۴اسفند۱۴۰۰
نه شاه نه شیخ آری به جایگزین دمکراتیک
شکست مبارزه از نوع پارلمانتاریستی و رفرمیستی و سایر روشهای سنتی مبارزه در بین احزاب روزگار پهلوی، بنیانگذاران مجاهدین را برانگیخت تا در یک جمعبندی سرفصلی بهعلت شکستها بپردازند. آنها هنگامی به این جمعبندی پرداختند که شاه با سرکوب خونین قیام ۱۵خرداد۴۲ هیچ کورسوی امیدی برای تغییر باقی نگذاشته بود. ادامهٔ مبارزه یک راه نو و بنبستشکنانه را میطلبید. دیگر نمیشد با عافیتطلبی یا پرهیز از پرداخت هزینه به مبارزه ادامه داد.
علم مبارزه
هنر بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق ایران این بود که تسلیم عافیتطلبی و جبر زمانه نشدند. آنها از جو یاس و بنبست حاکم بر زمانهٔ خود فراتر رفته و دایرهٔ عادت را گسستند. قبل از هر چیز پی بردند که مبارزه یک «علم» است و باید آن را فراگرفت. آنها همچنین دریافتند که بدون یک تشکل پیشتاز و انقلابی نمیتوان صحبت از مبارزه انقلابی کرد. این تشکل انقلابی باید دارای کادرهایی باشد که مبارزه را به حرفهٔ اصلی و تماموقت خود تبدیل کرده و برای آن آمادهٔ هر نوع فداکاری و عمل انقلابی باشند. برای داشتن یک سازمان انقلابی باید از یک تئوری انقلابی برخوردار بود.
پیشگامان مجاهدین و بهخصوص محمد حنیفنژاد به این نتیجه رسیدند که مرز بین حق و باطل در عرصهٔ اقتصادی ـ اجتماعی، مرز بین با خدا و بیخدا نیست، بلکه این مرز از میان استثمار کننده و استثمارشونده عبور میکند. این کشف طلایی، سازمان مجاهدین را بر روی بردار ترقیخواهی، درچپترین و متکاملترین نقطه قرار داد. هنوز وقتی در این جمله غور میکنیم طراوت و تازگی آن مشام را میآکند. بر اساس این درک ستودنی بود که مرز سرخ و روشنی بین تلقی واپسگرایانه از اسلام و برداشت پیشرو و رو به آینده از آن کشیده شد. پس از سقوط شاه، سازمان مجاهدین بهیمن تئوری انقلابی خود و رهبری انقلابیاش مقهور زوزههای خمینی و ارتجاع سربرآورده از رسوبات جاهلی او نشد و همچنان آرمانهای آزادیخواهانهٔ انقلاب ضدسلطنتی را در مداری نوین پی گرفت.
حقانیت به اثباترسیده
امروز وقتی بهصورت مسألهٔ سیاسی ـ اجتماعی ایران میاندیشیم، صحت و حقانیت جمعبندی بنیانگذاران سازمان مجاهدین را به چشم میبینیم.
اثبات شد که بدون یک تئوری انقلابی نمیتوان در یک مبارزه نفسگیر و طولانی دوام آورد. اگر این تئوری انقلابی و بهطور مشخص مرزبندی روشن مجاهدین با تلقی واپسگرایانه از اسلام نبود، مجاهدین نمیتوانستند تا امروز در برابر نظام ولایت فقیه دوام بیاورند و در چنین قله با شکوهی از ایستادگی به هرقیمت بر سر آرمانها و اصول خود که در رهایی مردم از استبداد مذهبی خلاصه میشود قرار گیرند.
اثبات شد که بدون یک استراتژی مشخص و مبتنی بر واقعیتهای جامعهٔ ایران، سخن از مبارزه گفتن بهمثابهٔ یک علم، افسانهیی بیش نیست. وجود یک استراتژی بدون اعوجاج با تاکتیکهای دینامیک مجاهدین را قادر ساخت که متناسب با بسامدهای مبارزه، بهوظایف انقلابی خود قیام کنند و بنبستها را در هم بشکنند.
