۱فروردین۱۴۰۰
پوشاندن دشمن
خیلی گذرا نگاهی به این چند جملهی گزینش شده بیندازید:
الف- «زمینهای فراهم شده تا آنچه بر سر اتحاد جماهیر شوروی آمده و آنرا از هم پاشید، عنقریب بر سر ایالات متحده نیز بیاید و هر ایالت برای خود حکومت تشکیل داده و قدرت استکباری آمریکا از بین برود».
ب- «امروز از نظر مردم عراق و سوریه، آمریکا منفورترین موجود روی کره زمین
است!»
پ- «اکنون موشکهای ویرانکننده یمنیها که در عربستان فرود میآید، آمریکا را
عاجز کرده!»
ت- «مردم الآن در گرانی دارند دست و پا میزنند. واقعاً درد آوره در این
مملکت... یک خانواده فقیر بگه آقا بچه من یک دانه سیب تا حالا نخورده!»
به نظر بیربط میآید؟! ولی اصلاً بیربط نیست، این جملهها در واقع پوشالهایی هستند
که سخنران آن جنس اصلیاش را لابلای آنها پنهان کرده است! به بررسی آن بپردازیم!
تبسنجهای نظام
از خزعبلات عوامفریبانه و لاطائلات دجالانهی خطیبان نمایش جمعهی خامنهای در
سراسر کشور، بیشتر اوقات میتوان بهعنوان «سنجه» یا «شاخص» حرارت و وضعیت بیتالعنکبوت
نظام استفاده کرد.
یکی از نزدیکترین مهرههای این سیرک هفتگی به عمود خیمهی نظام، احمد
علمالهدی، نمایندهی مجلس فسیلهای خبرگان و صحنهگردان نمایش هفتگی جمعههای خامنهای
در مشهد است. مردم ایران به کنایه از دست بازداشتن این آخوند فربه در دخالت در زندگی
روزمره مردم و سرکوبهای حکومتی، وی را «والی خود مختار خراسان» هم میخوانند!
اما آخوند مدعی مرجعیت و تحصیلات دانشگاهی (و مؤسس دانشگاه!) دهان که باز میکند
دریایی از «خیرات و برکات!» برای طنز پردازان یا تولید کنندگان سناریوهای تخیلی در
سپهر سیاسی اجتماعی ایران و جهان میپراکند. بهنحوی که بسیاری از «درفشانی!» های
وی در میان دو هنرنمایی پیوستهاش از دست در میرود و طنازان فرصت
استفاده بهینه از آنها را نمییابند! تنها رکوردهای وقاحت، بلاهت، جنایت و البته
دجالیت است که در هر نمایش هفتگی یا نمایشهای فوقالعاده میان جمعهای علمالهدی
جابهجا و دست نیافتنیتر میشود!
فیل هوا کردن خامنهای و نوچهاش علم الهدی
خامنهای و گلهی کفتارهای حاکم، وقتی هیچ راهی برای درمان کلان دردهای
اجتماعی سیاسی و اقتصادی پیدا نمیکنند، ابتدا نیاز به یک «دود استتار» یا بهاصطلاح
عامه «فیل هوا کردن» دارند تا توجهات را از آن «بیچارگی» ها منحرف کنند. یک بار
شعار «یکی بزنند ده تا میخورند» میدهند و سپس مدعی نابودی یک کشور با سطل آب میشوند،
مدتی بعد هم برای نابودی آن ساعت شمار راه میاندازند. اما همزمان کشتهها و ضربات
متحمل شده را فرو میخورند تا ساندیسخوران کوی ولایت ریزش نکنند!
سخنان این هفتهی علمالهدی، دربارهی آمریکا هم از همین دست «فیل هوا کردن»
هاست. سپس در ادامه، وی در جای جای سخناناش تقلای ذلیلانهای دارد که با سخن گفتن
از چندین و چند کشور، غلظت دود را هر چه بیشتر کند تا اصل ماجرا پوشیده بماند.
