راهی که آمدیم- قسمت ۹۲- عملکرد
نظامی و شیطانسازی رژیم علیه سازمان در عراق
عملکرد نظامی و شیطانسازی رژیم علیه سازمان در عراق
آدم ربایی و تهاجم تروریستی (جنگ غیرعلنی) توسط مزدوران رژیم در عراق، فعالیت
اجتماعی گسترده با احزاب و شخصیتهای سیاسی و ... . نیروهای اجتماعی.
بعد از تغییر تعادلقوای سیاسی در عراق تاکتیکهای مناسب با شرائط جدید انتخاب
کردیم:
ایجاد رابطه سیاسی با آمریکا
عملکرد نظامی و شیطانسازی رژیم علیه سازمان در عراق
پس از اینکه رژیم در زد و بند با نیروهای اشغالگر عراق نتوانست با شدیدترین
بمبارانها توسط آمریکا و انگلیس و ۱۰ کشور دیگر
مجاهدین را نابود کند و بر عکس مجاهدین توانستند با آمریکا به توافق برسند و
موقعیت خود را بهعنوان یک نیروی مبارز برای آزادی تحمیل کرده و بر اساس اصل چهارم
کنوانسیون ژنو آمریکا موظف به حفاظت آنها قرار گرفت.رژیم از طرق مختلف اقدام به
شیطانسازی، پروندهسازی و ترور کرد. چرا که در تغییر تعادلقوای سیاسی جدید آنچه
برای رژیم اولویت داشت نابودی مجاهدین بود.و برای رسیدن به این هدف از طرحها و
توطئههای بسیاری استفاده کرد که یکی از آنها پوشی به نام اخراج مجاهدین از عراق
بود.البته این توطئهها متناسب با شرایط به اشکال مختلف انجام میشد. که به برخی
از آنها اشاره میکنیم . طبعاً مجاهدین بهرغم تمامی محدودیتها حد اکثر تلاش خود
را برای خنثی کردن توطئههای رژیم آخوندی میکردند که گهگاه جیغ رژیم را در میآوردند.
در شهریورماه ۸۳ رد پا و اثر انگشت
رژیم آخوندی تحت عنوان سلب حق پناهندگی مجاهدین، در بند۳ مادهی ۲۱ پیشنویس
قانون اساسی جدید عراق آشکار شد. طبق این بند، به صرف اتهام تروریسم، حق پناهندگی
سلب میشود و رژیم و ایادی آن به این وسیله به اتکاء برچسب تروریستی و به صرف متهم
کردن مجاهدین به تروریسم، میتوانند حفاظت اشرف و مجاهدین را زیر سؤال برده و راه
حمله نظامی به مجاهدین و اشرف را باز کنند که این توطئه با مخالفت مردم و شخصیتهای
عراقی خنثی گردید.
آدم ربایی و تهاجم تروریستی (جنگ غیرعلنی) توسط مزدوران رژیم در عراق
در روز ۱۲مرداد ۸۴ رژیم آخوندی با جنجال و هیاهو از موضعگیری یک مشاور امنیتی
دولت عراق خبر داد که گفته بود «سازمان منافقین خلق، سازمانی در لیست
تروریستی وزارتخارجه آمریکاست که در جنگ ایران و عراق هم دست داشته و لذا نیاز
داریم که بدانیم که چه کسانی {از آنها} در ریختن خون مردم عراق دست داشتند و آنها
را محاکمه کنیم و دیگرانی را که میخواهند به ایران برگردند به ایران بر گردانیم».
واضح بود که این صرفاً خواست رژیم آخوندی بود. فردای آن روز، در ۱۳ مرداد۸۴، مجاهدان خلق حسین پویان و محمدعلی زاهدی در بغداد ربوده شدند و
معلوم شد اظهارات مشاور امنیتی چراغ سبز آشکار به آدمربایی و حاکی از همدستی و
شراکت در این جنایت بوده است .
در ۱۴شهریور ۸۴، درست یک ماه پس از آدمربایی جنایتکارانه، آخوندها اعلام کردند
که «قصاص اعضای این سازمان ورود مهمتری برای دموکراسی در عراق است». منظور از این
طرح قصاص جنایتکارانه مجاهدین این بود که راه مجاهدین را در شرایط جدید عراق ببندد
و راه پیشرفت دموکراسی در عراق را با سرکوب مجاهدین هماهنگ کند.
این اقدام در آستانهی رفراندم قانون اساسی عراق که قرار بود یک
ماه و اندی بعد برگزار شود، انجام شد چرا که از روشنگریهای بینالمللی مقاومت
ایران به ستوه آمده بودند، به این جهت هر گونه ملاحظه و محذور را کنار گذاشتند و
خواستار قصاص مجاهدین شدند.
