۲۹بهمن۹۹
حمیدرضا طاهرزاده
بعد از صدور احکام قضایی مبنی بر محکومیت اسدالله اسدی دیپلمات تروریست بمب به دست رژیم ولایتفقیه و مستقر در لانه جاسوسی و تروریستی رژیم در وین و سه تن از همدستان جنایتکارش در دادگاه آنتورپ که درواقع در تاریخ حیات سیاسی و دیپلماتیک هیچ کشوری در عصر مدرن مسبوق به هیچ سابقهای نبوده، تحولات چشمگیر و حرفوحدیثهای زیادی را شاهد بودهایم.
ازیکطرف موجی از حمایتهای جهانی از صدور این حکم تاریخی از سوی
هواداران مقاومت، آزادیخواهان، جوامع، شخصیتها و سازمانهای سیاسی و
مدافع حقوق بشری نسبت به این رویداد بزرگ و شکست مفتضحانه سیاسی – حقوقی
رژیم ابرازشده و از سوی دیگر لشکر شکستخورده خلیفه ارتجاع است که مزدوران و
نفوذیهای بدنام و شناختهشدهاش را از داخل و خارج کشور به واکنش و حرکات
مذبوحانهای واداشته است.
تلاشهای رژیم برای بیگناه جلوه دادن و فراری دادن اسدی
جنایتکار از چنگال عدالت، از روز اول مبتنی بر این سناریوی مضحک بود که
«توطئه منافقین برای به تله انداختن دیپلمات حزب الهی مظلوم»! متمرکز بوده است.
این همان سناریوی مسخره ایست که از ۴۲ سال پیش
رژیم آخوندی در مورد همه جنایاتش به کار گرفته است.
رژیم از قبل تمام تمهیدات و اسباب کار را آماده کرده بود که بهمحض وقوع
جنایت مزبور با ترفندهای شیادانه آخوندی طوری صحنهآرایی کند تا بتواند آن را به
گردن سازمان و بقول آنها عوامل ناراضی و مخالف در درون تشکیلات مجاهدین نسبت
دهد! به همین منظور اطلاعات بدنام آخوندها در همان زمان که قرار بود بمب
مربوطه در گردهمایی ویلپنت عمل کند، یعنی در روز ۳۰ ژوئن ۲۰۱۸، خدابنده و
مصداقی، مأموران گشتاپوی وزارت را با همان عناوین مضحک اعضای سابق
مجاهدین در یک تلویزیون فارسیزبان فرستاده بود تا با توجیهات و بریفهای قبلی
که از اربابان اطلاعاتیشان در این مورد دریافت داشته به مأموریت خود
عمل کرده و آن را به گردن مجاهدین و مقاومت بیندازند! برای
انجام این کار علاوه بر خدابنده که مقیم لندن است، مصداقی را از سوئد که
محل استقرار این نفوذی است به انگلستان آورده بودند!
علاوه بر این، در روز ۱۴ آبان ۱۳۹۷ مزدور خدابنده در همان تلویزیون
فارسیزبان چنین گفت: «در سال ۲۰۱۸ وقتیکه
بمبگذاری قرار بود بشه توی ویلپنت فرانسه، مدارکی بیرون آمده که نشون میده که خود
مجاهدین در این درگیر بودن، یعنی یک مقدار فیک نیوز درستشده بوده، یعنی یک کار
اطلاعاتی شده که هم برای اونها مفید بوده و هم برای راست نیوکانسرواتیوها و راستهای
اروپا و آمریکا».
