۵مهر۱۴۰۰
موج گسترده اعدام زندانیان سیاسی ایران ـ که به تأیید سازمانهای بین المللی مدافع حقوق بشر از سال ۶۰ به این سو بی سابقه بوده است ـ خصلت ضدبشری رژیم ولایت فقیه را به صورتی انکار ناپذیر بارز نموده است. این موج کشتار، که از نظر تعداد و تنوع طیف قربانیان تا به امروز نظیری نداشته، نشانه شدت یافتن و اوجگیری تضاد اصلی این رژیم، یعنی تضاد بقایش با حیات مردم و مقاومت عادلانه مردم ایران است.
رژیم خمینی که سالهای سال پیوسته از حل و فصل بحرانهای خودآفریده اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی جامعه عظیم ایران ناتوان بود، این بیکفایتی ذاتی خود را با مستمسک جنگ خانمانسوز و ارتجاعی توجیه و پردهپوشی میکرد. اما با پذیرش اضطراری قطعنامه ۵۹۸ شورای امنیت و قطع جنگ، تمامی خصایل قرون وسطایی رژیم، به صورت مجموعهای از فساد و جنایت و اختناق، یک جا به منصه ظهور رسید. اکنون این رژیم ناساز و نابه هنگام، در عرصه داخلی با دو نوع تضاد حاد و شتابان دست به گریبان است:
اول همان تضاد اصلی، یعنی تضاد رژیم بامردم و مقاومت مردمی است که اینک چنان شدت گرفته که خطر انفجار را به چشماندازی واقعی برای رژیم بدل کرده است. از همین روست که رژیم، در منتهای وحشت و دستپاچگی، به آخرین پیشگیری یعنی حذف جسمانی همه کسانی روی آورده است که ”حامل خطر“ تلقیشان میکند. بدیهی است که نخستین حاملان خطر برای رژیم، وابستگان مقاومتند.
*****
موج اعدامها، اما، به همین جا محدود نماند و دامنگیر اعضا و هواداران سازمانها و گروههایی نیز شد که هر چند با رژیم مخالف بودند، ولی به مقابله نظامی با آن برنخاسته بودند. حتی جریانها و گروههایی که گردانندگانشان، در بسیاری از موارد، خدمتگزار رژیم بودند از این موج کشتار در امان نماندند. به درستی میتوان گفت که رژیم امروز خود را در چنان بنبستی میبیند که سایه کمترین مخالف خود را با تیر میزند.
*****
چند ماه پیشتر، پس از پذیرش قطعنامه ۵۹۸ توسط رژیم و بخصوص پس از عملیات فروغ جاویدان، تقریباً تمامی محافل و گروههای طیف رنگارنگ ”اپوزیسیون“ آن قدر مسحور ”معجزه امام“ و منکوب تبلیغات رژیم شده بودند که کار جنبش مقاومت را تمام شده میدانستند و ”همه با هم“ خواب استحاله میدیدند. از بازماندگان مفلوک رژیم گذشته تا زائدههای بیمصرف رژیم خمینی و مذاکره جویان سازشکار و تسلیمطلب، همه به جنب و جوش افتاده بودند و یقین داشتند که اگر نه راه کسب قدرت، دست کم زمینه فراخواندنشان به خدمت از سوی رژیم استحاله یابنده آماده شده است.به این ترتیب فقط ”اپوزیسیون قانونی“ نبود که، پس از مدتها تحمل خواری و خفت، فرصت را مناسب میدید تا برای ادامه ”حیات خفیف خائنانه“ اش از دژخیم تقاضای مرحمت کند، پارهای از فالگیران چپنما هم در اسطرلاب ذهنیتشان ستاره بخت یک آلترناتیو لیبرال را در اوج میدیدند و برخی دیگر مساله ”ائتلاف وسیع“را تا حذف مرزبندی با رژیم خمینی گسترش میدادند!
*****
به محض آن که ماشین جنگ خمینی از کار باز ایستاد، تمام پوسیدگی و فسادی که زیر پوشش جنگ از انظار پنهان میکردند، ناگهان آشکار شد. معلوم شد سپاه پاسداران خمینی، گل سرسبد ”نهادهای انقلابی“و مهمترین مرکز جنگ و سرکوب رژیم، در عین حال بزرگترین کانون فساد مالی و دزدی و غارت ارز کشور هم بوده است. معلوم شد ”بنیاد“های رنگارنگی که عمال رژیم، به بهانه خدمت به محرومان و مستضعفان و دهها عنوان دهنپرکن دیگر، به راه انداختهاند، در واقع شبکه اخاذی و چپاول و قاچاق گستردهای را تشکیل میدهد که تمام سردمداران رژیم از آن سهم میبرند.