مزدوران زائلالعقل بسیج نظام که هیچ، حتی اگر خود این آخوند را هم
بنشانید و بپرسید که این تحلیلهای پوچ و سخنرانی از سوی مردم کشورهای دیگر چه
ربطی به درد اصلی تو دارد، پاسخی نمیگیرید. یا اینکه «موشک یمنی در عربستان»
چگونه یک کشور دیگر در آن سوی اقیانوسها را «عاجز» کرده، معادلهای است که با
منطق معمول سیاست چندان قابل حل نیست. اینها همه در یک منطق دیگر پاسخ معقول
دارند.
چند نمونه تکمیلی
پیش از رسیدن به محتوای اصلی نگرانی بیتالعنکبوت نظام، باید آخوندهای حکومتی
را در برابر یک پرسش قرار داد:
-اگر به این ترهات اعتقاد دارند، پس چرا دبیر شورای عالی امنیت
ملی خامنهای اینگونه وارفته و نالان به میدان میشتابد و در رسانهها از نیامدن
رئیسجمهور یک کشور در حال سقوط و فروپاشی پای «برجام ملعون» گله گذاری میکند؟
پاسدار شمخانی در شبکهی یک تلویزیون رسمی حکومتی چنین زوزه سرداد که: «در حدود
دو ماه گذشته که عمر دولت ترامپ با سیاست فشار حداکثری به سر آمده و دولت بایدن با
شعار دیپلماسی بر سر کار آمده حتی یک مصاحبه یا بیانیه صرفاً مطبوعاتی هم از سوی
آمریکا برای لغو تحریمها موجود نیست» (۲۸اسفند ۹۹).
همچنین چرا دیگر صحنه گردان شوی رسوای جمعهبازار حکومتی در پردیس با دقت و
موشکافی عجیبی وارد بررسی «سند موقت امنیتی ملی» کشور عنقریب در حال فروپاشی شده
میپردازد و تعداد دفعات ثبت شدن نام کشور ایران در آن سند را میشمارد؟! (آخوند
حسین حسینی ۲۸اسفند۹۹ نمایش جمعه پردیس)
آنچه میپوشانند!
آیا واقعاً علمالهدی نگران «فقر مردم» است؟ این پرسش در ایران چیزی نزدیک به
۸۰میلیون پاسخ نه مطلق دارد!
پس باید پای نگرانی دیگری در میان باشد. این نگرانی را در سخنانی میتوان
یافت که همین آخوند علمالهدی بهگونهیی «اپوزیسیون وار» در گله از فقر مردم یاد
کرد!
همچنین آخوند محسن طالبپور در سیرک جمعهی شهرضا که به همان سبک اپوزیسیوننمایی
بدون اینکه اعتراف کند خودشان در مسند حکومتند پرسید: «آیا شأن مردم ما این است که
۴ساعت در صف برای دو تا مرغ با کد ملی و
یا یک کیلو شکر بایستند؟»
این پرسشهای مقدماتی در واقع سنگ بناهای مطلبی بود که روزنامهٔ حکومتی مستقل
۲۵اسفند نوشته بود و روی خشم انفجاری دست کم ۷۰میلیون ایرانی و هراس از ناتوانی در کنترل «شورشهای شهری»! دست
گذاشته بود.
شاید که خامنهای و علمالهدی و سایر آخوندهای حکومتی به عمد فراموش میکنند
که پیرکفتار جماران چندماه پس از پیروزی انقلاب به سرقت رفتهی سلطنتی به صریحترین
بیان گفت: «دشمن نه آمریکاست نه اسرائیل، دشمن در همین تهران است!» دشمنی سازش ناپذیر
با آخوندهای ولایت فقیه.
حساب دجالیت علمالهدی به کنار ولی به فارغالعقلها پامنبری اینگونه
جانوران باید گفت: «گیریم که هر کشوری در هر کجای جهان بپاشد یا بماند، با رویش
ناگزیر جوانهی مقاومت و شورش و ایستادگی در خلق قهرمان ایران چه میکنید؟!»
این همان است که تمامی این صحنه گردانان سیرکهای ولایی با ترهات و فیل هوا کردن و دود استتارهای ولایتمدارانه در پی پوشاندناش هستند.