قابلتوجه است که بدانیم روش برخورد وزارت آدمکش در رابطه با خبررسانی و
تفسیر توطئههای تروریستیاش همواره یکسان است. بهعنوانمثال در مورد
اقدام به ترور جنایتکارانه نافرجام آقای حسین عابدینی عضو
کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت ایران و از اعضای سازمان مجاهدین خلق
ایران توسط رژیم ایران در ترکیه که منجر به جراحت شدید وی گشت،
بازهم به همین شیوه فوق عمل شده است. در روز چهارشنبه ۲۳ اسفند ۶۸ چهار
تروریست جمهوری اسلامی درحالیکه بر دو خودرو سوار بودند، در مسیر فرودگاه
استانبول ماشین حسین عابدینی (اخوان جم) و همراهان را متوقف و بهسوی او آتش
گشودند. حسین عابدینی شجاعانه بهمحض مشاهدهی تروریستها از ماشین پیاده شده
و با دستخالی به مقابله با تروریستها برخاسته و به سمت آنها یورش میبرد. درنتیجه
این حمله برقآسا و بهموقع حسین عابدینی، تعادل تروریستها برهمخورده
و سلاح یکی از آنها به زمین میافتد و خوشبختانه آنها دیگر فرصت
شلیک تیر خلاص به حسین را که بهشدت مجروح شده بود، نیافتند.
تروریستها پسازآن بهسرعت از محل متواری میشوند. اما در اساس، هدف
اصلی این تیم ترور، به قتل رساندن آقای محمد محدثین مسئول ستاد
سیاسی وقت سازمان مجاهدین و مسئول کنونی کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت ایران بود.
رژیم ایران بر این تصور بود که سرنشین این خودرو در ترکیه آقای محمد
محدثین است و با این هدف این ترور را طراحی نموده بود.
در آن روزگاران وزارت اطلاعات درست با همین اسلوب به اطلاعرسانی در
مورد این اقدام تروریستی وحشتناک مبادرت ورزید.
روزنامه جمهوری اسلامی در ۵ فروردین
نوشت: «مسئول ستاد سیاسی منافقین به هلاکت رسید. خبرگزاری جمهوری اسلامی به نقل از
صدای جمهوری اسلامی ایران گزارش داد: در پی انتشار خبر ترور فردی بهنام محمدرضا
اخوانجم از وابستگان به سازمان جاسوسی منافقین که در مطبوعات ترکیه انعکاس یافت و
همچنین اظهارات سرکرده این سازمان در عراق مبنی بر موردتهاجم قرار گرفتن یکی از
اعضای منافقین به نام حسین عابدینی، در تاریخ ۲۳ اسفند ۶۸ در
استانبول، یک گروه که اظهار داشته از هواداران سازمان منافقین بوده و با پی بردن
به خیانتها و جاسوسیهای این سازمان، درصدد انتقامگیری از سران مزدور
آن برآمده، اعلام کرد: فرد موردتهاجم محمد سیدالمحدثین، مسئول ستاد سیاسی
منافقین و مسئول کل ارتباطات و جاسوسیهای سازمان در رابطه با قدرتهای استکباری
در عراق است و بر اساس آخرین اخبار واصله به هلاکت رسیده است.»
احمد عقیقی که یکی از فرماندهان تروریستهای وزارت اطلاعات بود، از اواخر دیماه
۶۸ بهعنوان یک دیپلمات، برای پیشبرد اهداف
تروریستی جمهوری اسلامی و سازمان دادن جوخههای ترور به ترکیه آمده بود. این فرد
چندی پس از سوءقصد به عابدینی، از ترکیه به سفارت جمهوری اسلامی در وین منتقل شد.
ماهنامه آلمانی «تروریسم» تیرماه ۱۳۶۹ نوشت:
«ارگانهای امنیتی ترکیه نشانههایی در اختیار دارند که دولت تهران در پشت چند
سوءقصدی که چندی پیش در آنکارا و استانبول رویداده قرار دارد. در تاریخ ۳۱ ژانویه ۱۹۹۰ پروفسور
معمر آکسوی، رئیس جمعیت حقوقدانان ترکیه و وکیل سابق مجلس مورد اصابت گلوله قرار
گرفت. قتل وی با اقامت یک «دیپلمات» ایرانی بهنام احمد عقیقی در رابطه میباشد.
