۱۰بهمن۱۴۰۰
۱۹بهمن ۶۰
خورشیدی بر میهن شبزده
نبردهای پیاپی و حماسههای سراسری مجاهدین از ۳۰خرداد به بعد، دامنههایی شدند که در پیوستگیشان، به قلّهی ۱۹بهمن ۶۰رسیدند و در آن قلّه به «گل توفان» بدل گشتند. ۱۹بهمن ۶۰، خورشیدی در میهنی شبزده گشت و پرتوهایش همچنان ارغوانی ماند. توفانی که در مسیر گسترشیابندهاش، دژها و انقیادهای ارتجاع ابلیس مسلط را در هم میشکست. چه ستارگانی که در شبی عمیق، «معتکف پردهی غیب» بودند و در روشنایی این پرتو، از پردههای «شب تاریک، برون آمدند». از آن پس در هر گشایشی، افقی نوین ظهور میکرد و آفاق و چشماندازهایی با روح و عواطف و هستی عناصر این جنبش گره خوردند. گرهخوردن نیازهای یک جنبش با روح و عواطف و هستی عناصر آن، ضرورت انطباق فعال و عینی با شرایط پیچیدهشونده را ایجاب میکرد.
تشعشع شفقی سرخ
با ستارگان دنبالهدار خاطراتمان در سفری به منظومهی تودرتوی یادها، به شبی اندوهناک و قیرین میرسیم. شبی در فاصلهی هوشیاری و ناباوری، در پای تلویزیون، تصویری را تماشا میکردم که از حیرتش، مردمک چشمانم نمیگذاشتند پلکهایم به هم رسند. آنجا و در فاصلهی آن تصویر و آن نگاه، تمام جهان برایم خلاصهیی از نفرت و اندوه و نیرنگ و بیشرمی بود. آنجا و در آن فاصلهی کوتاه، کسانی از امتداد شفق سرخ و ندای دانایی و حقیقت، غریب و بیصدا بودند و کسی از جنس شبق و شنیع و سلسلهی شقاوت، فاتح و سرمست مینمود. آن شفق و ندای حقیقت را چون گویهای فشرده در گهوارهی غلتان موسای عمران، در بارگاه خفاشان شبپوش و ریاکار فرعون میدیدم.
جلاد دستآموز خمینی بر بالین شهیدان ۱۹بهمن بود. شام غریبان مجاهدین، غریبهگی شفق سرخ و حقیقتشان بود که دلتنگی و هجر سنگینش، همچون مهی سرتاسر ایران و اکناف و کنار جهان را، هر جا که مجاهدی و وجدان حقیقتجوی هوشیار و بیداری بود، پوشاندش.
در سیمای آرام و صحیفهی پلکهای موسی خیابانی، تبلور سیرتی مطمئن و وجودی مصفّاگشته در کورههای عشقی خجستهساز و شکوهپرور هویداست. چشمانی خموش و پرسخن در زیر طاق ابروانی مشکینفام، عظمت زیبا و الهامبخش معشوق خفتهی آزادی را ندا میدهند.
نام اشرف رجوی، خونی شد که از برفهای ستیغ رنج و عشق زن ایرانی بر دامنه و دشت تاریخ فردا جاری گشت. نام و خونی که از آتش آن، بسا ققنوسها از سپیدهی 19بهمن به هوا خاستند. صاعقهیی که جبر کور استثمار سیاه و جنایت علیه زنان را شکست و افقی درخشان را پیشاروی زن ایرانی در نبرد با اهریمن زنستیز آخوندی نمایان نمود و در گذار زمان تکامل بخشید.
«قابی از ستارگان
گرداگرد یادهای توست.
موجها تو را میشنوند
بادها
یادهایت را میشمرند...
آسیمهسری چون تو
با عشق بیمرگت
تبرک زمینی.»..
هوای گوگردی سپیدهی ۱۹بهمن ۶۰به شفق سرخی گرایید که تشعشع پرتوهای آن در تار و پود یک جنبش، تابنده و درخشان ماند. حمیّت مجاهدین و عشقشان به سردار آزادی و سمبل زنان مجاهد، از حماسهی ۱۹بهمن ۶۰واژهها و معناهایی را بالغ کرد که ارزشهای نوین را در رگ و پی یک جنبش به جریان انداخت.
در کوی نیکنامی، پیراهنی دریدن
دو ویژگی برجستهی مجاهدین در طول حیات متلاطم، متنوع و دگرگونشوندهشان، به آنها یاری رساند تا از ستیغی به ستیغی دیگر بجهند و اینگونه بود که دیرپاترین جنبش پایدار سیاسی در تاریخ معاصر ایران شدند. این دو ویژگی: «انطباق فعال با ضرورتها و الزامات شرایط مشخص» و «انتخاب پرداخت بهای آن شرایط» بوده است. این دو ویژگی در یک رویکرد جمعی و فردی، در جامعه و نظام درونی آنها، بدل به یک سنّت و منهاج در اندیشه و رفتارشان گشت. آنچه هم که بین آنها و دیگر گروهها و تشکّلهای سیاسی در نبرد با ارتجاع غدّار، خط تمایز ایجاد میکند، همین دو ویژگی مهم است.
مجاهدین همواره و در هر شرایطی برای شکست سدها و موانع پیش روی مبارزهشان، بر این دو ویژگی و صیقل دادن آنها در صفوفشان، پای فشردهاند و به همّت جمعی پیوسته، متحد و متعهد، از مراحل پیچیدهی سالیان بعد از۳۰خرداد عبور کردهاند. با استحکام بخشیدن به همین دو ویژگی بوده که در برابر انبوهی از تعدّیها، دسیسهچینیها، برنامهریزی و تاکتیکهای دستگاه اطلاعات و نظامی آخوندها، همواره استوار بودهاند و نمونهیی بیهمتا و بیمثال از خود بهجای گذاشته و هنوز ادامه میدهند.