اثبات شد که مبارزه بدون داشتن کادرهای همهجانبه، حرفهیی و آمادهٔ فداکاری، در نخستین گام با مانع بیهزینگی مواجه میشود. یک تئوری انقلابی و استراتژی برآمده از ان بدون وجود کادرهای پاکباز قابل تحقق نیست. مجاهدین در این زمینه طاقهای معمول مبارزه در سازمانهای انقلابی را درنوردیدند.
این کادرها اکنون در ارتشی آزادیبخش به وظایف انقلابی خود مشغول هستند و وظیفهٔ اصلی آنها تدارک و هدایت کارزار سرنگونی است.
اثبات شد بدون یک رهبری ذیصلاح، امتحان پسداده و برآمده از کوران یک مبارزه جمعی، شناختهشده و قابل اعتماد، فداکاریها و پاکبازیهای یک نسل طعمهٔ فرصتطلبی و میوهچینی میشود. بدون این شرط ذهنی لازم و ضروری، آمادگی شرایط عینی راه به آزادی نمیبرد.
سرنوشت انقلاب۵۷ مانند آینهٔ عبرت در پیشاروی ماست. خمینی در فقدان این رهبری، توانست انقلاب ضدسلطنتی را از مسیر قانونمند خود منحرف کرده و دستآوردهای آن را سرقت نماید.
خلق ما در صیرورت دائم به سوی قلمرو آزادی بهای سنگینی پرداخته است. این خلق قهرمان و آزادیخواه نشان داده است که برای پرداخت قیمت آزادی و سعادت انسان ایرانی همیشه حاضر و جان برکف بوده است اما آنچه مانع دستیابی او به آزادی شده، نبود شرط ذهنی مناسب و بهعبارت دیگر رهبری ذیصلاح بوده است.
اثبات شد که دوران موجسواری، اپوزیسیونتراشی و ارتزاق از رنج و خون خلق و پیشتازانش گذشته است. جایگزینی اصیل و ارزشمند است که از دل مبارزه انقلابی و کشاکش سهمگین آن بیرون آمده و دارای پلتفرم و نقشهٔ راه مشخص باشد.
جایگزین مردمی و دمکراتیک
بهموازات پیشبرد جنبش انقلابی در ۳۰تیر ۱۳۶۰ یعنی یک ماه پس از ۳۰خرداد شورای ملی مقاومت از سوی مسعود رجوی اعلام موجودیت کرد. این شورا ائتلافی مرکب از نیروهای دمکراتیک مخالف رژیم ولایت فقیه است که بهمنظور سرنگونی این رژیم و استقرار دمکراسی در ایران گردآمدهاند. در نیمهٔ دوم سال۶۰ برنامه، اساسنامه و آییننامهٔ داخلی این شورا همراه با برنامه دولت موقت تهیه و تصویب شد و به انتشار رسید. شورای ملی مقاومت، دیرپاترین ائتلافی است که در تاریخ معاصر ایران در تشکل اپوزیسیون شکل گرفته است.
این جایگزین مردمی و دمکراتیک میخواهد به دوران حرمان و شکست جنبشهای آزادیخواهانه و سرقت دستآوردها از سوی شیخ و بازماندگان شاه و سایر فرصتطلبان خاتمه دهد. از این رو از سوی آنان مورد شدیدترین ضدیتها و شیطانسازیها قرار گرفته است. آنها این مقاومت را اصلیترین راهبند خود برای تکرار ارتجاع و استبداد در میهن ما میدانند.
اقبال روزافزون خلق بپا خاسته از پیشتازان حقیقی خود نشان میدهد که این شیطانسازیها شکستخورده است و باید منتظر طلوع رخدادهای میمون در افق سیاسی ـ اجتماعی میهنمان بود.
سخن بالاتر این است که هر یک از ما باید بخشی از این رخداد باشیم و در آفرینش آن مشارکت کنیم.