۷تیر۱۴۰۰
قهرمان مجاهد خلق عماد دوجی
مجاهد قهرمان عماد دوجی، فرزند دلاور مردم مراوه تپه در استان گلستان، پس از ۳۲سال نبرد با دیکتاتوری ولایت فقیه در صفوف مجاهدین، روز شنبه ۵تیر در اثر سرطان در بیمارستان در آلبانی درگذشت و در کنار یاران صدیق و شهیدش جاودانه شد.
مجاهد خلق عماد دوجی متولد ۱۳۴۴، از کودکی با رنج و کار و ستم و تبعیض در رژیم ستمشاهی آشنا شد و کمککار پدرش در کشاورزی و دامداری بود. پس از انقلاب ضدسلطنتی توسط پدرش با مجاهدین آشنا شد. خودش در این مورد نوشته است:
«در سال۵۷ پدرم از حنیف و موسی برایم تعریف میکرد. آن وقت ۱۲ساله بودم، حرف پدرم را گوش میکردم.
در سالهای بعدتر از حنیف هم همینطور برایمان میگفت و میگفت ایران ما صاحب دارد و او در خارج است. آن وقت ما متوجه نمیشدیم. وقتی به سربازی آمدم از یک سرباز که بهرام نام داشت پرسیدم سازمان مجاهدین کجاست. گفت پیش کسی این را نگویی تو را میکشند».
عماد در اردیبهشت ۱۳۶۵ بهسربازی اجباری رفت و ۸ماه بعد هنگامی که بهجبهه جنگ ضدمیهنی اعزام شده بود، بهاسارت در آمد. در اردوگاههای عراق با گوش دادن به برنامههای سیمای مقاومت، با آرمان مجاهدین بیشتر آشنا شد، مسیر زندگی خودش را انتخاب کرد و برای پیوستن به مجاهدین و ارتش آزادیبخش ملی ایران درخواست نوشت. این درخواست در مرداد ۱۳۶۸ محقق شد. عماد لباس شرف ارتش آزادی را بهتن کرد و در این زمان بود که با سرفرازی در نامهیی بهپدرش نوشت: «پدر جان به آرزویت رسیدی چون پسرت حالا افتخار میکند که سرباز مسعود رجوی است».
برای عماد عضویت در یکانهای رزمی ارتش آزادیبخش ملی ایران و سپس عبور از انقلاب ایدئولوژیک درونی در صفوف مجاهدین، دوران تازهیی از رشد و شکوفایی بود و خودش آن را تولدی دیگر و آغاز زندگی واقعی انقلابی و انسانی میدانست. از همان ابتدا مسئولیتپذیری و آمادگی دائمی و پیشقدمیاش برای اجرای مأموریتهای سخت، چشمگیر و انگیزاننده بود.
او از همان سالهای اول ورودش بهارتش آزادیبخش، با واکنشهای کینتوزانه و توطئههای رژیم پلید آخوندی و فشارهای مستقیم و غیرمستقیم برای به تسلیم کشاندن اسیران سابق جنگ که به مجاهدین پیوسته بودند، مواجه شد. اما در این رویارویی صحنههای درخشانی از قهرمانی و عزم انقلابی را در جنگ سیاسی علیه رژیم جهل و جنگ و جنایت رقم زد و با تهاجم حداکثر در مقابل این فشارها میگفت: «کور خواندهاید که بتوانید مجاهد خلق را بهتسلیم بکشانید، خجالت بکشید و گورتان را گم کنید».
در خرداد سال۹۴ که رژیم آخوندی در بسیج مزدوران وزارتی تحت عنوان خانواده، به درج نامه مجعولی در سایت انجمن از سوی پدرش برای در هم شکستن این قهرمان مبادرت کرد، عماد بلادرنگ موضعگیری کرد و با تکذیب برچسب زدن به پدرش از نوجوانی مشوق او برای مجاهد بوده است نوشت: هیچ شک ندارم که این نامه و امضای آن به نام پدرم به کلی مجعول و ترفند مزدوران وزارت است».
