۵اردیبهشت۱۴۰۰
مقابله با گشتهای سرکوبگر رژیم توسط زنان
در سایهی پرطول و تفصیل بیداد کرونا که همهی رسانههای اجتماعی و مجازی و زندگی مردم را تسخیر کرده است، چه خبر از دیگر میدانها و عرصههای چنگاچنگ بودن مردم ایران با شبکههای مرگآوری، سرکوبگری و جنایتگری در جمهوری اسلامی؟
همهجانبهگیِ نیاز به سلطهگری و گستردن دوایر کنترل عقیدتی و سیاسی و
اجتماعی، جزء ذاتی نظام ولایت فقیه است. از این رو هیچ نوعی از سرکوب نمیتواند
تحتالشعاع نوعی دیگر قرار گیرد یا کند شده و در سایهی آن برود. کرونا هم که خامنهای
و دولتش آن را به بیداد فزون تبدیل کردهاند، نمیتواند نیاز حکومتی را برای سرکوبگری
عریان و همهجانبه به سایه ببرد.
رژیم آخوندها از بدو تشکیل آن توسط خمینی، انواع سرکوبگری را بین شاخههای
نظامی موازی و متعدد پخش و تقسیم کرد. در صدر همهشان، سپاه پاسداران را گذاشت که
از دل آن، نیروهای نظامیِ چرکینی چون بسیج محلات، بسیج مستضعفین، دستهجات
چماقدار، گروههای لمپن ـ پاسدار و سپاه قدس درآمدند.
حالا این دستهجات بسیجی با اسامی و عناوین مختلف که یکی از آنها هم «گشت
ارشاد» است، به موازات کرونا در حال بیداد و سرکوب در میدانها و معابر شهرها هستند.
هدف هم، به محاق بردن آمادگی اجتماعی و پتانسیل شورش و قیام در شهرها میباشد. این
جنایات آنقدر دامنهدار و گسترده شدهاند که بازتاب خشم اجتماعی آن به رسانههای
حکومتی هم رسیده است. این رسانهها هم برای ایجاد توازن بین رژیم و مردم، بهزعم
خودشان تلاش میکنند نقش سوپاپ اطمینان را بازی کنند.
روزنامه حکومتی آرمان در شمارهی ۳۱فروردین۱۴۰۰ در مطلبی با عنوان «اختیار گشت ارشاد؛ محدود یا نامحدود؟»، بهناچار
به بازتاب نفرت اجتماعی و انزجار ملی از وحشیگریهای اوباشان حکومتی پرداخته و
چنین انعکاس داده است:
«پخش تصاویر تیراندازی گشت نیروهای بسیج ـ غیرپلیس ـ در
مشهد به یک موتورسوار، بار دیگر در کنار برخورد قابل تأمل گشت ارشاد،
که دختری را روی زمین میکشید تا به ماشین گشت بیندازد، باز هم منجر به سؤالات
بسیاری شد. بارها زنی را روی زمین کشیدهاند یا دختری را از باجه پست پرت کردهاند.
صحنه تلخ از نحوه برخوردها با این افراد به ثبت رسیده است. صحنههای تصاویر خشونتآمیز
که در ملأعام با بلندگو بر سرشان میکوبند».
صحبت یا نوشتن از «حقوق شهروندی» توسط رسانههای تحتالامر ارشاد
آخوندی، از یکطرف به یک هجونامه شبیه است که شهروند ایرانی برای آن تره خورد نمیکند
و از طرف دیگر توهین به شعور جامعهی سیاسیشدهی ایران است. ترجمه مادی و عینی منشور
شهروندی حسن روحانی که مردم ایران آن را به پشیزی نگرفته و مثل تمام مانورهای این رژیم،
جز برای تحکیم سرکوب بیشتر نبود و نیست، چنین وضعیت و نتیجهیی در صحنهی کنونی ایران
دارد:
«نحوه برخورد مسؤلان و انتشار برخی از این رفتارها در شبکههای
اجتماعی این سؤال را مطرح میکند که حقوق شهروندی در این باره چگونه تعریف میشود؟»
(همان منبع).