*****
فرصت طلبانی که خواب میدیدند تجربه رفرم سیاسی در پارهای از کشورها به ایران هم صادر خواهد شد و از این رو کشتار هواداران مقاومت را مقدمهای برای ایجاد ”فضای باز“ به سود خود تصور میکردند، خیلی زود بطلان قاطع خیال پردازیهایشان را با ترور ناجوانمردانه دکتر سامی به دست رژیم، دریافتند. حتی آن بخش از سیاستهای خارجی که به ”معجزه امام“ ایمان آورده و برای دوران ”بازسازی“ کیسهها دوخته بودند، با تلخی تمام با این واقعیت روبرو شدند که رژیم جنگ افروز نه تنها سیاست و چشماندازی برای زمان صلح ندارد، بلکه تشدید تضادهای داخلی هم مانع از آن است که امور روزمرهاش را به همان سهولت زمان جنگ حل و فصل کند. خلاصه آن که خاموش شدن آتش جنگ و زمزمه مذاکرات صلح کافی بود تا تشدید تضادها و فرسایش رژیم شتابی روزافزون به خود بگیرد.
هم میهنان آزاده،
امروز دیگر اثبات این که رژیم خمینی به برکت ادامه جنگ به حیات ننگینش ادامه میداد، نیازمند هیچ استدلالی نیست. وقتی رئیس جمهوری خمینی در مصاحبهاش میگوید که بزرگترین دستاوردشان در مدت جنگ حفظ موجودیت رژیم بوده است، در واقع به همین حقیقت اعتراف میکند.
از این روست که، وحشت زده و دیوانهوار، به کشتار بیامان همه کسانی روی آورده است که هر یکشان را خطری برای ادامه حیاتش تلقی میکند. اما این کشتار جنونآسا ـ که در مورد جنبش مقاومت هفت سال تمام است که با شدت تمام پیگیری میشود ـمگر تا کنون توانسته است مقاومت را از پیشروی باز دارد یا رژیم را از وحشت چشمانداز سقوط برهاند؟
*****
رژیم و همدستان آشکار و پنهانش سالهاست به عبث میکوشند تا جنبش مقاومت ما را جنبشی با انگیزه قدرت طلبی یا انتقام جویی بنمایانند و مردم را از آن بترسانند. نشریات رژیم و همدستانش سالها در داخل و خارج کشور درباره ”زندانها“و ”شکنجه گاهها“ی مقاومت افسانه ساختند و محافل و مطبوعات خارجی هم پیمان خمینی را، برای مسموم کردن افکار عمومی، با این دروغها تغذیه کردند. امروز، اما، واقعیت امر چون آفتاب در برابر چشم همگان قرار دارد و هرکس میتواند رفتار دژخیمان خمینی با زندانیان هوادار مقاومت را با رفتار رزمندگان مقاومت با اسیران رژیم مقایسه کند.
آن طرف توهین و تحقیر، زجر و شکنجه و مثله کردن روح و جسم است، این طرف رعایت حرمت و حقوق هر فرد، رأفت و محبت و اعاده شأن و حیثیت انسانی به جوانان ره گم کرده و ساده دلی که برای رژیم ضدبشری خمینی ”سرباز یک بار مصرف“ تلقی میشدند سرنوشت زندانی رژیم مردن زیر شکنجه است، یا حلق آویز شدن در ملاء عام یا تیرباران شدن در خفای زندان یا مرگ جمعی در انفجار اوین، سرنوشت اسیران مقاومت آزاد شدن از بازداشتگاه و انتخاب آزادانه راه زندگی. بخش اعظم این اسیران امروزه آزاد شده اند؛ بسیاری از آنان دوطلبانه به ارتش آزادیبخش ملی پیوسته و بسیاری دیگر، به خواست خودشان، به داخل کشور برگشته اند. همه آنها هفتهها یا ماهها در بازداشتگاه ارتش آزادیبخش به سر برده با رزمندگان مقاومت از نزدیک تماس داشتهاند.همه آنها فرصت داشته اند که با انگیزههای واقعی و عمیق جنبش مقاومت آشنا شوند و ـ مهمتر از آن ـ رفتار رزمندگان مقاومت با خودشان را به طور روزمره تجربه و زندگی کنند. این شاهدان عینی میتوانند گزارشگر معتبر روحیه و فضایی باشند که بر همه اردوگاههای جنبش مقاومت حکمفرماست. وضع و روحیه رزمندگان و انگیزه مقاومت بیامانشان را در برابر دستگاه انسانسوز و آزادی کش خمینی از این شاهدان بپرسید.
اگر قرار است دور باطل خونریزی و کشتاری که خمینی به راه انداخته است شکسته شود، این مهم تنها به دست جنبش مسلحانه انقلابی میسر است که خود بزرگترین قربانی این حمام خون بوده است.
منابع:
بیانیه شورای ملی مقاومت بهنقل از اخبار رادیو صدای مجاهد: ۸ بهمن ۱۳۶۷
کتاب طرحها و مصوبات شورای ملی مقاومت جلد مجلد ۲ و صفحه ۱۰۲ مجلد –از سی تیر ۱۳۶۳ تا سی تیر ۱۳۷۲
نشریه مجاهد شماره ۱۶۰- تاریخ جمعه ۷ بهمن۱۳۶۷