این دیپلمات درواقع عضو سازمان امنیت ایران میباشد که ۲۰ روز قبل از قتل پروفسور آکسوی به ترکیه آمده بود و با افراد
مختلفی که بهعنوان نمایندگان قشریگرایی اسلامی معروف هستند، ملاقات نمود. طبق
اطلاعات دیگر ارگانهای ترکیه، «عقیقی» همچنین در سوءقصد برعلیه اخوان جم (حسین
عابدینی) شرکت داشته است».
بنابراین کاملاً مشهود است که به میدان آوردن مصداقی و
خدابنده، مأموران گشتاپوی جنایتکار وزارت در آن برنامه
زنده تلویزیونی فارسیزبان در روز گردهمایی دقیقاً در راستای همین
سیاست لو رفته وزارت است. این خود بهتنهایی مبین این واقعیت است که این عناصر
سفله که بهزودی در چنگال عدالت دادگاههای اروپایی حسابرسی خواهند شد در جریان
کامل ماوقع بودهاند.
در ادامه همین خط وزارت اطلاعات، مزدور نفوذی مصداقی که گویا علم غیب
هم دارد و از اعماق همه دخمهها و زندانها، خانههای امن، تعداد زندانیان
شکنجهشده و اعدامها در کشور پهناوری به گستره ایرانزمین مطلع است، بهتازگی
در یک ادعای احمقانه، همعرض با اربابان وزارت و همنوا با ظریف و کپیبرداری از
این وزیر جانی، نقش روحانی کلیدساز در مقام شورای امنیت رژیم را زیر
علامت سؤال برد و چنین ابلهانه اظهار لحیه کرد؛ «ترور جنایتکارانهای! که قرار
بود در پاریس صورت بگیره، علیه مجاهدین، دو سال و نیم پیش، بدون اطلاع [حسن]
روحانی بوده! چطوری؟! ببینید! روحانی زمانی که اومده خارج، زمانی که میخواد
بندوبست کنه، زمانی که اومده میز بچینه، زمانی که اومده رابطه ایجاد کنه که یه
ترور نمیکنه که! که میز بهم بریزه!… چرا؟ چون منافعش اقتضا نمیکرد، اون جناح
رژیم که به دنبال برهم زدن میزه، و درگیری داره با روحانی سر منافع جناحی شون،
مبادرت به این کار میکنه!… از نظر من توی تصمیمگیری، روحانی نبوده، اگرنه در
زمانی که خودش خارج کشوره که ترور نمیکنه که! [اگر] میخواست بکنه، یه ماه قبل،
میخواست بکنه، شیش ماه بعد، سه ماه بعد، اینجوری نیستش که، در سفر باشه، بعد
چنین، معلومه تو اون، یعنی سفر میره توی هوا، یعنی سفر بیفایده می شه، یعنی
مقدمات کاری که ریختن بهم می ریزه» [آشپزخانه میمون تیوی، ۲۶ آذر ۹۹]
ظریف دو سال پیشتر در کنفرانس مونیخ برای توجیه و اثبات بیگناهی دیپلمات
آدمکشش در یک فرار به جلو ابلهانه با همان دهان دریدگی و وقاحت همیشگی خود درست
مثل نوچهاش قبلاً چنین گفته بود:
«بگذارید من یکی دو تا جمله بگویم زیرا این خیلی مهم است و من امشب
میخواهم واقعاً به آنها بپردازم. اول اینکه دستگیری فردی که در بمبگذاری ویلپنت
بود، در همان روزی اتفاق افتاده که رئیسجمهور ما به اروپا رسیده بود و این هم بعد
از ماهها آمادهسازی بود، آیا شما فکر میکنید ما دیوانه بودیم؟ که ما چنین کاری
را درست در این روزی بکنیم؟ قبلش یا روز بعدش یا ۱۰ روز بعدش میکردیم، چون دیر نمیشد؛ اما درست در همان روزی که
رئیسجمهور ما به اینجا بیاید، انجام میشود! منظورم این است که به ما یکذره