الیگارشیهای گوناگون در سیاست، اقتصاد و نیرویهای نظامی غیررسمی، همگی یک
وجه مشترک دارند و آن گستردن بساط چپاول و سرکوب و تعمیم دادن آن علیه اقشار
اجتماعی است. ورود گلههای بسیجی لمپنصفت و لباسشخصیهای جانی بالفطره
به کف خیابانها و مزاحمت برای عابران ـ بهطور خاص زنان شریف ایران ـ شاخص نیاز
خامنهای برای روانه کردن اینان به خیابانها و جابهجا «اقدام به ایست و بازرسی و
توقف عابران پیاده» است. صحنهها آنقدر مشمئزکننده و تورمزای خشم علیه حاکمیت
هستند که رسانهی حکومتی تلاش میکند عواقبشان را به آمران و عاملان آن
گوشزد کند:
«یکی از مسائل مهم، حضور گشتها با عناوین گوناگون است که خارج از
لباس عرف و معمول نیروهای انتظامی ظاهر میشوند. گشتهایی تحت عنوان بسیج یا از
سایر نهادها و بخشها که بعضاً تحت عنوان مانورهایی، ناگهان در خیابانهای کشور
ظاهر میشوند و اقدام به ایست و بازرسی و توقف عابران پیاده میکنند که بیش از آنکه
تداعیکننده امنیت باشد، باعث خشم درونی خواهد بود. چرا باید مردم به سؤالهای
آنها که «از کجا آمدهاید؟ کجا کار میکنید؟ کجا میروید؟ و... جواب بدهند؟» (همان
منبع).
چه کسی در ایران آخوندزده و اشغالشده هست که هدف از راه انداختن گروههای
موازی نظامی و بسیجی را ـ با ویژگیها و مأموریتهایی که اشاره شد ـ نداند؟ آیا
رسانهی حکومتی، حماقت بهخرج نمیدهد که میپرسد:
«اصلاً دلیل حضور گشتهایی غیر از پلیس و نیروی انتظامی چیست؟»
(همان منبع).
پاسخ را در همافزاییِ بمب خشم اجتماعی بعلاوهی آمادگی شورش و قیام و انقلاب
باید جست؛ چرا که هدف از گسیل این گلهها به خیابانها و مزاحمتهای شبانهروزی
برای مردم، خنثی کردن چنین همافزایی و نیز ترویج رعب است. حاصل آن همانطور که
اشاره شد، کاشتن بمب خشم در خانهخانه و گذرگذر ایرانزمین است. رسانهی
حکومتی که اجازه ندارد همین معنا را با صراحت رونمایی کند، آن را دور زده و پردهپوشی
میکند و در پوش «سرنوشت مردم»، چنین پرسشی را از مصادر مجهول و تصمیمگیرنده میکند:
«در این میان سرنوشت مردمی که باید هرازگاهی از تجربههای تلخ این
برخوردها گذر کنند، چه خواهد شد؟».
وجهی از این وحشیگریها برای تلقین انگیزه به مشتی اوباش و لمپن نظامی با قدرتنمایی پوشالی در خیابانها و کوی و برزن است. اما آنچه که از جانب خامنهای و کارگزاران نظام ولایت فقیه در انگیزهی تمام این شقاوتها دمیده میشود، این است که تکتک مردم ایران سوژهی امنیتی و اطلاعاتی رژیم آخوندها هستند. از این رو همانطور که بارها تأکید کردهایم، رفتار جمهوری اسلامی با شهروندان ایرانی، از همان آغاز، رویکرد یک اشغالگر بوده است و ادامه دارد. این همان جوهر مختصات سیاسی و اجتماعی موقعیت کنونی ایران است. این نبردی است که بیتوقف تا بیرون راندن اشغالگران آخوندی از ایران ادامه دارد.