یکی از نمونههای برجستهی «انطباق با ضرورتها و الزامات شرایط و پرداخت بهای آن»، انقلاب ایدئولوژیک درونی مجاهدین بوده و هست. انقلابی که با دست یازیدن به آن، حیات تاریخیشان تضمین یافت. گذر ایّام و گذار از کورههای حوادث، گواهی دادند که واقعیترین پاسخ به شرایط سخت و پیچیده در خارج از ایران بوده است. پاسخی که خود، فینفسه عین مبارزه گشت و مجاهدین را در مقابل ضربات و آسیبهای در تقدیر یک جنبش، آبدیده نمود. این همان چشماندازی بود که با روح، عواطف و هستی عناصر این جنبش گره خورد و نمودی از تمثیل سمبلیک « «یـل و اژدهها» را به واقعیت عینی بدل ساخت.
درونمایه و جوهر این انقلاب، در چند ویژگی عام شناخته میشود:
ـ تعیین رهبری
ـ تأکید بر استقلال جنبش در تأمین نیازهای حیاتی مبارزه
ـ استخراج ظرفیتها، توانمندیها و صلاحیتهای عناصر جنبش و اتکّا به آنها در پیشبرد اهداف مبارزه با فاشیسم مذهبی
ـ رهایی زنان و مردان از انقیادهای تحمیل شدهی اندیشهی جنسیتی و استثماری و ارتجاعی
ـ ارتقای نقش پیشتاز زنان تا سطح رهبری جنبش و مدیریت آنان بر چرخهی امور سیاسی، تشکیلاتی و نظامی
با این انقلاب بود که مجاهدین توانستند به عراق بروند، ارتش آزادیبخش تشکیل دادند، ماشین جنگی خمینی را از کار انداختند تا سایهی شوم جنگ از سر مردم ایران برداشته شود، حماسهی میهنی فروغ جاویدان را رقم زدند، از ظرفیتهای ژئوپلتیک منطقهیی سود بردند، از پس خلعسلاح بهار ۸۲و نیز کودتای ۱۷ژوئن برآمدند، قریب ۱۴سال پایداری در اشرف و لیبرتی را به مبارزهیی با توسعهطلبیهای ارتجاع آخوندی بدل کردند و با صبر و ثباتی ظفرنمون، خود را در جهان گسترش دادند. در همین پایداری چشمگیر و ایستادگی اعجابآور بود که ارزشهای مبارزاتی و پویش و کوشششان برای آزادی را در صدها شعر، ترانه، سرود و کنسرت و برنامههای تلویزیونی عرضه کردند و خود را سرایت و تعمیم دادند.
مجاهدین با این انقلاب، از نسل دومشان به نسل پنجم امتداد یافتهاند. به جنبشی شکستناپذیر در برابر هیولای آدمخوار مسلط بر ایرانزمین تبدیل شدند و توانستند ضربات کاری و استراتژیک بر دسیسهها و برنامههای آن وارد نمایند.
ویژگی انطباقپذیری مجاهدین با ارزشهای نوین، همواره آنها را به جانب آینده و افقهای تازه سوق داده است. از اینرو باید اذعان نمود که در مبارزات صدسالهی مردم ایران و جنبشهایی که در این مسیر داشتهایم، مجاهدین بهراستی «رنجبران وفادار آزادی» بودند و هستند. باید اذعان نمود که هیچ بهای ممکن و قابل تصوّری برای رسیدن به محبوب آزادی و تحقق آن در ایرانزمین نبود که مجاهدین به پای خلقشان نریخته و فدیه نکرده باشند. این وفای به پیمان با مردم و شهیدانشان و استواری بر تعهد و رسالتی تاریخی، سمعهی آنان را نیک و سفرهشان را پر برکت ساخت.
گذرگاهان صبر و ثبات و مژدهبخشان آب حیات
تالارها، تصاویر و منظومههای به هم پیوستهی پشت سر، گذرگاهان «صبر و ثبات» و پایداران و وفاداران آرمان آزادی، مژدهبخشان «آب حیات» سالیاناند. در هر تالار و منظومهیی، گنجینهیی بر طاق نگاهمان نقش میبندند. در سیر و سلوک این سالیان، شاهدان جنبشی هستیم که شهیدانش در سراسر فلات ایران و قارههای گیتی آرمیدهاند؛ جنبشی که از فرصتها و ظرفیتهای اقلیمی، منطقهیی و ژئوپلتیک برای پیشبرد مبارزهی تاریخی مردم ایران سود جسته است؛ جنبشی که با روند جهانشمول عصر جدید، انطباق فعال داشته و دارد؛ جنبشی که پنجاه سال است از ستیغی به ستیغی هجرت کرده و حیاتش، سلسلهی راهگشاییها بوده و هست. دیگر هیچ زمین و حصار و عرصهیی از پس تکاپوی آیندهساز آن برنمیآید و نتواند که به بند و انقیادش کشد. دیگر خاکها و نشانههای جغرافیایی، کفافش نمیدهند. در دهلیزهای آتشناک ۳۷سال «جور و جفا»، از شاخههای بخشایندهی شجرهی آزادی، ثمرات «صبر و ثبات» چید و در گذار از این گذرگاهان و تالارها و منظومههای دیرین و نوین، مژدهبخش «آب حیات» گشته است. او دیگر به آرمان میهن و خلقش پیوسته و عجین عشق اوست و وسعت ارض هستی، آوردگاه نبرد بیتوقف خدای آزادیست با ناخدای استبداد...
س.ع.نسیم
بهمن۱۳۹۴
پـایـان.