اعتبار بدهید.» [جواد ظریف، وزیر خارجه آخوندها، کنفرانس امنیتی مونیخ، ۲۸ بهمن ۹۷]
ملاحظه میکنید شباهت و لحن و خط وزارت را که ظریف و مصداقی پیش میبرند
چقدر یکسان و همخوانی کامل دارد! البته این مزدور نفوذی هرگز به
عقل ناقصش خطور نمیکرد که دادگاه ممکن است پس از دو سال و نیم بررسی هزاران
سند و مدرک متقن و محکمهپسند، بهصراحت با صدور چنین حکم قضایی کمرشکنی، نفس ماله
کش نظام و نوچههای اطلاعاتیاش را در سینه خفه کند:
«دادگاه تشخیص داد، چهار متهم بخشی از یک گروه تروریستی بزرگتر در
داخل یک سرویس اطلاعاتی مشخص رژیم ایران هستند. این از مبالغ پول پرداختشده به
متهمان، نحوه جمعآوری اطلاعات، ملاقاتهای صورت گرفته در ایران، استفاده از
موقعیت دیپلماتیک، و ساختن و آزمایش بمب در خود ایران نتیجه گرفته میشود.» [قسمتی
از حکم دادگاه آنتورپ بلژیک در مورد تروریستهای رژیم آخوندی ۱۶ بهمن ۹۹]
مزدور ابله با این سبک اظهار لحیه و با قمپز درکردنها و فیگور چندشآور
همیشگیاش طوری وانمود میکند که گویا در تمام جلسات «شورای امنیت ملی آخوندها» هم
«نفوذ» کرده؟! و از مصوبات آن آگاه است. این گند گاو چاله دهان جاهل و
تبهکار بر آن بود که با همان متد تبلیغاتی گوبلزی، خط وزارت اطلاعات در مورد
طرح تروریستی بمبگذاری علیه خانم مریم رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت بهعنوان
سوژه اصلی این طرح جنایتکارانه که خوشبختانه به دستگیری و محکومیت اسدالله اسدی و
سه همدست تروریستش انجامید، را رله و القا کند.
اما ماجرایی که این روزها به دنبال محکومیت اسدالله اسدی و سه همدست
جنایتکارش راه افتاده، به طرز جالبی موجب افشای اتوماتیک قلم بمزدان، مزدوران
و نفوذیهایی شده است که از وحشت لو رفتن نامشان در این پروسه به هذیانگویی
افتاده و با نعل وارونه زدن، به دنبال سفیدسازی چهره پلیدشان میباشند. این ماجرا
با افشاگری اخیر رسانههای آلمانی شدت گرفته است. بنا بر گزارشات این رسانهها،
اداره اطلاعات آلمان در حال بررسی و تحقیق دقیق بر روی یافتههایی است که در
اسنادی که از اتومبیل اجارهای اسدی بهدستآمده وجود دارد. بر طبق این دادهها،
اسدی در کنار تلاش و فعالیت گستردهاش برای انجام طرح بمبگذاری در گردهمایی مقاومت
در ویلپنت، یک شبکه جاسوسی و تروریستی در اروپا را نیز سازماندهی
و فرماندهی میکرده است. طبعاً این خبر مثل پتکی بر فرق کله دشمنان قسمخورده
و خودفروخته مقاومت منجمله مصداقی نفوذی و ناظم قلم بمزد یغمایی که ناجوانمردانه
و در عین رذالت و دنائت یک مجیزگوی شاه سلطان ولایت، در
گهربار پارسی را زیر پای خوکان ریخته و وکیل الشیطان رضا روحانی نمکنشناس،
ناسپاس و بدسگال و علیامخدرههای بداقبال و سایر شرکا، جملگی به میدان
آمده و در یک کر هماهنگ به رهبری آخوند علوی، نقش دایه مهربانتر از مادر را
برای امنیت تشکیلات مجاهدین و مقاومت و هوادارانشان ایفا میکنند و برایشان اشک
تمساح میریزند!
