۵آذر۱۴۰۰
تجمع اعتراضی کشاورزان در پل خاجو که مورد هجوم نیروهای سرکوبگر قرار گرفت
دیکتاتوری مبتنی بر زور سرنیزهٔ آخوندی از هنگامی که با قیام مردم اصفهان مواجه شد، بهترفندهای زیر متوسل شد تا قیام را از مسیر اصلی خود منحرف نماید:
۱ـ تبلیغ کرد که این قیام یک تجمع مسالمتآمیز و نجیبانه است. هدف کشاورزان ولایی مطالبهٔ حقابهٔ خود است. آنها خود انتظامات تشکیل دادهاند تا مانع نفوذ آشوبگران به تجمع خود شوند و شعار خارج از چارچوب نمیدهند. بعد با تبختر نوشت:
«در قانون اساسی مترقی جمهوری اسلامی، آزادی اجتماعات و راهپیماییها از حقوق مسلم انسانی شناخته و تأکید شده است، طبق اصل ۲۷ قانون اساسی، تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح، به شرط آن که مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است» (خبرگزاری حکومتی جمهوری اسلامی. ۳۰آبان۱۴۰۰).
در نهایت مقداری ناپرهیزی کرد و قیام مردم اصفهان را «اعتراض مدنی» خواند.
«اعتراض مدنی اصفهانیها در روزهای اخیر برای برگزاری تجمع، الگویی از یک اعتراض مدنی است. الگویی که هم مسایل را به حاشیه نمیکشاند و هم معترضان را به اهدافشان نزدیک میکند. تجمعی که با ذکاوت و هوشمندی معترضان اداره میشود» (همان منبع).
۲ـ بهعنوان اقدام مکمل، درصدد برآمد از این فرصت استفاده کرده و بین مردم اصفهان با شهر کرد و دیگر نقاط از جمله خوزستان و یزد تفرقه بیفکند و از سمتگیری خشم شهرهای بیآب به جانب حکومت جلوگیری کند که شکست خورد.
۳- بعد تلاش کرد هدایت و کنترل تظاهرات را خودش دست بگیرد و این طور نشان بدهد که مردم برخاسته با ولایت و نظام هستند و... که تا نام خامنهای را بردند، تظاهر کنندگان یکپارچه هو کردند.
۴- در گام بعدی به چادرهای کشاورزان متحصن حمله برد و اقدام به پارهکردن پلاکاردهای آنها کرد که با مقاومت کشاورزان مواجه شد
توسل به سرکوب، بهعنوان آخرین راهچاره
پزدادنهای بیمحتوا و شیادانهٔ رسانههای حکومتی چند روز بیشتر دوام نیاورد. وقتی رژیم دید خیزش مردم اصفهان بر بستر زایندهرود و اعتراضهای شبانهٔ آنها باعث گر گرفتن قیام در دیگر شهرها و همبستگی مردم با آنها میشود، طبق معمول به سرکوب کشاورزان محروم روی آورد؛ اما روش و کیفیت سرکوب این قیام حاوی نکاتی قابل توجه و تعیینکننده است.
۱ـ زمان انتخاب شده برای یورش به محل تحصن کشاورزان چادر زده در بستر زایندهرود، ساعت ۴ نیمهشب بوده است؛ یعنی از تاریکی شب برای این اقدام استفاده شده است تا هویت مهاجمان شناسایی نشود. با اینحال مردم بهخوبی از صحنهها فیلمبرداری کرده و در فضای مجازی این فیلمها را منتشر کردهاند.
۲ـ خامنهای و جلادانش از موضع درماندگی و ضعف مجبور به حمله شد اما در وحشت از عواقب اینکار سریعاً از طریق رسانههایش اعلام کرد که حمله کنندگان نیروهای رژیم نبودند بلکه آنها عدهیی «اراذل و اوباش»! بودند که چادرهای کشاورزان را آتش زدهاند. بعد هم با دجالیت مدعی شد که گارد ویژه به درخواست کشاورزان وارد شده و موفق شده عدهیی از مهاجمین را دستگیر کند.
البته راست میگوید شکل با محتوا میخواند. فیلمهای گرفته شده از صحنه نشان میدهد که اراذل و اوباش چه کسانی هستند. این علامتی گویا در مورد هراس این رژیم از عواقب سرکوب عریان است. ناچار است حتی وقتی که دست به سرکوب موضعی میزند آن را لاپوشانی نماید و به عوامل خودسر و موهوم ربط دهد.
تبعات حماقت خامنهای
چکمهپوشان و کاسکت بر سرها (اراذل و اوباش) حکومت با این اقدام وحشیانه، انزجاربرانگیز و حماقتبار باعث شدند:
۱ـ قیام مردم اصفهان گامهای بلندتری بهسوی رادیکالیسم بردارد. صحنههای آتش زدن چادر تحصنکنندگان و مقابلهٔ کشاورزان با آنها را کشاورزان به حمله یزید در روز عاشورا به خیمههای امام حسین تشبیه کردند و اعلام کردند که از خواستههای خود کوتاه نمیآیند.
۲ـ برای هزارمین بار اثبات شد، این رژیم توان و ظرفیت هیچ اعتراضی را ندارد. ترهاتی مانند «آزاد بودن تشکیل اجتماعات و راهپیماییها، بدون حمل سلاح» یا «جنبش مسالمتآمیز مدنی»! و مرزبندی با اغتشاشگران، تنها و تنها ساختهٔ ذهن اصلاحطلبان قلابی و اپوزیسیونهای دستساز این رژیم است. «آتش جواب آتش» یا «وقت دوسی با تفنگه»، تنها فرمول راهگشای قیام و اعتراض در حاکمیت استبداد دینی است.
۳ـ حملهٔ بزدلانه و شبانه به کشاورزان در بستر زایندهرود، بار دیگر مردم اصفهان، چهارمحال و بختیاری، خوزستان، لرستان، یزد و دیگر نقاط ایران را با هم متحد کرد و روحی واحد در همه جا دمید. جهان دید که در ایران شرایط انفجاری حاکم است و قاطبهٔ مردم ایران، این نظام هلاککنندهٔ حرث و نسل را نمیخواهند.
پاشیدن آتش بر بنزین
سرکوب ناکارآمد کشاورزان اصفهانی، مانند پاشیدن بنزین بر خشمی بود که اینک گر گرفته است. این از خصلتهای دوران پایانی این نظام است. سرکوب بهجای اینکه به مهار اوضاع کمک کند آن را به سمت رادیکالیسم هر چه بیشتر سوق خواهد داد. این وضعیت، بنبست حکومتی را آشکار میکند که میخواهد سرکوب کند ولی نمیتواند و قادر به مقابله با تبعات آن نیست.
زایندهرود تشنه با این اقدامات سرکوبگرانه از پا نمیایستد، به جریان درمیآید، بهپیش میتازد و قیامهای دیگری برمیافروزد.