۷مهر۱۴۰۰
شبکه های اجتماعی
علی خامنهای بار دیگر به فضای مجازی اعلان جنگ داد! او که پیش از این بارها فراخوانهای احمقانه و هراسآلودش را به اشکال مختلف به خورد بسیجیان جیرهخوار نظام داده بود، در ابتدای شش ماه دوم سال جاری، دوباره و چندباره کلاهخود و سپر و نیزه برداشت و دون کیشوت وار به جنگ فضای مجازی برخاست و گلهٔ وحوش ولایت را به این نبرد فراخواند.
وی در سخنرانی آنلاین برای جماعتی از مزدوران بسیج و سپاهیاش که به نام دانشجو برای عزاداری در دانشگاه تهران سرجمع کرده بود، فرمان «جهاد» برای «تبیین حقایق» (بخوانید ایجاد موجهای دروغ و شیطانسازی!) داد.
هدف؟! «خنثی سازی هجمههای تبلیغاتی دشمنان در فضای مجازی!»
تب و لرز نوبهای خامنهای!
پیش از این خامنهای شش ماه پیش خزعبلاتی را تحت عنوان سخنرانی نوروزی به روی آنتن فرستاد که جدا از شاخ و برگهای اضافی، یکی از برجستهترین بخشهای سخناناش سوزوگداز از «فضای مجازی» بود. زوزههای عمود خیمهٔ نظام ولایت در هراس از آزادی بیان نسبی که برخلاف رسانههای حکومتی، در شبکههای اجتماعی در دسترس مردم ایران است. باعث شد که فضای مجازی را «ول» و «در اختیار دشمن» بخواند!
اما زوزههای درندگان بیت ولایت از اینترنت و شبکههای اجتماعی، قدمتی به اندازهٔ عمر همین شبکهها دارد! مشهورترین فراخوان خامنهای که در رفتاری مشابه مستقیماً خواستار برخورد گلههای بسیج و سپاهش با آزادیهای فضای مجازی شده بود به تاریخ ۱۷خرداد ماه سال۱۳۹۶ باز میگردد. سخنانی که طی آن فرمان «آتش به اختیار» به مزدوران ولایتمعاش خود تحت عنوان «افسران جنگ نرم» داد!
این تب و لرزهای نوبهای خامنهای در هراس و وحشت از فضایی است که در آن امکان نشر و گسترش حقایق پنهان شدهٔ ظلم و جنایت و چپاول نظام آخوندی وجود دارد.
داستان نبرد تاریکی و روشنای یک شعلهٔ شمع!
این حساسیت هیستریک خامنهای و همپالگیهایش با فضای مجازی برای هر کسی که با نهاد و ماهیت ولایت فقیه آشنا باشد اصلاً عجیب و غریب نیست.
شخص ولیفقیه نظام به همراه تمامیت نظام آخوندی، به مصداق «تاریکی» در برابر «نور»، حتی با وجود یک قطره آزادی، هست و نیست خودش را در معرض انقراض و نابودی میبیند. فضای مجازی و شبکههای اجتماعی و آگاهی بخشی آنها دیوار سترگ اختناق و سانسور و سرکوب نظام ولایت را شکاف داده و حقایق دشمنی همهٔ جانبه و وطنفروشی بیسابقهٔ آخوندها را در دسترس عموم مردم قرار میدهد
همین مردمی که از فشار اقتصادی جان به لبشان رسیده و سفرههای محقرشان هر روز کوچکتر و فقیرانهتر میشود؛
همین مردمی که هر روز عزیزی را در هجوم کرونای ولایت از دست داده یا مبتلا و بیمار مییابند؛
همین مردمی که اندک حقوقشان را هم در وانفسای تورم افسارگسیخته چند ماه به چند ماه معوقه دریافت میکنند؛
همین مردمی که هر روز و هر ساعت در فقر عمیق، بیشتر و بیشتر فرو برده میشوند؛
همین مردمی که در دستگاه سرکوب و ارعاب خامنهای، هر روز جوانی را آویخته بر دار و یا روی تخت شکنجه میبینند؛
همین مردم وقتی چشمشان به تاراج اموال و نان شب و پول جیبشان توسط باندهای حکومتی میافتد، وقتی میبینند که هر روز سرمایههای ملی کشورشان، برای حفظ حیات ننگین نظام پلید ولایت به حراج گذاشته میشود... دیگر تردیدی در مرزبندی و جبهه بندی با تمامیت نظام آخوندی و باندهای درونی آن ندارند و آمادهٔ تسویهحساب با این ساختار فساد و جنایت میشوند.
این چشمانداز پیش رو و این سرنوشت محتوم هر آنقدر که برای مردم و مقاومت ایران شورانگیز و شادی بخش است، برای خامنهای و کفتارهای بیت ولایت از هر دو باند، هولناک و هراسآور است.
خامنهای نه تنها حق دارد بترسد، بلکه جا دارد بیش از این هم در هراس از سرنگونی محتوم خود و نظامش، دون کیشوت وار فرمان حمله به سوی آسیابهای بادی مجازی بدهد!