این تیم خبیث بزهکاران سیاسی این روزها سراسیمه به تکاپو افتاده تا با
فرافکنی و نعل وارونه زدن و فریاد آی دزد و کی بود، کی بود؟ من نبودم، بتواند بهر
شیوه برای خلاصی از این مهلکه هولناک که بدجوری بدان گرفتار آمده، راه
فرار و چارهای بیابد!
اطلاعات جدید افشاشده خود کاملاً گویا و مؤید هشدارهای همیشگی
مقاومت مبنی بر نقش سفارتخانههای رژیم بهعنوان لانهها و کانونهای تروریستی و جاسوسی
میباشد. اسناد مبالغ گزافی که اسدی به مزدوران میپرداخته، وجود شبکهای از
مزدوران اطلاعات آخوندی در خارجه را که شامل سلولهای خفته تروریستی و باندهای
شیطانسازی علیه مجاهدین را بهوضوح افشا میکند. باندهایی که برای اقدامات
تروریستی زمینهسازی میکنند. ضمناً اسدی فقط یکی از این مأموران اطلاعاتی
مستقر در اروپاست، قطعاً همکاران دیگرش هم در سایر کشورها بدین شغل شریف!
اشتغال دارند.
طرح بمبگذاری در ویلپنت بهتنهایی مبین یک حقیقت آشکار و انکارناپذیر است که
این مقاومت مشروع و عادلانه تنها هماورد و تهدید اصلی رژیم برای بقایش میباشد. به
همین دلیل است که با پذیرش بالاترین ریسکها و فرستادن مستقیم یک دیپلمات به
میدان عملیات بدان مبادرت میورزد. موضوع حائز اهمیت اینکه اسدی به
مزدورانش دستور داده که بمب مزبور حتیالامکان در نزدیکترین نقطه به خانم مریم
رجوی رئیسجمهور برگزیده مقاومت کاشته شود تا شدیدترین ضربات و
آسیبهای ممکن بر رأس این مقاومت وارد آید.
حال حکم دادگاه بلژیک که همچون سیل بنیانکنی آشیانه مارها
و مورها را درهمریخته و آنها را به بیرون از سوراخهای خود رانده
است، صحنه را برای افشای هر چه بیشتر مناسبات این مزدوران با اسدی بسیار
روشنتر و درعینحال مضحک و رقتآور ترسیم کرده است.
اینان که به خون مجاهدین و همه اعضای خانواده بزرگ مقاومت تشنه هستند در نقش
دایه مهربانتر از مادر وقیحانه به صحنه آمده و با طلبکاری چندشآوری از مقاومت
مدعی امنیت جان هواداران سازمان شدهاند! زهی بیشرمی؟!
آنها با لودگی آخوندی و با فرار به جلو مقاومت ایران را شلاق کش میکنند
که چرا به تروریستهای مزبور چنین اعتماد شده و چرا نتوانستید زودتر آنها را افشا
کنید؟
بهراستی ریشه این ترس هولناک و دراکولایی و جیغهای بنفش این افراد
درهمشکسته از افشای «دفترچه سبز» مربوطه در چیست؟
جماعت هراسناک گشتاپوی آخوندی بفرموده وزارت بدنام برای رد گم کردن و گریز از
مهلکه با دادن آدرس عوضی و نعل وارونه تلاش میکنند بر لینکها و ارتباطات خود با
مافیای اعدام و ترور سرپوش بگذارند
حکم دادگاه آنتورپ نفس آنها را بهسختی گرفته است. آنها بهخوبی از
عواقب مزدوری برای رژیم و از دست دادن استاتوی پناهندگی و نیز لغو تابعیت
اروپایی که بر خون شهیدان استوار است و مصادره وجوه کلانی که از بیتالمال مردم
فقیر ایران به حلقومشان ریخته شده کاملاً آگاهند. حسابرسی دقیق و موشکافانهای که
این بار با حکم دادگاه در مورد سه مزدور عملی شده است . امری که سابقاً
حتی دولتهای اروپایی به دلیل پیچیدگیهای قانونی و نتایج مترتب بر آن،
بهسختی قادر به انجام آن بودند.