مجاهدین در هر قدم با سیلی از اکاذیب دیوانهوار و با بهای سنگین و خونین،
مانند ربودن و شکنجه کردن مجاهدان آزادی، بمبگذاری و حملههای مستمر به خودروهای
مجاهدین در ترددات معدود لجستیکی، تدارک حملات نظامی و تروریستی به اشرف، تهدید و
دستگیری و شکنجه و ترور شهروندان و شخصیتهای عراقی پشتیبان مجاهدین، کشتار کارگران
عراقی که در اشرف کار میکردند، محاصره مالی، قطع آب و غذا و سوخت و دارو و انواع
محدودیتها و فشارهای طاقتفرسا مواجه شدند.که عبور از این توطئهها کارزارهای
سیاسی و بینالمللی زیادی را نیاز داشت که تا به شکست کشانده شود.
استراتژی ارتش آزادیبخش در شرایط جدید عراق (سالهای ۸۲ تا ۸۵)
با توجه به تغییر ساختار سیاسی و استقرار حاکمیت دوگانه در عراق رژیم ایران
از طریق نفوذ در ارکان حاکمیت و گسترش نیروهای شبهنظامی وابسته به خود در زمینههای
سیاسی، نظامی و اجتماعی باتمام قوا برعلیه مجاهدین اقدام کرد که فوقا در درس قبلی
به آن اشاره کردیم.
و همچنین آمریکا ضمن امضای توافقنامه با مجاهدین بهلحاظ سیاسی عملاً در خط
رژیم علیه مجاهدین بود که با راهانداختن تیف قصد متلاشی کردن مجاهدین و ارتش
آزادیبخش را داشت.
سازمان مجاهدین باید با تمام قوا در عراق و در خارج عراق با افشای ماهیت
تجاوزکارانه رژیم آخوندی در عراق عملکرد رژیم را در عراق هر چه محدودتر و فضا را
برای فعالیت سیاسی سازمان باز تر میکرد.در این رابطه ابتدا باید توجه آمریکا را
به ماهیت تجاوزکارانه رژیم جلب میکردیم و آنها را هر چه بیشتر هوشیارتر و دورتر
میکردیم که ضمنا دستمان برای فعالیتهای اجتماعی و سیاسی در عراق باز باشد.بخصوص
که ایادی رژیم آخوندی در ارکان حاکمیت جدید تروریستهایش مانع جدی برای فعالیتهای
مجاهدین بودند.
مجاهدین و ایجاد رابطه سیاسی با آمریکا
بعد از تغییر تعادلقوای سیاسی در عراق مجاهدین تاکتیکهای مناسب با شرائط
جدید انتخاب کردند:
در یک تلاش متراکم سیاسی و ایجاد مناسبات با نیروهای آمریکایی به تدریج
مجاهدین توانستند تصویری را که رژیم از مجاهدین بهعنوان یک نیروی تروریست و
خطرناک تحمیل کرده بود را کاملاً تغییر دهند بهطوریکه تنها جایی که نیروهای
آمریکایی در عراق احساس امنیت میکردند در اشرف بود.سربازان آمریکا در ورود به
اشرف سلاحهای خود را کنار میگذاشتند و خطری احساس نمیکردند در حالی که در خروج
از اشرف مجهز به سلاح و جلیقه ضد گلوله میشدند و با اسکورت حفاظت تردد میکردند.
ابتدا آمریکاییها در ملاقاتهایشان به مجاهدین میگفتند که شما بیش از اندازه
حضور رژیم آخوندی و نفوذ در ارکان حکومتی و ایجاد کمیتههای شبهنظامی از عراقیان
را بزرگ میکنند بهطوریکه شما پشت هر درخت دو پاسدار میبینید.
اما ملاقاتهای پی پی با آمریکا در اشرف و افشای رژیم بهعنوان کشوری توسعهطلب
. و دادن آمار ۳۳۰۰۰ حقوق بگیر و پاسدار
رژیم که تماماً در حاکمیت عراق نفوذ کرده و خط و خطوط رژیم را در عراق پیش میبردند.از
جمله مالکی و ابومهدی مهندس و فالح فیاض و سازمان بدر و مجلس اعلای انقلاب اسلامی
و... . همینطور افشای عملیات تروریستی رژیم در عراق توسط رژیم آخوندی کم کم چشم
آمریکاییها را به ماهیت تجاوزکارانه رژیم جلب کردند.
بهدنبال این ملاقاتها و تلاشهای سیاسی در خارج از کشور عملاً دست رژیم را بهعنوان
یک حکومت توسعهطلب و تجاوز گر و جنگافروز، از محاصره کردن مجاهدین بازداشت. و
مجاهدین امکان برقراری رابطه با دولت جدید عراق و با مردم و احزاب و شخصیتهای عراق
پیدا کردند.
در راستای پیشبرد استراتژی جنگ با رژیم آخوندی با ارتش آزادیبخش یکی از
مهمترین کارهای ضروری فعال کردن مردم عراق در صحنه سیاسی بود چرا که پس از اشغال
توسط آمریکا و نفوذ دیوانهوار رژیم در عراق مردم عراق خود را بیپناه و عملاً در
اسارت میدیدند که در جلسات بعد به آن میپردازیم.