در شهریورماه ۹۸ نیز عماد قهرمان همراه با دیگر همرزمان مجاهدش در نامهیی به میشل باشله کمیسر عالی حقوقبشر ملل متحد نوشت:
خانم میشل باشله کمیسر عالی حقوقبشر ملل متحد
ما به شما مینویسیم تا شما را از آزار و اذیت دائمی و شکنجهٔ روانی فاشیسم دینی حاکم بر ایران و سرویسهای اطلاعاتی و رسانههای آن علیه خود و خانوادههایمان مطلع کنیم و از شما بخواهیم در صورت امکان آقای جاوید رحمان یا نمایندهٔ دیگری را از جانب خود برای دیدار با ما در محل اقامتمان در اشرف۳ در آلبانی اعزام دارید.
ما پس از پایان جنگ با انتخاب آزادانه و آگاهانهٔ خود بهارتش آزادیبخش ملی ایران پیوستیم. کمیتهٴ بینالمللی صلیبسرخ بهطور منظم و مستمر با ما دیدار میکرد.
پس از جنگ ۲۰۰۳ در عراق آژانسها و افسران آمریکایی بهمدت ۱۶ماه تا ژوئیهٔ ۲۰۰۴ در محل اقامت ما در کمپ اشرف تحقیقات میکردند.
و بعد از آن استاتوی ما را بهعنوان افراد حفاظتشدهٔ تحت کنوانسیون چهارم ژنو بهرسمیت شناختند و با ما جداگانه و یک بهیک موافقتنامه امضا کردند...
ما همچنین از فوریه ۲۰۱۰ تا دسامبر ۲۰۱۱ برای ۲۲ماه بهصورت شبانهروزی تحت شکنجهٔ روانی با ۳۲۰بلندگوی قوی بودیم که ما را تهدید بهکشتن و سوزاندن میکردند.
در آلبانی نیز تروریسم رژیم آخوندها ما را رها نکرد که یک مورد آن توطئهٔ انفجار در گردهمایی جشن سال نو ما در مارس ۲۰۱۸ بود که در آخرین مراحل کشف و خنثی شد.
این کارزار شیطانسازی که حیثیت و شرافت ما را هدف قرار داده علاوه بر اینکه مصداق شکنجهٔ روانی و نقض حقوق اولیهٔ ماست، زمینهساز اقدامات تروریستی علیه مجاهدین و اشرف۳ است. از شما میخواهیم رژیم ایران را بهخاطر نقض حقوقبشر ما محکوم کنید و از آقای جاوید رحمان بخواهید بهدیدار ما بیایند.
عماد پاکباز در شب قدر سال۹۷ در نجوا با مولای مجاهدین علی علیهالسلام نوشته است: «امشب شب قدر است میخواهم قدر خلقم و خودم را از رهبر عقیدتیم حضرت علی بخواهم و تحقق پرشکوهترین آرزو هایش که آزادی همه بنی بشر از ظلم و ستم بوده را آرزو بکنم و برای آزادی مردم دعا کنم.
خوشحالم که در آزمایش بزرگ انقلاب در این ۲۹سال که گذشت سر بلند بودیم و حالا به ۳۰سالگی آن رسیدیم. باید قدر آن را بدانم. چون اگر همین انقلاب نبود، خودم را شایسته بودن در این مسیر نمیدیدیم. این یک آزمایش بزرگ تاریخی بود... عهد میبندم تا آخر در این مسیر پایدار باشم و خداوند را گواه میگیرم و بر عهد خود پایبند هستم. یا علی آنکه تو را شناخت جان را چه کند.
مجاهد میمانم و مثل یاران مجاهدم و همرزمانم مجاهد میمیرم تا در پیشگاه خدا رو سفید باشم».
عماد دوجی در نشست خانم مریم رجوی
عماد دوجی: میگفتیم مثلا لب کلاممنون همیشه چیه... هر نفر نماینده یک سازمان مجاهدین. من خودم الآن تعهد میدم که اون مجاهدی باشم که جنگنده باشم
مریم رجوی: بارک الله
عماد دوجی: عماد دوجی حاضر حاضر حاضر
دوران پایداری پرشکوه در اشرف و لیبرتی، برای عماد قهرمان آغاز خیز بلند دیگری در زندگی انقلابی و آرمانی بود. او عاشق آزادی مردم و میهنش بود، انواع فشارهای ناشی از محاصره، بمباران، حملات مزدوران نیروی قدس بهاشرف و توطئههای مکرر ارتجاعی و استعماری بههیچ میگرفت و از جمله میگفت: زندان لیبرتی هم برای مجاهدین یک آزمایشگاه است که با عبور از آن راه سرنگونی هموار میشود.