بنابراین، بیم و هراس مرگبار مزدوران در این است که مبادا رازمگویشان
فاش شود و معلوم گردد به چند و چگونه و کجا خود را به وزارت فروختهاند! گرچه
سایت راهیافتگان بهوضوح این امر را در مورد برخی از آنها افشا کرده و طرفه
اینکه مزدوران بدنام مزبور هرگز نتوانستند در دفاع از خود کلامی بر زبان بیاورند و
در آنجا هم مثل همین بار با تاکتیک فرار به جلو هرزهدرایی علیه مجاهدین و مقاومت
خونبار مردم ایران پرداختند.
در خصوص وجود نفوذیهای کذایی در درون مقاومت که موجب نگرانی نفوذیهای اصلی
و مزدوران پیشانی سیاه و سرتراشیده دشمن شده، باید به این نکته اساسی توجه کنیم که
هم رژیم و هم مزدورانش و هم متحدان خارجیاش مانند سازمان دهندگان هجوم وحشیانه ۱۷ ژوئن به مقاومت ایران در فرانسه به آن مقر میآیند. همه آنها
به زبانی فغانشان به آسمان بلند است که مجاهدین قابلنفوذ نیستند مجموعه بستهای
هستند که نمیتوان در درونشان رخنه و نفوذ کرد. به همین خاطر مقاومت را
«سکت» و «فرقه» مینامند (کد مشترک رژیم، مزدوران و مجیزگویان خارجی رژیم).
به دو فاکت نمونه توجه کنید:
آخوند یونسی وزیر اطلاعات خاتمی گفت، «ما در جریانهای ایرانی در سطح رهبریشان
نفوذ میکنیم و به آنها سمتوسو میدهیم، اما در مجاهدین در میان بریدههایشان
نفوذ میکنیم.»
یک بازپرس فرانسوی که نقش رذیلانهای در حمله ۱۷ ژوئن داشت در دادگاهی که به خاطر شکایت احسان نراقی مزدور
پیشانی سیاه رژیم علیه آقای ایوبونه استاندار و رئیس سابق سازمان امنیت
فرانسه تشکیلشده بود بهعنوان شاهد به نفع احسان نراقی گفت، «سازمانهای امنیتی
ما همیشه قادر بودهاند تا در جریان اخبار و تحولات داخلی سازمانها،
احزاب و دستهجات سیاسی قرار بگیرند، الا سازمان مجاهدین خلق زیرا آنها بهمثابه
یک فرقه هستند و منفذی برای نفوذ عناصر بیرونی به درون تشکیلاتشان وجود ندارد!»
اما حقیقت امر این است که این مقاومت ایران به دلیل مرزبندیهای قاطعش با شاه
و شیخ از چتر و حفاظت امنیتی قدرتمندی برخوردار است. این امر توانسته است مقاومت
را به یک دژ مستحکم و حصن حصینش تبدیل کند که عناصر ناپاک و نفوذی بهسختی میتوانند
از آن عبور کنند.
مزدوران، عارفانی، سعدونی و نعامی هیچیک هرگز عضو رسمی و یا حتی هوادار تماموقت
مجاهدین نبوده و صرفاً در لایههای هواداری قرار داشتهاند.
در طی سالیان که من به دلیل فعالیتهایمان در پارلمان اروپا در دفتر
اصلی بروکسل حضور داشتم هیچگاه این افراد در هیچیک از نشستهای درونی، تشکیلاتی،
تخصصی و کاری ما شرکت نداشتند. سعدونی را فقط گاهگداری که برای انجام یک ترابری
کوچک به آنجا میآمد، میدیدم. عارفانی که بیشتر بکار تهیه پلاکارد و بروشور و
اموری در همین ردیف در بیرون مشغول بود، به دفتری تردد داشت که بسیاری از
هواداران به آن رفت و شد مستمر داشتند.
