در این سال، کانون شورشی بهعنوان کاتالیزور قیام و شورش و استراتژی کانونهای شورشی بهمثابهٔ یگانه راهبرد موفق، حقانیت و اصالت خود را به ثبت رساندند.
۶ـ از دیگر دستآوردهای سال۱۴۰۰ باید به کارزار ملی چهارشنبهسوری اشاره کرد. مردم ایران با پاسخ فراخوان ستاد اجتماعی مجاهدین، پاسخی آتشین به دیکتاتور دادند و با رساترین صدا، عزم خود را برای سرنگونی به نمایش گذاشتند. بزرگداشت این آیین گویی یک مانور آتشین برای کسب آمادگی در روز موعود بود.