عماد در مرداد سال۹۲ در نقشهمسیر خودش در شب قدر در همین مورد نوشت: «یا علی ما را مثل مجاهدینی که در رکاب خودت شمشیر میزدند قرار بده ما میخواهیم با خمینی در راه آزادی همین ایران بجنگیم و خلقمان را آزاد بکنیم یا مولا خودت گفتی که هر کس با ظلم بجنگند خدا با او است پس ما را یاری کن تا بتوانیم پشت سر رهبری عقیدتیمان برادر مسعود، مثل مجاهدینی که در رکاب خودت شمشیر میزدند قرار بگیریم.
ما میخواهیم با خمینی در راه آزادی همین ایران بجنگیم و خلقمان را آزاد بکنیم. یا مولا خودت گفتی که هر کس با ظلم بجنگند خدا با او است پس ما را یاری کن تا بتوانیم پشت سر رهبری عقیدتیمان برادر مسعود و خواهر مریم برای آزادی خلقمان بجنگیم...
با مولا علی پیمان میبندم که زندان لیبرتی را که یک آزمایشگاه برای مجاهدین است پلی بسوی آزادی بسازیم. در این مسیر هیچگاه و به هیچ قیمتی از عضویت در سازمان مجاهدین کوتاه نخواهم آمد. متعهد میگردم در این مسیر با مسئولیتپذیری حداکثر، در قبال جمع سلطان نصیر، در هر حال پاسخگو باشم. ».
بهاین ترتیب مجاهد صدیق عماد دوجی از ابتدای دوران پایداری پرشکوه، شورشی و جنگاور و در صحنهٔ مقابله با حملات و فشارهای مزدوران و دستنشاندگان ولایت فقیه مثل ۶ و ۷مرداد و ۱۹فروردین و موشکبارانهای سهمگین لیبرتی، در صحنه میدرخشید.
پیشقدمی او برای انجام هر گونه کار و مسئولیتی برای یارانش انگیزاننده بود.
عماد دوجی: مرگ بر اصل ولایت فقیه- درود بر مسعود و مریم رهبر عقیدتیام - سلام بر آزادی و آن آزادی بزرگ مردم ایران
عماد دوجی شورشگر سرنگون کننده راه خواهر مریم - حاضر حاضر حاضر
ثبت نام در مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش۱۴۰۰
عماد قهرمان در آخرین دستنوشتهاش تحت عنوان «ثبت نام در مؤسسان پنجم ارتش آزادیبخش» نوشته است: «برادر اسم من را هم درخواست دارم بنویس. تا آخرین نفری که از این رژیم باقی است برای ادامهٔ نبرد تا پیروزی با رهبری عقیدتیم پیمان میبندم. آن کس که تو را شناخت، جان را چه کند»
پیام تسلیت خانم مریم رجوی
سلام بر مجاهد صدیق عماد دوجی که تا آخرین لحظه زندگی بر مجاهدت برای آزادی مردم ایران پای فشرد و رستگار و جاودانه شد؛ مجاهدی پاکباز و قهرمان که همواره بر فدای همه چیز برای آزادی مردمش سوگند یاد میکرد و با تأکید بر همین پیمان در نقشهمسیر و نیایش شبهای قدر نوشته بود: «خدایا مرا در راه مجاهدین خلق استوار و پایدار نگهدار».
عماد صدیق، با همین اخلاص و ایمان، پیوسته مجاهدی متعهد، مسئولیتپذیر و متواضع و سرشار بود و بهرغم بیماری همواره در میدان کارزار و تلاش حاضر میشد.
با تسلیت به همرزمان و بستگان و یاران مقاوم و مجاهدش، یقین دارم که عهد و پیمان استوار این مجاهد صدیق برای آزادی مردم ایران از چنگال دیکتاتوری آخوندی، در جنگ صد برابر مجاهدان همرزمش و در رزم کانونهای شورشی بهویژه در مراوه تپه و گنبدکاووس، تا روز پیروزی جوشان و خروشان خواهد بود.
(مجاهدین۶ تیر۱۴۰۰)