این روزها برخی ابلهان مزدور با مطرح کردن اینکه چون این جناب دستبهقلم
بوده، پس جنایتکار و تروریست بودن وی غیرممکن و لاجرم منتفی است! در این تردیدی
نیست که هر کس که از هر موضع در جهت نفی حکم دادگاه ذیصلاح بلژیک و درصدد مظلوم
نشان دادن این جانیان بهطور خاص عارفانی برآید، بدون شک ریگ وزارت را به کفش دارد
و خط آنها را دنبال میکند. تاریخ پر است از بهاصطلاح هنرفروشانی که با حاکمان
جنایتکار همراهی کرده و آنها را میستودهاند.
دوست هنرمند و همرزم متعهدمان دکتر خسرو شهریاری مطلب دقیقی تحت عنوان؛ «شاعر و هنرمند هم، میتواند
تروریست و بمبگذار و مزدور حکومت فاشیستی باشد» در این باب تحریر کرده است که بسیار خواندنی است.
به ذکر یک مورد مشخص در زمان دیکتاتوری خونریز رضا قلدر و رئیسکل شهربانی
جنایتکارش بسنده میکنم.
سرپاس (سرتیپ) رکنالدین مختاری در این مقام با برقراری
سانسور و اختناقی هولناک به سرکوبی هر ندای آزادیخواهانهای پرداخت و بسیاری را
مغضوب و از دم تیغ گذراند. درحالیکه وی ویولنیست و آهنگسازی توانا بود که البته
نامش در تاریخ موسیقی با داغ ننگی فراموش ناشدنی آمیخته است. سانسور و اختناق او
به حدی بود که مردم برای مسافرت به شهرهای ایران میبایست از شهربانی جواز سفر
دریافت میکردند! حکومت دار و درفش پلیسی رضاخانی!
عارفانی در نوشتههایی شعرگونه گاه درون سبعانه خویش را بهراحتی
افشا میکرد و هیچگاه کلامی علیه رژیم بر زبان نیاورد! پروردگار را بیرحمانه میکوبید، اما
هیچگاه جرئت کوچکترین انتقاد از خلیفه خونخوار ارتجاع را نداشت! حال بگذار
همپالکیهایش با دفاع از او وابستگی خود را با دستگاه جهنمی جاسوسی وزارت
مربوطه لو بدهند!
همزمانی این ادعاها از زبان همه این اراذل و اوباش مزدور و خودفروخته رسوا
درست بعد از اظهارات مقامات امنیتی آلمان، ویروس مرگباری بدتر از کووید-۱۹ را در نفسها و جان بیمقدارشان انداخته است. آنان بهزعم
خود با این ترهات نخنما و اباطیل مضحک درصدد حفظ حیات ننگین و خائنانه خویشند! که
البته هیچ طرفی نخواهند بست جز افشای هر چه بیشتر راز سربهمهر خلوتکده
وزارت تبهکار و ارتباطات لو رفته عناصر مزدور و نفوذی که از طریق
جنایتکاری که قضائیه بلژیک او را به اشد مجازات موجود یعنی ۲۰ سال تمام در پشت میلههای زندان محکوم نمود!
بدون تردید ابرها بهسرعت به کناری خواهند رفت و همهچیز بیشتر و روشنتر
در مقابل وجدانهای بیدار و آگاه جهانیان قرار خواهد گرفت!
هشدار به انجمن تبهکاران مزدور و نفوذی!
روز حسابرسی اعمال شنیع و تبهکارانه شما سفلهگان حقیر و فرومایه
چه در دادگاههای عدالت در اروپا و یا در دادگاههای صالحه در
ایران رها از حکومت خلیفه ارتجاع، قطعی و بسیار نزدیک است. باید
پاسخگوی عملکردهای جنایتکارانه خود در پیشگاه مردم و تاریخ ایران باشید.
نه میبخشیم و نه فراموش میکنیم
----------------------------------------------------