۵تیر۱۴۰۰
آخوند جلاد رئیسی و خامنهای - تصویر از واشنگتن پست
واشنگتن پست روز ۴تیرماه در مطلبی درباره انتصاب آخوند جلاد رئیسی توسط خامنهای نوشت: در چند سال اخیر، ایران با تظاهراتهایی روبهرو بوده که در آن تمامی طبقات اجتماعی شرکت داشتهاند. معضل بزرگ برای دولت بایدن شاید نه کنترل تسلیحاتی در قرن بیست و یکم، بلکه تصمیم بر سر این باشد که با یک عامل قتلعام که با یک قیام عمومی روبهروست چه کند.
در مطلب واشنگتن پست آمده است: آنچه بیش از هر چیز در رابطه با رئیسی جلب توجه میکند اینکه وی برای این لحظه آراسته و آماده شده بود، لحظهای که رژیم در آستانهٔ نامشروع بودن قرار دارد و نیاز به یک عامل بیرحم دارد...
امید آخوندها این است که رئیسی به اندازه کافی بیرحم باشد که بر مقاومت فزاینده در مقابل حکومتشان غلبه کند.
این انتخابات، اگر بتوان چنین نامی روی آن گذاشت، در واقع حول این بود که چه کسی جانشین علی خامنهای ۸۲ساله خواهد شد.
مدتهاست که خامنهای به رئیسی بهعنوان جانشین خود نگاه میکند و ارتقاء او به رئیسجمهور پیشدرآمد این ارتقاء نهایی است...
در حالیکه رئیسی ولی فقیه باشد، تصور آن مشکل نیست که یک حکومت پلیسی یک جامعهٔ ناراضی و خشمگین را به سرحد تحمل آن برساند...
رئیسی عضو دایرهٔ حقانی بود، یک تفکر افراطی که پیروان زیادی پرورش داد که در مناصب کلیدی در جمهوری اسلامی، بهخصوص در نهادهای سرکوب آن، قرار گرفتند...
پیروزی رئیسی در انتخاباتی که کاملاً دستکاری شده بود راههای برونرفت سیستم را از بین میبرد. این ایدهٔ اصلاحطلبان که زمانی با اقبال روبهرو بود و میگفت که این حکومت دینی از طریق تدابیر قوانین اساسی خودش میتواند خود را آزاد/لیبرالیزه کند، دیگر مرده است.
ایدهٔ خامنهای برای ”اقتصاد مقاومتی“ که در آن ایران خود را از درآمد نفتی خلاص میکند به بازارهای داخلی و تجارت سنگین با چین متکی است، اما این ایده ناکافی و غیرواقعی از کار در آمد. یک اپیدمی جهانی سوءمدیریت شده هم تمامی این مشکلات را تشدید کرده است.
الیگارشی آخوندی جوابی برای جدیترین معضلات ایران ندارد. آنها قصد دارند بهزور حکومت کنند...
مردم ایران چندان اهل مدارا نیستند. ملتی که در هر دهه یک تظاهرات بزرگ داشته حالا شاهد تظاهراتهای بیشتری است... اقلیتهای قومی ایران که احتمالاً ۵۰% جمعیت کشور را تشکیل میدهند بیش از پیش در ابراز شکایات خود فعال شدهاند...
رئیسی یک مشکل غیرمعمول و شاید فلجکننده برای استراتژی دیپلماتیک دولت بایدن است. اول مسألهٔ حقوقبشر است که کاخسفید میگوید یک اولویت جدید برای آمریکاست... رئیسی در ”کمیسیونهای مرگ“ شرکت داشته که دستور اعدام فراقضایی هزاران زندانی سیاسی را در سال۱۹۸۸داد.
و بعد هم محتوای توافق اتمی را داریم. گفتگوها در وین احتمالاً موفق شود و دو طرف به التزام به توافقی که تدابیر کلیدی آن بهسرعت رو به انقضاء میرود بازخواهند گشت...
آنچه واشنگتن ندیده این است: زمان دیپلماسی برای کنترل تسلیحاتی سپری شده است. منحنی اتمی جمهوری اسلامی تحت تأثیر مذاکرات برای محدودیتهای بیشتر قرار نخواهد گرفت.
به ما اطمینان داده خواهد شد که این برنامه (اتمی) دوباره مهار شده در حالیکه زیرساخت اتمی رژیم ایران در پیچیدگی و ابعاد آن رشد میکند...
اما این توجیهات دلیل ارتقاء رئیسی به سمت ریاستجمهوری را نمیبیند. او در این منصب قرار گرفته که شکافهای سیستم را ببندد و نه اینکه آنرا باز کند.
سرکوب در داخل و امپریالیسم در خارج کماکان اولویتهای حیاتی رژیم است. چنین جاهطلبیهایی نیازمند نیروهای شبهنظامی در سراسر منطقه، استقرار موشکی، و بالاترین سلاح استراتژیک [سلاح اتمی] است.
اما طرحهای خامنهای و رئیسی سیستم اسلامی را بیش از پیش در مقابل ناآرامی داخلی آسیبپذیر میکند. کاهش تحریمها میزانی گشایش برای مشکلات داخلی رژیم فراهم خواهد کرد. کنترل تسلیحاتی آمریکا راه یک مسیر کمی طولانیتر به بمب ایرانی را تسهیل خواهد کرد.
اما هر کاری هم که دولت بایدن بکند، واقعیت محرزی که رژیم ایران را تهدید میکند، تغییر نخواهد داد.
اگر گذشته چراغ راه آینده باشد، رژیمی که به شکایات و انتظارات شهروندان خود نپردازد، با مخالفت فزاینده روبهرو خواهد شد.
در چند سال اخیر، ایران با تظاهراتهایی روبهرو بوده که در آن تمامی طبقات اجتماعی شرکت داشتهاند. معضل بزرگ برای دولت بایدن شاید نه کنترل تسلیحاتی در قرن بیست و یکم، بلکه تصمیم بر سر این باشد که با یک عامل قتلعام که با یک قیام عمومی روبهروست چه کند.