جوانان ایرانی در صفوف کانونهای شورشی
صحبتهای ۲۸بهمن خامنهای به بهانهٔ سالگرد قیام تبریز آینهٔ تمامنمایی از در گل خلیدگی و زهوار دررفتگی فرعون زمانهٔ ما در برابر توفان بیداری اجتماعی است. این توفان که از کرانههای چند قیام سراسری وزیدن گرفته بود، اکنون در مختصات جدید پس از پخش شعارهای مقاومت و تصاویر مریم و مسعود رجوی از صدا و سیمای آخوندی، خروش این توفان واضحتر از همیشه بهگوش میرسد.
قطببندی اصلی
توفان اینک در کوچهها، خیابانها، بازارها و در یککلام در زیر گوش حاکمیت رژه میرود. به برخاستن، توفیدن، بههمپیوستن و برکندن بنیان استبداد، ارتجاع و بنیادگرایی دینی فرامیخواند. مردم در ابعاد کلان دریافتهاند که در صحنهٔ سیاسی ـ اجتماعی ایران یک قطببندی اصلی بیشتر نیست:
۱ـ نظام ضدایرانی ولایت فقیه با تمام باندهای غالب و مغلوب و لابیان و سخنگویان خارج کشوری آن
۲ـ مقاومت مردم ایران با کانونهای شورش و قیام بهعنوان پرچمدار و کانون مرکزی براندازان با شعار نفی نه شاه، نه شیخ و برقراری یک جمهوری دمکراتیک بر اساس جدایی دین از دولت
سلسلهجنبان قیام و اعتراض
از پیامدهای محتوم و بایستهٔ این قطببندی، آزاد کردن پتانسیل عظیم اجتماعی در راستای سرنگونی نظام آخوندی است. گسستن روزافزون جوانان شورشی از وضع موجود و پیوستن آنان به کانونهای شورشی است. این گسستن و پیوستن، به فوبیای اصلی خامنهای و اختناقآفرینان تبدیل شده است.
سخنرانی خامنهای در این مورد به مخاطب آدرس میدهد و او را سرراست به سراغ سلسلهجنبان قیام و اعتراض در ایران میبرد:
«دشمن ملت افکار عمومی و فکر جوانان را هدف گرفته؛ میلیاردها دلار در اتاقهای فکرشان خرج میکنند و تلاش میکنند ملت و بهخصوص جوانها را از این راه برگردانند. به ارکان انقلاب تهمت میزنند؛ به مراکزی که در پیشرفت انقلاب نقش داشتند، تهمت میزنند؛ یک روز به مجلس شورای اسلامی، یک روز به شورای نگهبان و یک روز به سپاه؛ امروز نوبت سپاه است؛ به سپاه تهمت میزنند و لجنپراکنی میکنند در ضمن به شهید بزرگوار شهید سلیمانی» (انتخاب. ۲۸بهمن ۱۴۰۰)
آنچه خامنهای «لجنپراکنی»! میخواند، توفان سهمگین افشاگریهای مقاومت ایران از ۴دهه و اندی جنایت و فساد در ایران است. آری، دامنهٔ نفرت و انزجار اجتماعی از مجلس سرسپرده و شورای حلقهبهگوش نگهبان بر گذشته و سپاه پاسداران رسیده است. نیرویی که اس و اساس و عامل تداوم جنایت، سرکوب، اختناق، بنیادگرایی و صدور تروریسم است. فوبیای خامنهای از این است که دیگر حنای سردارسازی از سرپاسدار بههلاکت رسیده، قاسم سلیمانی رنگی ندارد. البته خامنهای خرمردرندانه خودش را دور میزند و پای خمینی را بهوسط میکشد. ناگفته پیداست که پیکان نفرت اجتماعی قبل از هر چیز او و بیت عنکبوتیاش را نشانه رفته است.
پیشتر از آنکه خامنهای خود به گود بیاید نمایندهٔ او در خراسان شمالی، آخوند رضا نوری این فوبیا را آشکار ساخته بود:
«دشمنان نسل جوان را هدف حملات رسانهیی خود قرار دادهاند... باید در رابطه با موضوعات مختلفی که جوانان و دانشآموزان با آن سروکار دارند، با استفاده از اساتید فن به شبهات فراوانی که برای دانشآموزان در فضای مجازی بهوجود میآید پاسخهای دقیقی داشته باشیم» (خبرگزاری مهر. ۲۷بهمن ۱۴۰۰).
«ارتش بسیار سنگین سایبری»!
واقعیت این است که نسلهای جدیدی پا به میدان گذاشتهاند که نظام ولایت فقیه را در تمامیت آن به چالش کشیدهاند. آنها با اینکه در اتمسفر حاکم به دنیا آمدهاند ولی از کمترین سنخیت با نظام دایناسورهای عمامهدار برخوردار هستند. شورشگری در خون آنها جریان دارد. این شورشگری جوان و جویای آرمان، وقتی با انگیزهٔ مبارزاتی، تئوری انقلابی، فداکاری نهادینه شده، صداقت جمعی و رمز و رازهای سرگذشت پرفراز و نشیب مجاهدین و حماسههای قهرمانان آنان درمیآمیزد، به قدرتی مهیب تبدیل میشود؛ قدرتی که میتواند تمام رشتههای نظام ولایت فقیه را پنبه کند.
اصطلاح «ارتش بسیار سنگین سایبری» را یک کارشناس اجتماعی رژیم به کاربرده است.
«ما الآن با یک ارتش بسیار سنگین سایبری روبهرو هستیم که بهصورت رسمی و کلاسیک و تشکیلاتی میآید و شروع میکند به شبهه سازی برعلیه نظام بر علیه انقلاب خب مشخصاً با توجه به اینکه منافع کشورهای غرب مخصوصاً در کل منطقه آسیای میانه به خطر افتاده نه تنها به خطر افتاده بلکه تقریباً حذف شده اینها بهدنبال این هستند که به هر طریق ممکن اولین قدرت اصلی انقلاب را که مردم هستند بگیرند نسل جوان را بگیرد» (تلویزیون شبکهٔ هامون. ۲۲بهمن ۱۴۰۰).
آغازی بر یک پایان
بدیهی است که این «ارتش بسیار سنگین سایبری» با توان بالای «تشکیلاتی»، شرق و غرب و آمریکا و اسراییل و اروپا و هر رطب و یابس دیگر نیستند. پیش کشیدن اباطیلی مانند «هزینههای میلیاردی»! یا «بهخطر افتادن منافع غرب»! برای ایزگمکردن اصل موضوع است. چه کسانی جز پیشتازان آزادی در کانون ملتهب قیام میتوانند تأثیری چنین شگرف در جوانان ایران بگذارند؛ تأثیری که آنان را رو در روی نظام واپسگرایان قرار میدهد؟
«یکی از شبههافکنیهایشان این است که ذهن و فکر جوانهایی که امروز پا به عرصه سن و درک و جامعه گذاشتند. اینها را ذهن و فکرشان را از انقلاب و از نظام کاملاً جدا کنند که فردا روز در نسل آتی ما مدافعی برای نظام و انقلاب نداشته باشیم» (همان منبع).
اظهار عجز خامنهای و کارشناسان سرکوب و اختناق او از گرایش «افکار عمومی» و «فکر جوانان» به سمت شورشگری و قیام و در نهایت مجاهدین و تشکلیافتن آنها در کانون شورشی، فقط یک فوبیا نیست، اعترافی است عاجزانه بر آغاز یک پایان.